بازگشت معامله‌گر

پیش‌بینی‌هایی برای رئیس‌جمهور غیرقابل پیش‌بینی

20 ژانویه مراسم تحلیف دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور منتخب ایالات متحده، انجام خواهد شد و جو بایدن کلید کاخ سفید را تحویل ترامپ خواهد داد. چهار سال پیش که بایدن ترامپ را از رقابت‌های ریاست‌جمهوری حذف کرد، نشریه تایم بر کاور خود تابلویی کشید بود از دفتر بیضی در کاخ سفید که کاملا به هم ریخته، اسناد و مدارک همه‌جا پخش و پلا شده، و بیرون از دفتر از پشت پنجره‌ها دنیایی آشفته دیده می‌شود و بایدن غرق در فکر، که چگونه این دنیا و این دفتر را سر و سامان خواهد داد. آن زمان نشریه تایم، و احتمالا بسیاری دیگر از نشریه‌ها و تحلیلگران و کارشناسان سیاسی چشم امیدشان به بایدن بود که بلکه بتواند این اوضاع آشفته را سر و سامانی دهد.

اما بایدن نه تنها اوضاع آشفته را سر و سامانی نداد، بلکه دنیایی که حالا بایدن دوباره تحویل ترامپ خواهد داد بسیار آشفته‌تر از آنی است که چهار سال پیش بود: جنگ در غزه و لبنان، جنگ در سوریه و سقوط بشار اسد، جنگ در اوکراین و روسیه‌ای که حالا آنقدر جسور شده که دیگر کشورهای اروپایی را نیز تهدید می‌کند، احتمال جنگ در تایوان و قدرت‌نمایی چین، و در داخل ایالات متحده، آتش‌سوزی‌های آخرالزمانی در لس‌آنجلس با خسارات بسیار، تورمی که هنوز بالاست و نرخ بیکاری که باز هم رشد داشته است،… حالا این دنیایی‌ست که بایدن تحویل ترامپ می‌دهد و باید منتظر ماند و دید آیا نشریه تایم تصویر بایدن و ترامپ را در آن تابلوی روی کاور خود عوض خواهد کرد یا نه.

اخیرا ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، گفته بود که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور منتخب آمریکا «قوی و غیرقابل پیش‌بینی» است و این ویژگی‌ها می‌تواند عاملی تعیین‌کننده در رویکرد سیاستی او در قبال حمله روسیه به اوکراین باشد.

اکنون اسرائیل و حماس هم در آستانه توافق آتش‌بس و مبادله گروگان‌ها قرار دارند که پیش از بازگشت ترامپ به قدرت در 20 ژانویه انجام می‌شود. قطر که میانجی‌گری مذاکرات بوده است، پیش‌نویس توافقی را برای پایان دادن به جنگ خونین غزه به اسرائیل و حماس داده است. نشریه تلگراف در این باره نوشت: اگر توافقی انجام شود، ترامپ مستحق اعتبار به پایان رساندن جنگ است، چون او هشدار داد که اگر گروگان‌های اسراییلی باقی‌مانده توسط حماس تا زمان تحلیف او آزاد نشوند، «همه جا جهنم خواهد شد». آیا ترامپ واقعا خواهد توانست این دو جنگ را به پایان ببرد؟

فارن پالیسی در شماره زمستان خود پرونده‌ای ویژه دارد درباره ترامپ. دو مطلب این پرونده برای هفته‌نامه صدا ترجمه شده است.

 

هنر معامله کردن

رویکرد معامله‌ای ترامپ می‌تواند فرصت‌هایی را برای کشورهای دارای نفوذ ایجاد کند

راوی آگراوال| سردبیر فارن پالیسی

معمولا دونالد ترامپ را معامله‌گر توصیف می‌کنند. با این حال تاحدی همه رهبران معامله‌گر هستند. آنچه رئیس جمهور منتخب ایالات متحده زیر لوای آن تعریف می‌شود، فرصت‌طلبی بی‌شرمانه اوست که اغلب به قیمت ارزش‌ها، اتحادها و حتی معاهدات تمام می‌شود. برای ترامپ، که در سال 1987 کتاب «هنر معامله» را نوشت، هر معامله‌ای، معامله با حاصل‌جمع صفر است، با یک برنده و یک بازنده آشکار. ترامپ بیش از هر چیز دیگری دوست دارد به عنوان یک برنده دیده شود، حتی اگر برنده نباشد.

کارشناسان بدون تفکر آگاهانه ماهیت معاملاتی ترامپ را به عنوان ویژگی‌ای می‌بینند که ممکن است سایر سهامداران جهانی را وحشت زده کند. واقعیت پیچیده‌تر است. کشورهایی که به اتحادهای مورد حمایت ایالات متحده تکیه کرده‌اند، مطمئناً نیاز بازتنظیم [نگاه خود] دارند. بازارهای جهانی دچار تلاطم خواهند شد. اما کشورها و شرکت‌ها از فرصت‌ها نیز استفاده خواهند کرد. آنهایی که ابزار لازم برای این کار را دارند، به دنبال سوءاستفاده از تمایل رئیس‌جمهور منتخب برای اولویت دادن به منافع شخصی‌اش خواهند بود. با آغاز دور دوم ریاست جمهوری ترامپ، رهبران جهان و مدیران شرکت‌ها نسبت به سال 2016 آمادگی بیشتری دارند. آنها نه تنها از اولین دوره او در کاخ سفید درس گرفته‌اند، بلکه از سبک رهبری غیرسنتی ترامپ، طرز فکر او و اتکای او به اعضای خانواده برای انجام معاملات، درس‌هایی آموخته‌اند.

ترامپ ممکن است توانایی خود در ایجاد شوک حفظ کرده باشد، اما جهان دیگر از یک ایالات متحده فرصت طلب شگفت‌زده نمی‌شود. فروپاشی نظم پس از جنگ جهانی دوم، نظمی که جهان را به مدت هفت دهه مدیریت می‌کرد، پیش از اولین دوره ریاست جمهوری ترامپ آغاز شده بود. کشورهایی که می‌خواستند از یک سیستم بین‌المللی برابر و مبتنی بر قوانین تبعیت کنند، شاهد مقاومت واشنگتن در برابر تقسیم قدرت در نهادهای چندجانبه مانند سازمان ملل، بانک جهانی و صندوق بین المللی پول بودند. ظهور بی‌سابقه چین، همراه با ناامیدی فزاینده جهانی از تجارت آزاد و جهانی‌سازی، ایالات متحده را به سمت حمایت‌گرایی سوق داده و باعث شده است که هنجارها و ارزش‌های ادعاییِ در تضاد با منافع، کمتر مورد توجه قرار گیرد. این روند پیشتر هم در جریان بود؛ شاید به وضوح از زمان شروع جنگ عراق در دو دهه پیش. بازگشت ترامپ تنها حرکت به سمت یک سیستم جهانی معاملاتی‌تر را تسریع خواهد کرد.

جهانْ ذهنیت جمع صفر ترامپ را به طرق مختلف هدایت خواهد کرد. برای کشورهایی که از لحاظ تاریخی بر دوستی واشنگتن تکیه کرده‌اند، سال‌های آینده مشکلات دردناکی را به همراه خواهد داشت. ترامپ در یک رویداد کمپین انتخاباتی در فوریه گذشته گفت که چگونه به یکی از اعضای ناشناس ناتو گفته است که اگر آن کشور هزینه‌های دفاعی مناسبی را در نظر نگیرد، آمریکا اجازه خواهد داد متجاوزان «هر کاری که می‌خواهند انجام دهند». «شما باید هزینه‌هایتان را پرداخت کنید.» ترامپ در پایان گفته بود: باید صورت حساب‌های خود را بپردازید. حامیان رئیس جمهور منتخب استدلال می‌کنند که او سیاست ایالات متحده را درست پیش می‌برد و اظهارات او برای رسیدن به نتایج مطلوب در مذاکرات طراحی شده است. منتقدان می‌گویند صرف این که او از پیمانی با متحدین تبعیت نمی‌کند، اعتبار ایالات متحده را از بین می‌برد.

در هر صورت، اروپا باید به تغییر روابط با ایالات متحده پاسخ دهد. فراتر از تشویق ارتش‌های اروپایی برای تقویت ارتش خود، بروکسل در حال آماده شدن برای خرید [تسلیحات] آمریکایی‌ست تا ترامپ احساس کند در حال برنده شدن است. کریستین لاگارد، رئیس بانک مرکزی اروپا، در مصاحبه جدید خود با فایننشال‌تایمز، این طرح را با پیشنهاد این که اروپا باید از «استراتژی دفتر چک» استفاده کند، تأیید کرد که در آن خرید از ایالات متحده را افزایش می‌دهد. به همین ترتیب، ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین هم پیشنهاد داده است که شرکت‌های آمریکایی به مواد معدنی کمیاب این کشور دسترسی ویژه داشته باشند تا توجه ترامپ را جلب کنند.

در حالی که کشورهای اروپایی از شرایطی که به آنها ارائه می‌شود بهترین استفاده را می‌کنند، تردیدی وجود ندارد که آنها ترجیح می‌دادند با رئیس‌جمهور دیگری در کاخ سفید سروکار داشته باشند. بر اساس یک نظرسنجی از 30 کشور و منطقه که در ماه‌های ژوئیه و اوت توسط اکونومیست انجام شد، بخش بزرگی از کسانی که در نظرسنجی‌ها شرکت داشتند به ویژه در بریتانیا، فرانسه، آلمان، هلند و اسپانیا برنده دموکرات را بر جمهوری‌خواه ترجیح می‌دادند. و فقط اروپا نیست. پاسخ دهندگان از دو کشور دیگر که معاهدات دفاعی ایالات متحده را امضا کرده‌اند -ژاپن و کره جنوبی- نیز نامزدی غیر از ترامپ ترجیح می‌دادند.

در مقابل، تعداد زیادی از پاسخ دهندگان از بازارهای نوظهور مانند مصر، هند، اندونزی، نیجریه، عربستان سعودی، ترکیه و ویتنام یک نامزد جمهوری‌خواه را نسبت به یک نامزد دموکرات ارجح می‌دانند. این نباید تعجب‌آور باشد. اولا، هیچ یک از آنها توافقات دفاعی ندارند که ترامپ تهدید به ترک آن کند. و دوم، در حالی که این کشورها به خطرات تحت ریاست جمهوری ترامپ اذعان دارند، اما فرصت‌های فراوانی را نیز در این ریاست‌جمهوری می‌بینند. بسیاری از این اقتصادهای در حال رشد از لفاظی‌های غربی در مورد حقوق بشر و دموکراسی خسته شده‌اند و به جای آن می‌خواهند از نفوذ فزاینده خود برای دستیابی به بهترین معاملات برای خود استفاده کنند.

سید اکبرالدین، دیپلمات سابق هندی که در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ به عنوان سفیر دهلی نو در سازمان ملل متحد حضور داشت، می‌گوید: «جمهوری خواهان به همگرایی منافع بیش از ادغام ارزش‌ها اهمیت می‌دهند. هند به عنوان یک قدرت نئورئالیست احساس می‌کند که می‌تواند با ترامپ معامله‌گر معامله کند. اگر مسئله دادن و گرفتن است، می‌دانیم که می‌توانیم مقداری بدهیم و مقداری را بگیریم.»

هرچه اقتصاد بزرگتر باشد، نقاط تماس بیشتری برای دادن و گرفتن وجود دارد. یکی از عناصر سَبْک ترامپ که احتمالا به معاملات کمک می‌کند، تمایل او به انتخاب اعضای خانواده در نقش‌های رسمی است. دخترش ایوانکا و دامادش جرد کوشنر نقش مهمی در سیاست داخلی و خارجی در دوره اول ترامپ داشتند. ترامپ اکنون پدر جرد، چارلز کوشنر را به عنوان سفیر خود در فرانسه و مسد بولوس، پدرشوهری تیفانی ترامپ را به عنوان مشاور خود در خاورمیانه معرفی کرده است.

سابقه همکاری کشورها با اعضای خانواده ترامپ برای نزدیک شدن به شخص ترامپ وجود دارد. شرکت سهام خصوصی جرد کوشنر شش ماه پس از ترک کاخ سفید، یک سرمایه گذاری 2 میلیارد دلاری از یک صندوق دارایی دولتی عربستان که تحت کنترل ولیعهد این کشور، محمد بن سلمان است، دریافت کرد. بر اساس اسناد مشاهده شده توسط نیویورک تایمز، علیرغم اعتراض کمیته بررسی دقیق صندوق، این پول اولیه تایید شد. یکی از راه‌های تفسیر تصمیمات ترامپ، سرمایه‌گذاری در یکی از اعضای حلقه داخلی رئیس جمهور آینده ایالات متحده است.

هند در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ رویکرد متفاوتی در پیش گرفت، زیرا در تقلا بود تا در جزو حلقه داخلی اطراف ترامپ باشد. در نوامبر 2017، نخست وزیر نارندرا مودی فرش قرمزی پهن کرد برای ایوانکا ترامپ در حیدرآباد برای یک نشست تجاری با تمرکز بر توانمندسازی زنان. از هیچ هزینه‌ای دریغ نشد: جاده‌ها تعمیر شدند، پیاده‌روها پاکسازی شدند، و حاشیه‌ خیابان‌‌ها رنگ آمیزی شدند، زیرا این شهر در کنار گزارش‌های تحسین‌برانگیز تلویزیونی در کانال‌های کابلی دولت پسند کشور، برای دختر رئیس‌جمهور جذابیتی توهین‌آمیز داشت. کل عملیات برای جلب نظر ترامپ معامله‌گر طراحی شده بود، رهبری که نه تنها از شکوه و عظمت برخوردار است، بلکه پوشش رسانه‌ای مطلوب را نیز دارد.

اگر متحدان ایالات متحده و بازارهای نوظهور استراتژی نسبتاً روشنی برای جلب توجه بخش فرصت‌طلب دنیای ترامپ داشته باشند- چاپلوسی، معاملات، خرید آمریکایی و استفاده از روابط خانوادگی- چندان واضح نیست که دشمنان ایالات متحده چگونه ممکن است عمل کنند. رقبایی مانند روسیه و چین که قبلاً توسط ایالات متحده تحریم و به حاشیه رانده شده‌اند، برای مجازات‌های سخت‌تر آماده می‌شوند و همزمان از چشم‌انداز نظم جهانی بی‌ثبات‌تر لذت می‌برند. روسیه قدرت ناتو را- که البته توسط ایالات متحده متوقف شده است- به عنوان یک تهدید مرگبار و دراز مدت می‌بیند. در همین حال، چین از تمایل واشنگتن برای ایجاد «ناتوی آسیایی» در قالب گفت‌وگوی چهارجانبه امنیتی، گروهی که استرالیا، هند و ژاپن را نیز شامل می‌شود، شکایت کرده است. اگر ترامپ برای دستیابی به توافقات بهتر در یک حوزه، هر یک از ائتلاف‌ها را تحقیر کند، دشمنان ایالات متحده در حوزه دیگری سود خواهند برد. به همین منوال، اگر موفقیت تلاش‌های ایالات متحده برای محدود کردن توسعه چین در زمینه نیمه‌هادی‌های سطح بالا در گرو همکاری با متحدان ایالات متحده باشد، پکن از هرگونه اختلال در این مشارکت‌ها استقبال خواهد کرد.

تعرفه‌ها احتمالا نقش بزرگی در تاکتیک‌های مذاکره ترامپ ایفا خواهند کرد. او قبلا تعرفه‌ها را به عنوان ابزاری برای حمله به چین به کار گرفته و اخیراً «تعرفه» را به عنوان «زیباترین کلمه در فرهنگ لغت» توصیف کرده است. آنچه مشخص نیست این است که چگونه تعرفه‌ها به نفع منافع ایالات متحده خواهند بود. در کوتاه مدت، تعرفه‌ها بیشتر به عنوان مالیات بر فروش عمل می‌کنند، با اثرات تورمی فوری که احتمالاً خانواده‌های کم درآمد را شدیدتر از خانواده‌های ثروتمندتر تحت تأثیر قرار می‌دهد. اقتصاددانان مرتبط با ترامپ استدلال می‌کنند که در طول زمان، تعرفه‌ها می‌تواند درآمد را افزایش دهد، کاهش مالیات را تأمین مالی کند و کسب‌وکارها را به تولید محلی تشویق کند و در نتیجه برخی از مشکلات کلیدی را که در اقتصاد ایالات متحده وجود دارد اصلاح کنند. حتی اگر این ارزیابی‌ها درست باشند، ذاتا پروژه‌های بلندمدت هستند. با این حال، در کوتاه‌مدت، تعرفه‌ها احتمالا دو مسئله را باعث می‌شود که ترامپ از آن متنفر است: تورم، و همچنین وحشت در بازار سهام. به صورت متناقضی، تاکتیک مورد علاقه ترامپ احتمالا تاکتیکی است که شاید حوصله دیدن آن را نداشته باشد. و با همه حساب‌ و کتاب‌ها، پکن درک پیچیده‌ای از این پویایی دارد و بنابراین بعید است که به تعرفه‌هایی که برای آسیب رساندن به اقتصادش طراحی شده‌اند واکنش منفعلانه نشان دهد. اگر چین بتواند به رکود بازار سهام کمک کند، با علم به اینکه ترامپ چقدر از آن متنفر است، احتمالا این کار را انجام خواهد داد. و در حالی که پکن صادرات خود به ایالات متحده را کاهش داده است، اهرم قابل توجه خود را بر شرکت‌های کلیدی ایالات متحده مانند اپل و تسلا از دست نداده، شرکت‌هایی که همچنان به فعالیت‌های تولیدی بزرگ در چین ادامه می‌دهند.

بیش از 100 کشور با جمعیت زیر 10 میلیون نفر، گروه نهایی کشورهایی هستند که در سناریوی محتملی که ترامپ از چندجانبه گرایی اجتناب می‌کند و معاملات دوجانبه را در اولویت قرار می‌دهد، بیشترین ضرر را متحمل خواهند شد. کشورهایی از مالدیو گرفته تا موریتانی که کوچکند، و در صورت اعمال تعرفه‌های جهانی عمومی، قدرت یا جسارت برای لابی کردن ندارند یا فاقد ابزار جستجوی تیم ترامپ برای معاملات مطلوب در صحنه جهانی هستند. اکثریت این کشورها اقتصادهای در حال توسعه‌ای هستند که در سراسر جنوب جهانی گسترده شده‌اند و عموماً زیر رادار سیاست‌های قدرت‌های بزرگ هستند [به چشم نمی‌آیند].

اکبرالدین، دیپلمات سابق هندی، می‌گوید: «کشورهای کوچکتر- طبق تعریف خود- دنیایی با قوانین بیشتر را می‌خواهند. آنها اهرم فشار کشورهای بزرگتر را ندارند.» و از بسیاری جهات، کشورهای کوچکتر و کم درآمد هرگز به اهرم بیشتری نیاز نداشته‌اند. پس از سال‌های اوج تجارت آزاد و جهانی شدن در اواخر قرن بیستم، و با رونق کالاهای تحت رهبری چین در آغاز قرن حاضر، دیگر موج افزایشی وجود ندارد که همه قایق‌ها را بالا ببرد. در عوض، تهدید وجودی تغییر اقلیم وجود دارد، که کشورهای کوچکتر بودجه لازم برای ایجاد موانع دفاعی در برابر آن را ندارند؛ و جهانی که حمایت گرایانه‌تر شده است و سیاست صنعتی در مقیاس بزرگ و تولید داخلی را در اولویت قرار می‌دهد و کشورهای کوچکتر در آن ضرر می‌کنند؛ و درگیری جهانی فزاینده، منجر به مهاجرت انبوه و بی‌ثباتی در بازارهای مواد غذایی و کالاها می‌شود که بزرگترین اختلالات را برای کوچکترین کشورها ایجاد می‌کند. در هر یک از این موارد، نظم جهانیِ معاملاتی‌تر، سناریویی را که توسیدید زمانی توصیف کرده بود، دوباره ایجاد می‌‌کند: قوی‌ها آنچه را که می‌توانند انجام می‌دهند، و ضعیف‌ها همانطور که باید رنج می‌برند. اگر قانون جنگل بر کشور داری مسلط است، هنر دیپلماسی از کجا رخت برمی‌بندد؟

سال‌های ریاست‌جمهوری بایدن نشان‌دهنده ضربه‌ای در خط روند طولانی‌تر «اول آمریکا» ترامپ است. شایان ذکر است که خود رئیس جمهور جو بایدن بارها تلاش می‌کرد تا تناقضات بین لفاظی و اقدامات خود را بپوشاند. دو هفته پس از تصدی ریاست جمهوری در سال 2021، بایدن در وزارت امور خارجه اعلام کرد که «آمریکا بازگشته است». سخنان او برای اطمینان دادن به جامعه جهانی بود در این مورد که اولین دوره ریاست جمهوری ترامپ یک انحراف بود. وی گفت: «دیپلماسی در مرکز سیاست خارجی ما قرار گرفته است.»

در حالی که بایدن دوست داشت قول دهد که کاخ سفیدش از آزادی دفاع و از حقوق جهانی حمایت خواهد کرد، در تابستان 2022 از جده دیدن کرد و با محمد بن سلمانس خوش و بش کرد که زمانی خود بایدن او را به دلیل نقشش در قتل جمال خاشقجی، مخالف دولت، «منحوس» خوانده بود. عضله ریاض در بازارهای نفت ارزشمندتر از آرمان گرایی بایدن بود. اخیراً، حمایت ظاهرا کور بایدن از جنگ اسرائیل در غزه- موضع‌گیری تک و تنها مانده در سازمان‌های چندجانبه‌ای که ایالات متحده به ایجاد آنها کمک کرد- این احساس جهانی را تقویت کرد که واشنگتن مجموعه‌ای از قوانین برای دوستان و قوانین دیگری برای دیگران دارد.

بایدن نیز از خویشاوند گرایی مصون نبود. بایدن پس از اینکه مکررا عفو پسرش هانتر را به دلیل سه محکومیت جنایی‌اش انکار می‌کرد، پس از آخرین شام روز شکرگزاری خانواده‌اش به عنوان رئیس‌جمهور این کار را انجام داد.

ترامپ این نوع مشکلات را نخواهد داشت. انتظارات جهانی از او در ابتدا کمتر است. ترامپ پس از به دست آوردن رای مردم و در عین حال شفاف سازی این مسئله که آمریکا را در اولویت قرار خواهد داد- به هر قیمتی و بدون محدودیت در مورد حقوق بشر، ارزش‌ها، بحران اقلیم، یا مهاجرت- فرض را بر این خواهد گرفت که یک مجوز آزاد دارد برای دنبال کردن آنچه که به نظر او وقیحانه به نفع واشنگتن است. برای بسیاری از نقاط جهان، این یک اصلاح بزرگ به نظر نمی‌رسد. در عوض، این غریزه جمعی را تأیید می‌کند که نظم جهانی قدیمی دیگر برای هدف مناسب نیست.

 

این دنیای یک دیوانه است

نظریه ریچارد نیکسون در مورد رهبران غیرقابل پیش‌بینی در آستانه تست استرس است

دانیل دبلیو درزنر | استاد سیاست بین‌الملل در دانشکده حقوق و دیپلماسی فلچر دانشگاه تافتس

فارن پالیسی

وقتی دونالد ترامپ برای اولین بار در سال 2016 نامزد ریاست جمهوری ایالات متحده شد، اغلب او را به معنی واقعی کلمه، دیوانه و وحشتناک می‌دانستند. برای ترامپ نمایش خشم در مبارزات انتخاباتی اهمیتی نداشت. او در مناظره مقدماتی جمهوری‌خواهان در سال 2016، با گفتن اینکه «با کمال میل ردای خشم را می‌پذیرد» زیرا معتقد بود کشور «به هم ریخته» است و توسط افراد نالایق اداره می‌شود، بر این تصورات صحه گذاشت. ترامپ این تصور را هم پذیرفت که دیوانگی او از نوع دیگری‌ست. او در بیانیه‌ پس از بیانیه‌ای دیگر، تاکید کرد که به نوع دیگری ریاست‌جمهوری خواهد کرد، زیرا حاضر است کمی دیوانه و کمی غیرقابل پیش‌بینی باشد. در سال 2015، نقل قولی از یک تاجری آورد درباره خودش که: «یک غیرقابل پیش‌بینی بودگی خاصی در مورد ترامپ وجود دارد که بسیار عالی است». در اولین سخنرانی مهم سیاست خارجی خود در آن مبارزات انتخاباتی، از سیاست خارجی ایالات متحده در سال‌های باراک اوباما انتقاد کرد و گفت: «ما به عنوان یک ملت باید غیرقابل پیش‌بینی‌تر باشیم.»

ترامپ در نگاه اول متفاوت‌تر از روسای جمهور آمریکا پس از جنگ سرد دیده می‌شد، اما احساسات او بازتابی از منش ریچارد نیکسون است، که او نیز دوست داشت به معنی واقعی هر دو کلمه [دیوانه و خشمناک] به نظر برسد.

در واقع، به گفته اچ آر هالدمن، کارمند خود نیکسون، نیکسون اصطلاح «تئوری دیوانه» را ابداع کرد و توضیح داد که از ویتنامی‌های شمالی می‌خواهد باور کنند که او قادر به انجام هر کاری برای پایان دادن به جنگ ویتنام است، هر کاری حتی تا استفاده از سلاح‌های هسته‌ای.

نظریه دیوانه می‌گوید رهبری که طوری رفتار می‌کند که انگار می‌تواند تقریبا هر کاری را انجام دهد، شانس بیشتری برای متقاعد کردن سایر بازیگران جهانی برای دادن امتیازاتی دارد که در غیر این صورت نمی‌توانستند انجام دهند.

نیکسون متعاقبا وقوع چنین روایتی را انکار کرد، اما ایده نظریه دیوانه یک اصل و نسب فکری دارد که به نیکولو ماکیاولی می‌رسد. علاوه بر این، ادبیات علمی در مورد این نظریه در سال‌های اخیر تغییر کرده است که نشان می‌دهد تحت شرایط خاص، اتفاقا چنین بازی‌هایی شاید برای کسی در موقعیت ترامپ کارساز هم باشد.

آیا تئوری دیوانه ترامپ می‌تواند آنقدر دیوانه کننده باشد که کار کند؟

ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری خود، گاه عمدا به عنوان یک دیوانه شهرت پیدا کرد. این امر به وضوح در رویکردهای او درباره کره شمالی و جنوبی نمایان‌تر بود. در اکثر مواقع در سال 2017، ترامپ لفاظی‌های خود را نسبت به کره شمالی تشدید کرد و در ماه اوت به خبرنگاران گفت: «کره شمالی بهتر است دیگر تهدیدی علیه ایالات متحده نداشته باشد. آنها با آتش، خشم، و قدرتی صریح مواجه خواهند شد، چیزی که این جهان تا به حال ندیده است.» ترامپ یک ماه بعد در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، کیم جونگ اون رهبر کره شمالی را «مرد موشکی» نامید و قول داد که ایالات متحده می‌تواند «کره شمالی را به طور کامل نابود کند».

رویکرد دیوانه‌وار ترامپ به کره جنوبی هم کشیده شد. در سال 2017، دولت او به دنبال مذاکره مجدد در مورد مفاد توافقنامه تجارت آزاد آمریکا و کره بود. جاناتان سوان در اکسیوس گزارش داد که ترامپ صراحتا به مذاکره کننده ارشد تجاری خود، رابرت لایتیزر، دستور داده که به همتایان کره جنوبی بگوید که ترامپ یک دیوانه است: «شما به آنها بگویید، این مرد آنقدر دیوانه است که می‌تواند هر لحظه از آن خارج شود… اکنون اگر امتیاز ندهید، این مرد دیوانه از توافقنامه خارج خواهد شد.» سوان همچنین خاطرنشان کرد: «بسیاری از رهبران جهان فکر می‌کنند رئیس جمهور دیوانه است و به نظر می‌رسد که او شهرت دیوانه را چون یک دارایی می‌پندارد».

ترامپ در ازای سه دیداری که فراتر از برخی عکس‌گرفتن‌های رسانه‌ها بود، از تمسخر کیم خودداری کرد. توافقنامه تجارت آزاد با موفقیت مورد مذاکره مجدد قرار گرفت، اگرچه تغییرات در این قرارداد جزئی بود. با این حال، دستیاران رئیس جمهور سابق و آینده می‌توانند استدلال کنند که ترامپ برای ایالات متحده خوب عمل کرده است. ترامپ علیرغم همه هیاهوها و دیوانه‌بازی‌هاش، امتیازات تجاری متوسطی را از کره جنوبی و توقفی کوتاه در آزمایش‌های موشکی کره شمالی به دست آورد، همه اینها در حالی انجام شد ترامپ مجبور نشد تهدیدهای به ظاهر دیوانه‌وار خود را اجرا کند. به عبارت دیگر، او به دلایل کاملا منطقی غیرمنطقی به نظر می‌رسید.

این اتفاق علاوه بر روایت‌های کارمندان و زیردستان ترامپ بود که به خبرنگاران می‌گفتند که او مانند یک دیوانه رفتار می‌کند. این موضوع به اندازه‌ای رایج بود که جیم سیوتو، خبرنگار سی‌ان‌ان، کتابی با عنوان «نظریه دیوانه» درباره سیاست خارجی ترامپ نوشت. به گفته باب وودوارد، راب پورتر، وزیر کارکنان کاخ سفید، یک سوم از وقت خود را صرف صحبت کردن با ترامپ درباره ایده‌های تکانشی‌اش می‌کرد. خود وودوارد به این نتیجه رسید که ایالات متحده «به سخنان و اعمال یک رهبر تحت فشار عاطفی، سخت و غیرقابل پیش‌بینی وابسته بود».

با این حال، این ایده که با عمل کردن مانند یک دیوانه، یک رهبر می‌تواند در سیاست جهانی سود ببرد، شجره نامه طولانی‌تری نسبت به نیکسون دارد. ماکیاولی در کتاب «گفتارهایی درباره لیوی» پیشنهاد کرده بود که «شبیه‌سازی جنون گاهی کار بسیار عاقلانه‌ای است». در سال‌های اولیه جنگ سرد، استراتژیست‌هایی چون دانیل السبرگ و توماس شلینگ، به فضیلت‌های احتمالی پرورش شهرت دیوانگی در موقعیت‌های چانه‌زنی اجباری اندیشیده بودند. شلینگ در «استراتژی تعارض» نوشت: «در موقعیت‌های درگیری، به طور مسلم و آشکارا عقلانی عمل کردن یک مزیت جهانی نیست.» اگر دیگران بر این باورند که اگر سد راه یک دیوانه نشوید او می‌تواند تقریبا هر کاری را انجام دهد، خطر تشدید تنش امکان‌پذیرتر می‌شود و منطقی است که بیشتر به تنش‌زدایی بپذیریم.

نه السبرگ و نه شلینگ هرگز از رفتار رئیس جمهور ایالات متحده به این شکل حمایت نکردند. در نهایت، هیچ یک از آنها فکر نمی‌کردند که بازی دیوانه در دراز مدت به خوبی کار خواهد کرد. و تا همین اواخر، مقالات علمی در مورد نظریه دیوانه به همان اندازه موفقیتش مورد شک هم قرار گرفته است. به عنوان مثال، بر اساس چندین روایت بازی‌های جنون‌آمیز نیکسون هیچ نتیجه‌ای در امتیاز گرفتن به همراه نداشت.

با این حال، چنین وضعیتی این روزها آنچنان قطعی به نظر نمی‌رسد. روزان مک مانوس، پروفسور پن‌استیت در این مورد به طور گسترده نوشته است. تحقیقات اولیه او نشان داد که در شرایط خاصی، استراتژی دیوانه می‌تواند کارساز باشد. این بازی به نفع رهبرانی است که به دلیل ترجیحات افراطی و نه تاکتیک‌های افراطی‌شان دیوانه تلقی می‌شوند، و نیز رهبرانی که به نظر می‌رسد نسبت به یک موقعیت خاص دیوانه هستند نه دیوانگی که در شخصیت آنها را ساخته است. به عبارت دیگر، بازیگرانی که به شدت نسبت به یک موضوع خاص و فقط آن موضوع حساس هستند، می‌توانستند از قمار دیوانه تا حدودی استفاده کنند. مک مانوس در مقاله‌ای به این نتیجه رسید که رویکرد دیوانه «ممکن است در چانه زنی بحران مفید باشد … یعنی زمانی که شهرت دیوانگی ناچیز است». به نظر می‌رسد این توصیف منصفانه‌ای از ترامپ باشد. سایر تحقیقات به این نتیجه رسیده‌اند که شاید در غیرقابل پیش بینی بودن به عنوان یک دکترین استراتژیک، مزایایی هم وجود داشته باشد.

با این حال، دلایل زیادی وجود دارد که تردید ایجاد می‌کند در این باره که ترامپ بتواند در دوره دوم ریاست جمهوری خود نقش دیوانه را بازی کند. واضح‌ترین آن این است که تلاش‌های دوره اول ترامپ برای چانه‌زنی اجباری تا حد زیادی بی‌نتیجه ماند. سوابق دولت او در زمینه در پیش گرفتن چنین رویکردی در مورد اقتصادی از این هم کمتر است. بزرگترین موفقیت ترامپ در سیاست خارجی- توافق آبراهام- به دلیل ارائه انگیزه‌ها بود تا تهدیدهای دیوانه‌کننده.

دیوانگی ترامپ درباره متحدان ایالات متحده بهتر از دشمنان آن کارآمدی داشت. کشورهایی که از تهدیدهای او مبنی بر خروج از اتحادهای طولانی مدت و معاهدات تجاری متعجب شده بودند، دست کم به ظاره وظیفه‌شناسی‌هایی را هم دیده بودند. با این حال، ترامپ مشغول این بود که سعی کند خوشنودی حاکمان مستبد چین و روسیه را جلب کند و در مقابل این کشورها دیوانه‌وار رفتار کند. تلاش‌های او برای به کارگیری استراتژی دیوانه‌وار با ایران هم از جهاتی متفاوت بود. او حمله پهپادی را ترتیب داد که منجر به شهادت قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس ایران شد، اما تنها زمانی این کار را انجام داد که در آخرین لحظه از تلافی حملات ایران به عربستان سعودی عقب نشینی کرد. ترامپ در مصاحبه اخیر خود حتی گفت که اگر با جان بولتون مقایسه کنیم، مشاور امنیت ملی، فردی آرام و منطقی است.

این موضوع مشکل دیگری را برجسته می‌کند: اکثر رهبران خارجی اکنون از نزدیک با دستورالعمل ترامپ آشنا هستند. یکی از دلایل شکست بازی دیوانه‌وار نیکسون این بود که مقامات شوروی که با نیکسون از دهه‌ها حضور در مناصب دولتی آشنا بودند، می‌دانستند که او چه زمانی وانمود می‌کند که دیوانه است. یکی از مقامات شوروی گفته بود «آقای نیکسون مرتباً در قصد و نیت‌های خود اغراق می‌کرد.» سوابق گذشته ترامپ او را برای بسیاری از رهبران خارجی که برای اولین بار مجبور بودند با او برخورد کنند قابل پیش‌بینی‌تر کرده است. همانطور که مشخص است، اولین قاعده نظریه دیوانه این است که شما در مورد استفاده از نظریه دیوانه صحبت نکنید. با این حال، انتظار از ترامپ برای سکوت در مورد چنین موضوعاتی، یک کار احمقانه است.

در نهایت، همانطور که علوم سیاسی مروبط می‌گویند چانه زنی اجباری موفق مستلزم دو نوع تعهد معتبر است. اول، مهم نیست که چقدر هزینه‌بر باشد اما هدف باید باور داشته باشد که بازیگر دیگر تهدیدات خود را انجام خواهد داد. دوم، هدف باید باور داشته باشد که عامل تهدید کننده پس از حصول توافق دست از هرگونه اجباری برخواهد داشت. رفتار کردن مانند یک دیوانه ممکن است نوع اول تعهد را قابل قبول‌تر کند، اما تعهد نوع دوم در این رفتار چندان معقول به نظر نمی‌رسد. یا به بیان ساده‌تر: زمانی که ترامپ در مورد هر چیزی صحبت می‌کند، احتمال اینکه هر رهبر سیاسی خارجی باور کند چقدر است؟ همانطور که مک مانوس می‌گوید «بیشتر دیوانه‌ها از شهرت دیوانگی خود بهره‌ای نمی‌برند.»

تلاش ترامپ برای تکرار رویکرد دیوانه‌وارش در روابط بین‌الملل بعید است در دوره دوم ریاست‌جمهوری او موثر واقع شود، اما به هر حال احتمالا آن را امتحان خواهد کرد. اما متحدان سیاسی ترامپ در اولین دوره ریاست جمهوری او خاطرنشان کردند که ترامپ به ندرت وارد بازی‌های پیچیده‌ای می‌شود که به فک کردن نیاز است.

چیزی که نگران کننده است این است که این بار، احتمالا او به این خواهد اندیشید که می‌‌تواند باز هم دیوانه‌بازی درآورد، حتی وقتی که بقیه دنیا چنین می‌کنند. طی طریق غیرمحتمل ترامپ از جنایتکار محکوم به رئیس جمهور دوره دوم می‌تواند او را متقاعد کند که ریسک‌های بیشتری را بپذیرد. همانطور که یکی از مشاوران ترامپ در ماه نوامبر به پولیتیکو گفته بود که: «ببینید، او از دو سوءقصد جان سالم به در برد، چند بار متهم شده است، او واقعاً در این لحظه احساس شکست‌ناپذیری می‌کند و به نوعی جسور شده که قبلا هرگز نبوده است».

مشکل اینجاست که اگر ترامپ نتواند دیگران را متقاعد کند که واقعاً یک دیوانه است، تنها راهی که می‌تواند آن را ثابت کند این است که عجیب‌ترین تهدیدهایش را دنبال کند. شاید این کار موثر واقع شود، اما می‌تواند منجر به درگیری خارج از کنترلی هم شود، که به نظر می‌رسد کاملاً واقعی باشد، همچون یک ایده بسیار دیوانه کننده.

فاطمه لطفی

منبع: هفته نامه صدا

 

برچسب ها
مشاهده بیشتر

فاطمه لطفی

• فوق لیسانس مهندسی محیط زیست • خبرنگار تخصصی انرژی • مترجم کتابهای عطش بزرگ، تصفیه پسابهای صنعتی، تصفیه آب، استفاده مجدد از آبهای صنعتی، فرایندها و عملیات واحد در تصفیه آب و ساز و کار توسعه پاک

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن