تورم ترامپ را پیروزکرد
تحلیل برنامههای اقتصادی دولت جدید آمریکا در گفتوگوی فایننشیالتایمز با لری سامرز اقتصاددان آمریکایی
لارنس هنری سامرز مشهور به لری سامرز، اقتصاددان آمریکایی است که از سال 1999 تا 2001 سمت هفتادویکمین وزیر خزانهداری ایالات متحده و از سال 2009 تا 2010 سمت مدیر شورای اقتصاد ملی ایالات متحده را داشت. او پیشتر رئیس دانشگاه هاروارد هم بود. در نوامبر 2023، سامرز به هیئتمدیره شرکت هوش مصنوعی OpenAI پیوست.
به گزارش «انرژی امروز» از روزنامه هم میهن، سامرز یکی از مخالفان اولیه سیاستهای اقتصادی جو بایدن بود و قانون برنامه نجات 1/9 تریلیون دلاری آمریکا سال 2021 را «کممسئولانهترین سیاست اقتصادی کلان ما در 40 سال گذشته» خوانده و معتقد بود که خطر رکود اقتصادی و بیثباتی بازار را به دنبال دارد. سامرز چندین کتاب در حوزه اقتصاد تالیف کرده که جدیدترین آنها «جامعه پُستویجت: امکانات اقتصادی برای فرزندان ما» در فوریه 2024 منتشر شد.
در آخرین روزهای سال 2024 مارتین ولف، مفسر ارشد اقتصادی روزنامه فایننشیالتایمز در پادکست «نمایش اقتصاد» که از سوی این روزنامه منتشر میشود، با لری سامرز گفتوگویی داشته درباره بازگشت مجدد دونالد ترامپ به کاخ سفید و پیامدهای اقتصادی آن برای ایالات متحده. روزنامه هممیهن خلاصهای از این گفتوگو را ترجمه کرده است.
مارتین ولف: این مصاحبه به ناچار تحت تاثیر بازگشت دونالد ترامپ به قدرت و دلیل پیروزی او قرار خواهد گرفت و علاوه بر این، توضیح خواهیم داد که این زلزله چه معنایی سیاسی و بالقوه اقتصادی برای اقتصاد ایالات متحده و جهان دارد. پیروزی ترامپ چقدر تعیینکننده است؟ و شما چه حسی داشتید؟
لری سامرز: خیلی ناامید شدم. اما مبهوت نشدم. فکر میکنم ترکیبی از عدم محبوبیت آشکار، تورم، نگرانیهای مردم در مورد عملکرد ما در اقتصاد، این احساس که کمپین دموکراتها با آنچه اکثر مردم آن را حس میکردند ارتباطی ندارد و تغییر دیرهنگام در مورد اینکه چه کسی نامزد دموکراتها خواهد بود در این مورد دخیل بود و همه اینها کار را برای دموکراتها سختتر کرد. در یکی از برنامهها در ساعت هفت شب شنیدم که در یک نظرسنجی بین سالهای 2020 تا 2024 کسری از رایدهندگان مستقل که دموکرات شده بودند 25 امتیاز افزایش یافته است. من به این نتیجه رسیدم که چشمانداز دموکراتها بسیار تیره و تار است و متاسفانه همینطور هم شد و اما در مورد پیامدهای ریاستجمهوری ترامپ تردیدهای بسیار بسیار اساسی دارم.
مارتین ولف: پس بیایید با این موضوع شروع کنیم که چرا مردم آمریکا از ریاستجمهوری بایدن ناراضی بودند. وقتی به عملکرد اقتصادی ایالات متحده نگاه میکنیم ظاهراً رشد بسیار قوی میبینیم. بیکاری به سطح بسیار پایینی رسید. بازار کار بسیار قوی بود. این کشور قویترین بهبود را در میان سایر کشورهای توسعهیافته بعد از همهگیری کرونا داشت. بنابراین، در برابر بسیاری از مناطق مثلاً لندن، وضعیت ما رشکبرانگیز نشان میداد. آیا ناامیدی مردم مربوط به تورم بود؟ آیا هیچ چیز دیگری در اقتصاد وجود ندارد که این تغییر رای را توضیح دهد؟
لری سامرز: به نظر من مردم میبینند هزینههای زندگی بهشدت افزایش مییابد. مردم از این بابت عصبانی بودند. فراتر از تورمی که در شاخص قیمت مصرفکننده آشکار بود، آنها هزینه پول را میدیدند، که اقتصاددانان آن را به عنوان بخشی از تورم به حساب نمیآورند، اما بخش مهمی از زندگی مردم است. مردم هنگام خرید خودرو، قیمت خودرو را به عنوان هزینه ماهانه در نظر میگیرند. مردم قیمت مسکن را به عنوان هزینه ماهانه یک خانه در نظر میگیرند. اگر این دیدگاه را داشته باشید، هزینههای زندگی بسیار بالا بود و تورم ادامه داشت و این یک شوک و ناامیدی بزرگ برای مردم به همراه داشت.
از زمان انتخابات تاکنون زمان زیادی را صرف صحبت با کسانی کردهام که نظرسنجی انجام میدهند و تحلیلگر انتخابات هستند. شاید چیزی که بیش از همه قابل توجه بود، مجموعهای از تجزیهها و تحلیلها بود که در آن نمونههای آماری بزرگی با هم مقایسه شدند. تورم و هزینه زندگی یا سقط جنین برای شما کدام موضوع مهمتر است؟ تورم یا هزینه زندگی و مهاجرت؟ تورم یا هزینه زندگی با ایجاد شغل؟ مردم در هر انتخابی تورم و هزینه زندگی را مهمتر میدانستند.
ما میتوانیم به عنوان اقتصاددان توضیح دهیم که دلیل افزایش دستمزدها نیز تورم بوده است و بنابراین اشتباه است که بگوییم تورم 6 درصدی مقدار مشخصی از قدرت خرید را از شما میگیرد. اما مردم مشکلات را اینگونه تجربه نمیکنند. آیا فکر میکنید سیاستمداران مترقی این را درک خواهند کرد؟ این سومین بار است در طول عمر من که میبینم با توجه به تورم گذشته، پروژههای مترقی از ریل خارج شدند. این همان چیزی است که در اواخر دهه 1960 اتفاق افتاد و ریچارد نیکسون را به قدرت رساند. این همان چیزی است که در اواخر دهه 1970 اتفاق افتاد و رونالد ریگان را به قدرت رساند و اکنون همان چیزی است که اتفاق افتاد و دونالد ترامپ را به قدرت رساند. این یک واقعیت است که مردم باور نمیکنند در یک محیط باثبات و راحت زندگی میکنند مگر اینکه کنترلی بر رشد هزینههای زندگی وجود داشته باشد. این کنترل از بین رفت و عواقب قابل توجهی هم داشت.
مارتین ولف: حالا شما البته واقعاً از ابتدای دولت نسبت به این خطرات هشدار دادید. اما افرادی وجود دارند، اقتصاددانان کاملاً برجسته، که نظر دیگری دارند. من با تعداد زیادی از آنها صحبت کردهام که میگویند در این وضعیت دولت تقصیرکار نبوده است. ما شرایط بهبودی از بیماری همهگیری را داشتیم که طبیعی و مطلوب بود. ما شوکهای عرضه داشتیم که تا حدی با سرعت بهبودی از همهگیری مرتبط بود و علاوه بر این، شوکهای ناشی از جنگ در اوکراین را داشتیم که قیمت مواد غذایی و انرژی را افزایش داد و اینها کالاهایی هستند که در سطح جهانی معامله میشوند. بنابراین این وضعیت اقتصادی اجتنابناپذیر بود و سرزنش دولت برای این امر کاملاً اشتباه است. دیدگاه شما چیست؟
لری سامرز: تعجب میکنم که افراد جدی که به آنها احترام میگذارم موضعی را که شما مطرح کردید اتخاذ کنند. به چند نکته اشاره میکنم؛ اول، به کسانی که این بحثها را دنبال میکنند توصیه میکنم که شاید بخواهند به نظرات کسانی که تورم را پیشبینی میکنند، اهمیت بیشتری بدهند تا به نظرات کسانی که مطمئن هستند این اتفاق نخواهد افتاد. دوم، مارتین! یک روش اقتصادی بسیار ساده و ابتدایی در این مورد وجود دارد. تولید ناخالص داخلی اسمی در ایالات متحده طی تقریباً چهار سال گذشته 35 درصد افزایش یافته است.
رشد طبیعی پتانسیل اقتصاد حدود 2 درصد در سال است. میتوانید بگویید که در پایان سال 2020 میزان کاهش این پتانسیل اقتصادی چقدر بود، اما هیچ کس جدی نمیگوید که این میزان کاهش بیش از 5 یا 6 درصد بوده است. بنابراین، اگر شما 35 درصد رشد تولید ناخالص داخلی اسمی ایجاد کنید و فضای رشد اقتصادی واقعی، شاید سالانه 2 درصد باشد و در این مدت چهار سال بشود 8 درصد به علاوه، مثلاً 6 درصد دیگر؛ آنگاه یک افزایش سطح قیمت خواهید داشت که به مراتب بیش از 2 درصد در سال است. چه چیزی سطح مخارج کل تولید ناخالص داخلی اسمی را تعیین میکند؟ [وقتی اقتصاد بیشتر از پتانسیل تولید واقعی به صورت اسمی رشد میکند باید انتظار تورم بالا را داشت] این چیزی است که سیاستهای پولی و مالی تعیین میکنند. من صراحتاً ماندهام که چرا مردم نمیتوانند این واقعیت را بپذیرند.
مارتین ولف: خُب، من با این دیدگاه بسیار موافق هستم، زیرا چند مقاله در مورد تقاضای اسمی داخلی و میزان بسیار بالاتر از روند آن نوشتهام. اما یکی از دیدگاههایی که داشتید این بود که برای کاهش تورم، باید سیاستهای پولی سختگیرانه قابل توجهی صورت گیرد، که بیتردید همینطور هم بود و بعد برای کاهش تورم، باید بیکاری بهصورت قابل توجهی افزایش یابد؛ که در واقع این امر اتفاق نیفتاده است. بنابراین، درحالیکه حرف شما کاملاً درست است، به نظر من در مورد علل آن، آیا منصفانه است که بگوییم، حداقل از نظر هزینههای واقعی کاهش تورم ایالات متحده، دستکم بهطور قابل توجهی کمتر از آن چیزی بوده است که از آن میترسیدیم؟
لری سامرز: به نظر من این قضاوت منصفانه است، مارتین. من انتظار نداشتم که بدون اینکه اختلالی بیشتر از وضعیت فعلی در تولید به وجود بیاید، تورمی به این اندازه کم داشته باشیم. بنابراین، بله، شما کاملاً حق دارید که در این مورد من را بازخواست کنید. همانطور که انتظار دارید، من به آنچه که اتفاق افتاد فکر کردم و به این سه نکته اشاره کردم. یک، ما هنوز به تورم 2 درصدی برنگشتهایم؛ بنابراین بیایید یک قضاوت کاملاً قطعی در این مورد نداشته باشیم که آیا کاهش تورم موفقیتآمیز بوده یا نه.
دوم، ما با انواع گلوگاهها مواجه شدیم، به عنوان مثال، قیمت برخی اقلام در اقتصاد بسیار بسیار شدید افزایش یافت و باعث شد که آمار تورم برای مدتی بدتر از واقعیت زیربنایی به نظر برسد. در طول آخرین بازه زمانی، این قیمتها به وضعیت سابق بازگشتند. تاثیری که این روند داشت این بود که آمار تورم را نسبت به نرخ پایه کاهش داد. بنابراین به نظر من کاهش تورم اساسی بیشتر شبیه نیم نقطه بوده است تا 6 یا 7 نقطه که برخیها ادعا میکنند.
نکته سوم هم این است که ما آزمایشی انجام دادیم که شبیه آن را در دهههای 60 و 70 و پس از 40 سال از زمان تورم پایین پل ولکر انجام نداده بودیم. معلوم شد که انتظارات تورمی ریشهدار بوده است. بنابراین ثابت شد که دستیابی به کاهش تورم آسانتر است از آنچه انتظار داشتیم. اگر این دیدگاه درست باشد، شکنندگی خاصی در وضعیت وجود دارد، زیرا به آن نوع اعتماد عمومی نسبت به ثبات قیمتها نرسیدهایم که در سال 2020 داشتیم. بنابراین دولت بعدی و فدرالرزرو در آینده باید کاملاً محتاط باشند که خانوارها و بازارها با توجه به روانشناسی تورم در وضعیت شکنندهای قرار دارند.
مارتین ولف: بله، من معتقدم که انتظارات تورمی بهتر از آنچه فکر میکردم تثبیت شده بود. اما مفهومی که از این گفته شما برداشت میکنم این است که بهتر است دوباره این کار را تکرار نکنیم، یا حداقل به زودی تکرارش نکنیم. حالا از آینده صحبت کنیم و مهمتر از همه، معنای ریاستجمهوری ترامپ برای ایالات متحده و جهان چیست؟
ما بر سر این نقطه به توافق رسیدیم که نباید یک دوره تورمی دیگر داشته باشیم اما خیلی هم نمیتوانیم مطمئن باشیم. ایالات متحده کسری ساختاری فوقالعاده بزرگی دارد، شاید 6 درصد تولید ناخالص داخلی. شاید هم اعداد کمی متفاوت از آنچه من میخوانم باشند. دولت ترامپ پیشنهاد کرده که تمام کاهشهای مالیاتی گذشته حفظ شود و احتمال کاهشهای جدید هم وجود دارد. برنامهای برای اعمال تعرفههای قابل توجه وجود دارد. ما نمیدانیم که این برنامهها چگونه کار خواهد کرد، اما منبع بالقوه عرضه را برای اقتصاد برای واردات حذف یا کاهش میدهد و آنها را گرانتر میکند. البته، صحبت شده که حذف بخش قابل توجهی از نیروی کار هم در دستور کار است. با کنار گذاشتن هر گونه جنبه اخلاقی یا سیاسی این مسئله، چنین برنامهای برای من نشان از یک برنامه تورمزا دارد. اقتصاد استاندارد این را میگوید. آیا دیدگاه متفاوتی دارید و به نظر شما چگونه ممکن است چنین برنامهای به سرانجام برسد؟
لری سامرز: مارتین، فکر کنم درست متوجه شدی. اگر برنامه همانطور که در کمپینهای انتخاباتی گفته شد اجرا شود، مطمئن هستم که انگیزه تورمی بهطور قابل توجهی بزرگتر از انگیزه تورمی برنامه بایدن خواهد بود که در سال 2021 اجرا شد. ترکیبی از کسریهایی که به آن اشاره کردید، بحثهایی که در مورد تأثیرگذاری بر سیاستهای پولی فدرالرزرو مطرح است، در مورد تضعیف ارز، این احساس که وزیر خزانهداری آینده تحت تأثیر سیاستی مثل آبنومیکس است، یعنی وضعیت اقتصاد در حال تورم در اشتغال کامل که به ایالات متحده ربط پیدا نمیکند، همه اینها در سمت تقاضا بسیار نگرانکننده است.
اگر کمبود نیروی کار ایجاد شود، فشار دستمزد ایجاد میشود [آبنومیکس: سیاستهای اقتصادی شینزو آبه، نخستوزیر اسبق ژاپن که با محرکهای پولی و مالی و اصلاحات اقتصادی مرتبط بود]. به هر حال، این استدلالی است که او [ترامپ] برای ایجاد وضعیت کمبود نیروی کار مطرح میکند، و میگوید باید جلوی ورود همه این مهاجران را بگیریم و آنها را با کارگران آمریکایی جایگزین کنیم. خُب، دلیل اینکه کارگران آمریکایی چنین تبلیغاتی را میپسندند [و در نتیجه به ترامپ رای دادند] این است که فکر میکنند ترامپ دستمزدشان را بالا میبرد اما این امر عواقب تورمی خواهد داشت. البته، تعرفهها در جهت افزایش قیمتها عمل میکنند آن هم نهفقط به این دلیل که مانند مالیات بر فروش کالاهای وارداتی هستند، بلکه به این دلیل که کالاهای وارداتی، نهادهای برای کالاهای داخلی هستند؛ وقتی هزینههای ورودی بالاتر میرود، قیمت آنها هم افزایش مییابد.
کالاهای وارداتی با کالاهای تولید داخل رقابت میکنند. بنابراین زمانی که فولاد وارداتی گرانتر شود، احتمالاً فولاد تولیدی آمریکا نیز گرانتر خواهد شد. به همین دلیل است که فولاد ایالات متحده برای چنین سیاسی به دنبال لابی کردن است. البته، همانطور که ما دو نفر هم بر سرش توافق داریم، فدرالرزرو و اعتبار انتظارات تورمی پایین نسبت به چهار سال قبل چندان استوارتر نیست. یعنی ما به پرتگاه یک مارپیچ تورم نزدیکتر هستیم. اگر برنامه همانطور که توضیح داده شده اجرا شود، عواقب آن احتمالاً تورم افزایشی نسبت به آنچه چند سال پیش دیدیم خواهد بود.
اما به نظر من یک موضوع مهم وجود دارد که چهار سال پیش وجود نداشت و آن این است که بازارها اکنون به تورم حساس هستند. به نظر من اگر اوضاع به روشی که توضیح دادم پیش برود، واکنشهای چشمگیری را در بازارها مشاهده خواهید کرد و این همان دولتی است که به سیگنالهای بازار بسیار حساس است.
مارتین ولف: در موضوعات اینچنینی من به دوران ریاستجمهوری نیکسون فکر میکنم، که زمینه را برای تورم بعدی فراهم کرد، اما حالا وضعیت فوقالعاده خطرناک به نظر میرسد. اما گویا بازار سهام اطمینان بسیار عمیقی دارد به اینکه این نوع شوکها اتفاق نمیافتد. آیا فکر میکنید به این دلیل چنین اتفاقی رخ میدهد که آنها سهام را میخرند که در برابر چنین وضعیتی از خود محافظت میکنند یا به این دلیل که واقعاً خطرات را دست کم میگیرند؟ این بازارها آنقدر به ثبات قیمت عادت کردهاند که کاملاً مطمئن هستند که تورم خطر بزرگی نیست.
لری سامرز: مارتین، من پاسخ این سوال را نمیدانم. در مورد آموزنده بودن دوره نیکسون با شما موافقم. اگر مردم به دنبال یک سابقه تاریخی برای ترامپ باشند، چیزی که من به آنها توصیه میکردم به دنبال آن باشند این است: اعمال تعرفههای آمریکا در 15 اوت 1971، کاهش قیمت طلا و کنار گذاشتن نرخهای ثابت ارز. گفته معروف جان کانالی را به یاد بیاورید که گفت: «این واحد پول ماست اما مشکل شماست». بسیاری از مردم وقتی این را گفتم تعجب کردهاند، اما اگر در چهار سال آینده از دم و دستگاه ترامپ لفاظیهای پوپولیستی درباره قیمتها، درباره افزایش و کنترل قیمتها و محدود کردن و منجمد کردن تورم بشنویم، تعجب نمیکنیم.
مارتین ولف: دقیقاً.
لری سامرز: به نظر من [ترامپ] غرایزی دارد که دولت نیکسون داشت و به ندرت ممکن است مشاوران قوی و متفکر آن را مهار کنند. افرادی مانند جورج شولتز و هرب استاین، در دولت نیکسون وجود داشتند اما نادیده گرفته میشدند. بنابراین به نظر من ما در دورهای بالقوه پوپولیستی زندگی میکنیم. مجموعه تجربیاتی که مردم باید از آنها استفاده کنند پوپولیستهای آمریکای لاتین در سُنتِ پرون هستند [اشاره به خوان دومینگو پرون، دیکتاتور آرژانتین از سال 1946 تا سرنگونیاش در سال 1955]. و اگر این تجربیات را مطالعه کنید، میبینید به ندرت ختم به خیر میشوند، اما اکثر آنها با خیر و خوشی شروع میشوند، زیرا محرکهای مناسبی در اقتصاد وجود دارد، به این دلیل که به شرکتها این حس داده میشود که با توجه به مالیات شرکتها، با توجه به مقررات، سیاستی در راستای منافع آنها اتخاذ خواهد شد. به نظر من بازار تمایل دارد که کسانی را که بازار را به خدمت میگیرند با کسانی اشتباه بگیرد که برای بازار موثر واقع میشوند.
به نظر من این واقعیت که در دوران دولت بایدن مقررات تنبیهی وجود داشت، به دلیل این نگرانی بود که دولت هریس عناصر ضد تجارتی در درون خود داشته باشد. یک عنصری از ریلیف رالی در همه اینها وجود دارد [ریلیف رالی (Relief Rally)، وقفه یا فُرجهای صعودی در روند نزولی بازار است که منجر به افزایش موقت قیمت دارایی میشود. ریلیف رالیها معمولاً کوتاهمدت هستند و نمیتوانند روند نزولی بازار را تغییر دهند، اما میتوانند فرصتی را برای سرمایهگذاران فراهم کنند تا داراییها را با قیمت پایینتری بخرند].
من فکر میکنم نقطهدادههایی که جهتگیری آن ترساندن شماست، این است که طلا این روزها قوی ظاهر شده، و اگر مردم در مورد یک محیط تورمی بسیار عصبی باشند، به این جهت حرکت میکنند. بنابراین وقتی میبینید که طلا و بازار سهام با هم همجهتند، یعنی مردم طلا را به عنوان دارایی خود در نظر میگیرند، یعنی وقتی میخواهید ریسک نکنید، دست به کار میشوید. بازار سهام اما جایی است که وقتی میخواهید ریسک کنید، به سراغش میروید. وقتی میبینید که این دو با هم حرکت میکنند، قابل قبولتر به نظر میرسد.
مارتین ولف: اگر نظر شما این است که بیتکوین شکل مدرن طلاست، افزایش قیمت فوقالعاده آن احتمالاً همین معنی را میدهد. در دوره نیکسون چنین چیزی به شدت به فدرالرزرو آسیب رساند و مدت زیادی طول کشید تا سیاست پولی دوباره اعتبار خود را به دست آورد، یک دهه طول کشید. بنابراین از این منظر آیا اجتنابناپذیر است که بین دولت و فدرالرزرو درگیری به وجود آید؟
لری سامرز: من با اطمینان نمیتوانم بگویم چه خواهد شد. فقط خوشحالم که رئیسجمهور منتخب از برخی از وعدههایی که در مورد جایگزینی رئیس فدرالرزرو داده بود عقبنشینی کرده است. به نظرم نشانههای از دستدادن استقلال فدرالرزرو میتواند پیامدهای کوتاهمدت بسیار مخربی بر بازار داشته باشد. من نسبت به عواقب حمله جدی به استقلال فدرالرزرو بیشتر از احتمال رخداد آن اطمینان دارم و تردید دارم که اگر سیاستها به همین شکل پیش بروند، شاهد خودنظارتی بیشتر باشیم.
لانت پریچت، اقتصاددان بین سرمایهداری مبتنی بر قوانین و سرمایهداری مبتنی بر معاملات تمایز قائل میشود و معتقد است که سرمایهداری مبتنی بر قوانینْ سیستم به مراتب بهتری است و این همان چیزی است که ما به طور سنتی در ایالات متحده داشتهایم. اما این نوع سرمایهداری در حال حاضر در معرض خطر است و این خطرات واقعی هستند. از یک طرف، باید اذعان کنم که وقتی اولین دولت ترامپ روی کار آمد تلاشهای مختلفی برای سرکوب شرکتها انجام شد. با نگاهی به گذشته، نمیتوانم بگویم که قاعده اساسی قانون تجارت در دوره اول رئیسجمهور تضعیف شد. به طور معمول دوره دوم رؤسایجمهور ایالات متحده بسیار کمتر از دوره اول کارآمد هستند، زیرا معمولاً سطح غرور بسیار بیشتر است و سطح شایستگی افرادی که در اطراف رؤسایجمهور جدید هستند بسیار پایینتر.
و بنابراین نگرانی واقعی باید ترکیبی از غرور و بیکفایتی باشد که منجر به حمله به حاکمیت قانون میشود. من فقط به همه کسانی که نگران هستند و به کسانی که در دولت سیاستگذاری میکنند توصیه میکنم که آگاه باشند که یکی از دلایل قوی بودن بازارهای دارایی ایالات متحده این است که یک چشمانداز اقتصادی معین، یک جریان نقدی معین در ایالات متحده ارزش بسیار بیشتری نسبت به سایر نقاط جهان دارد، زیرا اقتصاد ایالات متحده امنتر است، زیرا مردم به یک محیط باثبات، حقوق مالکیت، و اجرای قرارداد متکی هستند.
مبانی نظام آمریکا پابرجا میماند اما خطر واقعی آنجاست که حملهای به نهادها و حاکمیت قانون داشته باشیم. به نظر من اولویت درست رئیسجمهور جدید و تیم اقتصادیاش، اگر هدفشان ارتقای رونق اقتصادی است، باید این باشد که در راستای تجلیل و احترام به اهمیت حاکمیت قانون حرکت کنند.