آیا میراث زغال سنگ، مسیر سیاستگذاری انرژی پاک را به درستی روشن ساخته است؟
به گزارش «انرژی امروزم از روزنامه دنیای اقتصاد، زغال سنگ بهعنوان سوخت اصلی انقلاب صنعتی، نقشی بیبدیل در دگرگونی اقتصاد و جامعه بریتانیا ایفا کرد. این انرژی فسیلی، موتور محرکه پیشرفتهای شگرفی در تولید، حملونقل، و فناوری بود و استانداردهای زندگی را بهگونهای بیسابقه ارتقا بخشید. با این حال، این دگرگونی هزینههای سنگینی نیز به همراه داشت.
آلودگی هوای ناشی از سوزاندن بیرویه زغال سنگ، به معضلی جدی برای سلامت عمومی و محیط زیست تبدیل شد و در نهایت، به مانعی برای رشد پایدار اقتصادی بدل شد. در عصر حاضر که جهان در تلاش برای گذار به اقتصاد کمکربن و دستیابی به هدف تولید کربن صفر است، بازخوانی نقش زغال سنگ در انقلاب صنعتی و درسآموزی از آن اهمیت ویژهای مییابد. تامل در این تجربه تاریخی، نه تنها به درک عمیقتر تحولات انرژی و صنعتی متاثر از زغال سنگ کمک میکند، بلکه راهنمایی ارزشمند برای مواجهه با چالشهای گذار انرژی امروز و فردای جهان نیز بهشمار میرود.
همانطور که مارتین ویتزمن، اقتصاددان برجسته محیطزیست و تغییرات اقلیمی، در سال۲۰۱۵ یادآور شد: «همه ما اصول تغییرات اقلیمی را میدانیم… دیاکسیدکربن اضافی موجود در جو، عمدتا ناشی از سوزاندن گسترده سوختهای فسیلی است که همزمان با انقلاب صنعتی رواج یافته است.» این دیدگاه، به نقش محوری سوختهای فسیلی، بهویژه زغال سنگ، در پدیده گرمایش جهانی و تغییرات اقلیمی تاکید دارد. با این حال، آیا این تصویر، تمام واقعیت را بازتاب میدهد؟ آیا زغال سنگ حقیقتا نقشی کلیدی و بیجایگزین در انقلاب صنعتی ایفا کرد؟ اهمیت زغال سنگ در آن دوران تا چه میزان بود و رشد اقتصادی آن دوره تا چه حد به این منبع انرژی وابسته بود؟ پاسخ به این پرسشها، مستلزم بررسی دقیقتر نقش و جایگاه زغال سنگ در تحولات صنعتی قرن هجدهم و نوزدهم میلادی است.
مهد انقلاب صنعتی: کولبروکدیل و راز کک
منطقهی کولبروکدیل، روستایی کوچک در شروپشر انگلستان، اغلب بهعنوان «مهد انقلاب صنعتی» شناخته میشود. در سال۱۷۰۹، در این منطقه بود که آبراهام داربی کشف سرنوشتساز خود را به ثمر رساند: ذوب سنگ آهن با استفاده از کک.کک، نوعی زغال سنگ تصفیه شده است که حرارت بسیار بیشتری تولید میکند و در عین حال، گوگرد کمتری آزاد میکند و در نتیجه، آهن مرغوبتری بهدست میدهد. پیش از این کشف، برای ذوب آهن از زغال چوب استفاده میشد که تولید آن پرهزینه و محدود به جنگلها بود.
کشف داربی، تحولی شگرف در صنعت آهنسازی ایجاد کرد. تولید آهن در بریتانیا جهشی چشمگیر یافت و از حدود ۲۵۰۰تن در سال در دهه۱۷۰۰، به 28هزارتن در سال در دهه۱۷۵۰، سپس به 180هزار تن در سال۱۸۰۰ و نهایتا به 2.5میلیون تن در سال۱۸۵۰ رسید (ریدن، ۱۹۷۷). دستیابی به این مقیاس خیرهکننده از تولید، بدون استفاده از زغال سنگ و فرآیند تولید کک، عملا غیرممکن بود. برخی تخمینها نشان میدهند که حتی اگر نیمی از سطح بریتانیا با جنگلهای انبوه پوشیده میشد تا زغال چوب مورد نیاز صنعت آهن را تامین کند، حداکثر میزان تولید آهن به 1.25میلیون تن در سال میرسید (ریگلی، ۲۰۱۳). این محدودیت تولید آهن با زغال چوب، به خوبی گویای نقش تعیینکننده زغال سنگ در توسعه این صنعت مادر و صنایع وابسته به آن است.
اهمیت آهن ارزان و فراوان در انقلاب صنعتی را نمیتوان دستکم گرفت. آهن، مادهای حیاتی برای ساخت پلها و شبکه گسترده راهآهن بریتانیا بود؛ زیرساختی که حمل و نقل کالا و مسافر را متحول ساخت و زمینه را برای گسترش تجارت و صنعتیسازی فراهم آورد. ماشینآلات و موتورهای محرک کارخانههای نساجی پنبه، کشتیهای بخار که اقیانوسها را طی و لکوموتیوهای پرقدرت که سرزمینها را به هم متصل میکردند، همگی بر شالوده آهن بنا شده بودند. سیمون ویل، استاد تاریخ اقتصاد و تجارت در دانشگاه ولونگونگ، در یادداشتی با عنوان «زغالسنگ، پادشاه انقلاب صنعتی بریتانیا» اشاره کرده است که «زغالسنگ به شکل کُک، سوختی کارآمد برای تبدیل مطمئن سنگ آهن به آهن فراهم میآورد.»
ویل همچنین بر اهمیت آهن ارزان تولیدشده از طریق زغال سنگ تاکید کرده و به پل مشهور آیرونبریج که در سال۱۷۸۱ در نزدیکی تنگه آیرنبریج روی رودخانه سِورن بنا شد، اشاره میکند: «آهن ارزان، پلی مشهور را در سال۱۷۸۱ در نزدیکی تنگه آیرونبریج روی رودخانه سورن بنا کرد. ماشینآلاتی هم که کارخانههای نوظهور عصر صنعت را پر میکردند، از همین آهن ساخته شدند.» بنابراین، زغال سنگ نه تنها بهعنوان منبع انرژی بلکه بهعنوان مادهای حیاتی در تولید آهن و توسعه زیرساختها، نقشی اساسی در انقلاب صنعتی ایفا کرد و بنای تمدن صنعتی مدرن را استحکام بخشید.
موتور بخار: همزاد معادن زغال سنگ
در کنار کاربردهای حیاتی در ذوبآهن، زغال سنگ بهگونهای روزافزون در عصر انقلاب صنعتی بهعنوان منبع اصلی انرژی مورد استفاده قرار میگرفت. انرژی حرارتی حاصل از سوزاندن زغال سنگ، به یمن توسعه موتور بخار، به نیروی مکانیکی تبدیل میشد و انقلابی در تولید و بهرهوری صنایع ایجاد کرد.
نکته جالب توجه در تاریخ فناوری موتور بخار، پیوند ناگسستنی آن با معادن زغال سنگ است. اولین موتور بخار کاربردی که توسط توماس نیوکامن در سال۱۷۱۲ اختراع شد، برای حل یک مشکل اساسی در معادن زغال سنگ طراحی شده بود: تخلیه آبهای زیرزمینی. بهدلیل آبگرفتگی مداوم، عمق معادن زغال سنگ در آن دوران نمیتوانست از حدود ۵۰متر فراتر رود. توسعه موتور بخار نیوکامن، امکان پمپ کردن آب از اعماق بیشتر را فراهم کرد و به این ترتیب، دسترسی به ذخایر غنیتر زغال سنگ ممکن شد و عرضه این ماده حیاتی بهطور چشمگیری افزایش یافت (ریگلی، ۲۰۱۳). به عبارت دیگر، موتور بخار، نه تنها مصرفکننده عمده زغال سنگ، بلکه تسهیلگر استخراج بیشتر آن نیز بود؛ چرخهای فزاینده که به توسعه هر دو صنعت انجامید.
موتورهای بخار بعدها برای کاربردهای متنوعتری توسعه یافتند که مشهورترین آنها مربوط جیمز وات، مهندس و مخترع اسکاتلندی، در سال۱۷۶۳ انجام شد. اگرچه ورود موتور بخار به سایر صنایع در ابتدا روندی کند داشت، اما تا سال۱۸۷۰، نیروی بخار به نیروی غالب در اقتصاد بریتانیا تبدیل شده بود و حدود ۹۰درصد از نیروی اسب بخار مورد نیاز صنایع این کشور را تامین میکرد (کرفت، ۲۰۰۴). امیل لوواسور، مهندس مشهور فرانسوی، در آن دوران تخمین زده بود که یک اسب بخار تولیدشده توسط یک موتور بخار، معادل توان و بازده ۲۱کارگر است (ریگلی، ۲۰۱۳). بر این اساس، تا سال۱۸۷۰، نیروی بخار در بریتانیا عملا معادل نیروی کار ۴۳میلیون کارگر را فراهم میکرد؛ رقمی شگفتآور که مقیاس عظیم تحول صنعتی را به خوبی نشان میدهد. سیمون ویل نیز به نقش اساسی زغالسنگ در به حرکت درآوردن ماشینآلات و کارخانهها اشاره کرده و مینویسد: «سپس زغالسنگ ماشینآلات را بهکار انداخت و به تعبیر ویلیام بلیک، شاعر انگلیسی (۱۸۲۷-۱۷۵۷)، روشناییبخش «کارخانههای مخوف و ظلمانی» شد؛ کارخانههایی که انقلابی در تولید نخ پنبه پدید آوردند. زغالسنگ، انرژی لازم برای موتور رفت و برگشتی جیمز وات را فراهم کرد؛ موتوری که حرکت خطی آن از طریق میللنگ به حرکت دورانی تبدیل میشد.»
زغالسنگ نقش کلیدی یا حاشیهای؟
با توجه به نقش محوری زغالسنگ در انقلاب انرژی و تولید آهن، جای تعجب نیست که مورخان اقتصادی دهههاست درباره اهمیت زغال سنگ برای انقلاب صنعتی بحثهای گستردهای داشتهاند. در این میان، برخی از صاحبنظران، زغال سنگ را عامل کلیدی و محرک اصلی این تحول عظیم اقتصادی میدانند (پومرانز، ۲۰۰۰؛ ریگلی، ۲۰۱۰). این گروه استدلال میکنند که تامین انرژی ارزان و فراوان به شکل زغالسنگ، در کنار دستمزدهای نسبتا بالای کارگران در بریتانیا، زیربنای اصلی و غیرقابلجایگزین انقلاب صنعتی را تشکیل میداد. در مقابل، دیدگاه دیگری نیز وجود دارد که بر نقش عوامل دیگر تاکید کرده و انقلاب صنعتی را پدیدهای چندوجهی و غیروابسته به زغال سنگ معرفی میکند (مویکر، ۲۰۰۹).
برای روشن شدن این بحث، پژوهشهای متعددی تلاش کردهاند تا با استفاده از روشهای کمّی و تحلیلهای اقتصادسنجی، نقش دقیقتر زغال سنگ در رشد اقتصادی دوران انقلاب صنعتی را تبیین کنند. ازجمله، مطالعهای با استفاده از دادههای مربوط به اجارهبهای معادن زغالسنگ، بازار زغالسنگ و همچنین قیمت چوب، به این پرسش فرضی پاسخ میدهد که اگر زغالسنگ بریتانیا یا حتی زغالسنگ در قاره اروپا به کلی وجود نداشت، انقلاب صنعتی در چه بستری و با چه سرعتی به پیش میرفت؟ (کلارک و جکس، ۲۰۰۷). یافتههای این پژوهش که طبیعتا بر پایه گمانهزنی و مدلسازی بنا شده، نشان میدهد که ذخایر زغال سنگ بریتانیا در مقایسه با سایر عوامل، سهم نسبتا ناچیزی در رشد اقتصادی دوران انقلاب صنعتی داشتهاند. در مقابل، جامعترین مطالعهای که تاکنون درباره نقش زغالسنگ در انقلاب صنعتی صورت گرفته، به بررسی اثرات زغالسنگ بر رشد اقتصادی در طول انقلاب صنعتی اروپا پرداخته است (فرنیهوف و اورورک، ۲۰۲۰).
این پژوهشگران با استفاده از دادههای مربوط به اندازه ۲۱۸۰شهر اروپایی در بازه زمانی ۱۳۰۰ تا ۱۹۰۰میلادی، رابطه آماری بین اندازه شهرها و نزدیکی آنها به میدانهای زغالسنگ را تحلیل کردهاند. یافتههای این مطالعه نشان میدهد که پیش از سال۱۷۵۰، یعنی در مراحل اولیه انقلاب صنعتی، رابطهای معنادار و قوی میان این دو متغیر وجود نداشته است. اما پس از سال۱۷5۰، با گسترش و تعمیق انقلاب صنعتی، شهرهای مجاور معادن زغالسنگ به مراتب سریعتر و چشمگیرتر از شهرهای دورتر توسعه یافتهاند. این یافتهها، موید آن است که عوامل زمینشناختی و دسترسی به سوختهای فسیلی، بهویژه زغال سنگ، در رونق اقتصادی دوران انقلاب صنعتی نقش موثری ایفا کردهاند.
سیمون ویل در یادداشت خود، علاوه بر نقش زغالسنگ در صنعت و تولید، به تاثیر آن در توسعه حملونقل و تجارت بینالمللی نیز اشاره میکند: «کشتیهای بخار و لکوموتیوهای ریلی که از دل این اختراعات سر برآوردند، زمان و هزینه انتقال زغالسنگ به کارخانهها و ارسال محصولات به بازارهای صادراتی بریتانیا در گستره جهان را به مراتب کاهش دادند.» این توسعه حملونقل نه تنها به رونق تجارت داخلی و خارجی کمک کرد، بلکه تفریح و گردشگری را نیز متحول ساخت: «به گونهای غیرمنتظره، اشکال نوین حملونقل، تفریحات مهیجی را نیز برای مردم بریتانیا به ارمغان آورد؛ تعطیلات دستهجمعی ساحلی و سفرهای یکروزه. به این ترتیب بود که توماس کوک و صنعت گردشگری بریتانیا پا به عرصه وجود نهادند.» این نکته ظریف، نشان میدهد که تاثیر زغال سنگ بسیار فراتر از حوزه صنعت و اقتصاد بوده و ابعاد اجتماعی و فرهنگی زندگی مردم را نیز دستخوش تغییرات ساخته است.
آلودگی، روی دیگر سکه پیشرفت صنعتی
با وجود نقش بیبدیل زغال سنگ در پیشبرد انقلاب صنعتی و رشد اقتصادی، پیامدهای منفی و ناخواسته آن نیز به تدریج آشکار شد. دود و آلودگی ناشی از سوزاندن زغال سنگ، از دیرباز بهعنوان عاملی زیانبار برای سلامت انسان شناخته شده بود. بهعنوان نمونهای تاریخی، جان ایولین، نویسنده و وقایعنگار انگلیسی، در سال۱۶۶۱ رسالهای با عنوان «فومیفوجیم» منتشر کرد که از آن بهعنوان یکی از نخستین اثر مدون در باب آلودگی هوا یاد میشود. در دهه۱۸۳۰، با گسترش شهرنشینی و تمرکز صنایع در مراکز جمعیتی، دغدغه کنشگران اجتماعی معطوف به شرایط ناگوار زندگی طبقات کارگر شهری شد؛ شرایطی مملو از فقر، تراکم جمعیت، بیماریهای واگیردار و آلودگی شدید ناشی از سوزاندن بیرویه زغال سنگ.
پژوهشهای نوین تلاش کردهاند تا اثرات مخرب آلودگی ناشی از زغالسنگ بر سلامت و بهداشت عمومی را بهصورت کمّی اندازهگیری کنند. بهعنوان مثال، پژوهشگران با بررسی میزان مصرف زغالسنگ توسط صنایع در مناطق شهری مختلف بریتانیا و مقایسه آن با شاخصهای مرگ و میر نوزادان، به این نتیجه رسیدهاند که مصرف صنعتی زغالسنگ حدود یکسوم از افزایش مرگ و میر نوزادان در مناطق شهری در دهه۱۸۵۰ را توضیح میدهد (بیچ و هنلون، ۲۰۱۸). به عبارت دیگر، آلودگی هوا در آن دوران، پیامدهای منفی و قابل توجهی برای بقای نسل آینده داشته است.
آلودگی هوا نه تنها بر مرگ و میر نوزادان، بلکه بر رشد جسمی و شناختی کودکان نیز تاثیرات نامطلوبی بر جای گذاشته است. مطالعهای با استفاده از دادههای مربوط به قد سربازانی که در طول جنگ جهانی اول نامنویسی کرده و در دهه۱۸۹۰ در انگلستان و ولز متولد شده بودند، نشان داده است که آلودگی ناشی از زغالسنگ اثرات مخربی بر رشد قدی کودکان داشته و میانگین قد آنها را بهطور معناداری کاهش داده است (بیلی و همکاران، ۲۰۱۸). این یافتهها، گویای تاثیرات بلندمدت و پنهان آلودگی هوا بر سرمایه انسانی و ظرفیتهای بالقوه جامعه است.
در مقابل این دیدگاه، برخی پژوهشگران استدلال کردهاند که اثرات جانبی منفی آلودگی ناشی از زغالسنگ بر کیفیت زندگی و رونق اقتصادی، چندان قابل توجه و تعیینکننده نبوده است (ویلیامسون، ۱۹۸۱). این استدلال مبتنی بر این واقعیت است که مهاجرت گسترده مردم از مناطق روستایی به مناطق شهری صنعتی، به منزله نوعی «رای با پا» بوده است. به این معنا که افراد، با وجود آگاهی از آلودگی و شرایط نامطلوب زندگی در شهرها، باز هم به این مناطق مهاجرت میکردند؛ چراکه فرصتهای شغلی و درآمدی ناشی از صنعتیسازی، برای آنها جذابیت بیشتری داشته و به نوعی، حاضر بودند هزینههای آلودگی را در ازای کسب منافع اقتصادی بیشتر تحمل کنند. از این منظر، تلاشهای قانونی و مقرراتگذاری برای مقابله با آلودگی در طول انقلاب صنعتی، از نظر اقتصادی توجیهپذیر نبوده و هزینههای آن، بهطور نامتناسبی بر دوش طبقات کارگر و فقیر جامعه سنگینی میکرده است.
با این حال، مطالعهای دیگر به بررسی تاثیر آلودگی هوا ناشی از زغالسنگ بر رشد بلندمدت شهرها در بریتانیا بین سالهای ۱۸۵۱ و ۱۹۱۱ پرداخته است (هنلون، ۲۰۲۰). این پژوهش با بهرهگیری از تنوع بالای میزان آلودگی هوا در مناطق مختلف بریتانیا، به این نتیجه رسیده است که استفاده صنعتی از زغال سنگ، تاثیر منفی و قابلتوجهی بر رشد اشتغال در شهرهای بریتانیا داشته است. به بیان دقیقتر، آلودگی هوا، بهعنوان یک عامل بازدارنده، مانع از رشد سریعتر و گستردهتر فرصتهای شغلی در شهرهای صنعتی شده است.
این اثر منفی، احتمالا از دو طریق ایجاد شده است. نخست آنکه، آلودگی، جذابیت زندگی در یک شهر را کاهش میدهد و بنابراین، بر عرضهی نیروی کار، بهویژه نیروی کار ماهر و متخصص، تاثیر منفی میگذارد. دوم آنکه، آلودگی، بهرهوری کارگران را کاهش میدهد و در نتیجه، بر تقاضا برای نیروی کار از سوی کارفرمایان نیز اثرگذار است. به این ترتیب، آلودگی ناشی از زغال سنگ، نه تنها به سلامت و بهداشت عمومی آسیب میرساند، بلکه از طریق تاثیر بر بازار کار و بهرهوری میتواند به مانعی جدی برای رشد اقتصادی بلندمدت نیز تبدیل شود.
بن کرتیس در یادداشتی یادآوری میکند که دوران اوج صنعت زغالسنگ در بریتانیا در اوایل قرن بیستم به پایان رسید و دوره میان جنگهای جهانی اول و دوم، زمان بحران و افول فاجعهبار برای زغالسنگ بود. تصمیمات اقتصادی و سیاستهای پولی نادرست، مانند بازگشت به استاندارد طلا در سال۱۹۲۵، بهطور ناخواسته سبب شد زغالسنگ بریتانیا در بازارهای جهانی گرانتر تمام شود و این صنعت کهنه و آسیبپذیر را در معرض ورشکستگی و نابودی قرار داد. برای جوامعی که به سرعت به مناطق زغالسنگ سابق بدل میشدند، تجربه غالب، بیکاری گسترده، فقر فزاینده و مشکلات اجتماعی ناشی از آن بود. مطالعات متعدد نشان دادهاند که مناطق زغالسنگ سابق، بهطور چشمگیری سطوح بالاتری از میانگین فقر و محرومیت را دارند و پیامدهای منفی از دست رفتن مشاغل این صنعت، هنوز هم در آمارهای مربوط به اشتغال، بیکاری، دریافت مزایای دولتی و شاخصهای سلامت به وضوح قابل مشاهده است. این تجربه تلخ، هشداری است برای جوامعی که به صنایع تکمحصولی و سوختهای فسیلی وابسته هستند و ضرورت تنوعبخشی به اقتصاد و سرمایهگذاری در صنایع نوین و پایدار را یادآور میشود.
درسهایی برای دوران گذار انرژی
انقلاب صنعتی مبتنی بر زغال سنگ، اقتصادهای بریتانیا و اروپا را بهگونهای بنیادین دگرگون کرد و زمینهساز رشد اقتصادی بیسابقه و بهبود چشمگیر استانداردهای زندگی برای بخشهایی از جمعیت شد. با این حال، این پیشرفت، با هزینههای زیستمحیطی و انسانی قابلتوجهی نیز همراه بود. آلودگی هوایی که این انقلاب به ارمغان آورد، هم بر مرگومیر و هم بر سلامت نسلها تاثیرات مخربی بر جای گذاشت و در نهایت، به عاملی محدودکننده برای پایداری رشد اقتصادی تبدیل شد.
در شرایط کنونی که بریتانیا و بسیاری از کشورهای دیگر جهان، تلاشهای گستردهای را برای کربنزدایی از اقتصاد و گذار به سمت انرژیهای پاک آغاز کردهاند، بازخوانی تجربه انقلاب صنعتی و نقش زغال سنگ در آن، حاوی درسهای ارزشمندی است. حداقل دو درس کلیدی از این تحولات تاریخی میتوان آموخت.
نخست آنکه، باید با واقعبینی و درایت این واقعیت را پذیرفت که سوختهای فسیلی، از جمله زغال سنگ، نقش تاریخی مهمی در توسعه اقتصادهای صنعتی و بهبود استانداردهای زندگی ایفا کردهاند. این اعتراف، به معنای نادیده گرفتن پیامدهای منفی زیستمحیطی سوختهای فسیلی نیست، بلکه تاکیدی بر این نکته است که گذار به انرژیهای پاک، نباید به انکار دستاوردهای اقتصادی و اجتماعی ناشی از بهرهبرداری از سوختهای فسیلی در گذشته منجر شود. همچنین، این واقعیت را نیز باید در نظر داشت که تا زمانی که جهشی بزرگ و فراگیر در فناوریهای تجدیدپذیر رخ ندهد و انرژیهای پاک از نظر اقتصادی و فنی، به رقیبی جدی و قابلاعتماد برای سوختهای فسیلی تبدیل نشوند، سوختهای فسیلی کماکان به ایفای نقش محوری خود در تامین انرژی جهان ادامه خواهند داد. این امر بهویژه برای اقتصادهای نوظهور و در حال توسعه که در پی دستیابی به سطح رفاه و توسعه کشورهای پیشرفته هستند، اهمیت مضاعفی دارد.
دوم آنکه، تجربه انقلاب صنعتی به روشنی نشان میدهد که اثرات جانبی منفی ناشی از سوزاندن زغال سنگ و سایر سوختهای فسیلی، به هیچ وجه قابل چشمپوشی نیست و در بلندمدت، میتواند رشـد اقتصادی و پایداری توسعه را محدود کند. تغییرات اقلیمی ناشی از انتشار گازهای گلخانهای نیز تهدیدی جدی برای اقتصاد جهانی و محیط زیست سیاره ما به شمار میرود و مقابله با آن، نیازمند اقدامات فوری و همهجانبه است. دولت بریتانیا در قرن نوزدهم، بهدلیل پایبندی به ایدئولوژی عدم مداخله دولت (لسهفر)، در مواجهه با آلودگی ناشی از زغال سنگ، رویکردی منفعلانه و دیرهنگام اتخاذ کرد و تاوان سنگینی برای این تاخیر پرداخت. اما حتی یک دولت عملگراتر و مداخلهجو نیز، برای جلوگیری از تحمیل هزینههای مقرراتگذاری زیستمحیطی بر طبقات فقیر و کارگر جامعه، با چالشهای سیاسی و اجتماعی قابلتوجهی مواجه خواهد شد. ازآنجاکه کشورهای جهان، به تدریج در حال فاصله گرفتن از سوختهای فسیلی و حرکت به سمت اقتصاد کمکربن هستند، باید مراقب بود که هزینههای این گذار تاریخی، بهطور نامتناسبی بر دوش طبقات کارگر و فقیر تحمیل نشود و عدالت اجتماعی در فرآیند تحول انرژی، بهعنوان یک اصل اساسی مورد توجه قرار گیرد.
ویل در بخش پایانی یادداشت خود با زیر عنوان «راههای پیشرفت» به این نکته امیدبخش اشاره میکند که «دیگر بینش ارزشمند حاصل از مناظره «انحراف بزرگ» این است که نقش انسان محوری است؛ هیچ آموزه جبرانناپذیری از جغرافیا یا بومشناسی وجود ندارد و هیچ مسیر از پیش تعیینشدهای برای توسعه در کار نیست.» این دیدگاه، بر اهمیت نوآوری، خلاقیت و ابتکار انسانی در حل چالشهای پیچیده توسعه پایدار تاکید میکند و یادآور میشود که در مواجهه با معضلات زیستمحیطی و اجتماعی ناشی از سوختهای فسیلی، راههای متعدد و متنوعی برای پیشرفت و بهبود شرایط زندگی بشر متصور است. این درس مهمی است که میتوان از تجربه انقلاب صنعتی و نقش زغال سنگ در آن آموخت: توسعه اقتصادی و صنعتی، ضرورتا نباید به قیمت تخریب محیط زیست و نادیده گرفتن عدالت اجتماعی تمام شود. با اتکا به خرد جمعی، نوآوریهای تکنولوژی و اراده سیاسی، میتوان مسیرهای پایدارتر، عادلانهتر و سازگارتر با محیط زیست را برای پیشرفت و سعادت جوامع بشری ترسیم و طی کرد.
در جمعبندی نهایی، باید به نکتهای مهم که بن کرتیس در یادداشت خود به آن اشاره کرده است، تاکید شود آنهم وابستگی مداوم به زغال سنگ و میراث آن، حتی در دوران گذار انرژی است. با وجود افول صنعت زغال سنگ در بریتانیا و تلاشهای گسترده برای کربنزدایی، در سال۲۰۱۵، زغالسنگ همچنان 20درصد از کل نیازهای انرژی بریتانیا را تامین میکرد. اما تفاوت اساسی در این است که اکنون بخش اعظم این زغال سنگ، نه از معادن داخلی، بلکه از خارج وارد شده و هزاران کیلومتر مسافت را طی میکند تا به مقصد برسد. این واقعیت تلخ نشان میدهد که حتی در عصر گذار به سمت انرژیهای پاک، میراث سنگین زغال سنگ و چالشهای بنیادین مربوط به امنیت و وابستگی انرژی، همچنان به قوت خود باقی هستند و نیازمند توجه و چارهاندیشی جدی هستند. تعطیلی آخرین معدن عمیق زغالسنگ بریتانیا در دسامبر۲۰۱۵، نقطه عطفی نمادین در تاریخ این صنعت بود؛ اما میراث اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی آن همچنان پابرجاست و درسهای ارزشمندی برای دوران دشوار و پرچالش گذار انرژی امروز و فردای جهان ارائه میدهد.