قمار بزرگ مکرون خودشیفته
برآمدن راست افراطی اروپا
«بهترین روزگار و بدترین ایام بود. دوران عقل و زمان جهل بود. روزگار اعتقاد و عصر بىباورى بود. موسم نور و ایام ظلمت بود. بهار امید بود و زمستان ناامیدى. همهچیز در پیشروى گسترده بود و چیزى در پیش روى نبود، همه به سوى بهشت مىشتافتیم و همه در جهت عکس ره مىسپردیم. الغرض، آن دوره چنان به عصر حاضر شبیه بود که بعضى مقامات جنجالى آن، اصرار داشتند در اینکه مردم باید این وضع را، خوب یا بد، در سلسله مراتب قیاسات، فقط با درجه عالى بپذیرند.» اینها جملات آغازین رمان «داستان دو شهر» چارلز دیکنز است که یکی از پرآشوبترین دورههای تاریخ فرانسه را به تصویر میکشد: انقلاب فرانسه.
این انقلاب به عنوان یک فاجعهای برای نظام پادشاهی و استبداد و به عنوان شروع عصر آزادی، تساوی، و برابری شناخته میشود و نیز از این انقلاب به عنوان منبع الهام برای بسیاری از جنبشهای انقلابی دیگر در سراسر جهان یاد میشود که باعث تغییرات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، و نظامی در بسیاری از کشورها شد. حالا فرانسه دوباره تکانی خورده است. سرمقاله نشریه معروف اکونومیست در تشریح وضعیت فرانسه امروز جملهای مینویسد که بیشباهت به وقایع قرنهای پیش فرانسه نیست: «در بسیاری از جهانهای دموکراتیک درک نابرابری، سیاست را به سمت جناح راست سوق میدهد».
حزب راست افراطی «اجماع ملی» فرانسه به رهبری مارین لوپن در دور اول انتخابات پارلمانی پیروز شد. بر اساس نتایج رایگیری که از سوی وزارت کشور فرانسه منتشر شده است، «اجماع ملی» فرانسه 33.2 درصد آرا را از آن خود کرده است. ائتلافی از احزاب چپ میانه، سبزها و چپ افراطی موسوم به جبهه مردمی جدید با 27.9 درصد آرا در رتبه دوم قرار گرفته است، این درحالیست که ائتلاف میانهروهای سیاسی امانوئل مکرون موسوم به آنسامبل با 20.7 درصد آرا، به رتبه سوم رسیده است. اگر حزب «اجماع ملی» در دور دوم انتخابات 7 ژوئیه اکثریت مطلق را به دست آورد، فرانسه برای اولین بار پس از جنگ جهانی دوم یک دولت راست افراطی خواهد داشت.
چنین نتیجهای یک شکست بزرگ دیگر برای امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه است، که پارلمان را منحل کرد و خواستار برگزاری انتخابات زودهنگام شد تا بلکه بتواند پس از پیروزیهای راست افراطی در انتخابات پارلمان اروپا، سدی بسازد در برابر این احزاب در فرانسه. و البته که موفق نبود.
اگر «اجماع ملی» در دور دوم موفق به رسیدن به حدنصاب لازم برای تشکیل دولت هم نشود، باز هم بزرگترین آشفتگی سیاسی دهههای اخیر فرانسه رقم خواهد خورد. سوال اصلی این است که آیا «اجماع ملی» قادر خواهد بود اکثریت کرسیهای مجلس ملی 577 کرسیای را بهدست آورد یا نه.
در حال حاضر تلاشهایی برای تشکیل «جبهههای جمهوریخواه» در جریان است، این جبههها باید اتحادهایی باشند ضد لوپن و با هدف جلوگیری از کسب اکثریت توسط «اجماع ملی». مکرون از رای دهندگانی که از ائتلاف «آنسامبل» میانهرو حمایت میکنند خواسته است تا از نامزدهای «به وضوح جمهوریخواه و دموکراتیک» در حوزههایی که حزب او سوم شده است، حمایت کنند.
بههمین منوال، ژان لوک ملانشون، رهبر جناح چپ «فرانسه آنبوئد»، بخشی از «ائتلاف جبهه مردمی جدید» که رتبه دوم را به خود اختصاص داده، اعلام کرده که ائتلاف او نامزدهایی را برای تثبیت آرای ضد لوپن کنار میگذارد که در دور اول رتبه سوم را کسب کرده بودند.
اریک موریس، تحلیلگر سیاسی در مرکز سیاست اروپا، میگوید: «همه چیز به این بستگی دارد که آیا چپ و مرکز موافق حذف نامزدهایی که سوم شدهاند هستند یا نه؟ این اتفاق هرچه بیشتر رخ دهد «اجماع ملی» کمتر قادر به کسب اکثریت خواهد بود».
نتیجه احتمالی چه خواهد بود؟ شاید محتملترین نتیجه، به ویژه با توجه به کمپین قوی ضد لوپن، پیروزی «اجماع ملی» باشد، اما اگر این حزب نتواند به اکثریت مطلق دست یابد در نتیجه پارلمان معلق و بن بست سیاسی ایجاد میشود. این سناریو راست افراطی را در پارلمان در مقابل چپ قرار میدهد و تصویب قوانین را دشوار میکند. اگر «اجماع ملی» اکثریت مطلق را به دست آورد، این فرصت را خواهد داشت که دستور کار ملیگرایه، بومیگرایانه و محافظهکارانه خود را بر پارلمان تحمیل کند و به گفته موریس، «میتواند حاکمیت قانون در فرانسه را به خطر بیندازد.»
نتایج دور اول انتخابات، شکست بزرگ دیگری را برای امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه رقم زد. شاید دولتی به رهبری آنسامبل روی کار بیاید، ائتلافی که حول حزب مکرون متمرکز است. با این حال، ریکارد جوزویاک، سردبیر رادیو آزاد اروپا میگوید مطمئن نیست که مکرون بتواند «آنگونه که برخی امیدوارند، نوعی دولت وحدت با نخستوزیر تکنوکرات تشکیل دهد. و اگر چنین کند، دولت بیثباتی خواهد بود که به راحتی میتوان با رای منفی دستورالعملهای آن را رد کرد».
قمار مکرون؟
تصمیم عجیب مکرون برای انتخابات زودهنگام (به بیانی اولین انتخابات زودهنگام از سال 1997) بلافاصله پس از آن گرفته شد که راست افراطی در انتخابات پارلمانی اروپا بیش از انتظارات ظاهر شد؛ درحالی که هدف مکرون از این تصمیم کم کردن سرعت خیزش راست افراطی بود که او آن را تهدیدی برای آینده فرانسه میدانست. مکرون اصرار داشت که فرانسویها برای رای دادن از خانههای خود خارج شوند، فرانسویها حرفشنوی کردند، میزان مشارکت تقریبا یک و نیم برابر بیشتر از آخرین انتخابات مجلس ملی بود، اما نتیجه آن چیزی نبود که مکرون انتظار داشت؛ و از سویی انتخابات ریاست جمهوری بعدی در سال 2027 برگزار میشود و مکرون نمیتواند دوباره نامزد شود.
سیسیل آلدوی، استاد مطالعات فرانسه در استنفورد و متخصص راست افراطی فرانسه در پاسخ به این سوالات که چرا مکرون چنین قمار بزرگی انجام داد و چگونه رابطه مردم فرانسه با راست افراطی در دهه گذشته تغییر کرد، به نیویورکر میگوید: «مکرون به چنین قمار بزرگی دست زد با این پیشفرض که یک انتخابات زودهنگام میتواند اکثریت را به سمت مکرون بکشاند و مخالفان فرصتی برای آمادهسازی و جمعآوری نیروهای خود نداشته باشند. اما او قمار را باخته است. اتحاد مکرون ضربه بزرگی خورده است. آنها احتمالا 200 کرسی را از دست بدهند.» در واقع این بلایی بود که مکرون خود بر سر خود و فرانسه آورد.
مکرون بر این باور بود که مشارکت بالای مردم بهمعنی دست رد زدن بر سینه راست افراطیست. او قصد داشت خود را به عنوان ناجی در برابر سیاستهای افراطی لوپن نشان دهد؛ اما واقعیت برعکس شد. به اعتقاد آلدوی، «یک عنصر روانشناختی فردی وجود دارد که ملهم از احساس قدرت و توانایی شخص برای تغییر تاریخ است.» مکرون بدون مشورت تصمیم گرفت چنین کاری انجام دهد که شاید نشان از خودشیفتگی او باشد.
سیسیل آلدوی میگوید: «سالها بود که کارشناسان علوم سیاسی بر این عقیده بودند که بخش عمدهای از رایی که مردم به راست افراطی میدهند به این دلیل است که اعتراض خود را به سیاستهای جاری نشان دهند. اما حالا ثابت شده است که بسیاری از مردم به این احزاب متمایل شده و به آنها اعتقاد پیدا کردهاند».
آلدوی میگوید: «مکرون امکان تغییر سیاست را نادیده میگیرد. اگر سیاستمداری بر این باور است که سیاستهایی که اجرا میکند محبوبیتی ندارند و باعث میشوند که راست افراطی قدرت بگیرد، شاید این سیاستمدار اجبارا به این نتیجه برسد که باید مسیر خود را تغییر دهد و به نارضایتیها در خیابانها گوش فرا دهد. اگر تحلیل شما این است که سیاستهایی که شما مطرح میکنید باعث قویتر شدن اجماع ملی میشود و تنها گزینه شما این است که تصمیم بگیرید، خب، حالا بیایید رای بدهیم تا حتی به خاطر کاری که من انجام میدهم قویتر نشود، این مانند پذیرفتن شکست و دادن قدرت به اجماع ملی است به جای انجام کاری که بهخاطر آن انتخاب شدهاید، یعنی جلوگیری از قدرت گرفتن اجماع ملی.»
پیروزی «اجماع ملی» برای فرانسه چه معنایی دارد؟
کارشناسان مسائل فرانسه بر این باورند که عملکرد قوی انتخاباتی «اجماع ملی» نشاندهنده اثربخشی تلاشهای مارین لوپن برای سمزدایی از حزب پدرش، ژان ماری لوپن، است که آن را برای رایدهندگان عادی در فرانسه چندفرهنگی جذابتر میکند.
مارین لوپن پس از به دست گرفتن رهبری در سال 2011، نام حزب را از «جبهه ملی» به «اجماع ملی» تغییر داد و سعی کرد آن را از عناصر نئونازی و ضد یهود پاکسازی کند. او حتی پدرش را نیز که سابقه زبان تحریکآمیز علیه مهاجران دارد و زمانی گفته بود که اردوگاههای کار اجباری نازیها «جزئیات تاریخ» است، اخراج کرد!
با این حال، حتی اگر «اجماع ملی» در دور دوم پیروز شود، باز هم محدودیتهایی برای حزب وجود خواهد داشت. فرانسه یک سیستم نیمه ریاستی دارد که در آن رئیسجمهور و نخستوزیر قدرت مشترکی دارند. نخستوزیر و کابینه مسئول مدیریت اقدامات روزانه دولت و سیاست داخلی هستند، در حالی که رئیسجمهور بر امنیت ملی و سیاست خارجی مسلط است و کشور را در صحنه جهانی نمایندگی میکند. اگر وضع به همین ترتیب پیش رود احتمالا جردن باردلا، رئیس جوان «اجماع ملی»، با تقسیم قدرت با مکرون به طرز ناخوشایند و احتمالا به طور غیر موثری نخست وزیر خواهد شد.
و این چه معنایی برای اتحادیه اروپا خواهد داشت؟
چنین نتیجهای برای راست افراطی میتواند لحظهای مناسب برای نفوذ بر اتحادیه اروپا باشد. اخیرا مجارستان، تحت رهبری حزب ملی محافظهکار فیدز به رهبری ویکتور اوربان دوره شش ماهه خود را بر ریاست اتحادیه اروپا آغاز کرده است. علاوه بر این، در 6 و 9 ژوئن در انتخابات پارلمان اروپا احزاب راست افراطی به دستاوردهای قابل توجهی دست یافتند که نشانهای از رشد احساسات ملی گرایانه و پوپولیستی در 27 کشور اتحادیه اروپا است.
میتوان پیشبینی کرد که بهعنوان مثال نفوذ «اجماع ملی» میتواند قرارداد سبز اتحادیه اروپا را به چالش بکشد که هدف آن کاهش انتشار گازهای گلخانهای، حذف آلودگی و حمایت از صنایع پایدار است. «اجماع ملی» سابقهای طولانی در مبارزه علیه مقررات زیست محیطی اتحادیه اروپا دارد و استدلال این حزب بر آن است که قرارداد سبز اتحادیه اروپا به مشاغل و صنایع فرانسه آسیب میرسانند.
مورد بعدی مهاجرت است که همچنان تمرکز اصلی برنامههای «اجماع ملی»ست. این حزب از کنترلهای سختتر بر مهاجرت حمایت میکند و هدف آن اجرای سیاستهایی است که اتباع فرانسوی را برای مزایای اجتماعی، مسکن و مشاغل در اولویت قرار میدهد، اقداماتی که در حال حاضر طبق قوانین اتحادیه اروپا غیرقانونی هستند.
به گفته فیلیپ مارلیر، استاد سیاست فرانسه و اروپا در دانشگاه کالج لندن، «متخصصان علوم سیاسی در فرانسه «اجماع ملی» را راست افراطی مینامند، زیرا واقعا راست افراطی است. اگر برنامه آنها را مطالعه کنید، راست افراطی میبینید که با شرایط حاضر از در آشتی درنمیآیند. به طرز وسواس گونهای بومیگرا و ضدمهاجرت هستند و به شدت به دنبال این ایده هستند که فرانسوی بودن یعنی چه». جوزویاک، سردبیر رادیو آزادی اروپا میگوید که اتحادیه اروپا در حال حاضر در مسیر مهاجرت لوپن حرکت میکند.
بهاعتقاد کارشناسان پیروزی «اجماع ملی» در دور اول میتواند باعث تغییر تاکتیکی در میان احزاب راست در اتحادیه اروپا شود. حزب لوپن در سالهای اخیر موضع خود را در قبال اتحادیه اروپا تعدیل کرده است. این حزب به جای حمایت از «فرکسیت»، اکنون قصد دارد اتحادیه اروپا را از درون اصلاح کند و این بلوک را بیشتر با دیدگاههای جناح راست خود هماهنگ کند. با توجه به موفقیت «اجماع ملی»، احزاب راستگرای دیگر در سراسر اتحادیه اروپا هم احتمالا از این روند پیروی کنند.
تکلیف جنگ اوکراین چه میشود؟
لوپن از تحسینکنندگان ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه است و از او بهعنوان مدافع ارزشهای سنتی اروپا در برابر جهانیسازی و نفوذ ایالات متحده یاد میکند. لوپن در سال 2014 از الحاق غیرقانونی کریمه به روسیه حمایت کرد. حال «اجماع ملی» قول داده در صورت کسب قدرت تحویل موشکهای دوربرد فرانسه به اوکراین را متوقف کند.
با این حال، موضع لوپن در سالهای اخیر کمی ملایمتر شده و تهاجم روسیه به اوکراین در سال 2022 را محکوم و حمایت خود را از مردم اوکراین اعلام کرده است، در عین حال مراقب بود که روابطش با روسیه تهدید نشود.
مارک گالئوتی، تحلیلگر سیاسی از دانشکده مطالعات اسلاوونی و اروپای شرقی دانشگاه کالج لندن، میگوید بعید است که فرانسه تحت سلطه لوپن «به طور ناگهانی از جریان اصلی جدا شود و بگوید: «ما دیگر نمیخواهیم از اوکراین حمایت کنیم». با این حال هر چیزی که دست مکرون را ببندد، خبر خوبی برای کرملین در جنگش علیه اوکراین است، زیرا مکرون در حال حاضر سعی داشته در اتحادیه اروپا خود را به عنوان کسی معرفی کند که سیاست تهاجمی در قبال روسیه دارد و خواستار اعزام نیرو به اوکراین است».
و در بروکسل اما پا پس کشیدن از سیاستهای اتحادیه در قبال اوکراین گاه میتواند به اندازه مخالفت آشکار موثر باشد. مارلیر، استاد دانشگاه UCL میگوید که «یک دولت راست افراطی فرانسه برای تاثیرگذاری بر سیاست اتحادیه اروپا نیازی به مقابله مستقیم با اوکراین ندارد». تلاش برای ورود اوکراین به اتحادیه اروپا احتمالا اگر نه غیرممکن، بلکه بسیار سختتر خواهد شد. و البته، زمان برای اوکراین در حال اتمام است. آنها همین حالا به سلاح نیاز دارند، همین حالا به حمایت نیاز دارند، بنابراین به گفته مالیر، «انتظار چیزی بسیار کثیفتر، بسیار دشوارتر برای اروپا را داشته باشید».
راست افراطی فرانسه بدتر است یا راست افراطی ایالات متحده؟
بسیاری ظهور راست افراطی فرانسه را چون ظهور ترامپ در ایالات متحده میدانند و نسبت به آن هشدار میدهند؛ برخی هم پا را فراتر گذاشته و با هراس به آیندهای مینگرند که در دو سوی اقیانوس اطلس پوپولیسم و راست افراطی حاکم است.
پل رابین کروگمن، اقتصاددان آمریکایی، استاد برجسته اقتصاد در مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه سیتی نیویورک و ستون نویس نیویورک تایمز در تحلیلی در این روزنامه مینویسد: اولین چیزی که باید گفت این است که نتایج انتخابات فرانسه احتمالا کمتر از آن چیزی که شما فکر میکنید با ایدئولوژی ارتباط دارد. رای دهندگان فرانسوی، مانند رای دهندگان در سرتاسر جهان ثروتمند، خشم خود را علیه همه سیاستمدارانی که در حال حاضر در قدرت هستند، چه در سمت راست، چه چپ یا مرکز، نشان میدهند. به عنوان مثال، بریتانیا انتخابات خود را در روز پنجشنبه برگزار خواهد کرد و احتمالا حزب محافظه کار که 14 سال بر این کشور حکومت کرده است، شکستی سختتر از میانهروهای مکرون را تجربه خواهند کرد.»
کروگمن این سوال را مطرح میکند که چرا رایدهندگان اینقدر عصبانی هستند؟ او مینویسد: پاسخ دادن به این سوال آسان نیست. با معیارهای معمول، مکرون رئیسجمهور نسبتا موفقی در اقتصاد بوده است. نرخ بیکاری فرانسه به طور قابل توجهی کاهش یافته است در حالی که نرخ اشتغال برای بزرگسالان در سنین بالا افزایش یافته است.
فرانسه هم تقریبا مانند هر کشور ثروتمند دیگری، همزمان با بهبود اقتصاد جهانی از همهگیری کووید-19، یک انفجار تورمی را هم تجربه کرد. در واقع اگر از معیارهای مشابه استفاده کنید، قیمتها در فرانسه تقریبا به اندازه قیمتها در ایالات متحده افزایش یافته است. اما همانند آمریکا، تورم بدون جهش بیکاری به سرعت کاهش یافته است و وضعیت فعلی اقتصاد فرانسه با معیارهای تاریخی بسیار خوب به نظر میرسد.
کروگمن ادامه میدهد: اقتصاد فرانسه بسیار خوب به نظر میرسد، با این حال مردم فرانسه آن را احساس نمیکنند، یا حداقل در نظرسنجیها میگویند که وضعیت خوب اقتصاد کشورشان را احساس نمیکنند. اعداد ممکن است خوب باشند اما حالات بد است. با وجود اشتغال بالا و تورم نسبتا پایین، اعتماد اقتصادی خانوارها بسیار کمتر از میانگین تاریخی خود است.
گروکمن معتقد است این وضعیت چیزی شبیه به همان وضعیت حال حاضر ایالات متحده است. و در ادامه توضیح میدهد که: گفته میشود، کارگران فرانسوی دلایلی برای احساس نارضایتی دارند. مکرون سعی کرده تکنوکرات خوبی باشد و به نام مسئولیت مالی، سن بازنشستگی بسیار پایین فرانسه را بالا ببرد. او سعی کرد با افزایش مالیات بر سوخت، انتشارات کربن را کاهش دهد، درنتیجه اعتراضات گستردهای را بهراه انداخت، در حالی که به مالیات بر ثروت پایان داد که به گفته او، به اقتصاد فرانسه آسیب میرساند، اقدامی که باعث شد بسیاری او را «رئیس جمهور ثروتمندان» بخوانند.
و در مورد سیاست اقتصادی «اجماع ملی» اساسا مبارزات انتخاباتی خود را از جناح چپ علیه مکرون شروع کرد. راست افراطی قول داده است که سن بازنشستگی را برای بسیاری از کارگران کاهش دهد و در عین حال مالیات بر ارزش افزوده انرژی را، که اساسا مالیات بر فروش است، کاهش دهد. اما راست افراطی چگونه میتواند هزینه این اقدامات را پرداخت کند؟ با کاهش مزایای مهاجران.
گروکمن با تاکید بر اینکه این اعداد و ارقام باهم نمیخوانند مینویسد: «اصلا فرمولهای ریاضی را کنار بگذارید، «اجماع ملی» موضعی اتخاذ کرده به نفع دولت بزرگ و مزایای اجتماعی سخاوتمندانه، اما اساسا فقط برای افرادی با پیشینه قومی مناسب.»
اینجاست که شباهتها و تفاوتهای «اجماع ملی» با ترامپیسم مشخص میشود.
«عظمت را دوباره به آمریکا بازگردانیم» یا MAGA در خصومت با مهاجران و بیگانه هراسی عمومی با راست فرانسه دیدگاههای مشترکی دارد. اما دونالد ترامپ، بسیار بیشتر از مکرون، واقعا رئیس جمهور ثروتمندان بود و مالیات شرکتها و افراد مرفه را کاهش داد و در عین حال تلاش ناموفقی برای کاهش مزایای سلامتی میلیونها نفر داشت. و اگر ترامپ به قدرت بازگردانده شود، دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم او حتی بیشتر از این به ضرر مردم عادی آمریکایی با ثروتمندان همراه نخواهد بود. قابل توجه است که او ایده جایگزینی مالیات بر درآمد را با تعرفه، یعنی مالیات بر واردات، مطرح کرده است. مانند ایدههای «اجماع ملی» اینجا هم فرمولهای ریاضی بهکار نمیآیند؛ اما هر تلاشی در امتداد این خطوط باعث افزایش بیشتر قیمتها برای اکثریت بزرگ کارگران آمریکایی میشود و در عین حال سودهای کلانی را به یک درصد ثروتمندان میرساند. به همین دلیل است که من سالهاست میگویم نباید ترامپ را پوپولیست بنامیم. بله، او منبع تغذیه بسیاری از تعصبات عامهپسند است. اما ایدههای اقتصادی او بدتر کردن وضعیت کارگران و بهتر کردن وضعیت الیگارشهای آمریکا است.
گروکمن مقاله خود را چنین به پایان میرساند که «راست فرانسه بد است و ظهور آن هشدار دهنده است. اما جنبش MAGA بدتر است، زیرا زشتی راست اروپا را با ریاکاری خیره کننده و تحقیر حامیان خود یکی میکند.»
سرکوب میانه با پوپولیست راست و چپ
هفت سال ریاستجمهوری مکرون شاهد تلاشی مستمر برای بازسازی فرانسه به عنوان یک اقتصاد مدرن و دوستدار تجارت بوده است. او شیوه استخدام کارگران را اصلاح کرده است تا کارفرمایان را تشویق کند تا کارگران بیشتری را استخدام کنند. از سال 2017 که مکرون به الیزه نقل مکان کرد، 2 میلیون شغل ایجاد شده و بیش از 6 میلیون کسب و کار راه اندازی شده است. مکرون مالیاتهای تجاری و مالیات بر ثروت را کاهش داده است. سیستم آموزشی را تقویت و سیستم بازنشستگی را اصلاح کرده است. رشد فرانسه بالاتر از میانگین منطقه یورو و نرخ فقر کمتر از این منطقه است.
با این حال ائتلاف انسامبل مکرون شاید به زودی از هم بپاشد و اکونومیست مینویسد این امر نشان میدهد که برای احزاب میانهرو در همهجای دنیا یک مشکلی بهوجود آمده است. ژان کلود یونکر، نخستوزیر سابق لوکزامبورگ و رئیس کمیسیون اروپا، این وضعیت را به بهترین وجه توصیف میکند: «همه ما میدانیم چه باید بکنیم، اما نمیدانیم چگونه پس از انجام این کار، دوباره انتخاب شویم».
اکونومیست مکرون و تصمیم عجولانه او برای انحلال پارلمان و برگزاری انتخابات زودهنگام را عامل وضعیت موجود میداند. این انتخابات سه سال زودتر برگزار خواهد شد، آن هم سه هفته بعد از اینکه راست افراطی در انتخابات اروپا پیروز شد. علیرغم مزایایی که اصلاحات مکرون برای فرانسه به ارمغان آورده است، رایدهندگان فرانسوی میخواهند این اصلاحات را از بین ببرند. «اجماع ملی» برای کنار گذاشتن اصلاحات بازنشستگی و بازگرداندن مالیات بر ثروت خود را آماده کرده و وعده کاهش مالیات بر ارزش افزوده در قبوض انرژی و سوخت را میدهد. دیگر وعدههای «اجماع ملی» محدود کردن مهاجرت به فرانسه، مخصوصا مهاجرت مسلمانان، و حتی اخراج آنها از فرانسه، ممنوعیت حجاب در اماکن عمومی، بازگرداندن کنترل مرزی با دیگر کشورهای اتحادیه اروپاست. اکونومیست معتقد است هیچ یک از این وعدهها با فضای بازی که مکرون برای سرمایهگذاری ایجاد کرده است، سازگار نیست. سختگیری مالی برنامهای نبود که مورد توجه مکرون باشد، فرانسه کسری بودجه سالانه 5 درصدی دارد و بدهی عمومی به ارزش حدود 110 درصد تولید ناخالص داخلی را تحمل میکند؛ همه این موارد دلایلی است که نویسنده اکونومیست را در سرمقاله جدیدترین شماره این نشریه به این نتیجه میرساند که هزینه اضافی وعده داده شده توسط جناح راست آسیب جدی به اقتصاد وارد میکند. از سویی جبهه مردمی جدید چپ تندرو کمتر احتمال دارد قدرت را به دست بیاورد، اما پلت فرم آن مضرتر است.
محتملترین نتیجه، یعنی پارلمانی معلق، احتمالا به عقبنشینی اصلاحات منجر خواهد شد. این قوانین بدین معناست که حداقل تا یک سال امکان برگزاری انتخابات جدید وجود ندارد و تا آن زمان فرانسه نمیتواند دولت، قانون و شاید بودجه جدیدی داشته باشد.
مکرون رئیس جمهور باقی خواهد ماند. دوره او تا سال 2027 به پایان نمیرسد و در آن زمان لوپن قصد دارد جانشین او شود. هرچند مکرون اختیارات اجرایی گستردهای در وزارت دفاع و سیاست خارجی دارد، اما در سیاست داخلی، که در اختیار دولت است و در برابر پارلمان پاسخگو است، اختیاراتش محدود است.
مکرون شاید تلاش کند یک دولت تکنوکرات را تحمیل کند، اما پارلمان به سادگی میتواند دوباره چنین سیاستی را متوقف کند. به نوشته اکونومیست اصلاحات به فشار مداوم نیاز دارد، اما این فشار فورا هم از بین میرود.
در بخش دیگری از سرمقاله اکونومیست میخوانیم: خسارات وارده در داخل کشور احتمالا با آسیب به اروپا تشدید خواهد شد. کشتی اتحادیه اروپا به ندرت چنین بیسکان بوده است. ائتلاف حاکم آلمان در نقطه شکست خود قرار دارد، هر سه حزب آن در انتخابات یورو از جناح راست افراطی آلترناتیو برای آلمان شکست خوردند، جناحی که با لوپن در ائتلاف بود. اولاف شولز، صدراعظم آلمان، ثابت کرده است که حتی در روزهای خوب اتحادیه اروپا هم از رهبری این بلوک ناتوان است، و مشکل اینجاست که روزهای خوب اتحادیه اروپا بسیار کم بودهاند.
فهرست مشکلات به همینجا ختم نمیشود: روسیه شاید در صدر این مشکلات باشد؛ گسترش اتحادیه اروپا برای ایجاد ثبات در بالکان و تضمین اوکراین را هم باید به این فهرست اضافه کرد. حفظ سیاستهای اتحادیه در حوزه تغییر اقلیم و نیز مهاجرت هم کم از بقیه ندارند.
مغالطه میانه گمشده
اکونومیست معتقد است هیچ چیز در اتحادیه اروپا درست کار نمیکند مگر اینکه با موتور فرانسوی-آلمانی رانده شود، اما یکی از سیلندرهای آن کاپوت [شکسته] و دیگری فوتو [ترسیده] است.
رئیسجمهوری چون مکرون که ثمره اصلاحات را برای کشورش به ارمغان آورده، چگونه به چنین مسیری رسید؟ اکونومیست پاسخ میدهد شاید تا حدی به این دلیل که یونکر درست میگوید. متعارف است که سیاستمداران را استهزاء میکنند، اما اینکه بتوانیم رای دهندگان را متقاعد کنیم که تغییرات دردناک ارزش آن را دارد، یک فضیلت است که درک نشده و به شدت دست کم گرفته شده است.
شاید هم تا حدی به این دلیل است که در حالی که پاریس و سایر شهرهای بزرگ رونق گرفته رشد کردهاند، بسیاری دیگر از مناطق فرانسه چنین رشدی را تجربه نکردهاند. در بسیاری از جهانهای دموکراتیک درک نابرابری، سیاست را به سمت جناح راست سوق میدهد.
اکونومیست در ادامه تاکید دارد که مکرون نیز در تلههایی افتاده است که برخی از آنها ساخته خود اوست. میراث کووید-19 و تورم، فرصتی یافتهاند نابهنگام برای رویارویی رای دهندگان با رئیسجمهور. یکی از دلایلی که مکرون در تلاش بوده تا به بهترین وجه ممکن با این دو مشکل برخورد کند تصمیمش برای برگزاری المپیک بوده است. او معتقد بود که قدرت دولت میتواند کشور را متحد کند، اما در عوض به عنوان یک فرد متکبر و دور از دسترس به مردم شناسانده شد. اشتباه دیگر او این بود که در هسته مرکزی خود هیچ مخالفی باقی نگذاشت. یکی از بدیهیات سیاست دموکراتیک این است که رای دهندگان از مقامات رسمی خسته میشوند. وقتی چنین اتفاقی روی دهد مردم به جایگزین روی میآورند. در فرانسه، همانند دیگر نقاط دنیا، این جایگزین میتواند آسیب جدی به کشور وارد کند.
چرا راست افراطی در فرانسه محبوب است؟
جذابیت ایدهها و صداهای راست افراطی که وعده مهاجرت کمتر، افزایش امنیت، اقدامات اقتصادی مبتنی بر «عقل سلیم» به نفع طبقات پایین و متوسط و عقب نشینی سیاسی از مقررات اتحادیه اروپا را که بر همه چیز از شیوههای کشاورزی گرفته تا حقوق بشر تاثیر میگذارد، میدهند به طور پیوسته افزایش یافته است.
فرانسه در این زمینه تنها نیست. پوپولیستهای سیاسی راست و چپ این روزها همه جا هستند. سسیل آلدوی، محقق دانشگاه ساینسسپو در پاریس در مصاحبهای با روزنامه یواسای تودی میگوید: «در شرایط فرانسه، مکرون با مخالفت با تغییرات بازنشستگی، بیکاری و مهاجرت مواجه است. مکرون سیاستهای مهاجرتی فرانسه را سختتر کرد و موافقت رایدهندگان راست افراطی را به دست آورد اما چپگرایان را از خود دور کرد. این اصلاحات منجر به ماهها اعتصاب و تظاهرات کارگری شده است که عملا عدم محبوبیت خود مکرون را تسریع کرده است».
یواسای تودی در گزارشی مینویسد: تکبر هم عامل دیگریست برای رخداد آنچه که امروزه در فرانسه میبینیم. ژان ایو کامو، کارشناس راست افراطی در موسسه فرانسوی امور بینالملل و استراتژیک مستقر در پاریس، میگوید: مکرون سالها با فرانسویها به گونهای صحبت کرد که اکثر ما احساس میکردیم چنین لحنی اصلا درست نیست. به اعتقاد این کارشناس، این نوع صحبت کردن تا حدی افزایش حمایت از راست افراطی را توضیح میدهد.
ایو کامو میگوید: «مکرون از مردم خیلی دور بود. او میگفت «ما باید اصلاحات بزرگی انجام دهیم»، مثلا در مورد سن بازنشستگی. اما پس از آن اساسا به مردم میگفت که آنقدر احمق هستند که نمیتوانند دلیل این اصلاحات را بفهمند. او به ما میگفت «من این قانون را به هر قیمتی و هر روشی که باشد تصویب خواهم کرد». و او برای انجام این کار مرتب دور و بر پارلمان بود».
آیا مکرون ممکن است ریاست جمهوری را از دست بدهد؟ کارشناسان بر این باورند که مکرون وضعیت امنی دارد مگر اینکه بخواهد استعفا دهد. دوره او به عنوان رئیس جمهور قبل از سال 2027 به پایان نمیرسد. اما فرانسه میتواند یک نخست وزیر جدید، یک مقام انتصابی و دومین مقام عالی در این کشور را داشته باشد که طبق قانون اساسی بیشتر به امور داخلی مانند مهاجرت، آموزش و خدمات رفاهی فرانسه میپردازد.
ایو کامو میگوید «اگر به حساب تیکتاک مکرون نگاه کنید متوجه میشوید که او هرگز به عنوان یک سیاستمدار در آنجا حضور ندارد، او هنوز یک جوان 28 ساله است که در یک مهمانی میرقصد و با دوستانش ناهار میخورد. بدون اینکه پیام سیاسی خاصی بدهد فقط میگوید «ببین چقدر باهوش هستم. ببین چقدر خوش تیپ هستم.»
در 7 جولای چه اتفاقی خواهد افتاد؟
مجلس ملی فرانسه 577 کرسی دارد. در دور اول رای گیری 76 نفر انتخاب شدند. این بدان معنیست که 501 کرسی باقیمانده در 7 ژوئیه تصاحب خواهند شد. یک حزب، هر حزبی، برای کسب اکثریت مطلق، به 289 کرسی نیاز دارد.
در حال حاضر مشخص نیست که آیا «اجماع ملی» کرسیهای کافی را برای به دست آوردن اکثریت مطلق، پیشبرد دستور کار و انتصاب باردلا به نخست وزیری خواهد داشت یا خیر.
حزب میانهروی مکرون و بلوک چپ تاکنون تشکیل هر نوع ائتلافی با «اجماع ملی» یا با یکدیگر را رد کردهاند. با این حال، اگر یک بلوک این کار را انجام دهد، و این بلوک بلوکی نباشد که مکرون در آن است، او مجبور خواهد شد نخست وزیری را منصوب کند که متعلق به یک حزب مخالف یا ائتلاف است. در فرانسه چنین وضعیتی را با عنوان «هم زیستی» توصیف میکنند. این وضعیت بدان معناست که دولت میتواند سیاستهایی را اجرا کند که متفاوت از دستور کاریست که مکرون در نظر گرفته است.
واکنش اتحادیه اروپا چه بود؟
فرانسه بر سر اینکه سیاستش به چه سمتی باید بچرخد دو قطبی شده است. یواسای تودی مینویسد: «هزاران تن از چپگرایان یکشنبه شب با اعلام نتایج رایگیری در دور اول به خیابانهای پاریس و دیگر شهرهای بزرگ آمدند. اما حتی یک زمین بسکتبال هم شاید همان چیزی باشد که صحنه سیاسی فرانسه در حال حاضر نیست: یعنی متحد بودن».
در این میان واکنش دیگر اعضای اتحادیه اروپا هم در نوع خود جالب است. دونالد توسک، نخستوزیر لهستان و از مقامهای پیشین اتحادیه اروپا، هشدار داده که این چرخشی خطرناک است. توسک ادعاهایی هم درباره نفوذ روسیه در بسیاری از احزاب راست افراطی در اروپا مطرح کرد. آنالینا بربوک، وزیر امور خارجه آلمان، نگرانیهای مشابهی را در مورد کشوری که نزدیکترین شریک و بهترین دوست آلمان میداند، تکرار کرده و گفته: «[متاسفانه] حزبی که اروپا را مشکل و نه راهحل میپندارد، در انتخابات خیلی پیش افتاده است.»
این درحالیست که خیرت ویلدرس، رهبر حزب راستگرای «آزادی» هلند، با انتشار شکلکهای قلب و عضله بازو ابراز خوشحالی کرده است. جورجیا ملونی، نخستوزیر ایتالیا، هم گفته است که تلاشها برای اهریمنسازی از رایدهندگان راست افراطی تاثیر خود را از دست داده است.
اما کییر استامر، رهبر حزب کارگر بریتانیا، تاکید دارد که این نتیجه نیاز سیاستمداران به پاسخگویی به رایدهندگان ناراضی را برجسته میکند.
مارین لوپن بعد از اعلام نتایج اولیه انتخابات در جمع هوادارانش گفت: «دموکراسی حرف خودش را زده است و فرانسویها حزب اجماع ملی و متحدانش را انتخاب کردهاند و عملا اردوگاه مکرون را از بین بردهاند.»