جو بایدن بعد از دو ماه؛ آیا دیپلماسی آمریکا تغییر کرده است؟
بعد از گذشت دو ماه از حضور جو بایدن در کاخ سفید، سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا رنگ و شکل تازهای به خود گرفته که در برخی از حوزهها شباهت چندانی به آنچه در چهار سال قبل در واشنگتن میگذشت ندارد.
به گزارش «انرژی امروز» از یورو نیوز، جو بایدن برخلاف سلف خویش که با شعار «اول آمریکا» به قدرت رسیده بود، بر لزوم توجه به هم پیمانان و متحدان ایالات متحده تاکید ویژهای دارد. رئيس جمهوری کنونی آمریکا همچنین به عملکرد سازمانهای بینالمللی و کارایی آنها باور دارد. این در حالیست که دونالد ترامپ، در چهار سال ریاست جمهوری خود نشان داد ترجیح میدهد خود را از دیپلماسی چندجانبه خلاص کند و بی توجه به نهادهای چند ملیتی، به صورت مستقیم با کشورهای دوست و دشمن طرف شود. رویهای که البته بر تشدید ناسیونالیسم و ملیگرایی در چهار گوشه جهان منجر شد.
این در حالیست که سیاست خارجی کلاسیک دموکراتها به ویژه در دولت کنونی که میتوان آنرا نسخهای مشابه دوران هیلاری کلینتون و جان کری دانست بر نهادگرایی لیبرال تاکید دارد. با این وجود تحلیل سیاست خارجی دو ماهه دولت بایدن نشان میدهد با تمام تضادهایی که میان دو دولت وجود داشته، برخی کارکردها و واقعیتها خود را به بدنه تصمیمساز کاخ سفید تحمیل کرده است.
باربارا اسلاوین عضو ارشد شورای آتلانتیک آمریکا به یورونیوز فارسی میگوید: «به صورت کلی دولت بایدن بار دیگر آمریکا را به همکاری با متحدان خود بازگردانده و مستحکمتر کردن این پیوندها زمینه را برای اتخاذ رویکرد سخت در قبال چین و دیگر رقبای ایالات متحده هموار میسازد.»
حالا جو بایدن در حالی ۲۵ مارس و در روز شصت و پنجم بعد از حضور در کاخ سفید قرار است در نشستی خبری حضور داشته باشد که بسیاری منتظرند ببینند سیاست خارجی واشنگتن در چهار سال آینده چه مسیری را طی خواهد کرد. روند شدتگیری تنشها با روسیه که خیلی سریع شکل گرفته تا به کجا ادامه خواهد یافت و مسیر رقابتهای نه چندان دوستانه میان پکن و واشنگتن با چه چالشهایی رو به رو خواهد بود. هرچند تقریبا همه اطمینان دارند که تعامل با اروپا مجددا راه خود را در دستگاه دیپلماسی آمریکا باز میکند و همکاریهای فراآتلانتیکی به یکی از اولویتهای کاخ سفید بدل خواهد شد.
پایان ماه عسل ترامپ – پوتین
ولادیمیر پوتین احتمالا هیچوقت به اندازه چهار سال قبل به بودن یک رئیس جمهوری در کاخ سفید دلگرم نبوده است. اما در نقطه مقابل یکی از مهمترین تغییرات سیاست خارجی جو بایدن به روابط با کرملین مربوط شود. جو بایدن روز ۱۷ مارس، «قاتل» بودن رئیس جمهوری روسیه را تائید کرد. پیش از آن هم آمریکا به همراه دیگر متحدانش در گروه ۷ تاکید کرده بودند که هرگز الحاق شبه جزیره کریمه به روسیه را به رسمیت نمیشناسند.
این در حالیست که در سالهای اخیر گزارشهای زیادی منتشر شده بود که ادعا داشتند ترامپ پیوستن کریمه به روسیه را پذیرفته است. حتی در سال ۲۰۱۸ و بعد از نشست سران گروه ۷ برخی از رسانههای آمریکایی خبر دادند که رئیس جمهوری آمریکا خطاب به همتایان خود گفته که کریمه دیگر بخشی از روسیه است و باید این مسئله را پذیرفت. این گزارشها البته هرگز به صورت رسمی تایید نشد اما به نوعی نشاندهنده ذهن حاکم بر رهبران آمریکا نسبت به مسئلهای به نام روسیه در چهار سال اخیر بوده است.
باربارا اسلاوین در این خصوص به یورونیوز فارسی میگوید: «بایدن برخلاف دونالد ترامپ رویکرد کاملا متفاوتی نسبت به روسیه اتخاذ کرده است. او در خصوص تلاشهای روسیه برای اثرگذاری در انتخابات ریاست جمهوری صادقانه عمل کرد. همچنین در مورد تجاوزات منطقهای روسیه و البته رفتار ناهنجار این کشور در مورد حقوق بشر با صراحت صحبت کرده است.»
این عضو ارشد شورای آتلانتیک در ادامه میافزاید: «با این حال بایدن با تمدید پیمان جدید استارت موافقت کرده و اعلام آمادگی کرده است که میخواهد در مورد سایر توافقنامههای عدم گسترش سلاحهای هستهای با مسکو همکاری کند. در نتیجه هرچند این یک موازنه دشوار است اما در عین حال برای رسیدن به توازن ضروری به نظر میرسد.»
به هر ترتیب هرچند موضوع روابط پنهان ترامپ و پوتین هرگز رسمی و آشکار نشد و تنها به گزارشها و ادعاهای رسانهای و غیر رسمی محدود ماند، اما نمیتوان فراموش کرد که او برخلاف سایر روسای جمهوری آمریکا هرگز با روسیه وارد چالش نشد و تلاش کرد نقش و جایگاه کرملین در معادلات جهانی را به رسمیت بشناسد و در عین حال در موضوعات مورد مناقشه این کشور ورود نکند. این در حالی است که به نظر نمیرسد دموکراتهایی که در حوزه سیاستگذاری سیاست خارجی دولت بایدن فعال هستند چنین نگاهی داشته باشند. جو بایدن در نخستین تماس تلفنی خود با ولادیمیر پوتین در خصوص وضعیت الکسی ناوالنی یکی از مخالفان برجسته دولت روسیه که در زندان است ابراز نگرانی کرد.
حالا باید منتظر ماند و دید آمریکای بایدن چه رویکرد جامعی را در قبال روسیهی پوتین در پیش خواهد گرفت.
ادامه خصومتها و چالشها با چین
احتمالا بیشترین تنشهای سیاست خارجی آمریکا در دوران دونالد ترامپ با چین بوده است. رئيس جمهوری پیشین آمریکا یک جنگ تجاری واقعی را با رقیب قدرتمند خود به راه انداخته بود. جنگی که تخاصم میان طرفین را به بیشترین حد در دهههای اخیر رسانده بود. اما به نظر میرسد موضوع چین از معدود مسائلی باشد که هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در ایالات متحده بر سر آن با یکدیگر اشتراک نظر دارند. به عبارت دیگر ساختار و کارگذار هر دو در خصوص اعمال فشار و آنچه در آمریکا از آن تحت عنوان «مهار چین» یاد میشود نگاه مشابهی دارند.
آمریکا سالهاست که از خطر ظهور چین سخن میگوید و استراتژیستهای این کشور تلاش میکنند راهکارهای مختلف برای مهار این ابرقدرت در حال ظهور را طراحی کنند با این وجود اما چین همچنان به رشد و پیشروی خود ادامه داده و ادبیات در خصوص لزوم مقابله با چین هر روز بیش از گذشته در جامعه پژوهشی و سیاستگذاری ایالات متحده تولید و تفسیر میشود.
خانم اسلاوین در این خصوص به یورونیوز فارسی میگوید: «چین از نظر اقتصادی به عنوان اصلیترین رقیب ایالات متحده ظاهر شده و اقداماتی که علیه هنک کنگ و همچنین اویغورها انجام داده بسیار نگران کننده است. این در حالی است که باید به خاطر داشته باشیم که آمریکا باید در خصوص موضوعاتی چون تغییرات اقلیمی با پکن همکاری کند.»
این عضو ارشد موسسه آتلانتیک در ادامه میافزاید: «در خصوص دیپلماسی دولت بایدن در قبال چین، همانطور که در دو ماه اخیر مشاهده کردیم رویکرد صریح و سختی در قبال چین وجود خواهد داشت اما من امیدوارم هنوز فضایی برای گفتگوهای برد-برد برای دو طرف پیدا شود.»
آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا در نخستین سفرهای خود به شرق آسیا به دو کشور متحد آمریکا یعنی ژاپن و کره جنوبی سفر کرد و آنجا در سخنرانیها و بیانیههای خود به شدت به چین بابت موضوعاتی چون وضعیت هنگ کنگ و تایوان و همچنین شرایط مسلمانهای اویغور در چین اعتراض کرد. بعد از آن هم در جریان دیدار دو هیئت دیپلماتیک سطح بالای پکن و واشنگتن در آلاسکا، تنشهای میان دو طرف به اوج خود رسید.
هفته گذشته و در نخستین دور مذاکرات سطح بالای چین و دولت جدید آمریکا در آلاسکا، آنتونی بلینکن و جیک سالیوان، در دیدار با همتایان چینی خود نطق بسیار تندی در مقابل دوربینهای تلویزیونی بر زبان آوردند. مذاکراتی که تایید کرد مسئله چین یکی از اولویتهای سیاست خارجی دولت بایدن خواهد بود. این اولویت البته اتفاق تازهای نیست و در دولتهای پیشین آمریکا چه در زمان دولت اوباما که با رویکرد «تعامل بازدارنده» و چه در دولت دونالد ترامپ و جنگهای تجاری و چالشهای دریایی در آبهای آسیا با هدف آنچه در ایالات متحده از آن تحت عنوان «مهار چین» یاد میشود دنبال شده است.
امیرحسین اعتمادی فعال سیاسی و از موافقان سیاست خارجی دونالد ترامپ در این خصوص به یورونیوز میگوید: «به نظر می آید تفاوت چندانی در سیاست خارجی دولت بایدن نسبت به آنچه در دولت دونالد ترامپ پی گرفته میشد مشاهده نمیشود. به عنوان مثال هم جنگ تجاری با چین بر سر تعرفهها ادامه داشته و هم مخالفت با پروژه نورداستریم-۲ برای انتقال گاز روسیه به آلمان.»
حالا البته جو بایدن تلویحا پذیرفته که شرایط امروز با سالهای حضور اوباما در قدرت تفاوت دارد و آمریکا دیگر به دنبال همدلی راهبردی با چین نخواهد بود و برعکس احتمالا در طیف گستردهای از موضوعات با پکن مقابله خواهد کرد. انگارهای که دستکم در دو ماه اخیر هم در سیاست خارجی شرقی کاخ سفید نمود عینی داشته و موضوعاتی چون مسئله تایوان، هنگ کنگ و همچنین وضعیت اویغورها از سوی واشنگتن چندین بار مورد طرح و تاکید قرار گرفته شده است.
ایران؛ تغییر در لحن، استمرار در عمل
هرچند برخی از طرفداران احیای توافق هستهای با ایران امیدوار بودند که با روی کار آمدن جو بایدن روند بازگشت آمریکا به برجام خیلی سریع آغاز شود اما با این حال روند تحولات در دو ماه اخیر چندان این گروه را راضی نکرده است. هم شخص جو بایدن و هم دیگر اعضای دولتش لحن کاملا متفاوتی نسبت با آنچه مقامهای دولت ترامپ در قبال ایران به زبان میآوردند، برگزیدهاند اما در تحلیلی واقعبینانه باید پذیرفت که این تغییرات تنها در ادبیات محصور و محدود ماندهاند.
امیرحسین اعتمادی در این خصوص به یورونیوز فارسی میگوید: «برخلاف برآوردهای اولیه، خبری از برداشته شدن تحریمها و بازگشت سریع به برجام بدون گفتگو بر سر مشکلات بزرگتر با جمهوری اسلامی در مسائل موشکی و منطقهای نیست. شاید مهمترین امتیازی که در این دو ماه به جمهوری اسلامی داده شده، در ارتباط با حوثیها و یمن باشد، که از سیاست سختگیرانه دولت بایدن علیه عربستان سعودی حکایت دارد.»
جو بایدن البته مهرههایی را در دستگاه سیاست خارجی خود قرار داده که عموما شناخت کاملی از ایران دارند و برخلاف مایک پمپئو و دیگر مقامهای دستگاه امنیتی و سیاست خارجی دولت ترامپ، دیپلماتهای کنونی آمریکا سابقه مذاکره و گفتگوهای مستقیم با مقامهای ایرانی را در کارنامه خود دارند.
با این وجود ماجرا آنطور که ایران انتظارش را داشت پیش نرفته است. مقامهای ایرانی بارها تاکید کرده بودند که بازگشت آمریکا به برجام بسیار میتواند ساده باشد. جواد ظریف چندین بار گفته بود که کافیست جو بایدن با یک دستور اجرایی تحریمهایی که ترامپ علیه ایران وضع کرده را لغو کند. اما برخی از تحلیلگران معتقدند نگاه یکپارچهای در قبال موضوع ایران در کاخ سفید وجود ندارد. هرچند چهرههایی چون راب مالی صراحتا از شکست راهبرد «فشار حداکثری» دولت ترامپ از ایران سخن میگویند اما در عین حال چهرههایی چون جیک سالیوان هم در این روند تاثیرگذارند که همواره به هیلاری کلینتون نزدیک بوده و تفکرات سیاست خارجی افرادی نظیر او بیش از آنکه به جان کری و تمایل او برای تعامل با ایران شباهت داشته باشد، به باورهای وزیر خارجه نخست دولت اوباما و لزوم مقابله جدی با ایران در موضوعات مختلف نزدیک است.
ضمن اینکه تلاشهای نیروهای دستراستی در کنگره آمریکا علیه هرگونه تعامل و تفاهم با ایران را هم نباید از مجموعه مولفههای تاثیرگذار در روند سیاستگذاری واشنگتن در قبال تهران کنار گذاشت.
هرچند برخی هم توپ را در زمین ایران میبینند. باربارا اسلاوین یکی از آنهاست و در این رابطه به یورونیوز میگوید: «من فکر میکنم مشکل بزرگتر در حال حاضر در ایران است. چرا که مخالفان روحانی اجازه حضور ایران در جلسات مذاکره میان تهران و واشنگتن را نمیدهند. در دهه گذشته ما بسیار در آمریکا این استدلال را میشنیدیم که نشستن پای میز مذاکره با ایرانیها نشاندهنده مماشات واشنگتن با تهران خواهد بود. تحلیلهایی که نادرست و ناامیدکننده بود. اما حالا جالب است که همین حرفها را حالا از تهران میشنویم.»
خانم اسلاوین در ادامه میافزاید: «بر این باورم که برای ایران بهتر است که تعامل با دولت بایدن در همین دولت روحانی انجام شود و موضوع به تعویق نیفتد.»
این در حالیست که علی خامنه ای رهبر ایران در نطق خود به مناسبت سال جدید سیاست خود را در خصوص برجام قطعی دانست و بازگشت تهران به تعهدات برجامی را منوط به لغو عملی تحریم های آمریکا و راستی آزمایی اقدامات واشنگتن کرد.
از گوشه و کنار اخبار ضد و نقیضی در خصوص آزادسازی منابع ارزی ایران در کشورهای مختلف جهان همچون کره جنوبی و عراق به گوش میرسد. اتفاقی که نمیتواند بدون چراغ سبز آمریکا صورت گرفته باشد اما ایران این اقدامات را کافی نمیداند. ضمن اینکه دولت روحانی عملا تنها کمتر از ۳ ماه دیگر قدرت دارد و بعد از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری پایان خرداد، دیگر همه تحولات به بعد از انتقال قدرت به دولت جدید موکول خواهد شد. موضوعی که کار را برای دو طرف دشوارتر و پیچیدهتر میکند.
به هر ترتیب هرچند برای ترسیم دقیقتر راهبرد آمریکا در قبال ایران باید باز هم بیشتر منتظر ماند اما از آنچه از مجموع دو ماه ابتدایی دولت بایدن در میآید؛ کار برای تعامل میان تهران و واشنگتن به سادگی آنچه پیش از روی کار آمدن جو بایدن به نظر میرسید نبوده است.