آمریکا به یک دستورالعمل بازی برای دوستان پر دردسرش نیاز دارد

ریچارد هاس | رئیس بازنشسته شورای روابط خارجی، مشاور ارشد در Centerview Partners و نویسنده کتاب «سیاهه تعهدات: 10 عادت شهروندان خوب»

 

فارن افیرز

بلافاصله پس از حمله حماس در 7 اکتبر 2023، جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده به بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل اطمینان داد که اسرائیل حق دفاع از خود را دارد. اما در ماه‌های بعد، اختلاف نظرها بر سر نحوه اعمال این حق بالا گرفت. دولت بایدن با حمله نظامی بی‌رویه اسرائیل به غزه، محدودیت‌های این رژیم در جریان کمک‌های بشردوستانه، ناکامی در توقف ساخت شهرک‌های یهودی‌نشین جدید و حملات شهرک‌نشینان به فلسطینیان در کرانه باختری، و اولویت جنگ با حماس بر مذاکرات برای آزادی گروگان‌هامخالفت بود. مهمتر از همه، دولت از شکست مطلق اسرائیل در ارائه یک استراتژی قابل اجرا برای اداره غزه پس از از بین رفتن حماس، ناامید بود، غفلتی که با امتناع این رژیم از پیشبرد هر طرحی برای رسیدگی به خواست فلسطینی‌ها برای خودمختاری تشدید شد.

اسرائیل سالانه 3.8 میلیارد دلار کمک نظامی از ایالات متحده دریافت می کند و ایالات متحده برای چندین دهه قابل اعتمادترین حامی این کشور بوده است. با این حال، ایالات متحده به طور قابل ملاحظه ای تمایلی به رویارویی علنی با اسرائیل بر سر غزه نداشت. تنها پس از گذشت بیش از چهار ماه از رد توصیه‌های خصوصی خود، دولت بایدن آشکارا از اسرائیل جدا شد و حتی پس از آن، در حاشیه عمل کرد. چند شهرک نشین افراطی را تحریم کرد، مواد غذایی را با هوا به غزه انداخت، یک اسکله شناور در سواحل غزه برای تسهیل ارسال کمک ایجاد کرد، و برخلاف ترجیحات اسرائیل در دو قطعنامه عمدتا نمادین شورای امنیت سازمان ملل بود. در ماه مه، هفت ماه پس از جنگ، دولت تحویل برخی از بمب‌های بزرگ ساخت ایالات متحده را متوقف کرد تا از تلفات غیرنظامیان جلوگیری کند. در همان ماه، تهدید کرد که اگر اسرائیل یک حمله تمام عیار به شهر رفح، آخرین پایگاه حماس انجام دهد، ارسال سیستم‌های نظامی دیگر را متوقف خواهد کرد، هرچند که هرگز ادامه نداد زیرا حملات اسرائیل به این شهر را کمتر از قبل مخرب می‌دانست. اگر موفقیت به عنوان متقاعد کردن اسرائیل برای اتخاذ مسیری که واشنگتن می‌خواهد تعریف شود، سیاست ایالات متحده در قبال این کشور از 7 اکتبر باید شکست خورده ارزیابی شود.

تنش‌های سال گذشته با اسرائیل صرفا نمونه‌ای از یک مخمصه مداوم اما نادیده گرفته شده در سیاست خارجی ایالات متحده است: یعنی نحوه مدیریت اختلافات با دوستان و متحدان. در دو مورد از بزرگ‌ترین بحران‌هایی که ایالات متحده در جهان امروز با آن مواجه است، جنگ‌های اوکراین و غزه، سوال این است که چگونه می‌توان با شریکی که به واشنگتن وابسته است، اما گاهی در برابر توصیه‌هایش مقاومت می‌کند، بهترین برخورد را داشت. در هر دو مورد، دولت بایدن به شیوه‌ای بی‌صدا و موردی واکنش نشان داده است، که اغلب چیزی هم دستگیرش نشده است. کنایه‌آمیزتر اینکه دولتی که متحدین ایالات متحده را در مرکز سیاست خارجی خود قرار داده است، مدیریت اختلافات ناشی از این روابط را بسیار دشوار می‌یابد.

اگر بخواهیم منصف باشیم، این مشکل مدت‌ها قبل از دولت بایدن بود. این امر ذاتی متحدین است، چه در عمل یا بالفعل، زیرا حتی نزدیکترین دوستان نیز منافع یکسانی ندارند. در طول چندین دهه، ایالات متحده دستورالعمل بازی گسترده‌ای را برای دست‌وپنجه نرم کردن با اختلافات با دشمنان به کار گرفته است، دستورالعمل‌هایی با تاکتیک‌هایی شامل هر آنچه که فکرش را بکنید، از توافق نامه‌های کنترل تسلیحات و نشست‌های دیپلماتیک گرفته تا تحریم‌های اقتصادی، تغییر رژیم و جنگ. با این حال، وقتی صحبت از رسیدگی به اختلافات با دوستان می‌‌شود، تفکر واشنگتن آنچنان که باید توسعه نیافته است. شبکه گسترده اتحادهای ایالات متحده به این کشور برتری معناداری نسبت به چین و روسیه می‌دهد، که هیچ کدام متحدان زیادی ندارند؛ اما در واقع، از این مزیت اغلب بسیار کمتر از آن چیزی که باید باشد استفاده شده است.

خبر خوب این که چند دهه تاریخ نشان می‌دهد که تاکتیک‌های خاص برای مدیریت اختلافات با دوستان و متحدان بهتر از سایر تاکتیک‌ها کار می‌کنند. واشنگتن باید از تجربیات فراوان خود، چه خوب و چه بد، استفاده کند تا به خود کمک کند تا به طور سیستماتیک در مورد چنین اختلافاتی فکر کند تا بتواند از ظهور‌شان جلوگیری کند یا به عبارتی واقع بینانه‌تر، بهتر با آنها مقابله کند. به ویژه، ایالات متحده باید آماده باشد تا مستقل‌تر عمل کند و سیاست‌های دوستان خود را در صورتی که آنها را نابخردانه بداند، به طور آشکار مورد انتقاد قرار دهد و سیاست‌های جایگزین خود را پیش ببرد. اگر واشنگتن این کار را انجام می‌داد، شانس بهتری برای دستیابی به آنچه ممکن است غیرممکن به نظر برسد، داشت: اجتناب از گسست در روابط ارزشمند خود و در عین حال حفظ منافع ملی‌اش.

اصطکاک تاریخی

شاید انتظار داریم که قدرت قاطع ایالات متحده پایبندی متحدان را تضمین کند و اغلب هم چنین است. اما حداقل در برخی اوقات، قدرت به نفوذ تبدیل نمی‌شود. گاه متحدان خیلی راحت در برابر ترجیحات ایالات متحده مقاومت می‌کنند یا این ترجیحات را نادیده می‌گیرند و خود را در برابر عواقب آن استوار می‌بینند. گاهی هم تلاش می‌کنند تا کابینه ایالات متحده را دور بزنند و بازیگران داخلی دلسوز را بسیج کنند، کنگره، رسانه‌ها، کمک‌کنندگان سیاسی برای تحت فشار قرار دادن کاخ سفید برای تغییر مسیر. این راهبردی بود که چین ناسیونالیست از آن استفاده کرد، لاف می‌زدند که «لابی چین» در اوایل جنگ سرد نفوذ زیادی بر واشنگتن داشت و اسرائیل نیز از چنین حربه‌ای بهره برده است. گزینه دیگر برای شرکای آمریکایی، تنوع بخشیدن به پورتفولیو دیپلماتیک خود، یعنی کاهش وابستگی خود به ایالات متحده با یافتن حامیان جدید است. به عنوان مثال، عربستان سعودی و ترکیه هر دو به روسیه و چین روی آورده‌اند، زیرا روابط آنها با ایالات متحده بدتر شده است.

چرا متحدان جرات می‌کنند واشنگتن را به چالش بکشند؟ زیرا اختلافی که علیرغم وابستگی به آنها اهرم فشار می‌دهد معمولا برای این متحدین خیلی بیشتر از ایالات متحده برش دارد. در بسیاری از موارد، هسته مناقشه بیشتر منافع امنیتی یا اقتصادی متحدین است، در حالی که برای ایالات متحده، این تنها یکی از بسیار اولویت‌هایی‌ست که باید به فکرشان باشد، و بنابراین، واشنگتن کمتر از متحد آن، درگیر این مناقشه می‌شود. علاوه بر این، اگر واشنگتن از یک متحد فاصله بگیرد، صرف نظر از اینکه اقداماتش چقدر موجه است، برخی از منتقدان ادعا خواهند کرد که [ایالات متحده] دیگر شریک قابل اعتمادی نیست، شاید متحدان را وادار کند که بدون در نظر گرفتن منافع ایالات متحده وارد عمل شوند و دشمنان را برای به چالش کشیدن آنها جسورتر کنند. چنین ملاحظاتی ایالات متحده را مهار می‌کند.

در نتیجه تا حدودی در روابط ایالات متحده با دوستان و متحدانش، اصطکاک بیشتر یک قاعده است تا استثنا. در طول جنگ جهانی دوم، ایالات متحده با بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی بر سر بهترین روش برای تحت‌تعقیب راردادن عاملان جنگ برخورد داشت. این کشور با چین ناسیونالیست بر سر راهبردش برای شکست دادن کمونیست‌ها در طول جنگ داخلی چین در اواخر دهه 1940 نزاع داشت؛ با فرانسه، اسرائیل و بریتانیا به دلیل تهاجم آنها به مصر در جریان بحران سوئز در سال ؛ با فرانسه بر سر ساختار فرماندهی ناتو در دهه‌های 1950 و 1960؛ با ویتنام جنوبی در دهه 1960 و اوایل دهه 1970 بر سر حکومت و استراتژی نظامی؛ و با ژاپن در دهه 1980 بر سر تجارت. به مدت بیش از 50 سال، واشنگتن با متحدان ناتو خود در اروپا بر سر هزینه‌های دفاعی درگیر بوده است. در طول تهاجم سال 2003 ایالات متحده به عراق، این کشور نتوانست اکثر متحدان خود را برای حمایت از این اقدام به میدان بیاورد.

چرا متحدان جرات می‌کنند واشنگتن را به چالش بکشند؟ زیرا معمولا این متحدین موارد دیگری هم دارند که در خظر باشد.

پاکستان شاید یکی از مظاهر این دوستان دردسرساز باشد. به مدت هفت دهه پس از ایجاد پاکستان در سال 1947، این کشور دریافت کننده اصلی کمک‌های اقتصادی و نظامی ایالات متحده بوده است. در طول جنگ سرد، پاکستان به ایالات متحده کمک کرد تا اتحاد جماهیر شوروی را مهار کند و ایجاد فرصت‌های دیپلماتیک ایالات متحده با چین را تسهیل کرد. پس از تهاجم شوروی به افغانستان در سال 1979، این کشور به عنوان شریک اصلی ایالات متحده در ارسال تسلیحات به نیروهای ضد شوروی در افغانستان ظاهر شد. اما این رابطه اغلب با اختلاف نظرهای تلخ بر سر برنامه هسته‌ای پاکستان، سابقه ضعیف آن در زمینه حقوق بشر و دموکراسی، و حمایت آن از طالبان و تروریسم، از جمله پناه دادن به اسامه بن لادن، با تنش همراه بود. در نتیجه، پاکستان ایالات متحده را به عنوان یک دوست غیرقابل اعتماد می‌دید و ایالات متحده پاکستان را بیشتر یک مشکل در نظر می‌گرفت تا یک شریک.

ترکیه نمونه‌ای‌ست دیگر از رابطه بین متحدان ظاهری، رابطه‌ای که به شدت هر دو طرف را ناامید کرده است. ترکیه یکی از لنگرهای ناتو در طول جنگ سرد، یکی از اعضای مهم ائتلاف برای غلبه بر عراق در طول جنگ خلیج فارس و کشوری‌ست که زمانی به عنوان مدرکی اعلام می‌شد از وجود کشورهایی با اکثریت جمعیت مسلمان که می‌توانند طرفدار غرب باشند، دموکراتیک شوند و پذیرنده اسرائیل. اما واشنگتن و آنکارا همچنان بر سر حضور نظامی ترکیه در قبرس، تعهد ناکافی این کشور به دموکراسی و حقوق بشر، و در سال‌های اخیر، سیاست خارجی طرفدار روسیه، تبعیض علیه کردها و اختلافات با اسرائیل، اختلاف نظر پیدا کرده‌اند.

وقتی کسی به این تاریخ طولانی اختلافات بین ایالات متحده و دوستان و متحدانش نگاه می‌کند، شش تاکتیک نسبتا متمایز برای مدیریت آنها را مشاهده می‌کند. تاکتیک‌هایی که برخی هویج هستند، برخی دیگر چوب، و در برخی دیگر می‌پذیرند که رفتار ناخواسته متحدین تغییر نخواهد کرد، یا تنها در صورت تغییر رژیم آن می‌توان رفتار را تغییر داد. هیچ رویکردی وجود ندارد که برای همه موقعیت‌ها یکسان عمل کند، اما برخی از آنها بهتر از جایگزین‌هایشان هستند.

قدرت اقناع

متقاعدسازی اساسی‌ترین ابزار مدیریت اتحاد است. نمونه بارز این تاکتیک، تلاش چند دهه ایالات متحده برای منصرف کردن تایوان از اعلام رسمی استقلال است. چنین اعلامیه‌ای تقریبا به طور قطع باعث اقدام نظامی چین، شاید محاصره یا تهاجم به این جزیره می‌شود و ایالات متحده را مجبور می‌کند تصمیم بگیرد که آیا از تایوان دفاع کند یا خیر. هر گونه واکنش ایالات متحده، چه اقدام یا عدم اقدام، هزینه بر خواهد بود. دولت‌های متوالی ایالات متحده به تایوان فهمانده‌اند که علی‌رغم عدم شناسایی بین‌المللی این جزیره به عنوان کشور مستقل، تایون اکنون یک دموکراسی پر جنب‌و‌جوش با اقتصادی پر رونق است که از بیش از نیم قرن صلح برخوردار بوده و اگر تایوان با دنبال کردن استقلال [این صلح] را از دست بدهد، چقدر ضرر خواهد کرد. شاید مهم‌تر از همه این باشد که تایوان متوجه شده که اگر به ایالات متحده به‌عنوان عامل ایجاد بحران نگاه شود، احتمال کمتری وجود دارد که در این بحران مداخله کند.

دومین نمونه موفق متقاعدسازی اسرائیل است. در ژانویه 1991، در ساعات آغازین عملیات طوفان صحرا، عملیات ارتش ایالات متحده برای آزادسازی کویت، صدام حسین، رهبر عراق، موشک‌های اسکاد را به‌سمت اسرائیل شلیک کرد تا مستقیما این کشور را وارد جنگ کند و با انجام این کار، کشورهای عربی را به خروج از ائتلاف بین‌المللی که علیه خود سوق دهد. رهبران اسرائیل به طور قابل درکی به دنبال استفاده از حق خود برای دفاع بودند، اما جورج اچ دبلیو بوش، رئیس جمهور ایالات متحده، آنها را متقاعد کرد که از این اقدام خودداری کنند، با این استدلال که ورود اسرائیل به جنگ، هدف مهمتری برای آنها را به خطر می‌اندازد: یعنی شکست عراق. او همچنین متعهد شد که ایالات متحده پایگاه‌های پرتاب موشک عراق را نابود خواهد کرد. اگرچه بوش و نخست‌وزیر اسرائیل، اسحاق شامیر، روابط تیره‌ای داشتند، دولت اسرائیل تصمیم دشواری برای کناره‌گیری از جنگ گرفت.

اما برخی از تلاش‌های اخیر ایالات متحده برای مهار اسرائیل، بیش از همه تلاش برای مهار عملیات نظامی‌اش در غزه، نتایج بدتری به‌همراه داشت. درخواست‌های دولت بایدن برای منصرف کردن اسرائیل از تشدید درگیری با ایران سابقه متفاوت‌تری داشته است. در اول آوریل 2024، اسرائیل در یک عملیات هوایی به مجتمع دیپلماتیک ایران در سوریه حمله کرد و تعدادی از اعضای ارشد سپاه قدس ایران کشته شدند. در مورد این حمله به دولت بایدن فقط هشدار حداقلی داده شد و نگرانی این بود که این حمله خطر آن چه که یک درگیری غیرمستقیم در غزه بود را به چیزی مستقیم‌تر و خطرناک‌تر بیشتر کند. دو هفته بعد، ایران با رگبار پهپادها و موشک‌ها علیه اسرائیل تلافی کرد. دولت بایدن به دلیل ترس از چرخه تشدید حملات، حتی با وجود اینکه حمله ایران خسارت ناچیزی را به همراه داشت، به طور خصوصی به اسرائیل توصیه کرد که واکنش نظامی نشان ندهد. بایدن به نتانیاهو گفت: «[در این جنگ غزه] برنده شوید.» اسراییل عقب نشینی نکرد، اما به روشی محدود پاسخ داد، چند موشک از هواپیماهای خارج از حریم هوایی ایران شلیک کرد، یک باتری پدافند هوایی در نزدیکی تاسیسات هسته‌ای نطنز ایران را منهدم کرد و پس از آن تا حد زیادی در مورد حمله سکوت کرد. به طور خلاصه، اسرائیل تا حد زیادی به توصیه‌های ایالات متحده توجه کرد و از یک بحران بزرگتر جلوگیری شد.

بله گرفتن

زمانی که متقاعدسازی به تنهایی شکست بخورد، ایالات متحده می‌تواند به مشوق‌ها، ابزار دیگری در مجموعه ابزار مدیریت متحدین، روی بیاورد. نمونه بارز استفاده موفقیت‌آمیز از مشوق‌ها به دهه 1980 برمی‌گردد، آن زمان اسرائیل با فروش هواپیماهای نظارتی «سیستم هشدار و کنترل هوابرد» یا آواکس به عربستان سعودی مخالفت کرد. ایالات متحده می‌خواست خواسته‌های سعودی‌ها را برآورده کند، اما اسرائیل نگران حفظ برتری نظامی خود بر کشورهای عربی بود و به شدت علیه این توافق لابی کرد. دولت ریگان برای غلبه بر مخالفت کنگره با آن لابی کرد. در پایان، یک مصالحه حاصل شد: فروش ادامه یافت، اما با شرایطی، از جمله تضمین این که هیچ‌کدام از اطلاعاتی که توسط آواکس جمع‌آوری شده بدون رضایت ایالات متحده به اشخاص ثالث منتقل نمی‌شود.

می‌توان از مشوق‌ها علاوه بر تسکین متحدان برای تشویق رفتارهایی استفاده کرد که در غیر این صورت ممکن است محقق نشود. ایالات متحده برای تقویت دولت مصر به منظور حفظ صلح با اسرائیل کمک‌های اقتصادی و نظامی به مصر دارد. این کشور به پاکستان کمک کرده تا همکاری در مبارزه با تروریسم را تقویت کند، همکاری در افغانستان را حفظ کند و حداقل بخشی از نفوذ خود را بر سیاست داخلی و خارجی اسلام آباد حفظ کند. و به ترکیه برای ترویج خویشتن داری در خاورمیانه و شرق مدیترانه، تقویت ناتو و محدود کردن تهاجم روسیه کمک کرده است.

تحریم‌ها برعکس مشوق‌ها هستند. این اقدامات معمولا به عنوان سلاح‌هایی در برابر دشمنان در نظر گرفته می‌شوند، اما در عین حال علیه دوستان نیز استفاده می‌شوند: مثلا تحریم فرانسه، اسرائیل و بریتانیا در سال 1956 پس از حمله به مصر و تلاش برای تصرف کانال سوئز، تحریم ترکیه در پی مداخله و اشغال قبرس در سال 1974، علیه پاکستان در سال 1990 به دلیل برنامه تسلیحات هسته‌ای این کشور؛ علیه اسرائیل در سال 1981 به دلیل بمباران رآکتور هسته‌ای اوسیراک عراق و در سال 1991 به دلیل اسکان یهودیان شوروی در سرزمین‌های اشغالی و علیه عربستان سعودی در سال 2021 به دلیل قتل جمال خاشقجی مخالف (و مقیم ایالات متحده) در کنسولگری عربستان در استانبول در سال 2018.

اگر هدف اصلاح رفتار هدف بود، نتایجی که این تحریم‌ها به بار آوردند عموما دلگرم کننده نبودند. تنها استثنا در زمان بحران سوئز بود، که فرانسه، اسرائیل و بریتانیا در برابر فشار اقتصادی ایالات متحده عقب نشینی کردند. اما این اپیزود در زمانی رخ داد که بریتانیا به ویژه در برابر فشار اقتصادی ایالات متحده آسیب‌پذیر بود (پوند استرلینگ نمی‌توانست ارزش خود را بدون حمایت واشنگتن حفظ کند)، فرانسه به شدت به نفت خاورمیانه وابسته بود و اسرائیل هنوز نتوانسته بود حمایت سیاسی زیادی در این زمینه از ایالات متحده کسب کند. اما نه تهدید و نه واقعیت تحریم‌ها برنامه هسته‌ای پاکستان را متوقف نکرد. همین امر را می‌توان در مورد تحریم‌هایی که هدف آنها پایان دادن به اشغال قبرس توسط ترکیه است، گفت.

با این حال، تحریم‌ها می‌توانند به عنوان یک ابزار هنجاری ارزش داشته باشند: حتی اگر نتوانند فعالیت‌های ناخواسته را متوقف کنند، همچنان می‌توانند هزینه‌ها را برای دوستان افزایش داده و نارضایتی ایالات متحده را نشان دهند و پیامی گسترده‌تر به دیگر دوستان درباره ترجیحات ایالات متحده ارسال کنند. نمونه‌ای از آن، سیاست دولت جورج اچ. دبلیو بوش در قبال اسرائیل در سال 1991 بود. دولت تا حد زیادی تلاش کرده بود تا شوروی را تحت فشار بگذارد تا به یهودیان اجازه مهاجرت را بدهد و به دنبال تشکیل کنفرانس صلح منطقه‌ای پس از جنگ خلیج فارس بود. بنابراین وقتی دولت اسرائیل یارانه‌ها و سیاست‌های دیگری را برای تشویق این پناهجویان برای زندگی در شهرک‌های سرزمین‌های اشغالی اجرا کرد، ناامید شد، به‌ویژه از آنجایی که دولت اسرائیل از ایالات متحده خواسته بود که 10 میلیارد دلار وام به منظور تسهیل حرکت آنها را پرداخت کند. دولت بوش تلاش کرد تا دولت اسرائیل را وادار به پایان دادن به سیاست‌های طراحی شده برای هدایت یهودیان شوروی به شهرک‌سازی کند. اما وقتی شکست خورد، میزان وام‌هایی را که تضمین می‌کرد کاهش داد و نشان داد که نادیده گرفتن درخواست‌های ایالات متحده هزینه دارد.

سخت‌گیرانه‌ترین رویکرد برای مقابله با اختلاف‌نظر با یک دوست، سرنگونی دولت متخلف است. این رویکردی بود که دولت کندی با متحد دردسرساز خود در ویتنام جنوبی، رئیس جمهور انگو دین دیم اتخاذ کرد. دولت کارهای زیادی برای تقویت چشم‌انداز سیاسی دیم انجام داده بود، اما به زودی از رهبری فاسد و ناکارآمد او ناامید شد و او را مسئول مبارزه با ویتنام شمالی و ویت کنگ دانست. مشکلات در تابستان 1963 به اوج خود رسید و مقامات ایالات متحده در سایگون به صراحت گفتند که آنها و کارفرمایانشان در واشنگتن به کودتای به رهبری افسران ارشد نظامی نگاه مثبتی خواهند داشت. در 2 نوامبر، دیم نه تنها از قدرت خارج شد، بلکه توسط سربازانی که او را برکنار کردند، کشته شد. با این حال، تصمیم دولت کندی به نتیجه مطلوب خود نرسید: جانشینان دیم ثابت کردند که به همان اندازه قادر به پیروزی بر مردم ویتنام و شکست دادن شمال نیستند. اما کاری که کودتا انجام داد این بود که ایالات متحده بیش از پیش با دولت و سرنوشت ویتنام جنوبی مرتبط شد.

تلاش‌های اخیر و بی‌نهایت متواضع‌تر برای تغییر رژیم از سال 2024 آغاز می‌شود. چاک شومر،رهبر اکثریت سنا، دموکرات نیویورکی و احتمالا برجسته‌ترین سیاستمدار یهودی در ایالات متحده، از فقدان از نگرانی ظاهری اسرائیل برای زندگی غیرنظامیان در غزه ناامید شده بود.  در 14 مارس، او یک سخنرانی در صحن مجلس سنا ایراد کرد و از نتانیاهو به خاطر تعداد بالای کشته‌ها انتقاد کرد و خواستار برگزاری انتخابات جدید در اسرائیل با این فرض شد که تغییر در رهبری به تغییر سیاست تبدیل شود. خواست او نشان دهنده نارضایتی یکی از حامیان سرسخت اسرائیل بود، اما نتوانست هیچ تغییری در رهبری یا سیاست این کشور ایجاد کند. بدتر از آن، این اثر معکوس را داشت که به نتانیاهو اجازه داد تا به عنوان مدافعی در برابر مداخلات خارجی، خود را در ردای ناسیونالیستی بپوشاند.

بدی‌ها را نبینید

گزینه دیگری برای برخورد با یک متحد مزاحم، انفعال است: نگاه به سمت دیگر. واشنگتن می‌تواند به‌جای ایجاد مشکل تخلف را نادیده بگیرد و تشخیص دهد که تلاش‌ها برای تغییر رفتار یک شریک بسیار پرهزینه یا محکوم به شکست است. به این به عنوان اجتناب دیپلماتیک فکر کنید.

باز هم، اسرائیل نمونه خوبی از این رویکرد است. در دهه‌های 1950 و 1960، این کشور تصمیم گرفت که برای مقابله با مزیت‌های نظامی متعارف عظیم دشمنان عرب خود، به زرادخانه هسته‌ای خود نیاز دارد. ایالات متحده به شدت با برنامه هسته‌ای اسرائیل مخالفت کرد، برنامه‌ای که تعهدات این رژیم در عدم اشاعه هسته‌ای را نقض می‌کرد. با این حال، با گذشت زمان، واشنگتن تصمیم گرفت که اختلافی ایجاد نکند و به این نتیجه رسید که احتمالا اسرائیل هرگز نمی‌تواند متقاعد شود که از تلاش خود برای ساخت بمب دست بردارد. ایالات متحده اولویت‌های جنگ سرد دیگری در خاورمیانه داشت که مستلزم همکاری با اسرائیل بود و ابزارهای دیگری (از جمله کمک نظامی و تضمین‌های هسته‌ای) داشت که می‌توانست دیگر دوستان منطقه را از هسته‌ای شدن باز دارد. مقامات به این هم فکر می‌کردند که یک اسرائیل هسته‌ای می‌تواند دولت‌های عربی را متقاعد کند که دولت یهود ماندنی‌ست و در این روند راه را برای پذیرش و حتی مذاکرات صلح هموار می‌کند. نگاه به سوی دیگر با تصمیم اسرائیل برای به رسمیت شناختن زرادخانه خود و اجتناب از آزمایش آشکار آسان‌تر شد. بعد نیم قرن، به نظر می‌رسد که این سیاست اثبات شده: صلح بین اسرائیل و چند همسایه‌اش برقرار است و هیچ کشور دیگری در منطقه هنوز از اسرائیل پیروی نکرده و به سمت هسته‌ای شدن نرفته است.

با این حال، وقتی نوبت به سایر فعالیت‌های اسرائیل می‌رسد، اجتناب دیپلماتیک بسیار پرهزینه‌تر بوده است. پس از پیروزی در جنگ شش روزه 1967، اسرائیل در سرتاسر سرزمین‌هایی که در این درگیری به دست آورده، شهرک‌سازی کرد: بلندی‌های جولان، کرانه باختری، غزه و سینا. اکثر دولت‌های ایالات متحده این شهرک‌سازی‌ها را مانعی برای هرگونه صلح آتی می‌دانستند. اما هیچ رئیس‌جمهوری در ایالات متحده (به استثنای جورج اچ. دبلیو بوش) از اسرائیل نخواست که ساخت‌و‌ساز یا توسعه شهرک‌سازی را متوقف کند و تهدید نکرد که در صورت عدم اجرای آن، تحریم خواهد شد. مقامات ایالات متحده علاقه‌ای به مبارزه سیاسی با اسرائیل و حامیان آمریکایی آن در غیاب توافق امیدوارکننده بین اسرائیل و فلسطینی‌ها نداشتند. جای تعجب نیست که تعداد سکونت گاه‌ها و شهرک‌نشینان در بیش از 50 سال گذشته به شدت افزایش یافته است و همانطور که پیش‌بینی می‌شد، حتی قبل از 7 اکتبر، فکر تأسیس یک کشور فلسطینی در داخل اسرائیل بسیار سخت‌تر شد، زیرا شهرک‌نشین‌ها یک حوزه رای‌دهی قدرتمند هستند، و در میان فلسطینی‌ها، که نسبت به اینکه صلح به آنها کنترل بر سرزمین‌های قابل توجه و همجوار را می‌دهد، بسیار بدبین شده‌اند.

اختلافات با دوستان را نمی‌توان آرزو کرد.

ایالات متحده در مورد اوکراین هم نگاهش را به سمت دیگری برگردانده است. بسیاری از مقامات آمریکایی در تصمیم اوکراین برای راه‌اندازی یک ضد حمله بزرگ در سال 2023 تردید داشتند و نگران بودند که نه تنها شکست بخورد، بلکه منابع ارزشمند خود را از دست دهد. دیگران نگران بودند که اگر حمله متقابل موفق شود، ممکن است روسیه را وادار به استفاده یا حداقل تهدید به استفاده از سلاح‌های هسته‌ای کند. دولت همچنین تمایلی به فشار برای هرگونه ابتکار دیپلماتیکی که منجر به به خطر انداختن هدف اوکراین برای بازپس گیری تمام قلمرو از دست رفته خود در سال 2014 شود، نداشت. اما دولت ایالات متحده تمایلی به مقابله با اوکراین نداشت، مبادا به نظر برسد که از طرف یک دوست محاصره شده که در برابر تجاوز مقاومت می‌کند، کار کافی انجام نمی‌دهد.

در این مورد، اجتناب نتیجه معکوس داشت. همانطور که پیش‌بینی می‌شد، حمله متقابل اوکراین در سال 2023 در حین استفاده از مهمات و تجهیزات گران‌بها و به قیمت جان‌باختن بسیاری از افراد، نتوانست به یک پیشرفت قاطع دست یابد. این شکست باعث شد تا اعضای کنگره که مخالف کمک به اوکراین بودند، دست بالا را بگیرند و راحت‌تر ادعا کنند این کمک با سیاستی که شانس موفقیت را داشت، مرتبط نیست. بهتر بود دولت بایدن اوکراین را تحت فشار قرار می‌داد تا به محض تثبیت میدان نبرد در اواسط سال 2022، استراتژی دفاعی اتخاذ کند و نشان دهد که در ازای آتش‌بس موقت، چه ترتیبات ارضی را ممکن است بپذیرد. این رویکرد نیروی انسانی و منابع کشور را حفظ می‌کرد و روسیه را متقاعد می‌کرد که هیچ تلاش تهاجمی از سوی خود نمی‌تواند به موفقیت برسد.

ایالات متحده رویکرد منفعلانه‌ای را هم در قبال هند دنبال کرده. در سال‌های اخیر، دولت‌های دموکرات و جمهوری‌خواه به طور یکسان روابط ایالات متحده با پرجمعیت‌ترین کشور جهان را در اولویت قرار داده‌اند.

چین را به عقب برانید، تجارت و سرمایه‌گذاری دوجانبه را گسترش دهید و در میان جامعه فعال سیاسی هندی آمریکایی حسن نیت ایجاد کنید. اما این استراتژی مستلزم نادیده گرفتن ضدلیبرالیسم رو به رشد هند در داخل، کشتارهای فراقانونی آن در خارج از کشور، و تداوم روابط اقتصادی و نظامی آن با روسیه است که باعث می‌شود ایالات متحده بیشتر فرصت‌طلب جلوه کند تا اصول‌گرا. با گذشت زمان، نگاه به سمت دیگر با خطراتی همراه است، زیرا هندی که کمتر به میراث سکولار خود پایبند شده، شاید کمتر متحد و پایدار آمریکا شود. رویکرد غیر تقابلی واشنگتن این احتمال را هم بالا می‌برد که هند همچنان از سیاست خارجی خود محافظت کند و به عنوان یک شریک کاملا قابل اعتماد ایالات متحده باقی بماند.

راه حل دم دستی

اگر همه رویکردهای دیگر شکست بخورند یا بسیار پرهزینه تلقی شوند، یک گزینه قدرتمند برای مقابله با اختلاف با یک متحد باقی می‌ماند: اقدام مستقل. ایالات متحده به جای تلاش برای وادار کردن کشور دیگری به تغییر رفتار خود، می‌تواند بر روی راه‌حل‌های دیگری کار کند و منافع آمریکا را آن‌طور که صلاح می‌داند ارتقا دهد.

دولت بایدن که از عملیات نظامی در غزه ناامید شده، از این تاکتیک علیه اسرائیل استفاده کرده است. این کشور در فوریه 2024، پس از وتوی سه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که آن را ناعادلانه در قبال اسرائیل می‌دانست، به دلیل اعتراضات اسرائیل، یکی از قطعنامه‌های خود را ارائه داد که خواستار آتش‌بس موقت می‌شد. این پیشنهاد بلافاصله توسط چین و روسیه به دلیل حمایت بیش از حد از نگرانی‌های اسرائیل وتو شد، اما ماه بعد، ایالات متحده قطعنامه دیگری را که اسرائیل خواسته بود وتو کند، وتو نکرد. در غزه، دولت بایدن نیز به صورت یکجانبه عمل کرد و مواد غذایی را از طریق هوا به منطقه رساند و یک اسکله شناور در سواحل مدیترانه ساخت تا محدودیت‌های اسرائیل را در جریان کمک‌های بشردوستانه دور بزند. در ماه مه، از عرضه بمب‌های 500 و 2000 پوندی جلوگیری کرد که می‌تواند تلفات گسترده غیرنظامیان را به همراه داشته باشد. تأثیر همه این اقدامات مستقل بسیار کم بود: نتوانست کار زیادی برای محدود کردن شدت بحران انسانی انجام دهد، اما نشان داد که اسرائیل حق وتویی بر سیاست ایالات متحده ندارد.

درباره اوکراین هم این سیاست درپیش گرفته شد. در سال‌های 2022 و 2023، دولت بایدن از ارائه هواپیما، موشک‌های دوربرد و مهمات خوشه‌ای به کی‌یف خودداری کرد. این سیاست یک تحریم نبود، زیرا مجازاتی در کار نبود. در عوض، این یک تصمیم یکجانبه برای عقب‌ نگه‌داشتن تسلیحات بود که واشنگتن فکر می‌کرد به اندازه کافی موثر نخواهد بود و احتمالا تشدیدکننده درگیری‌هاست.

مسلما دراماتیک ترین نمونه اقدام مستقل، حمله نظامی ایالات‌متحده در می 2011 بود که بن لادن را کشت. با فرض اینکه حداقل برخی از مقامات ارشد پاکستانی از حضور او در آنجا اطلاع داشتند، دولت اوباما تصمیم گرفت پاکستان را در جریان این حمله قرار ندهد. درعوض، نیروهای ایالات متحده بدون اجازه بر فراز قلمرو حاکمیتی یکی از دوستان خود پرواز کردند و یک ماموریت موفق انجام دادند. مقامات ایالات متحده به درستی به این نتیجه رسیدند که به خطر انداختن عملیات با اطلاع‌رسانی به دولت پاکستان بسیار زیان‌بار است و روابط ایالات متحده و پاکستان از قبل هم آنقدر پرتنش بود که احتمالا تأثیر حاشیه‌ای این اقدام ناچیز خواهد بود.

با این حال، اقدام مستقل می‌تواند بیش از حد پیش برود. سیاست اخیر ایالات متحده در افغانستان را در نظر بگیرید. در فوریه 2020، دولت ترامپ که پس از دو دهه جنگ هیچ راهی برای پیروزی نظامی یا مذاکره صلح نمی‌دید، پس دولت افغانستان را تنها گذاشت و توافقنامه‌ای را با طالبان برای پایان دادن به حضور نظامی ایالات متحده در این کشور امضا کرد. این توافق اما هزینه هنگفتی داشت: دولت افغانستان را تضعیف کرد و راه را برای طالبان هموار کرد تا 18 ماه بعد، با فروپاشی دولت افغانستان کابل را تصرف کرد، و کنترل کشور را دوباره به دست گرفت. دولت بایدن می‌توانست توافق با طالبان را زیر پا بگذارد؛ اگر واشنگتن چند هزار پرسنل خود را در نقش‌های غیر جنگی در افغانستان حفظ می‌کرد، احتمال زیادی وجود داشت که دولت این کشور بتواند زنده بماند. چنین سیاستی نه وعده صلح و نه پیروزی را می‌داد، اما در مقایسه با آنچه گذشت، احتمالا برای مردم افغانستان و برای شهرت ایالات متحده بسیار بهتر بود.

هنگامی که دوستان عداوت می‌کنند

بسیاری از سیاست‌های ایالات متحده در قبال متحدان بر این فرض استوار است که توافق هنجار است و اختلاف‌نظر استثنا. با توجه به میزان وابستگی متحدان به ایالات متحده و اینکه چقدر برای واشنگتن آسان است که از منابع قابل توجه خود برای مجازات یا حمایت از آنها استفاده کند، سیاست‌گذاران به طور ضمنی معتقدند که یافتن زمینه مشترک تقریبا همیشه باید امکان‌پذیر باشد. اما این اطمینان نابجاست. اختلاف با دوستان یکی از ویژگی‌های معمول سیاست خارجی ایالات متحده است.

اولین قدم برای پرداختن به مشکل این است که بفهمید کدام رویکردها و چه زمانی کار می‌کنند و چه زمانی کار نمی‌کنند. وقتی دوستان منافع اصلی را در خطر می‌بیند، متقاعد کردن دشوار یا غیرممکن می‌شود. با این حال، گفت‌وگوی استراتژیک واقعی در مورد حساس‌ترین موضوعات، اگر به‌صورت خصوصی و قبل از تصمیم‌گیری در مورد یک سیاست انجام شود، می‌تواند از بروز بحران‌ها جلوگیری کند. و حتی اگر تلاش با شکست مواجه شود، می‌توان از آن برای توجیه رویکردهای دیگر استناد کرد.

این در عمل چه معنایی دارد؟ در رابطه با اسرائیل، واشنگتن باید تفکر خود را در مورد پاسخ‌های دیپلماتیک و نظامی به برنامه هسته‌ای ایران و حزب‌الله و نیز در مورد آنچه از اسرائیل در مورد فلسطینی‌ها و تشکیلات خودگردان فلسطین در غزه و کرانه باختری می‌خواهد، مطرح کند. باید گفت‌وگوهای صادقانه، و البته دشوار، با اوکراین را برگزار کند و یک جهت‌گیری نظامی عمدتا دفاعی و یک ابتکار دیپلماتیک که واقعیت‌های موجود را منعکس می‌کند، مورد بحث قرار گیرد.

مشوق‌ها طبیعتا متقاعدسازی را موثرتر می‌کنند و به نظر می‌رسد این ابزار درباره عربستان سعودی کار می‌کند: ریاض در حال بررسی عادی‌سازی روابط خود با اسرائیل و محدود کردن روابط خود با چین در ازای یک پیمان امنیتی با ایالات متحده و کمک هسته‌ای غیرنظامی است. درباره اوکراین، ایالات متحده می‌تواند متعهد شود که محدودیت‌های استفاده از سلاح‌های آمریکایی را کاهش دهد و کمک‌های نظامی بلندمدت و تضمین‌های امنیتی ارائه دهد، همه برای متقاعد کردن کی‌یف به اتخاذ یک استراتژی نظامی دفاعی‌تر و اعلام آمادگی اصولی خود برای پذیرش آتش بس موقت است. درباره تایوان، این کشور می‌تواند به صراحت قول دهد که در صورت تهاجم چین به کمک بیاید (سیاست «ترتیب استراتژیک»)، در حالی که روشن می‌کند که تایپه نیاز به خویشتنداری در مسائل مربوط به تنگه‌های عبوری دارد و سرمایه‌گذاری بیشتری در دفاع خودش دارد. درباره اسرائیل، می‌تواند با یک طرح تثبیت غزه یا جبران هزینه‌های هر توافق صلح با فلسطینی‌ها موافقت کند، و برای مقابله با هرگونه تهدید فزاینده ناشی از از دست دادن سرزمین و کمک‌های اقتصادی برای جبران خسارت به کسانی که مورد نیاز هستند، برای تخلیه شهرک‌ها کمک نظامی بیشتری ارائه دهد.

سابقه تحریم‌ها باعث اعتماد نمی‌شود. وقتی علیه دوستان استفاده می‌شود؛ در نشان دادن نارضایتی ایالات متحده بهتر از تغییر رفتار هستند. اگر رفتار توهین‌آمیز پس از اعمال تحریم‌ها ادامه پیدا کند، به مرور زمان ملاحظات دیگر اولویت پیدا می‌کند و اقدامات کاهش یافته به کلی حذف می‌شود و آمریکا را ضعیف و ریاکار جلوه می‌دهد. به عنوان یک قاعده، قبل از اعمال تحریم بر یک دوست، واشنگتن باید بررسی کند که آیا می‌خواهد تحریم را حفظ کند، با توجه به اینکه منافع دیگر ناگزیر مداخله خواهند کرد. و اگر تصمیم بگیرد که این مسیر را طی کند، تحریم‌ها باید به طور محدود هدف قرار گیرند.

واکنش دولت بایدن به قتل خاشقجی نمونه‌ای از اشتباه و درست بود. کاملا قابل پیش‌بینی بود که روابط با عربستان سعودی باید ایران، اسرائیل، جنگ در یمن، قیمت نفت و چین را در نظر بگیرد که همه اینها باعث می‌شود که با این کشور به‌عنوان یک کشور منفرد رفتار نشود. اما پس از آن دولت عاقلانه چرخید. این کشور با انتشار تحقیقات سیا در مورد قتل و تحریم تعدادی از مقامات ارشد سعودی نارضایتی خود را از آنچه رخ داده بود و تعهد خود را به اصول نشان داد(کاری که دولت ترامپ انجام نداد). اما تحریم‌ها یا شرایطی را در نظر نگرفت که همکاری با عربستان را غیرممکن کند.

از خشن‌ترین ابزار، یعنی تغییر رژیم، باید اجتناب کرد. بعید است که منجر به رهبری جدید شود، و حتی اگر چنین شود، هیچ تضمینی وجود ندارد که رژیم جدید هم ارجح و هم پایدار باشد. کمتر چیزی در سیاست خارجی سخت‌تر از مهندسی کردن عملکرد داخلی یک کشور دیگر است. تلاش برای انجام این کار با یک متحد مطمئنا نتیجه معکوس خواهد داشت، تمرکز بر اختلافات اساسی را از بین می‌برد، کارت ملی‌گرایی را به هدف می‌دهد تا با آن بازی کند، و سوالات ناراحت کننده‌ای را در پایتخت‌های دیگر متحدان مطرح می‌کند.

زمانی که تاثیر گذاشتن بر رفتار یک دوست تقریبا غیرممکن است یا زمانی که منافع بزرگ دیگری در خطر است که مخالف یک رویارویی هستند، روی برگرداندن می‌تواند منطقی باشد. با این حال، این تاکتیک زمانی که ایالات متحده نفوذ زیادی دارد یا هزینه‌های نادیده گرفتن مشکل زیاد است، معنی ندارد.

متقاعد کردن، مشوق‌ها، تحریم‌ها و روی برگرداندن یک چیز مشترک دارند: همه آنها ابتکار عمل را به دوست یا متحد می‌سپارند. تنها گزینه‌ای که کنترل را به ایالات متحده واگذار می‌کند اقدام مستقل است. زمانی که سایر گزینه‌ها شکست می‌خورند یا کنار گذاشته می‌شوند و منافع ایالات متحده همچنان خواستار انجام کاری است، دست به‌کاری زدن درباره یک متحد می‌تواند جذاب باشد.

با اسرائیل، دولت بایدن می‌تواند راه‌حل‌های موجود خود را تقویت کند و بسیار فراتر برود. برای مثال، این امر می‌تواند مستلزم آن باشد که کالاهای ساخته شده در شهرک‌های اسرائیل به جای «ساخت اسرائیل» طوری برچسب‌گذاری شوند که منشا آن  را در سرزمین‌های اشغالی نشان دهد، سیاست‌هایی را که دولت ترامپ آن را متوقف کرده بود بازگرداند. ایالات متحده می‌تواند مخالفت خود با شهرک سازی‌ها را «غیرقانونی» توصیف کند نه صرفا «موانع صلح» یا «ناسازگار با قوانین بین‌المللی» و از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد حمایت کند. می‌تواند کار بیشتری برای اصلاح و تقویت تشکیلات خودگردان فلسطین انجام دهد. و می‌تواند به طور علنی دیدگاه خود را برای حکومت در غزه و برای حل و فصل مناقشه اسرائیل و فلسطین به طور گسترده‌تر بیان کند و بر آن فشار بیاورد.

دست به‌کاری زدن درباره یک متحد می‌تواند زمانی جذاب باشد که گزینه‌های دیگر شکست بخورند.

در اوکراین نیز، ایالات متحده می‌تواند شرط بگذارد که هیچ یک از تسلیحاتی که ارائه می‌کند نمی‌تواند برای یک ضد حمله جدید استفاده شود و کمک‌های نظامی تنها در صورتی ادامه خواهد یافت که اوکراین متعهد به پذیرش آتش‌بس موقت بر اساس تقسیم ارضی کنونی باشد. (به طور واضح، اوکراین مجبور نیست از ادعاهای ارضی خود، توانایی خود برای تسلیح مجدد، یا گزینه پیوستن به ائتلاف‌ها به عنوان شرط کمک چشم‌پوشی کند.) آنچه حاصل می‌شود صلح نیست، بلکه تجربه شبه جزیره کره است. واضح است که یک آتش بس حداقلی می‌تواند جنگ را متوقف کند.

اقدام مستقل باید شامل تمایل به انتقاد علنی رفتار یا حتی پیوستن به بحث‌های سیاسی داخلی سایر کشورها هم باشد. رهبران اسرائیل، اوکراین و تایوان همگی حاصل کار قانونگذاران و رسانه‌ها بوده‌اند؛ روسای جمهور ایالات متحده باید از این روش‌ها پیروی کنند. در سال 2015، نتانیاهو با کنگره صحبت کرد تا علیه توافق هسته‌ای ایران توسط دولت اوباما لابی کند و در ژوئن 2024، ویدئویی را ضبط کرد که در آن به دروغ دولت بایدن را به تهدید امنیت اسرائیل از طریق عقب‌نگه داشتن سلاح و مهمات متهم کرد. اوباما باید در کنست زمان مساوی می‌خواست تا پرونده خود را برای توافق هسته‌ای به مردم اسرائیل برساند، و بایدن باید به اتاق توجیهی کاخ سفید می‌رفت و خواستار عذرخواهی نتانیاهو به دلیل ارائه نادرست حقایق می‌شد.

اقدام مستقل نوشدارو نیست، زیرا رفتار توهین‌آمیز را متوقف نمی‌کند، اگرچه می‌تواند متحد را به عقب نشینی سوق دهد. اما به ایالات متحده اجازه می‌دهد تا از خود در برابر برخی از پیامدهای نامطلوب محافظت کند. این امر به حفظ روابط هم کمک می‌کند و در عین حال به کشور دوست یادآوری می‌کند که ایالات متحده گزینه‌های خاص خود را دارد. و در دراز مدت، این تاکتیک می‌تواند هزینه‌های عدم توجه به اولویت‌ها و منافع ایالات متحده را نشان دهد. به هر حال، محور هر استراتژی ایالات متحده در قبال متحدی که با آن مخالف است باید چنین باشد: دنبال کردن منافع خود بدون آسیب رساندن جبران‌ناپذیر به یک رابطه ارزشمند.

منبع: هفته  نامه صدا

ترجمه: فاطمه لطفی

برچسب ها
مشاهده بیشتر

فاطمه لطفی

• فوق لیسانس مهندسی محیط زیست • خبرنگار تخصصی انرژی • مترجم کتابهای عطش بزرگ، تصفیه پسابهای صنعتی، تصفیه آب، استفاده مجدد از آبهای صنعتی، فرایندها و عملیات واحد در تصفیه آب و ساز و کار توسعه پاک

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن