ابرقهرمان یا ابرشرور
چرا ماسک از دونالد ترامپ حمایت کرد؟ همیشه پای پول در میان است. گفته میشود ایلان ماسک 130 میلیون دلار به کمپین ترامپ کمک مالی کرده است. این برای اردوگاه دموکراتها اصلا خوشایند نیست. کار به جایی رسیده که دوستداران ترامپ، ایلان ماسک را جورج سوروس این رئیسجمهور منتخب میدانند. سوروس در انتخابات سال 2004 متعهد شده بود که به مخالفان جرج دبلیو بوش 75 میلیون دلار کمک مالی خواهد داشت. در یکی از همین کمپینهای انتخاباتی جمهوریخواهان، حاضران فریاد میزدند «خدا خیرت بده، ایلان. ما بسیار سپاسگزاریم.»
پس از این ماجرا ماسک در X نوشت که او «جورج سوروس» میانه است. به عبارت دیگر، او خود را فردی معرفی کرده که برای بهتر کردن جهان وارد عرصه سیاسی شده است. با این حال آمارها میگویند بعد از پیروزی ترامپ در انتخابات، قیمت سهام تسلا از 251.50 دلار به 320.72 دلار رسید. ماسک حدود 715 میلیون سهم در تسلا دارد، بنابراین بر اساس این رقم ارزش سهام او تقریباً 50 میلیارد دلار افزایش یافته است. این مبلغ هنگفت میلیونها دلاری را که او برای ترامپ خرج کرد و حتی 44 میلیارد دلاری را که در سال 2022 برای توییتر پرداخت کرد، جبران میکند، همه میدانند خرید توییتر توانایی ماسک را برای تأثیرگذاری بر روندهای سیاسی بسیار افزایش داد. سوروس، در طول دوران حرفهای خود بهعنوان دلال والاستریت، امتیازات زیادی کسب کرد، اما هیچکدام از آنها به اندازه دستاوردهای ماسک پس از انتخابات نبود.
افزایش ارزش سهام تسلا نشان دهنده اعتقاد سرمایهگذاران به این موضوع است که سیاستهای دولت دوم ترامپ برای این خودروساز مطلوب خواهد بود. اما حضور ترامپ در کاخ سفید میتواند پیامدهای مهمی برای سایر شرکتهای ماسک نیز داشته باشد که بسیاری از آنها تحت نظارت آژانسهای فدرال مانند کمیسیون تجارت فدرال و کمیسیون ارتباطات فدرال هستند یا قراردادهای بزرگی با ادارات دولتی دارند.
اسپیس ایکس، از سال 2008 نزدیک به بیست میلیارد دلار قراردادهای فدرال دریافت کرده است. این شرکت اکنون یکی از تامین کنندگان اصلی پرتابه ایستگاه فضایی بینالمللی است و در سال 2022، از بوئینگ به عنوان دومین پیمانکار ناسا پیشی گرفت. اسپیسایکس در حال حاضر میلیاردها دلار دیگر را در سالهای آینده دریافت خواهد کرد، اما مأموریت جدید ناسا به مریخ آینده روشنی برای ماسک دارد. ترامپ علناً چیز زیادی در مورد این ایده نگفته اما ماسک چند هفته پیش در X نوشت: «اگر میخواهید بشریت به مریخ برسد، به @realDonaldTrump رأی دهید!»
عزم ترامپ برای ایجاد نیروی فضایی ایالات متحده میتواند دلارهای فدرال بیشتری را به سمت اسپیسایکس روانه کند. در ماه اکتبر، نیروی فضایی با شرکت ماسک قراردادی به ارزش 733.6 میلیون دلار برای پرتابههای فضایی امضا کرد. اگر ترامپ بودجه خود را افزایش دهد، ممکن است قراردادهای بیشتری هم برای ماسک داشته باشد. از سویی در طول اولین دولت ترامپ، کمیسیون ارتباطات فدرال برای ارائه پهنای باند به مناطق روستایی 900 میلیون دلار به استارلینک پرداخت کرد، اما دسامبر گذشته این آژانس به این دلیل که این شرکت نتوانسته نیازهای برنامه را برآورده کند، این بودجه را لغو کرد. اکنون برخی از جمهوریخواهان میخواهند آن را احیا کنند.
اینها تنها بخش کوچکی از درآمدهاییست که ماسک با حضور ترامپ در کاخ سفید دریافت خواهد کرد. حالا جیل لپور در نیویورکر درباره شخصیت ماسک و آنچه از این پس برای دنیا به ارمغان خواهد آورد نوشته است.
ابرقهرمانِ ابرشرور
جیل لپور | نویسنده کتابهای «نام جنگ» (برنده جایزه بنکرافت)، «نیویورک سوزاندن» (نامزد نهایی جایزه پولیتزر) وکتاب «کتاب اعصار» (نامزد نهایی جایزه ملی کتاب)، مجری رادیو بیبیسی و پادکست «آخرین آرشیو»
نیویورکر
در سال 2021، ایلان ماسک به ثروتمندترین مرد جهان تبدیل شد و نشریه تایم او را به عنوان شخصیت سال انتخاب کرد. ماسک مردیست که آرزو دارد سیاره ما را نجات دهد و سیاره جدیدی را برای ما به ارمغان بیاورد: دلقک، نابغه، اِجلُرد [فردی که بهویژه بهصورت آنلاین بر یک شخصیت افراطی تأثیر میگذارد]، رویاپرداز، صنعتگر، نمایشگر، بیادب. ترکیبی دیوانه از توماس ادیسون، پیتی بارنوم [بازرگان-سیاستمدار و بنیانگذار سیرک بارنوم و بیلی]، اندرو کارنگی [سرمایهدار و نیکوکار اسکاتلندیتبار آمریکایی] و دکتر منهتنِ [فیزیکدان علوم هستهای در مینیسریال] واچمن، خدای مردی با پوست آبی [نمادی از شیاطینی که تجسم مرگ است] که ماشینهای برقی را اختراع میکند و به مریخ میرود.
درست در زمانی که تایم در حال آماده کردن این نوشته عجیب و گیجکننده [درباره ماسک] بود، سه زن که تخمدانها و رحمشان در انتقال ژنهای خدای مرد دیوانه نقش داشتند، در زایشگاه بیمارستانی در آستین بستری بودند. ماسک معتقد است کاهش نرخ زاد و ولد تهدیدی برای تمدن است و از این رو با تلاشی خستگی ناپذیر، که نماد تجاری خود ماسک است، تمام تلاش خود را برای دفع این تهدید و شر به کار گرفته است. شیوون زیلیس، سرمایهدار سی و پنج ساله و مدیر اجرایی شرکت نیورالینک ماسک دوقلو باردار بود: با لقاح آزمایشگاهی با ماسک. زیلیس میگوید: «او واقعا میخواهد از افراد باهوش بچهدار شود، بنابراین مرا تشویق کرد که این کار را قبول کنم». او در اتاقی بستریست نزدیک به زنی که به عنوان وکیل ماسک کار میکند، و همسر سی و سه ساله سابقش، کلر بوچر، نوازنده معروف به گریمز، نیز باردار است.
گریمز میگوید: «من واقعاً دوست داشتم که از او یک دختر داشته باشم». در آن زمان، ماسک هفت پسر داشت، از جمله، پسری از گریمز به نام ایکس. گریمز نمیدانست که زیلیس، یکی از دوستان او، در همان راهروی بیمارستان است، یا اینکه زیلیس از ماسک باردار است. دوقلوهای زیلیس هفت هفته زودتر به دنیا آمدند، فرزند وکیل چند هفته بعد سالم به دنیا آمد. در اواسط دسامبر، نوزاد جدید گریمز به خانه آمد و با برادرش X آشنا شد. یک ساعت بعد، ماسک X را به نیویورک برد و در حالی که برای تایم عکس گرفته بود، او را روی زانویش نشاند.
در مطلبی که تایم درباره ماسک به عنوان شخصیت سال نوشته است، آمده: «او در حالی که روی زمین ایستاده، رویای مریخ را میبیند، با آروارهای مربعی شکل و رام نشدنی.» ماسک و گریمز بچهشان را، دهمین ماسک را، Y، یا گاه «Why? چرا؟» یا فقط «؟» نامیدند، که اشارهایست به کتاب مورد علاقه ماسک، از داگلاس آدامز، «راهنمای مسافران مجانی کهکشان»، چون، به گفته گریمز، این کتابیست در مورد اینکه چگونه دانستن سوال مهمتر از دانستن پاسخ است.
ایلان ماسک در حال حاضر در رأس شش شرکت نشسته است: تسلا، اسپیس ایکس (که استارلینک هم جزو آن است)، شرکت بورینگ، نیورالینک، ایکس (که قبلا توییتر نامیده میشد) و شرکت هوش مصنوعی X.AI که اوایل سال جاری تاسیس کرد زیرا او معتقد است که هوش انسانی به اندازه کافی سریع تولید نمیشود، در حالی که هوش مصنوعی به طور تصاعدی و مصنوعی هوشمندتر میشود.
اسمش را قانون ماسک بگذارید: پاسخ به رباتهای قاتل، [ایجاد] بچههای ماسک بیشتر است و بهاضافه شرکتهای ماسک بیشتر. ماسک در زندگینامه جدید والتر ایزاکسون، «ایلان ماسک» (سایمون و شوستر) با نگرانی از هوش مصنوعی میگوید: «من نمیتوانم فقط از دور بنشینم و کاری انجام ندهم.» و این کتابیست که انگار نتوانسته به هدفش برسد چون بینهایت بیشتر از پاسخهایش سوال تولید کرده است.
استفان کولبر یک بار در برنامه «The Late Show» از ماسک پرسید: «آیا شما صادقانه در تلاش برای نجات جهان هستید؟» ماسک به حالت زمزمه پاسخ داد: «خب، من سعی میکنم کارهای خوبی انجام دهم، بله، نجات دنیا اینطور نیست…». کولبر حرفش را قطع کرد: «اما تو سعی میکنی کارهای خوبی انجام دهی، و میلیاردر هستی.» ماسک با تکان دادن سر گفت: بله. کولبر گفت: «به نظر میرسد کمی شبیه ابرقهرمانها یا ابرشرورهایی. شما باید یکی را انتخاب کنید.» ماسک مکثی کرد و صورتش خالی بود. این مربوط به هشت سال پیش بود، چندین شرکت و چندین بچه. از آن زمان همه چیز خیلی عجیبتر شده است؛ لکس لوتر بیشتر، تونی استارک کمتر [لکس لوتر شخصیت خیالی ابرشرور در کتابهای کامیک، تونی استارک، ابرقهرمان، صنعتگر و مخترع نابغع مجموعه فیلمهای دنیای سینمایی مارول].
ماسک کوچکترین و بزرگترین چیزها را کنترل میکند. او بر شرکتهایی نظارت میکند که بیش از یک تریلیون دلار ارزش دارند، که مهندسان آنها، از جمله، فضاپیماهای موشکی قابل استفاده مجدد، رباتهای انساننما، هایپرلوپهایی برای حمل و نقل سریع، و رابطهای انسان و ماشین برای کاشت در مغز انسان ساختهاند یا در حال ساخت هستند.
او یک کارآفرین، یک غول رسانهای، یک تحریککننده سیاسی، و از همه مهمتر، یک پیمانکار دفاعی است: اسپیسایکس نه تنها میلیاردها دلار در قراردادهای دولتی برای مأموریتهای فضایی دریافت کرده، بلکه بیش از صد میلیون دلار قرارداد نظامی برای موشکهایش دارد؛ و ماهوارههای ردیاب و شبکه چهار هزار ماهواره استارلینکاش- که خدماتی را با بودجه پنتاگون به اوکراین ارائه میکند- اکنون یک سرویس نظامی به نام استارشید (Starshield) ارائه میدهد. روز به روز، شرکتهای ماسک کنترل بیشتری را در دست میگیرند، از اینترنت، شبکه برق، سیستم حمل و نقل، اشیاء در مدار تا زیرساختهای امنیتی کشور و تامین انرژی آن.
و همه چیز این نیست. در محکمه هیات منصفه در اوایل سال جاری، وکیل ماسک بارها از موکلش، مردی میانسال، به عنوان «بچه» یاد کرد. وال استریت ژورنال او را مبتلا به «کجخلقی» توصیف کرده است. ایندیپندنت مدعی شده است که فروش توییتر به ماسک «مثل تحویل دادن یک تفنگ پر به یک کودک نوپا بود.»
ماسک چند سال پیش در برنامه « Saturday Night Live» نقش واریو، شرور نینتندو، را بازی میکرد در محاکمهای به اتهام قتل ماریو، گفت: «من شیطان نیستم. فقط دربارهام به اشتباه قضاوت شده است». [واریو شخصیتی در مجموعه بازی ویدئویی نینتندو، شرکت ژاپنی تولیدکننده بازیهای ویدیویی، ماریو میباشد که بهعنوان رقیب اصلی ماریو طراحی شده. ماریو در ایران با نام قارچخور هم شناخته میشود].
چگونه یک زندگینامهنویس شروع به نوشتن در مورد چنین مردی میکند؟ چند سال پیش، پس از اینکه ایزاکسون زندگی نامهای از بنجامین فرانکلین را منتشر کرد و بعد معلوم شد در حال نوشتن زندگینامه آلبرت انیشتین است، استیو جابز بنیانگذار اپل با او تماس گرفت و از او خواست که زندگینامهاش را بنویسد. ایزاکسون میگوید که به شوخی از خود میپرسید که آیا جابز «خود را طبیعتا نفر بعدی این مجموعه میدانست؟» من فکر نمیکنم ماسک طبیعتا خود را جانشین کسی بداند. در زندگینامهای که من خواندم آیزاکسون چیزهای زیادی را در جابز دیده بود که دوست داشت و تحسین کرد، اما قطعا درباره ماسک چیزهایی وجود دارد که آیزاکسون را ناراحت کند. (او در جایی [ماسک] را «احمق» خطاب میکند.)
با این حال، توصیفات ایزاکسون از جابز و ماسک اغلب قابلیت این را دارند که جابجا شوند: «علاقهها، کمالگرایی، شیاطین، امیال، هنر، شیطان و وسواس کنترل او به طور یکپارچه با رویکردش به تجارت و محصولات حاصل از آن مرتبط بود» (این جابز است.) «این در طبیعت او بود که خواهان کنترل کامل بود» (ماسک). «او گیرندههای عاطفیی را نداشت که محبت و گرمی روزمره و میل به دوست داشتن را ایجاد کند» (ماسک). «او یک رئیس یا انسان نمونه نبود» (جابز). «این کتابی است در مورد زندگی ترن هوایی و شخصیت بسیار قوی یک کارآفرین خلاق که اشتیاق به کمال و انگیزه وحشیانهاش شش صنعت را متحول کرد.» من از شما میپرسم: این توصیف کدام یک است؟
آیزاکسون در آخرین سطرهای زندگینامه ماسک نتیجه میگیرد: «گاه نوآوران بزرگ، انسان-فرزندان ریسکپذیری هستند که در برابر آموزشهای کوچک مقاومت میکنند.» او میگوید: «آنها میتوانند بیپروا، ترسناک، گاه حتی سمی باشند. آنها حتی میتوانند دیوانه باشند. آنقدر دیوانه که فکر میکنند میتوانند دنیا را تغییر دهند.» خواندن چنین چیزی در صفحه 615 از زندگینامه یک مرد پنجاه و دو ساله مبهوتکننده است، اینکه میتوان در موردش ادعا کرد که او بیش از هر شخص دیگری روی کره زمین که مسئول یک زرادخانه هستهای نیست قدرت دارد. [ماسک] از آب و گل درآمده؟ پسرها همیشه کودکانی نوپا باقی خواهند ماند؟
ایلان ماسک در سال 1971 در پرتوریا، آفریقای جنوبی به دنیا آمد. پدربزرگش جی.ان. هالدمن یک ضد کمونیست سرسخت کانادایی بود که در دهه 1930 و 40 رهبر جنبش تکنوکراسی ضد دمکراتیک و شبه فاشیستی بود. (تکنوکراتها معتقد بودند که دانشمندان و مهندسان باید حکومت کنند.) ایزاکسون مینویسد: «در سال 1950، او تصمیم گرفت به آفریقای جنوبی نقل مکان کند، که هنوز توسط رژیم آپارتاید سفید اداره میشد.» در واقع، آپارتاید در سال 1948 اعلام شده بود، و این رژیم به زودی شهرک نشینان سفیدپوست را از آمریکای شمالی به خدمت گرفت و به مردان بیقراری مانند هالدمن قول داد که میتوانند مانند شاهزادهها زندگی کنند. آیزاکسون منش هالدمن را «دمدمی» میخواند. در سال 1960، هالدمن رسالهای با عنوان «توطئه بینالمللی برای ایجاد دیکتاتوری جهانی و تهدیدی برای آفریقای جنوبی» منتشر کرد که دو جنگ جهانی را به خاطر دسیسههای سرمایهگذاران یهودی مقصر میدانست.
مادر ماسک، مایه هالدمن، در دوران نامزدی پر سر و صدایش با پدرش، ارول ماسک، مهندس و هوانورد، فینالیست دوشیزه سال آفریقای جنوبی بود. در سال 2019، او خاطرات خود را با عنوان «یک زن برنامهریزی میکند: توصیهای برای یک عمر ماجراجویی، زیبایی و موفقیت» منتشر کرد. در این کتاب علیرغم همه چیزهایی که درباره زندگی در آفریقای جنوبی در دهه ۱۹۵۰ و دهه 60 مینویسد، حتی یک بار هم به آپارتاید اشاره نمیکند.
ایزاکسون، در گزارش خود از کودکی ایلان ماسک، به ندرت از خود آپارتاید یاد میکند. او مفصل و با دلسوزی در مورد اهانتی که همکلاسیهایش بر ایلان جوان وارد کردند، مینویسد. ایلان، پسری بیدست و پا و تنها، در مدرسه بیحوصله بود و دوست داشت بچههای دیگر را «احمق» خطاب کند. او معمولا مورد ضرب و شتم قرار میگرفت و پدرش اغلب او را سرزنش میکرد، اما زمانی که ده ساله بود، چند سال پس از طلاق والدینش، تصمیم گرفت با پدر زندگی کند. (ماسک اکنون از پدرش جدا شده، یک توطئهطلب که جو بایدن را «رئیسجمهور پدوفیل» میخواند، و از دخترخواندهاش دو فرزند دارد؛ او گفته است که «تنها چیزی که ما بهخاطرش به دنیا آمدهایم تولید مثل است». او در ایمیلی به ایلان هشدار داد که «بدون سفیدپوستان اینجا، سیاهپوستان به زندگی در جنگل باز خواهند گشت».)
دوران کودکی ماسک بد به نظر میرسد، اما نوشتههای آیزاکسون چیزهای زیادی را در مورد دنیایی که ماسک در آن بزرگ شده است نادیده میگیرد. در آفریقای جنوبیِ «ایلان ماسک»، ماسکها و هالدمانهایی هم وجود دارند- ایلان و برادر و خواهر کوچکترش و پسرعموهای متعددش- و حیواناتی از جمله فیلها و میمونها که در پروژه ساختوساز ارول سر خر هستند [ارول ماسک، پدر ماسک]. هیچ کس دیگری وجود ندارند، و مطمئنا هیچ سیاهپوستی، پرستار بچهای، آشپزی، باغبانی، نظافتچیی و کارگر ساختمانی هم وجود ندارند که برای سفیدپوستان آفریقای جنوبی دنیایی فانتزی ساختهاند. و بنابراین، به عنوان مثال، ما نمیدانیم که در سال 1976، که ایلان چهار ساله بود، حدود بیست هزار دانش آموز سیاه پوست در سووتو تظاهرات کردند و پلیسِ کاملا مسلح هفتصد نفر را کشت. در عوض، به ما گفته میشود: «ایلان ماسک وقتی در آفریقای جنوبی بزرگ میشد، درد را میشناخت و یاد میگرفت که چگونه از آن جان سالم به در ببرد.»
ماسک، پسر، عاشق بازیهای ویدیویی و کامپیوتر و Dungeons & Dragons و «راهنمای مسافران مجانی کهکشان» بود و هنوز هم هست. ماسک به آیزاکسون میگوید: «من از کتاب این برداشت را داشتم که ما باید دامنه آگاهی را گسترش دهیم تا بهتر بتوانیم سوالات مربوط به این که جهان چیست بپرسیم و پاسخ دهیم». آیزاکسون تعجب نمیکند و شما میتوانید بپرسید که آیا او «راهنمای مسافران مجانی کهکشان» را خوانده یا به نمایشنامه رادیویی بیبیسی 4 که بر اساس آن ساخته شده و اولین بار در سال 1978 پخش شد، گوش داده است یا نه. انگار که داستان اینشکلی بوده:
روزی روزگاری در دوران باستان؛ در روزهای بزرگ و باشکوه امپراتوری کهکشانی سابق، زندگی وحشی، غنی و در کل بدون مالیات بود. . . . البته بسیاری از مردان بسیار ثروتمند شدند، اما این کاملاً طبیعی بود، زیرا هیچ کس واقعاً فقیر نبود، حداقل کسی که ارزش صحبت کردن را داشته باشد فقیر نبود.
«راهنمای مسافران مجانی کهکشان» کتابی در مورد این نیست که «ما باید دامنه آگاهی را گسترش دهیم تا بهتر بتوانیم سوالات مربوط به این که جهان چیست بپرسیم و پاسخ دهیم». سوای تمام مسائل یک ادعای طنزآمیز و تیغی تیز است برای امپریالیسم:
«و زندگی این بازرگانان بسیار ثروتمند سرانجام نسبتاً کسل کننده شد و به نظر میرسید که هیچ یک از دنیاهایی که در آن ساکن شده بودند کاملاً رضایت بخش نبود. یا اینکه در یک بعد از ظهر آب و هوا کاملاً مناسب نبود یا روز نیم ساعت بیش از حد طولانی بود یا دریا فقط رنگ صورتی اشتباه داشت. و به این ترتیب شرایط برای شکل شگفتانگیزی از صنعت ایجاد شد: ساخت سیارههای لوکس و سفارشی.»
داگلاس آدامز روی ماشین تحریری با برچسب «پایان آپارتاید»، نوشته بود «راهنمای مسافران مجانی». او برای سازندگان سیارههای لوکس غولآسا یک کتابچه راهنمای دستورالعمل درست نمیکرد.
زندگی نامهنویسان عموماً ارادهای برای قدرت ندارند. رابرت کارو رابرت موزس نیست [رابرت کارو زندگینامه نویس لیندون جانسون، رئیسجمهور و رابرت موزس، سیاستمدار و تاثیرگذارترین فرد در تاریخ شهر نیویورک در نیمه دوم قرن بیستم]. والتر آیزاکسون مردی مهربان، سخاوتمند، با روحیه عمومی و یک زندگینامه نویس اصولگرا است. امسال مدال ملی علوم انسانی به وی اهدا شد. اما، به عنوان سردبیر سابق تایم و مدیر ارشد اجرایی سابق سیانان و موسسه آسپن، ایزاکسون همچنین عاشق پستهای اجرایی است، که به نظر میرسد همین امر حفظ فاصله معین جهانبینیاش از سوژه را به چالش تبدیل میکند. آیزاکسون به مدت دو سال ماسک را زیرنظر قرار داد و با دهها نفر مصاحبه کرد، اما آنها تمایل دارند عناوینی مانند C.E.O.، C.F.O.، رئیس، V.P. و موسس داشته باشند. این کتاب اعتقاد اصلی بسیاری از مدیران را تایید میکند: گاه برای انجام کارهای بد باید یک دیوونه باشی. او رویای مریخ را میبیند که در حال نزدیک شدن به زمین است، با آرواره مربعی شکل و رام نشدنی. برای بقیه ما، پذیرش خرده نگری، گستاخی، و شرارت وحشیانه ماسک سختتر است، و ضرورت آنها کمتر روشن است.
آیزاکسون به چگونگی وقوع نوآوری علاقهمند است. او علاوه بر بیوگرافی فرانکلین، انیشتین، جابز و لئوناردو داوینچی، درباره شخصیتهایی در انقلاب دیجیتال و ویرایش ژن نیز نوشته است. ایزاکسون نوآوری را در اولویت قرار میدهد: این مرد ممکن است یک هیولا باشد، اما ببینید چه ساخته است! در حالی که مری شلی، برای مثال، نوآوری را در درجه دوم قرار داد: مردی که این را ساخته یک هیولاست! جودیت اسکلار، نظریهپرداز سیاسی، زمانی مقالهای به نام «بیرحمی را در اولویت قرار دادن» نوشت. [میشل دو] مونتنی ظلم را در درجه اول قرار داد و آن را بدترین کاری دانست که مردم انجام میدهند ماکیاولی اما چنین نکرد. جودیت اشکلار، فیلسوف و نظریهپرداز سیاسی، در مورد «بهانه معمول برای ناگفتنیترین اعمال عمومی ما»، بهانه «این که آنها ضروری هستند»، را مزخرف می دانست [از مقاله «موافق نباشیم» جودیت شکلار]. شاکلار میگوید: «بسیاری از آنچه تحت این نامها گذشت، صرفاً اراده شاهانه بود.» این مشکل همیشه در مورد شاهزادگان است.
ایلان ماسک کالج را در دانشگاه پرتوریا آغاز کرد اما آفریقای جنوبی را در سال 1989 در هفده سالگی ترک کرد. او ابتدا به کانادا رفت و پس از دو سال در دانشگاه کوئینز در انتاریو، به دانشگاه پنسیلوانیا منتقل شد و در آنجا فیزیک و اقتصاد خواند و مقالهای با عنوان «اهمیت خورشیدی بودن» نوشت. او دورههای کارآموزی را در سیلیکون ولی گذرانده بود و پس از فارغ التحصیلی، در مقطع دکتری ثبت نام کرد. در رشته علوم مواد در استنفورد تحصیل کرد، اما پذیرش را به تعویق انداخت و هرگز آن را ادامه نداد. سال 1995 بود، سالی که درهای اینترنت به روی ترافیک تجاری باز شد. در دور و بر او قورباغهها به شاهزادهها تبدیل میشدند [اشاره به کتابی با عنوان « قورباغهها به شاهزادهها:برنامهریزی عصبی زبانی (1979)» از ریچارد بندلر و جان گریندر، بنیانگذاران برنامهنویسی عصبی-زبانی (NLP)، که یک شبه علم در نظر گرفته میشود]. او میخواست یک استارتآپ راهاندازی کند. ماسک و برادرش کیمبال، با پول والدینشان، Zip2 را راهاندازی کردند، یک صفحه زرد آنلاین اولیه که خدمات خود را به ناشران روزنامه میفروخت. در سال 1999، در دوران رونق داتکام، آن را به بیش از سیصد میلیون دلار به Compaq فروختند. ماسک با سهم خود از این پول، یکی از اولین شرکتهای بانکداری آنلاین را راهاندازی کرد. او آن را X.com نامید. او به سیانان گفته بود: «من فکر میکنم X.com قطعاً میتواند ثروتی چند میلیارد دلاری باشد، اما در همین حال، دوست دارم روی جلد مجله رولینگ استون باشم». برای این آرزو باید چند سال صبر میکرد، اما در سال 1999 Salon اعلام کرد: «ایلان ماسک آماده است تا غول موجودیت بعدی سیلیکون ولی شود»، با تصویر پسزمینهای که القا کننده نگاه ژورنالیستی در مورد بشر-پسر بشر -خدایان کالیفرنیای شمالی بود: «خودنما، گستاخ، رگههای خودسازی و اشتیاق برای ایجاد یک شخصیت عمومی دراماتیک عناصر اصلی تشکیل دهنده کارآفرینهای سیلیکون ولی هستند. منیت ماسک قبلاً او را به دردسر انداخته است، و ممکن است دوباره او را به دردسر بیاندازد، با این حال این بخشی از معنای یک کارآفرین فعال است.» پنج ماه بعد، ماسک با دوست دختر دانشگاهی خود جاستین ویلسون ازدواج کرد. در اولین رقص آنها در عروسی، او در گوش او زمزمه کرد: «من آلفای این رابطه هستم.»
«غول ایگو کارآفرینی فعال او را به دردسر میاندازد» کم و بیش سرفصل اصلی زندگی ماسک است. در سال 2000، شرکت پیتر تیل به نام Confinity با X.com ادغام شد و ماسک از اینکه شرکت جدید به جای X، PayPal خوانده شد، افسوس میخورد. (او بعداً دامنه x.com را خرید و سالها آن را بهعنوان یک زیارتگاه، یک صفحه سفید خالی که چیزی جز یک حرف کوچک « x» روی صفحه نمایش نداشت، نگه داشت.) در سال 2002، eBay حدود 1.5 میلیارد دلار برای این شرکت پرداخت کرد و ماسک از سهم خود از این فروش برای راهاندازی SpaceX استفاده کرد. دو سال بعد، او حدود 6.5 میلیون دلار در تسلا سرمایه گذاری کرد. و هم بزرگترین سهامدار و هم رئیس آن شد. تقریباً در آن زمان، ماسک در مرحله مرد آهنی [کمیک استریپ] مارول خود، کالیفرنیای شمالی را به مقصد لس آنجلس ترک کرد. او که در دوران کووید از سوی تد کروز دعوت شد به تگزاس نقل مکان کرد، زیرا از مقررات بیزار بود و در کالیفرنیا با دستورات ماسک مخالفت میشد.
دستاوردهای ماسک به عنوان رئیس یک سری شرکتهای مهندسی پیشگام بیرقیب است. آیزاکسون هر یک از سرمایهگذاریهای ماسک را، سرمایهگذاری به سرمایهگذاری، فصل به فصل تشریح میکند، و بر خشونت، سرعت و اثربخشی سبک مدیریت ماسک تأکید دارد: «احساس جنونآمیز فوریت، اصول عملیاتی ما است» این یک قانون در محل کار است. «لعنتی چطور میتونه اینقدر طول بکشه؟» ماسک از مهندس موتورهای مرلین اسپیس ایکس پرسید. «این احمقانه است. نصفش کن.» او با اطمینان از اینکه روزی موفقیت به دست خواهد آمد، اسپیس ایکس را در سالها شکست، سقوط پس از سقوط، پیش برد. ماسک با راهاندازی تسلا رودستر، که دیگر خودروهای برقی به گرد پایش هم نمیرسند، گفت: «تا به امروز، همه خودروهای برقی نوخوشایند بودند.» هیچ شرکت خودروسازی نتوانسته بود در زمانی حدود یک قرن به چنین موفقیتی در این صنعت دست یابد. ، تسلا نیز مانند اسپیس ایکس روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشت. ماسک آن را به سمت پیروزی هدایت کرد، معجزهای در میان اختناق سوخت فسیلی. او میگوید: لعنت به نفت.
«رفاقت خطرناک است» این یکی دیگر از گفتههای ماسک است. او به عنوان مدیر ارشد اجرایی PayPal برکنار شد. و به عنوان رئیس هم تسلا برکنار شد. او با اتحادیهها مخالف است، در اوج همهگیری کووید و قرنطینهها کارگران را به کارخانههای تسلا بازگرداند، طبق گزارشها، حدود چهارصد و پنجاه نفر آلوده شدند و حقوق کارگران را در هر مرحله نادیده گرفته است.
ماسک از طریق شرکتها و از طریق همسران اداره میشود. در برخی خانوادهها، روابط خانوادگی، نوع دیگری از روابط کار است. او همسر اولش جاستین را مجبور کرد تا موهایش را بلوند کند. پس از از دست دادن پسر اول خود، نوادا، در دوران نوزادی، جاستین دوقلو به دنیا آورد (یکی از آنها را خاویر، به خاطر پروفسور خاویر، از «مردان ایکس» نامید) و بعد سه قلو به دنیا آورد. وقتی این زوج با هم دعوا کردند، ماسک به او گفته بود: «اگر کارمند من بودی، تو را اخراج میکردم.» آنها طلاق گرفتند و خیلی زود از تلولا رایلی، بازیگر بیست و دو ساله بریتانیایی که تازه از خانه پدر و مادرش نقل خارج شده بود، خواستگاری کرد. رایلی میگفت: که وظیفه او این است که ماسک را از «شاه-دیوانه شدن» باز دارد: «مردم پادشاه میشوند و بعد دیوانه میشوند.» ازدواج کردند، طلاق گرفتند، ازدواج کردند و طلاق گرفتند. اما رایلی به او میگفت: «شما آقای روچستر من هستید.» و اگر تالار تورنفیلد بسوزد و شما نابینا باشید، من میآیم و از شما مراقبت میکنم» [تالار تورنفیلد مکانی در خانه ادوارد فیرفکس روچستر در رمان جین ایر نوشته شارلوت برونته در سال 1847 است]. ماسک پس از جدایی امبر هرد از جانی دپ با امبر هرد قرار ملاقات گذاشت. سپس با گریمز آشنا شد. ماسک به آیزاکسون میگوید: «من در مورد عشق یک احمق هستم. اغلب یک احمق هستم، به ویژه برای عشق.»
او در مورد توییتر هم احمق است. حساب توییتر او برای اولین بار در سال 2018 او را به دردسر واقعی انداخت، آن زمان او بدون دلیل یک غواص انگلیسی را که به نجات کودکان تایلندی گیر افتاده در غار رفته بود، «پدو» نامید و آن غواص به دلیل افترا از او شکایت کرد. در همان سال، او در توییتی نوشت: «در نظر دارم تسلا را با قیمت 420 دلار خصوصی کنم. تامین مالی تامین شد.» (او در مورد حس شوخ طبعی خود میگوید: «من خودم را میکشم»).S.E.C. او را به کلاهبرداری متهم کرد و سهام تسلا بیش از سیزده درصد سقوط کرد. سهامداران تسلا از او شکایت کردند و ادعا کردند که توییتهای او باعث از دست دادن ارزش سهام آنها شده است. در پادکست جو روگان، او دیوانه شده بود و مرتب به گوشیش نگاه میکرد. روگان پرسید: «از جوجهها پیامک میگیری؟» جواب داد: «من از دوستان پیامک دریافت میکنم که میگویند: «لعنتی داری علف میکشی؟»»
آیزاکسون مینویسد: «حالت احمقانه ماسک، طرف دیگر حالت شیطانی او است. ماسک این نوع پوشش را دوست دارد. او در مونولوگی در سال 2021 در برنامه Saturday Night Live (SNL) گفت: «من ماشینهای الکتریکی را دوباره اختراع کردم و مردم را با یک کشتی موشکی به مریخ میفرستم. فکر کردی من هم یک آدم معمولی سرد خواهم شد؟» و اعتراف کرد آسپرگر دارد [یک نوع اختلال رشد عصبی است که با مشکلات قابل توجه در ارتباط بین فردی و ارتباط غیرکلامی، مشخص میشود، که معمولاً به همراه علایق و رفتارهای وسواسی و تکراری است]. نویسندهای در نیوزویک این اعلامیه را به عنوان «نقطه عطفی در تاریخ تنوع عصبی» تحسین کرد. اما سارا لوترمن، که اوتیستیک است، در مجله اسلیت، کمتر تحت تأثیر قرار گرفت؛ او «ظهور» ماسک را بهعنوان «خودخواه و توخالی، تلاشی ضعیف برای شستوشوی تصویر او بهعنوان یک میلیاردر بیقلب که بیش از زندگی دیگران نگران فضاپیماها و موشکهایش است» محکوم کرد. لوترمن ظلم [ماسک] را در اولویت قرار داد.
علاقه ماسک به خرید توییتر به سال 2022 برمیگردد. در آن سال، او و گریمز صاحب فرزند دیگری شدند. نام او تکنو مکانیکوس ماسک است، اما والدینش او را تاو صدا میزنند، عددی غیرمنطقی [تاو نوزدهمین حرف الفبای یونانی است. ارزش این حرف در سیستم اعداد یونانی برابر ۳۰۰ است]. اما ماسک یک فرزند را نیز از دست داد. دوقلوهای او و جاستین در سال 2022 هجده ساله شدند و یکی از آنها که ظاهراً مارکسیست شده بود، به ماسک گفت: «از تو و هر چیزی که برای آن دفاع میکنی متنفرم.» ماسک در سال 2020 در توییتی نوشت: «تقریباً تمام داراییهای فیزیکی را میفروشم. صاحبخانه نخواهم شد.» این کار نکرد. در سال 2022، فرزند ناراضی او از دادگاه کالیفرنیا تقاضای تغییر نام به ویویان جنا ویلسون کرد و دلیل این دادخواست را چنین ذکر کرد: «هویت جنسیتی و این واقعیت که من دیگر با پدر بیولوژیکیام زندگی نمیکنم یا نمیخواهم با او نسبتی داشته باشم. به هر شکل، عنوان یا فرمی.» او از دیدن ماسک امتناع میکند. ماسک به آیزاکسون گفته که مقصر بخشی از این رفتار فرزندش دبیرستان مترقی او در لسآنجلس است. ماسک با ابراز تاسف از «ویروس woke-mind» تصمیم گرفت توییتر را بخرد. میگفت: «نمیتوانم بنشینم و کاری انجام ندهم».
بیگانگی ماسک با دخترش غمانگیز است، اما پیامد بسیار بزرگتر، بیگانگی ظاهری او از خود انسانیت است. زمانی که ماسک تصمیم به خرید توییتر گرفت، نامهای به هیات مدیره آن نوشت. او در این نامه توضیح داد: «من معتقدم آزادی بیان یک الزام اجتماعی برای یک دموکراسی کارآمد است، اما اکنون متوجه شدهام که این شرکت نه شکوفا میشود و نه به این الزام اجتماعی در شکل فعلیاش خدمت میکند.»
این حفش حقهبازی بود. توییتر هرگز ابزار بیان دموکراتیک نبوده و نخواهد بود. این یک شرکت خصوصی است که از بیان انسان درآمدزایی میکند و به صورت الگوریتمی توزیع آن را برای سود به حداکثر میرساند، و آنچه که به نظر میرسد بیشترین سود را دارد، کاشت تخم نفاق اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است. حاضران در توییتر، تکهای بسیار کوچک و منحرف از بشریت هستند که روزنامهنگاری آمریکایی را به خفقان رسانده است. توییتر بر اساس اصل نیابت، که سنگ بنای حکومت دموکراتیک است، عمل نمیکند. هیچ مفهومی از «مدنی» در «جامعه مدنی» ندارد. ایلان ماسک نیز در هیچ مقطعی از کار خود تعهدی به حکومت دموکراتیک یا آزادی بیان نشان نداده است.
ماسک برای خرید این شرکت توضیح متفاوتی به آیزاکسون داده است: «تا زمانی که ویروس woke-mind ، که اساساً ضد علم، ضد ارزش و به طور کلی ضد بشری است، متوقف نشود، تمدن هرگز چند سیارهای نخواهد شد.» گویی ماسک به انواع بیانیههای ماموریتی که خدایان مرد-پسر دره سیلیکون مدتها عرضه داشتهاند باور دارد. او در مورد توییتر به آیزاکسون گفته: «در ابتدا فکر میکردم که در مأموریتهای بزرگ اصلی من جایی ندارد. اما به این باور رسیدهام که این میتواند بخشی از ماموریت حفظ تمدن باشد و جامعه ما زمان بیشتری برای چند سیاره شدن بخرد.»
ایلان ماسک قصد دارد جهان را برای دموکراسی ایمن کند، تمدن را از خود نجات دهد، و نور آگاهی بشر را در کشتیای که او آن را «قلب طلا» مینامد، به ستارهها برساند، برای سفینهای که سوخت آن توسط یک درایو غیرممکن در «راهنمای مسافران مجانی کهکشان» تامین میشود. اگر هرگز این کتاب «راهنمای مسافران مجانی کهکشان» را نخواندهاید، داستان این است که قلب طلا توسط زافود بیبلبرکس، رئیس جمهور کهکشان، با دو سر و سه بازو، مخترع کهکشان Pan Galactic Gargle Blaster، از طریق «فاحشه سه سینه Eroticon 6»، «بزرگترین بیگبنگ از زمان بیگبنگ» دزدیده شده است و به گفته متخصص خصوصی مراقبت از مغز او، گاگ هالفرونت، «مشکلات شخصیتی فراتر از رویاهای تحلیلگران دارد».
مطلب مورد نیاز برای شخصیت سال [تایم] شدن؛ حتما همین است. با این حال، در حالی که ناوگان ووگون آماده میشود تا قلب طلا را با بیبلبروکس شلیک کند، هالفرونت به این میاندیشد که «حیف است که او را از دست بدهیم اما، خب، میدانید که فقط این مرد زافود است نه هیچ کس دیگر».