دموکراسی در حال شکست خوردن از پروپاگانداست
خودکامگان در چین، روسیه و جاهای دیگر اکنون با جمهوریخواهان ماگا در حال ایجاد هدف مشترکی هستند برای بیاعتبار کردن لیبرالیسم و آزادی در سرتاسر جهان.
آن اپلبام | روزنامهنگار و مورخ و متخصص تاریخ کمونیسم و توسعه جامعه مدنی در اروپای مرکزی و شرقی؛ نویسنده کتاب «شرکت اتوکراسی: دیکتاتورهایی که میخواهند به دنیا حکومت کنند»
آتلانتیک
در 4 ژوئن 1989، حزب کمونیست لهستان انتخابات نیمهآزادی برگزار کرد و مجموعهای از رویدادها را پست سر گذاشت تا در نهایت کمونیستها از قدرت کنار زده شدند. اندکی بعد، اعتراضات خیابانی که خواهان آزادی بیان، روندهای قانونی، پاسخگویی و دموکراسی بودند، باعث پایان رژیمهای کمونیستی در آلمان شرقی، چکسلواکی و رومانی شد. در عرض چند سال، خود اتحاد جماهیر شوروی دیگر وجود نخواهد داشت.
در 4 ژوئن 1989، حزب کمونیست چین به ارتش دستور داد هزاران دانش آموز را از میدان تیانآنمن خارج کنند. دانشجویان خواستار آزادی بیان، روندهای قانونی، پاسخگویی و دموکراسی بودند. سربازان تظاهرکنندگان را در پکن و دیگر شهرهای کشور دستگیر کرده و کشتند. بعدها حکومت به طور سیستماتیک رهبران جنبش اعتراضی را ردیابی و آنها را مجبور به اعتراف و انصراف [از فعالیتهای سیاسی] میکردند. برخی سالها در زندان بودند. برخی دیگر توانستند از دست تعقیب کنندگان خود گریخته و برای همیشه از کشور فرار کنند.
پس از این رویدادها، [حکومت] چین به این نتیجه رسیدند که حذف فیزیکی مخالفان کافی نیست. حزب کمونیست چین برای جلوگیری از رسیدن موج دموکراتیک که بعدها سراسر اروپای مرکزی را فراگرفته بود، در نهایت تلاش کرد تا نه تنها مردم، بلکه ایدههایی را که انگیزه اعتراضات را برانگیخته بودند، حذف کند. در سالهای بعد، این امر مستلزم نظارت بر آنچیزی بود که مردم چین میتوانستند به صورت آنلاین ببینند.
هیچ کس باور نمیکرد که این مدل کارآمد باشد. در سال 2000، رئیس جمهور بیل کلینتون در سخنرانی خود در دانشکده مطالعات بینالمللی پیشرفته جانهاپکینز گفته بود که این کار غیرممکن است. او گفته بود: «چه بخواهیم چه نخواهیم در اقتصاد دانش، نوآوری اقتصادی و توانمندسازی سیاسی، ناگزیر دست به دست هم خواهد داد.» مخاطبان کلینتون چنین به او واکنش نشان دادند:
«اکنون، شکی وجود ندارد که چین در تلاش برای سرکوب اینترنت بوده است.» (صدای خنده) «موفق باشید!» (خنده) «یک کاری شبیه زدن ژله به دیوار با میخ.» (خنده)
در حالی که ما هنوز در مورد راه های متعددی که اینترنت می تواند دموکراسی را گسترش دهد حماسهسرایی میکردیم، چینیها در حال طراحی چیزی بودند که به عنوان فایروال بزرگ چین نام برده میشود. این روش مدیریت اینترنت – که در واقع مدیریت مکالمه است- شامل بسیاری از عناصریست که با سیستم پیچیدهای از بلوکها و فیلترها شروع میشود که مانع دیدن کلمات و عبارات خاص توسط کاربران اینترنت میشود. در میان آنها، تیانآنمن، 1989، و 4 ژوئن، از همه معروفترند، اما موارد بسیار بیشتری وجود دارد. در سال 2000، دستورالعملی به نام «اقدامات مدیریت خدمات اطلاعات اینترنتی» طیف وسیعی از محتوا را ممنوع کرد، از جمله هر چیزی که «امنیت ملی را به خطر میاندازد، اسرار دولتی را فاش میکند، به براندازی حکومت ختم میشود، اتحاد ملی را تضعیف میکند» و «مضر برای شرافت و منافع دولت» است؛ یعنی هر چیزی که مقامات نمیپسندند.
رژیم چین روشهای ردیابی آنلاین را نیز با سایر ابزارهای سرکوب، از جمله دوربینهای امنیتی، بازرسیهای پلیس و دستگیری به هم آمیخته است. در استان سین کیانگ، همانجایی که جمعیت مسلمان اویغور در آن ساکنند، دولت مردم را مجبور کرده به نصب «برنامههای پرستار بچه»؛ این برنامهها میتوانند تلفنهای مردم را اسکن کنند برای یافتن عبارات ممنوعه و رفتارهای غیرعادی: مثلا رفتار هر کسی را که یک شبکه [اجتماعی] مجازی دانلود میکند، هر کسی را که به طور کلی از اینترنت استفاده نمیکند و هرکسی را که خانهاش بیش از حد برق مصرف میکند (که میتوان نشانهای دانست از مهمانی که شاید در این خانه مخفی باشد)، به همه چیز میتوان مشکوک شد. فناوری تشخیص صدا و حتی سوابهای DNA برای نظارت بر اینکه اویغورها کجا میروند، چطور رانندگی میکنند، و از کجا خرید میکنند استفاده میشود. با هر پیشرفت جدید، با هر پیشرفت هوش مصنوعی، چین به جام مقدس خود نزدیکتر شده است: سیستمی که میتواند نه تنها واژههای دموکراسی و تیانآنمن را از اینترنت حذف کند، بلکه میتواند تفکری را که مردم را در زندگی واقعی به سمت فعالان دموکراسی یا شرکت در اعتراضات عمومی سوق میدهد، حذف کند.
اما در این مسیر، رژیم چین مشکل عمیقتری را کشف کرد: نظارت، صرف نظر از پیچیدگی، هیچ تضمینی به همراه ندارد. در طول همهگیری ویروس کرونا، دولت چین کنترلهایی را شدیدتر از آنچه اکثر شهروندانش تاکنون تجربه کرده بودند، اعمال کرد. میلیونها نفر در خانههای خود حبس شدند. بیشمار افراد وارد کمپهای قرنطینه دولتی شدند. با این حال، قرنطینه همچنین باعث خشمگینترین و پرانرژیترین اعتراضات چینی در سالهای متمادی شد. جوانانی که هرگز در تظاهرات شرکت نکرده بودند و هیچ خاطرهای از تیانآنمن نداشتند، در پاییز 2022 در خیابانهای پکن و شانگهای جمع شدند تا درباره آزادی صحبت کنند. در سینکیانگ، که قرنطینه طولانیتر و سختتر و سرکوب کاملتر از بقیه نقاط بود، مردم از خانههای خود بیرون آمدند و سرود ملی چین را خواندند و یکصدا تاکید کردند: «برخیزید، ای کسانی که بردگی نمیخواهید!» کلیپهای اجرای هماهنگشان به طور گسترده پخش شد، احتمالا به این دلیل که نرمافزارهای جاسوسی و فیلترها سرود ملی را به عنوان عامل مخالف رژیم تشخیص نمیدادند.
حتی وقتی نظارت تقریباً کامل است، تجربه استبداد و بیعدالتی میتواند مردم را رادیکال کند. خشم از قدرت خودسرانه همیشه باعث میشود کسی به فکر سیستم دیگری باشد، راهی بهتر برای اداره جامعه. قدرت این تظاهرات و خشم گستردهتری که منعکس میکردند، کافی بود تا حزب کمونیست چین را به لغو قرنطینه وا دارد. مرگ و میر ناشی از آن بر خشم و اعتراض عمومی ارجحیت داشت. همانند تظاهرات مشابه علیه رئیس جمهور ولادیمیر پوتین در روسیه در سال 2011، تظاهرات خیابانی 2014 در ونزوئلا، و تظاهرات 2019 هنگ کنگ، تظاهرات سال 2022 در چین توضیح دیگری هم داشت: چرا رژیمهای خودکامه سازوکارهای سرکوبگر خود را به آرامی به بیرون در جهان دموکراتیک تغییر جهت دادهاند. اگر مردم به طور طبیعی به سمت تصویر حقوق بشر، به سمت زبان دموکراسی، و به سمت رویای آزادی کشیده میشوند، پس باید آن مفاهیم را مسموم کرد. این امر به چیزی بیش از نظارت، بیش از مشاهده دقیق جمعیت، و به بیش از یک سیستم سیاسی نیاز دارد که در برابر ایدههای لیبرال بیاستد. نیاز به یک برنامه تهاجمی هم دارد: روایتی که هم به ایده دموکراسی در همه جای دنیا و هم به ابزارهای ارائه این ایده آسیب میرساند.
تئوریهای توطئه
در 24 فوریه 2022، که روسیه تهاجم خود به اوکراین را آغاز کرد، پخش داستانهای خارقالعاده جنگ بیولوژیکی در اینترنت شروع شد. مقامات روسی رسماً اعلام کردند که آزمایشگاههای زیستی مخفی با بودجه ایالات متحده در اوکراین وجود دارند که در حال انجام آزمایشهایی با ویروسهای خفاش بودهاند و مدعی شدند که مقامات آمریکایی به دستکاری «مواد بیماریزای خطرناک» اعتراف کردهاند. این داستان بیاساس بود و مضحک، و بارها و بارها رد شد.
با این وجود، یک حساب توییتر آمریکایی با پیوندهایی به شبکه تئوری توطئه کیوآنان @WarClandestine توییتهایی درباره آزمایشگاههای زیستی منتشر کرد که وجود خارجی نداشتند، و هزاران بازتوییت و بازدید شد. هشتگ #biolab در توییتر ترند شد و به بیش از 9 میلیون بازدید رسید. حتی پس از تعلیق این حساب کاربری- که بعداً مشخص شد متعلق به یکی از سربازان کهنهکار گارد ملی ارتش است- مردم همچنان به ارسال اسکرینشات ادامه دادند. نسخهای از این داستان توسط الکس جونز در وبسایت Infowars نوشته شد که پیشتر به دلیل ترویج تئوریهای توطئه در مورد تیراندازی در مدرسه ابتدایی سندی هوک و آزار و اذیت خانوادههای قربانیان مشهور شده بود. تاکر کارلسون که در آن زمان هنوز مجری برنامهای در فاکسنیوز بود، کلیپهایی از یک ژنرال روسی و یک سخنگوی چینی پخش کرد که فانتزی آزمایشگاه زیستی را تکرار میکردند و از دولت بایدن خواست که «دروغ گفتن را متوقف کند و به ما بگوید اینجا چه خبر است».
رسانههای دولتی چین نیز به شدت به این ماجرا متمایل شدند. سخنگوی وزارت امور خارجه با بیان اینکه ایالات متحده 26 آزمایشگاه زیستی در اوکراین را تحت کنترل دارد، گفت: روسیه در جریان عملیات نظامی خود دریافته است که ایالات متحده از این امکانات برای اجرای طرحهای بیولوژیکی نظامی استفاده میکند. شینهوا، خبرگزاری دولتی چین، تیترهای متعددی را در اینباره منتشر کرد: «آزمایشگاههای زیستی نظامی تحت رهبری ایالات متحده بر مردم اوکراین و فراتر از آن تأثیر میگذارند»، «روسیه از آمریکا میخواهد که اهداف آزمایشگاههای بیولوژیکی در اوکراین را توضیح دهد» و غیره. دیپلماتهای آمریکایی علناً این جعلیات را رد کردند. با این وجود، چینیها به گسترش آنها ادامه دادند. تعداد زیادی از رسانههای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین که قراردادهای اشتراکگذاری محتوا با رسانههای دولتی چین دارند نیز به این رویه ادامه دادند. Telesur، شبکه ونزوئلا و پرستیوی، شبکه ایرانی و راشاتودی اسپانیایی و عربی و بسیاری از وبسایتهای مرتبط با راشاتودی در سراسر جهان این خبر را پخش کردند.
این یک تلاش تبلیغاتی مشترک است که در سطح جهانی به تضعیف تلاشهای تحت رهبری ایالات متحده برای ایجاد همبستگی با اوکراین و اجرای تحریمها علیه روسیه و در داخل ایالات متحده، به تضعیف تلاش دولت بایدن برای تحکیم افکار عمومی آمریکا در حمایت از ارائه کمک به اوکراین کمک کرد. بر اساس یک نظرسنجی، یک چهارم آمریکاییها معتقد بودند که نظریه توطئه آزمایشگاههای زیستی درست است. پس از تهاجم، روسیه و چین با کمک ونزوئلا، ایران و اروپاییها و آمریکاییهای راست افراطی با موفقیت یک اتاق پژواک بینالمللی ایجاد کردند. هرکسی که داخل این اتاقک پژواک است، تئوری توطئه آزمایشگاه زیستی را بارها از منابع مختلف شنیده است که هر کدام تکرار میکنند و برای ایجاد تصور صحتش، بر روی دیگران نیز تکرار میشوند. آنها توصیفات نادرستی از اوکراینیها به عنوان نازیها را شنیدهاند همراه با این ادعا که اوکراین یک کشور دست نشانده توسط سیا است و ناتو جنگ را آغاز کرده است.
در خارج از این اتاقک پژواک، تعداد کمی از وجود آن باخبرند. در یک شام در مونیخ در فوریه 2023، روبروی یک دیپلمات اروپایی که تازه از آفریقا بازگشته بود، نشستم. او در آنجا با تعدادی از دانشجویان ملاقات کرده بود و از اینکه متوجه شد آنها چقدر در مورد جنگ در اوکراین اطلاعات کمی دارند و چقدر از چیزهایی که میدانستند اشتباه بود، شوکه شده بود. آنها ادعاهای روسیه مبنی بر نازی بودن اوکراینیها را تکرار کرده بودند، ناتو را مقصر این حمله میدانستند و عموماً از همان زبانی استفاده میکردند که هر شب در اخبار عصر روسیه شنیده میشود. دیپلمات گیج شده بود. او توضیح داد: شاید میراث استعمارْ گسترش این تئوریهای توطئه یا غفلت غرب از جنوب جهانی یا سایه طولانی جنگ سرد را توضیح دهد.
اما داستان این که چگونه آفریقاییها، آمریکای لاتین، آسیاییها و در واقع بسیاری از اروپاییها و آمریکاییها به تبلیغات روسیه درباره اوکراین دست یافتند، اساساً داستانی از تاریخ استعماری اروپا، سیاست غرب، یا جنگ سرد نیست. بلکه دربرگیرنده تلاشهای سیستماتیک چین برای خرید یا تأثیرگذاری بر مخاطبان محبوب و نخبگان در سراسر جهان است. کمپینهای تبلیغاتی روسیه را با دقت مدیریت کردهاند، برخی آشکار، برخی مخفیانه، برخی توسط راست افراطی آمریکایی و اروپایی تقویت شدهاند. و دیگر حکومتهای استبدادی از شبکههای خود برای ترویج همان زبان استفاده میکنند.
اگر به دیده انصاف به این دیپلمات اروپایی نگاه کنیم، همگرایی پروژههای نفوذ اقتدارگرایانه متفاوت هنوز جدید است. اطلاعاتشویی روسیه و تبلیغات چینی از دیرباز اهداف متفاوتی داشتهاند. پروپاگاندا چینی به جز تبلیغ دستاوردهای چین، موفقیت اقتصادی چین و روایتهای چینی درباره تبت یا هنگکنگ، عمدتاً از سیاست جهان دموکراتیک دور ماندهاند. تلاشهای آنها در آفریقا و آمریکای لاتین به این سو تمایل داشت که اعلانهای کسلکننده و غیرقابل مشاهده سرمایهگذاریها و بازدیدهای دولتی را نشان دهد. تلاشهای روسیه اما تهاجمیتر بود، هدف آن گاه در ارتباط با راست یا چپ افراطی در جهان دموکراتیک و تحریف بحثها و انتخابات در ایالات متحده، بریتانیا، آلمان، فرانسه و جاهای دیگر بود. با این حال، اغلب تمرکز نداشتند، گویی هکرهای کامپیوتری بیهیچ هدفی کار میکردند تا ببینند کدام داستان دیوانهکننده جهان را سرگرم میکند. ونزوئلا و ایران بازیگران حاشیهای بودند، نه منابع واقعی نفوذ.
اما به آرامی، این خودکامگیها، نه حول داستانهای خاص، بلکه پیرامون مجموعهای از ایدهها، یا بهتر است بگوییم در تقابل با مجموعهای از ایدهها، گرد همآمدهاند. برای مثال شفافیت و حاکمیت قانون و دموکراسی. آنها سخنانی درباره این ایدهها از مخالفان خودشان شنیدهاند که از جهان دموکراتیک سرچشمه میگیرند و به این نتیجه رسیدهاند که این گفتهها برای رژیمهایشان خطرناک هستند. لفاظی خود آنها این را روشن میکند. در سال 2013، که شی جین پینگ، رئیسجمهور چین به قدرت رسید، یک یادداشت داخلی چین، که به عنوان سند شماره 9 یا به طور رسمیتر، به عنوان «بیانیه وضعیت فعلی حوزه ایدئولوژیک» شناخته میشود «هفت خطر» پیشروی حزب کمونیست چین را فهرست کرد. «دموکراسی قانون اساسی غربی» در صدر فهرست قرار گرفت و پس از آن «حقوق بشر جهانی»، «استقلال رسانهای»، «استقلال قضایی» و «مشارکت مدنی» به صف شده بودند. این سند به این نتیجه رسید که «نیروهای غربی متخاصم با چین» همراه با ناراضیان در داخل کشور «دائماً در حوزه ایدئولوژیک نفوذ میکنند» و به رهبران احزاب دستور داده شد که در هر کجا که با این ایدهها برخورد کردند، بهویژه ایدههای آنلاین، در داخل چین و سراسر دنیا مخالفت کنند.
حداقل از سال 2004، روسها روی همگرایی یکسان تهدیدات ایدئولوژیک داخلی و خارجی متمرکز شدهاند. آن سال بود که اوکراینیها یک شورش مردمی به نام انقلاب نارنجی به راه انداختند علیه تلاش ناشیانهای برای دزدی انتخابات ریاستجمهوری. مداخله خشمآلود مردم اوکراین در پیروزی ویکتور یانوکوویچ، کاندیدای طرفدار روسیه که مستقیماً توسط پوتین حمایت میشد، روسها را عمیقاً عصبی کرد. این امر به ویژه به این دلیل بود که یک جنبش اعتراضی مشابه در گرجستان یک سیاستمدار طرفدار اروپا، میخائیل ساکاشویلی، را به قدرت رساند.
پوتین که از این دو رویداد متزلزل شده بود، لولوی «انقلاب رنگی» را در مرکز تبلیغات روسیه قرار داد. جنبشهای اعتراضی مدنی در حال حاضر همیشه به عنوان انقلابهای رنگی در روسیه و به عنوان مداخله بیگانگان توصیف میشوند. گفته میشود که رهبران مخالف محبوب همیشه دست نشانده دولتهای خارجی هستند. شعارهای ضد فساد و طرفدار دموکراسی در هر کجا که استفاده میشود، چه در تونس، چه در سوریه و چه در ایالات متحده، با هرج و مرج و بیثباتی مرتبط است. پوتین در سال 2011، سال اعتراض تودهای علیه انتخابات دستکاری شده روسیه، انقلاب نارنجی را بهعنوان یک «طرح آزمایششده برای بیثبات کردن جامعه» توصیف و اپوزیسیون روسیه را به «انتقال این رویه به خاک روسیه» متهم کرد، این همان نقطهای بود که میترسید قیام مردمی مشابهی قصد برکناری او را از قدرت داشته باشد.
پوتین اشتباه کرد؛ هیچ «طرحی انتقال» داده نشده بود. نارضایتی عمومی در روسیه راهی جز اعتراض خیابانی برای ابراز وجود نداشت و مخالفان پوتین هیچ ابزار قانونی برای برکناری او از قدرت نداشتند. مانند بسیاری از مردم در سراسر جهان، روسها در مورد دموکراسی و حقوق بشر صحبت میکردند زیرا دریافته بودند که این مفاهیم بهترین امید آنها برای دستیابی به عدالت و آزادی از قدرت استبدادی است. اعتراضاتی که به انتقال دموکراتیک در فیلیپین، تایوان، آفریقایجنوبی، کرهجنوبی و مکزیک انجامید؛ «انقلابهای مردمی» که در سال 1989 سراسر اروپای مرکزی و شرقی را فرا گرفت. بهار عربی در سال 2011؛ و، بله، انقلابهای رنگی در اوکراین و گرجستان؛ همه توسط کسانی آغاز شد که از بیعدالتی دولتی شکایت داشتند و زبان آزادی و دموکراسی را بهعنوان جایگزینی به کار گرفتند.
این مشکل اصلی حکومتهای استبدادی است: روسها، چینیها، ایرانیها و دیگران همه میدانند که زبان شفافیت، پاسخگویی، عدالت و دموکراسی برای برخی از شهروندانشان جذاب است، همانطور که برای بسیاری از مردمی که در دیکتاتوری زندگی میکنند جذاب است. حتی پیچیدهترین نظارت نیز نمیتواند آن را کاملاً سرکوب کند. ایدههای دموکراسی و آزادی باید بیاعتبار شوند؛ به ویژه آنجا که از نظر تاریخی شکوفا شدهاند.
دیگر آرمانشهر نمیسازنند
در قرن بیستم، تبلیغات حزب کمونیست بسیار زیاد و الهامبخش بود، یا حداقل قرار بود چنین باشد. آیندهای که تصویر میکرد درخشان و ایدهآل بود، چشماندازی از کارخانههای تمیز، محصولات فراوان و رانندگان سالم تراکتور با عضلات بزرگ و آروارههای مربع شکل. معماری برای چیرهشدن بر دنیا، موسیقی برای ترساندن، مناظر [شهری] برای ترساندن طراحی شده بودند. در تئوری، شهروندان باید احساس اشتیاق، الهام و امید داشتند. در عمل، این نوع تبلیغات نتیجه معکوس داشت، زیرا مردم میتوانستند آنچه را که در پوسترها و فیلمها میدیدند با واقعیتی که بسیار ضعیفتر بود مقایسه کنند.
برخی از حکومتهای خودکامه هنوز خود را به عنوان دولتهای نمونه برای شهروندانشان نشان میدهند. کرهشمالی به برگزاری رژههای نظامی عظیم با نمایشهای استادانه ژیمناستیک و پرترههای بزرگ رهبر خود، بسیار شبیه به سبک استالینی ادامه میدهند. اما بیشتر اقتدارگرایان مدرن از اشتباهات قرن گذشته درس گرفتهاند. سازمان غیرانتفاعی خانه آزادی، 56 کشور را به عنوان کشورهای «غیرآزاد» طبقهبندی کرده است. بیشتر آنها چشماندازی از آرمانشهری را به همشهریان خود ارائه نمیدهند و آنها را برای ساختن دنیایی بهتر تشویق نمیکنند. در عوض، آنها به مردم میآموزانند که بدبین و منفعل، بیتفاوت و هراسان باشند، زیرا دنیایی بهتر برای ساختن وجود ندارد. هدف آنها این است که مردم خود را متقاعد کنند که از سیاست دوری کنند، و مهمتر از همه متقاعد کنند که هیچ جایگزین دموکراتیکی وجود ندارد: دولت ما ممکن است فاسد باشد، اما همه افراد دیگر نیز فاسد هستند. شما ممکن است رهبر ما را دوست نداشته باشید، اما بقیه بدتر هستند. شاید شما جامعه ما را دوست نداشته باشید، اما حداقل ما قوی هستیم. جهان دموکراتیک ضعیف، منحط، تقسیم شده و در حال مرگ است.
تبلیغات مدرن چینی به جای معرفی چین به عنوان جامعه کامل، به دنبال القای غرور ملیگرایانه، بر اساس تجربه واقعی چین از توسعه اقتصادی و ترویج الگوی پیشرفت پکن از طریق دیکتاتوری و «نظم» است که برتر از هرجومرج و خشونت دموکراسی است. رسانههای چینی با یک فیلم انیمیشنی که با قطرهی داخل وریدی مجسمه آزادی به پایان رسید، سستی واکنش آمریکا به همهگیری را به سخره گرفتند. گلوبالتایمز چین نوشت که مردم چین شورش 6 ژانویه را به عنوان «کارما» و «تقابل» سخره میکنند: سردبیر وقت این نشریه در مقالهای نوشت: «با دیدن چنین سناریوهایی بسیاری از چینیها طبیعتاً یک بار نانسی پلوسی را به یاد خواهند آورد که خشونت معترضان هنگکنگی را به عنوان منظرهای زیبا تحسین کرد» (البته پلوسی از تظاهرکنندگان مسالمتآمیز تمجید کرده بود، نه خشونت). چینیها تشویق میشوند تا در «جنگ مردمی» علیه نفوذ خارجی علیه آنها بجنگند.
روسها، اگرچه در مورد اتفاقاتی که در شهرهایشان رخمیدهد بسیار اندک میشنوند، اما درباره جاهایی میشنوند که نمیشناسند و هرگز آنجا را ندیدهاند: آمریکا، فرانسه، بریتانیا، سوئد، لهستان؛ کشورهایی که ظاهراً مملو از انحطاط، ریاکاری، و روسوفوبیا هستند. مطالعه تلویزیون روسیه از سال 2014 تا 2017 نشان داد که اخبار منفی درباره اروپا در سه کانال اصلی روسیه که همگی تحت کنترل دولت هستند، به طور متوسط 18 بار در روز منتشر میشود. روایتهایی آشکارا ابداع شدهاند (دولتهای اروپایی کودکان را از خانوادهها میدزدند و آنها را به زوجهای همجنسگرا میدهند!)، اما حتی روایتهای واقعی نیز برای حمایت از این ایده است که زندگی روزمره در اروپا ترسناک و بینظم است، اروپاییها ضعیف و غیراخلاقی هستند و اتحادیه اروپا تهاجمی و مداخلهگر است. تصویرسازی از آمریکا دراماتیکتر بوده است. پوتین بهطرز شگفتانگیزی با جنگهای فرهنگی آمریکا در مورد حقوق تراجنسیتیها و به طرز تمسخرآمیزی با افرادی که به گفته او «از قلم انداخته شدهاند» همدردی کرده است.
هدف روشن است: جلوگیری از همذات پنداری روسها با اروپا به روشی که قبلا انجام میدادند، و ایجاد اتحاد بین مخاطبان داخلی پوتین و حامیان او در اروپا و آمریکای شمالی، که برخی محافظهکاران ساده لوح (یا شاید محافظهکاران بدبین با حقوق خوب) به دنبال متقاعد کردنشان هستند. پیروان آنها میگویند روسیه یک «دولت مسیحی سفیدپوست» است. در حقیقت، در روسیه کمتر کسی به کلیسا میرود، سقط جنین قانونیست و جمعیتی چند قومی دارد که میلیونها شهروند مسلمان و مهاجر را در خود جای داده است. منطقه خودمختار چچن، که بخشی از فدراسیون روسیه است، در عمل توسط عناصر شریعت اداره میشود. دولت روسیه بسیاری از اشکال دین را خارج از کلیسای ارتدکس روسیه که توسط دولت تایید شده است، از جمله پروتستانیسم انجیلی مورد آزار و اذیت و سرکوب قرار میدهد. با این وجود، در سال 2017 یکی از شعارهایی که ناسیونالیستهای سفیدپوست در تظاهرات شارلوتسویل، ویرجینیا فریاد زدند، «روسیه دوست ما است» بود. پوتین پیامهایی به این حوزه ارسال میکند: او در یک کنفرانس مطبوعاتی در دسامبر 2021 گفت: «من از رویکرد سنتی که زن زن است، مرد مرد، مادر مادر، و پدر پدر است دفاع میکنم»، انگار این «رویکرد سنتی» توجیهی برای حمله به اوکراین خواهد بود.
این دستکاری احساسات پیرامون حقوق همجنسگرایان و فمینیسم اغلب به عنوان وسیلهای برای دفاع در برابر انتقاد از رژیم به طور گسترده در سراسر جهان خودکامه کپی شده است. یووری موسوینی، که بیش از سه دهه رئیس جمهور اوگاندا بوده است، در سال 2014 لایحه «ضد همجنسگرایی» را تصویب کرد که برای همجنسگراهایی که رابطه جنسی دارند یا ازدواج میکنند، مجازات حبس ابد وضع کرده و «ترویج» سبک زندگی همجنسگرایی را جرمانگاری میکرد. او با انتخاب مبارزه بر سر حقوق همجنسگرایان، توانست حامیان خود را در داخل کشور تحکیم کند و در عین حال انتقادهای خارجی از رژیم خود را خنثی کند و آنها را به عنوان «امپریالیسم اجتماعی» توصیف کند: «خارجیها نمیتوانند چیزی به ما دیکته کنند. این کشور ماست.» ویکتور اوربان، نخست وزیر مجارستان نیز با پنهان شدن در پشت جنگ فرهنگی، بحث درباره فساد مجارستان را به حاشیه میراند. او وانمود میکند که تنشهای مداوم بین دولت او و سفیر ایالات متحده در مجارستان به مذهب و جنسیت مربوط میشود: در سفر اخیر تاکر کارلسون به مجارستان، کارلسون اعلام کرد که دولت بایدن از مجارستان «نفرت» دارد زیرا «این یک کشور مسیحی است»، در حالی که در واقع این روابط عمیق مالی و سیاسی اوربان با روسیه و چین است که به شدت به روابط آمریکا و مجارستان آسیب وارد کرده است.
اقتدارگرایان جدید نیز نگرش متفاوتی نسبت به واقعیت دارند. وقتی رهبران شوروی دروغ میگفتند، سعی میکردند دروغهای خود را واقعی جلوه دهند. وقتی کسی آنها را به دروغگویی متهم میکرد عصبانی میشدند. اما در روسیه پوتین، سوریه بشار اسد و ونزوئلا به رهبری نیکلاس مادورو، سیاستمداران و شخصیتهای تلویزیونی بازی متفاوتی دارند.
آنها مدام، آشکارا، به طور مشخص دروغ میگویند. اما وقتی دروغهایشان فاش میشود، به خود زحمت ارائه استدلالهای متقابل را نمیدهند. پس از اینکه نیروهای تحت کنترل روسیه پرواز MH17 خطوط هوایی مالزی را در سال 2014 بر فراز اوکراین سرنگون کردند، دولت روسیه نه تنها با انکار، بلکه با داستانهای متعدد، قابلقبول و غیرقابلقبول واکنش نشان داد: ارتش اوکراین و سیا و توطئه پلید را مقصر دانست که در آن افراد کشته شده را در یک هواپیما قرار دادند تا سقوط هواپیما جعل و روسیه بدنام شود. این تاکتیک به اصطلاح شلنگ آتشنشانی دروغ در نهایت نه خشم بلکه نهیلیسم ایجاد میکند. با این همه توضیحات بسیار، چگونه میتوانید بفهمید که واقعا چهاتفاقی افتاده است؟ چه میشود اگر فقط نتوانید بدانید چه شده؟ اگر نمیدانید چه اتفاقی افتاده است، به احتمال زیاد به یک جنبش بزرگ برای دموکراسی ملحق نمیشوید، یا وقتی کسی در مورد تغییرات مثبت سیاسی صحبت میکند گوش نمیدهید. برعکس شما اصلا قرار نیست در هیچ سیاستی شرکت کنید.
ترس، بدبینی، نیهیلیسم و بیتفاوتی، همراه با تحقیر و انزجار از دموکراسی: این فرمولی است که خودکامگان مدرن، با برخی تغییرات، به شهروندان خود و به دیگران میفروشند، همه با هدف از بین بردن آنچه آنها «هژمونی آمریکایی» مینامند. در خدمت این ایده، روسیه، یک قدرت استعماری، خود را به عنوان رهبر تمدنهای غیرغربی در آنچه که ایوان کلیشچ تحلیلگر، مبارزه آنها برای «چند قطبی مسیحایی» مینامد، نبردی علیه «تحمیل انحطاط غرب، ارزشهای «جهانیسازی». در سپتامبر 2022، که پوتین مراسمی را به مناسبت الحاق غیرقانونی جنوب و شرق اوکراین به روسیه برگزار کرد، مدعی بود که از روسیه در برابر غرب «شیطانی» و «انحرافاتی که منجر به تخریب و انقراض میشود» محافظت میکند. او از افرادی که شکنجه کرده بود یا کودکان اوکراینی که ربوده بود صحبت نکرد. یک سال بعد، پوتین در یک گردهمایی در سوچی گفت: «ما اکنون نه فقط برای آزادی روسیه، بلکه برای آزادی کل جهان میجنگیم. به صراحت میتوان گفت که دیکتاتوریِ یک هژمون، رو به زوال است. ما آن را میبینیم و اکنون همه آن را میبینند. [این هژمون] دارد کنترل خود را از دست میدهند و خیلی راحت برای دیگران خطرناک است.» زبان «هژمونی» و «چند قطبی» هم اکنون بخشی از روایات چینی، ایرانی و ونزوئلا است.
در حقیقت، روسیه یک خطر واقعی برای همسایگان خود است، به همین دلیل است که بیشتر آنها در حال تجهیز مجدد و آماده شدن برای مبارزه با یک اشغال جدید استعماری هستند. طنز ماجرا حتی در کشورهای آفریقایی مانند مالی بیشتر است که مزدوران روسی گروه واگنر با اجرای اعدامها، ارتکاب جنایت علیه غیرنظامیان و غارت اموال به حفظ یک دیکتاتوری نظامی در قدرت کمک کردهاند. در مالی، همانند اوکراین، نبرد علیه انحطاط غربی به این معنی است که اراذل و اوباش روسی سفید بدون مجازات به طرز وحشیانهای مردم را ترور میکنند.
با این حال وبسایت طرفدار روسیه Mali Actu در مالی، رسماً برای خوانندگان خود توضیح میدهد که «در جهانی که روز به روز چندقطبیتر میشود، آفریقا نقش مهمتری ایفا خواهد کرد». مالی اکتو تنها نیست. این فقط بخش کوچکی از یک شبکه تبلیغاتی است که توسط حکومتهای خودکامه ایجاد شده و اکنون در سراسر جهان قابل مشاهده است.
برای رسیدن به دریا قایق قرض کن
زیرساخت تبلیغات ضد دمکراتیک اَشکال مختلفی دارد، برخی آشکارند و برخی پنهان، برخی عموم مردم و برخی نخبگان را هدف میگیرند. جبهه متحد، نقطه اتکای مهمترین استراتژی نفوذ حزب کمونیست چین است با ایجاد برنامههای آموزشی و مبادلهای، کنترل جوامع چینی در تبعید، ایجاد اتاقهای بازرگانی چین، و جلب نظر هر کسی که مایل است سخنگوی چین باشد. موسسات کنفوسیوسی احتمالاً شناخته شدهترین پروژه نفوذ نخبگان چینی است. آنها در ابتدا به عنوان نهادهای فرهنگی بیخبر تلقی میشدند که بیشباهت به انستیتو گوته که توسط دولت آلمان اداره میشود و آلیانس فرانسه نبودند و مورد استقبال بسیاری از دانشگاهها قرار گرفتند زیرا کلاسها و اساتید به زبان چینی ارزان یا حتی رایگان ارائه میکردند. با گذشت زمان، موسسات با محدود کردن بحثهای آزاد در مورد تبت و تایوان، و در برخی موارد آموزش تاریخ و سیاست چین تغییر یافته مطابق با روایات چینی سوء ظنهایی برانگیختند. بیشتر این موسسات در حال حاضر در ایالات متحده منحل شدهاند. اما در بسیاری از جاهای دیگر، از جمله آفریقا، دهههاست که وجود دارند و در حال شکوفایی هستند.
این عملیات زیرکانه با سرمایهگذاری عظیم چین در رسانههای بینالمللی تقویت میشود. سرویس شبکه شینهوا، شبکه تلویزیونی جهانی چین، رادیو بینالمللی چین و چاینا دیلی همگی بودجه قابل توجهی دریافت میکنند، حسابهای رسانههای اجتماعی به زبانها و مناطق مختلف دارند و محتوای خود را میفروشند، به اشتراک میگذارند، یا بهطرق دیگری تبلیغ میکنند. این رسانههای چینی کل جهان را پوشش میدهند، و فیدهایی از بخشهای خبری و ویدیویی تولید شده نرم را با قیمتهای پایین، گاهی به صورت رایگان، در اختیار شرکای خود قرار میدهند، که این امر باعث میشود رقیب شبکههای خبری معتبر غربی، مانند رویترز و آسوشیتدپرس باشند. تعداد زیادی از سازمانهای خبری در اروپا و آسیا، مانند بسیاری از سازمانهای خبری در آفریقا، از کنیا و نیجریه گرفته تا مصر و زامبیا، از محتوای چینی استفاده میکنند. رسانههای چینی یک مرکز منطقهای در نایروبی دارند که روزنامهنگاران برجسته محلی را استخدام میکنند و به زبانهای آفریقایی محتوا تولید میکنند. هزینه ساخت این امپراتوری رسانهای سالانه میلیاردها دلار برآورد شده است.
در حال حاضر، تعداد بینندگان بسیاری از این کانالهای متعلق به چین کم است؛ خروجی آنها میتواند قابل پیشبینی، حتی خسته کننده باشد. اما شکلهای محبوبتر تلویزیون چینی به تدریج در دسترس همه قرار میگیرند. StarTimes، یک شرکت تلویزیونی ماهوارهایست که عمیقا با دولت چین مرتبط است، این شرکت در سال 2008 در آفریقا راهاندازی شد و اکنون 13 میلیون مشترک تلویزیونی در بیش از 30 کشور آفریقایی دارد. محتوی StarTimes برای بینندگان ارزان است و ماهانه فقط چند دلار هزینه دارد. این برنامه محتوای چینی را در اولویت قرار میدهد، نه فقط اخبار، بلکه فیلمهای کونگفو، سریالهای تلویزیونی، و فوتبال سوپر لیگ چین، با گفتوگوها و تفسیرها که همگی به هائوسا، سواحیلی و سایر زبانهای آفریقایی ترجمه شدهاند. به این ترتیب، حتی سرگرمی میتواند حامل پیامهای مثبت چین باشد.
هدف واقعی همین تغییر ظریف است: نشان دادن دیدگاه چینی در مطبوعات محلی، با خطوط فرعی محلی. مبلغان چینی این استراتژی را «قرض گرفتن قایق برای رسیدن به دریا» مینامند و میتوان به روشهای مختلفی به آن دست یافت. برخلاف دولتهای غربی، چین تبلیغات، سانسور، دیپلماسی و رسانهها را فعالیتهای جداگانه نمیداند. فشار قانونی بر سازمانهای خبری، عملیات ترولینگ آنلاین [یا اوباش مجازی] با هدف قراردادن روزنامهنگاران، حملات سایبری؛ همه اینها میتوانند به عنوان بخشی از یک عملیات واحد طراحی شده برای انتشار یا تضعیف یک روایت خاص بهکار گرفته شوند. چین دورههای آموزشی یا کمک هزینههایی را هم برای خبرنگاران محلی در سراسر آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین ارائه میکند و در ازای آنچه که رژیم امیدوار است پوشش مطلوبی داشته باشد تلفن و لپتاپ هدیه میدهد.
چینیها هم به صورت آشکار و هم محتاطانه با رسانههای دیگر حکومتهای خودکامه همکاری میکنند. Telesur، پروژه هوگو چاوز که در سال 2005 راهاندازی شد و مقر آن در کاراکاس است، توسط ونزوئلا با مشارکت کوبا و نیکاراگوئه هدایت میشود. بخشهایی از اخبار خارجی که بهطور انتخابی جمعآوری شدهاند، از طرف شرکای این کشورها به Telesur میرسند، از جمله سرفصلهایی که احتمالاً جذابیت چندانی در آمریکای لاتین ندارند: برای مثال، «مانورهای نظامی مشترک ایالات متحده و ارمنستان ثبات منطقهای را تضعیف میکند» و «روسیه هیچ برنامه توسعهطلبی در اروپا ندارد». هر دوی این خبرها، مربوط به سال 2023 هستند که مستقیماً از سیم شینهوا برداشته شدند.
ایران به نوبه خود، هیسپان تیوی، نسخه اسپانیایی زبان پرستیوی، سرویس بینالمللی ایرانی را ارائه میدهد. هیسپان تیوی به شدت به یهودی ستیزی و انکار هولوکاست متمایل است: یکی از تیترهای مارس 2020 این شبکه اعلام کرد که «ویروس کرونای جدید نتیجه یک توطئه صهیونیستی است.» اسپانیا هیسپان تیوی را ممنوع کرد و گوگل آن را در حسابهای یوتیوب و جیمیل خود مسدود کرد، اما این سرویس به راحتی در سراسر آمریکای لاتین در دسترس است، همانطور که العالم، نسخه عربی پرستیوی، به طور گسترده در خاورمیانه در دسترس است. پس از حمله حماس در 7 اکتبر به اسرائیل، گروه بینالمللی موسسه گفتگوی استراتژیک، که به مبارزه با اطلاعات نادرست میپردازد، دریافت که ایران در حال ایجاد گروههای هکری برای هدف قرار دادن زیرساختهای دیجیتال، فیزیکی و انتخاباتی در اسرائیل و ایالات متحده است. در آینده، این عملیات هک احتمالا با کمپینهای تبلیغاتی ترکیب شود.
راشا تودی، آرتی، مدل بزرگتری نسبت به Telesur یا Press TV دارد؛ این شبکه در آفریقا، پیوندهای نزدیکی با چین دارد. پس از حمله به اوکراین، برخی از شبکههای ماهوارهای RT را حذف کردند. اما ماهواره StarTimes چین آن را نگه داشت و RT بلافاصله دفاتر و روابطی در سراسر آفریقا ایجاد کرد، این دفتار بهویژه در کشورهایی ایجاد شدند که توسط مستبدانی اداره میشوند که پیامهای ضدغربی و ضد LGBTQ تکرار میکنند و از فقدان گزارشهای انتقادی یا تحقیقی استقبال میکنند.
آرتی همانند پرستیوی، Telesur و حتی CGTN به عنوان یک مرکز تولید و منبع کلیپهای ویدیویی عمل میکند که میشود به صورت آنلاین پخش کرد، تغییر کاربری داد و در کمپینهای هدفمند استفاده مجدد شود. آمریکاییها در سال 2016، که آژانس تحقیقات اینترنتی منحل شد، اما در آن زمان در سنپترزبورگ مستقر بود و توسط یوگنی پریگوژین فقید، که به عنوان رئیس مزدوران گروه واگنر، معروفتر و مشهورتر بود، رهبری میشد، مطالب جعلی را از طریق حسابهای فیسبوک و توییتر جعلی منتشر کردند که برای گیج کردن رأیدهندگان آمریکایی طراحی شده بود. حسابهای مخالف سیاستهای مهاجرتی با هدف سود بردن از دونالد ترامپ گرفته تا حسابهای جعلی زندگی سیاهپوستان مهم است که از جناح چپ به هیلاری کلینتون حمله میکردند؛ همه از این دست حسابها بودند.
از سال 2016، این تاکتیکها در سراسر جهان اعمال شده است. دفاتر شینهوا و RT در آفریقا و سراسر جهان همراه با Telesur و Hispan TV – داستانها، شعارها، میمها و روایتهایی خلق میکنند که جهانبینی حکومتهای خودکامه را ترویج میکنند. اینها، به نوبه خود، در بسیاری از کشورها تکرار و تقویت میشوند، به بسیاری از زبانها ترجمه میشوند، و برای بسیاری از بازارهای محلی تغییر شکل میدهند. محتوی تولید شده عمدتاً ساده اما ارزان است و میتواند مطابق با نیازهای لحظهای به سرعت تغییر کند. برای مثال، پس از حمله حماس در 7 اکتبر، منابع رسمی و غیررسمی روسیه بلافاصله شروع به انتشار مطالب ضد اسرائیلی و یهودیستیزانه و پیامهایی کردند که حمایت آمریکا و غرب از اوکراین را با توجه به درگیری غزه ریاکارانه میخواندند. شرکت تجزیه و تحلیل داده آلتو اینتلیجنس، پستهایی را پیدا کرده که هم اوکراینیها و هم اسرائیلیها را «نازی» مینامند، اینها بخشی از کارزاری هستند که به نظر میرسد برای نزدیکتر کردن جوامع چپ و راست افراطی در مخالفت با دموکراسیهای متحد آمریکا شکل گرفتهاند. پیامهای ضد یهود و طرفداران حماس نیز در داخل چین و همچنین در حسابهای مرتبط با چین در سراسر جهان افزایش یافت. جاشوا آیزنمن، استاد دانشگاه نوتردام و نویسنده کتاب جدیدی در مورد روابط چین با آفریقا، به من گفت که در سفر اخیر به پکن، از این شگفتزده شده که چقدر این کشور به سرعت از خط قبلی چین در خاورمیانه؛ یعنی «روابط چین و اسرائیل قویتر از همیشه» تغییر موضع داده است. «فقط در چند روز 180 تغییر موضع».
نه اینکه همه با شنیدن این پیامها لزوما بدانند که از کجا آمدهاند، زیرا خبرها اغلب در مجامعی پیدا میشوند که به دنبال پنهان سازی منشاء این پیامها هستند. به عنوان مثال، بیشتر مردم احتمالاً تئوری توطئه آزمایشگاههای زیستی آمریکایی را در یک برنامه خبری تلویزیونی نشنیدهاند. در عوض، آنها آن را به لطف سازمانهایی مانند Pressenza و Yala News شنیدند. Pressenza، وبسایتی که در میلان تأسیس شد و در سال 2014 به اکوادور نقل مکان کرد، به هشت زبان منتشر میشود، خود را به عنوان «یک خبرگزاری بینالمللی مختص به اخبار صلح و عدم خشونت» توصیف میکند و مقالهای در مورد آزمایشگاههای زیستی در اوکراین دارد. به گفته وزارت امور خارجه ایالات متحده، Pressenza بخشی از پروژهای است که توسط سه شرکت روسی اجرا میشود و قصد آنها تولید مقالاتی در مسکو و سپس ترجمه آنها برای این سایتهای «بومی» است، همان رویه چینیها، تا آنها را «محلی» جلوه دهد. پرسنزا این اتهامات را رد کرد. یکی از روزنامهنگاران آن، اولگ یاسینسکی، که میگوید اصالتاً اوکراینی است، «ماشین تبلیغاتی سیارهای» آمریکا را محکوم با و نقل قول از چه گوارا پاسخ داد.
همانند Pressenza، Yala News نیز خود را مستقل معرفی میکند. این عملیات خبری به زبان عربی که در بریتانیا ثبت شده است، هر روز ویدئوهای تولید شده نرم، از جمله مصاحبه با افراد مشهور را در اختیار 3 میلیون دنبال کننده خود قرار میدهد. در مارس 2022، که ادعای آزمایشگاههای زیستی توسط سایر رسانهها تبلیغ میشد، این سایت ویدئویی را منتشر کرد که یکی از پر سر و صداترین نسخههای این ویدئوها را تکرار میکرد: اوکراین در حال برنامهریزی برای استفاده از پرندگان مهاجر بهعنوان وسیله نقلیه برای حمل سلاحهای زیستی، آلودهکردن پرندگان و سپس ارسال آنها به روسیه برای انتشار بیماری بود.
Yala این داستان مضحک را ابداع نکرد: رسانههای دولتی روسیه، مانند خبرگزاری اسپوتنیک، ابتدا آن را به زبان روسی منتشر کردند و وب سایت عربی اسپوتنیک و RT عربی آن را دنبال کردند. سفیر روسیه در سازمان ملل در مورد رسوایی پرندگان زیستی در شورای امنیت سازمان ملل متحد صحبت کرد و نسبت به «خطر واقعی بیولوژیکی برای مردم کشورهای اروپایی که میتواند ناشی از گسترش کنترل نشده عوامل زیستی از اوکراین باشد» هشدار داد. ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین در مصاحبهای در آوریل ۲۰۲۲ در کیف به جفری گلدبرگ و من، سردبیر آتلانتیک گفت که داستان پرندگان زیستی او را به یاد سریال مونتی پایتون میاندازد. اگر Yala واقعاً همانطور که خود میگوید یک نشریه «مستقل» بود، این داستان را که مانند دیگر توطئههای آزمایشگاه زیستی، به طور گسترده افشا شد، بررسی میکرد.
اما Yala News اصلا یک سازمان خبری نیست. بیبیسی گزارش کرده که Yala یک شستوشو کننده اطلاعاتی است، سایتی که برای انتشار مطالب تولید شده توسط RT و سایر پایگاههای روسی بهوجود آمده است. Yala News ادعاهایی را انتشار داده که قتل عام غیرنظامیان اوکراینی توسط روسیه در بوچا صحنهسازی شده بود، زلنسکی در تلویزیون مست ظاهر شد و سربازان اوکراینی در حال فرار از خط مقدم بودند. اگرچه این شرکت در آدرسی در لندن ثبت شده است، بر اساس یک ایمیل لو رفته که توسط 65000 شرکت دیگر به اشتراک گذاشته شده است، «تیم خبری» آن در حومه دمشق مستقر است. مدیر عامل این شرکت یک تاجر سوری مستقر در دبی است که در پاسخ به پرسش بیبیسی، بر «بی طرفی» سازمان اصرار داشت.
یکی دیگر از بازیگران عجیب و غریب در این زمینه RRN است؛ نام این شرکت مخفف است، در اصل Reliable Russian News، که بعداً به Reliable Recent News تغییر یافت. RRN که پس از تهاجم روسیه به اوکراین ایجاد شد، بخشی از یک عملیات اطلاعاتشویی بزرگتر است که توسط بازرسان به نام Doppelganger شناخته میشود، در درجه اول یک «دامنه جعلی» است: شرکتی که نامهای دامنهای را ثبت میکند که شبیه به نامهای دامنه رسانهای واقعیست مثلا Reuters.cfd به جای Reuters.com و همچنین وبسایتهایی با نامهایی که معتبر به نظر میرسند (مانند Notre Pays یا «Our Country») اما برای فریب ایجاد شدهاند. RRN پرکاربرد است. در طول عمر کوتاه خود، بیش از 300 سایت در اروپا، خاورمیانه و آمریکای لاتین ایجاد کرده است. سپس از پیوندهای این سایتها برای معتبر جلوهدادن پستهای فیسبوک، توییتر و سایر رسانههای اجتماعی استفاده میشود. وقتی کسی به سرعت در حال پیمایش در اینترنت است، احتمالا متوجه نشود که یک عنوان به جای وب سایت معتبر مجله آلمانی Spiegel.de، مثلاً به یک وب سایت جعلی Spiegel.pro پیوند دارد.
اقدامات Doppelganger که توسط گروهی از شرکتها در روسیه اداره میشود، بسیار مختلف بوده است، و به نظر میرسد که بیانیههای مطبوعاتی جعلی ناتو، با فونتها و طراحی مشابه با نسخههای واقعی هم کار همین شرکت است، بیانیههایی که «آشکار» میکند که رهبران ناتو در حال برنامهریزی برای استقرار شبهنظامیان اوکراینی در فرانسه برای سرکوب اعتراضات بازنشستگی هستند. در ماه نوامبر، عواملی که دولت فرانسه معتقد است با Doppelganger مرتبط هستند، ستارههای داوود در گوشه و کنار پاریس نقاشی کردند و آنها را در رسانههای اجتماعی منتشر کردند، به این امید که اختلافات فرانسه بر سر جنگ غزه را تقویت کنند. عوامل روسی یک شبکه رسانه اجتماعی برای انتشار داستانهای دروغین و عکسهای گرافیتی ضد یهود ساختند. هدف این است که اطمینان ایجاد شود افرادی که با این محتوا مواجه میشوند، سرنخ کمی از اینکه چه کسی آن را ایجاد کرده، یا کجا یا چرا آن را ایجاد کرده، داشته باشند.
روسیه و چین تنها طرفین در این فضا نیستند. هم حسابهای واقعی و هم خودکار رسانههای اجتماعی که در ونزوئلا قرار گرفتهاند، نقش کوچکی در انتخابات ریاستجمهوری مکزیک در سال ۲۰۱۸ ایفا کردند، برای مثال، کمپین آندرس مانوئل لوپز اوبرادور را تقویت کردند. موارد قابل توجه دو نوع پیام بود: پیامهایی که تصاویر خشونت و هرج و مرج مکزیکی را ترویج میکردند،تصاویری که ممکن است باعث شود مردم احساس کنند برای برقراری نظم به یک مستبد نیاز دارند و پیامهایی که با عصبانیت با نفتا و به طور گستردهتر ایالات متحده مخالف بودند. این سرمایه گذاری کوچک در رسانههای اجتماعی باید موفقیتآمیز تلقی شود. لوپز اوبرادور پس از اینکه رئیس جمهور شد، درگیر انواع کمپینهای بدنام کردن سیاستمداران غیرمنتخب در حکومتهای خودکامه بود، ارتش را به قدرت رساند و فاسد کرد، استقلال قوه قضاییه را تضعیف کرد، و دموکراسی مکزیک را تحقیر کرد. او در مقام ریاست جمهوری، روایات روسی درباره جنگ در اوکراین را همراه با روایتهای چینی درباره سرکوب اویغورها تبلیغ کرده است. رابطه مکزیک با ایالات متحده دشوارتر شده و مطمئناً این بخشی از دلایل بود.
هیچ یک از این تلاشها بدون بازیگران محلی که در اهداف جهان خودکامه مشترک هستند، موفق نخواهد بود. روسیه، چین و ونزوئلا آمریکا ستیزی را در مکزیک اختراع نکردند. آنها جداییطلبی کاتالونیا را ابداع نکردند، یا از جنبش دیگری را نام ببریم که حسابهای رسانههای اجتماعی روسیه و ونزوئلا از آن حمایت کردند، یا راست افراطی آلمان یا مارین لوپن فرانسوی. تنها کاری که آنها انجام میدهند تقویت افراد و جنبشهای موجود است، چه ضد دگرباشان جنسی، چه ضد یهود، چه ضد مسلمانان، چه ضد مهاجران، چه ضد اوکراینیها، یا بالاتر از همه، ضد دموکراسی باشند. گاهی اوقات اینها پژواک رسانههای اجتماعی را نشان میدهند. گاه خبرنگاران و سخنگویانی را استخدام میکنند. گاه از شبکههای رسانهای که ساختهاند برای این منظور استفاده میکنند، و گاه آنها فقط به آمریکاییها تکیه میکنند تا این کار را برای آنها انجام دهند.
چه باید کرد؟
در اینجا یک حقیقت سخت وجود دارد: بخشی از طیف سیاسی آمریکا صرفاً دریافت کننده منفعل روایتهای استبدادی ترکیبی حاصل از روسیه، چین و امثال آنها نیستند، بلکه مشارکت کنندهای فعال در ایجاد و گسترش این روایتها هم هستند. مانند رهبران آن کشورها، راست ماگا آمریکا [MAGA عظمت را به آمریکا برگردان] نیز از آمریکاییها میخواهد که باور کنند که دموکراسی آنها منحط است، انتخابات آنها نامشروع است، تمدن آنها در حال مرگ است. رهبران جنبش ماگا علاقه دارند که نیهیلیسم و بدبینی را به مغز همشهریان خود پمپاژ کنند و آنها را متقاعد کنند که چیزی که آنها میبینند درست نیست. اهداف آنها به قدری مشابه است که به سختی میتوان بین راستگرایی آلترناتیو آنلاین آمریکایی و تقویتکنندههای خارجی آن تمایز قائل شد. تاکر کارلسون حتی ترس از یک انقلاب رنگی را در آمریکا ترویج داده است و این عبارت را مستقیماً از تبلیغات روسیه کش رفته است. چینیها نیز به آن ملحق شدهاند: اوایل امسال، گروهی از حسابهای کاربری چینی که قبلاً مطالب طرفدار چین را به زبان ماندارین پست میکردند، با استفاده از نمادهای MAGA و حمله به رئیسجمهور جو بایدن، پستهای خود را به زبان انگلیسی آغاز کردند. آنها تصاویر جعلی بایدن را در لباس زندان نشان دادند، سن او را مسخره کردند و او را یک پدوفیل شیطانپرست خواندند. یکی از حسابهای کاربری مرتبط با چین، ویدیویی را در RT بازنشر کرد که در آن دروغی که بایدن یک جنایتکار نئونازی را برای جنگ در اوکراین فرستاده بود، تکرار کرد. انتشار مجدد این دروغ توسط الکس جونز در رسانههای اجتماعی بازدید از آن را به حدود 400000 نفر رسید.
با توجه به اینکه بازیگران روسی و چینی اکنون به راحتی با عملیات پیامرسانی MAGA ادغام میشوند، جای تعجب نیست که دولت آمریکا در پاسخ به شبکه تبلیغاتی استبدادی تازه به هم پیوسته با مشکل مواجه باشد. پخشکنندههای خارجی تحت حمایت دولت آمریکا؛ صدای آمریکا، رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی، رادیو فردا، رادیو مارتی؛ هنوز وجود دارند، اما نه مأموریت آنها و نه بودجه آنها در سالهای اخیر تغییر چندانی نکرده است. سازمانهای اطلاعاتی همچنان به مشاهده آنچه روی میدهد ادامه میدهند اما آنها طبق تعریف بخشی از بحث عمومی نیستند. تنها نهاد نسبتاً جدید دولتی که با تبلیغات ضد دموکراتیک مبارزه میکند، مرکز تعامل جهانی Global Engagement Centerاست، اما در وزارت امور خارجه است و وظیفه آن تمرکز بر تبلیغات استبدادی خارج از ایالات متحده است. این مرکز که در سال 2016 تأسیس شد، جایگزین مرکز ارتباطات استراتژیک ضد تروریسم شد، که به دنبال خنثی کردن دولت اسلامی و سایر گروههای جهادی بود که جوانان را به صورت آنلاین جذب میکردند. در سالهای 2014 تا 2015، که مقیاس کمپینهای اطلاعاتی روسی در اروپا بیشتر شناخته میشد، کنگره مرکز تعامل جهانی را برای مقابله با کمپینهای تبلیغاتی روسی و چینی، ایرانی و سایر کشورها در سرتاسر جهان البته نه در داخل ایالات متحده تعیین کرد. در دولت ترامپ، این سازمان تحت هدایت رئیسجمهوری که خودش خطوط تبلیغاتی روسیه را در طول مبارزات انتخاباتی 2016 تکرار میکرد، تضعیف شده بود؛ پیامهایی چون «اوباما داعش را تأسیس کرد» و «هیلاری جنگ جهانی سوم را آغاز خواهد کرد».
امروز مرکز تعامل جهانی توسط جیمز روبین، سخنگوی سابق وزارت امور خارجه در دوره بیل کلینتون اداره میشود. این مرکز 125 نفر را در استخدام دارد و بودجهای معادل 61 میلیون دلار دارد که به سختی میتواند با میلیاردها دلاری که چین و روسیه برای ساخت شبکههای رسانهای خود هزینه میکنند، برابری کند. اما کمکم جای خود را پیدا کرده و کمکهای مالی کوچکی را به گروههای بینالمللی اعطا میکند که عملیات اطلاعات نادرست خارجی را ردیابی و افشا میکنند. اکنون با کمک سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده در شناسایی کمپینهای تبلیغاتی مخفی قبل از شروع آنها تخصص دارد. روبین این کار را «پیشسوزی» مینامد و آن را نوعی «تلقیح» توصیف میکند: «اگر روزنامهنگاران و دولتها بدانند که این اتفاقها رخ میدهند، آنگاه که شروع شوند، آنها را تشخیص خواهند داد».
افشای روابط روسیه در ماه نوامبر با وبسایتهای به ظاهر چپ بومی در آمریکای لاتین، از جمله Pressenza، یکی از این تلاشها بود. اخیراً، مرکز تعامل جهانی گزارشی درباره ابتکار آفریقا منتشر کرد، آژانسی که کمپین بزرگی را برای بیاعتبار کردن اقدامات بهداشتی بشردوستانه غربی برنامهریزی کرده بود، که با شایعاتی در مورد ویروس جدیدی که ظاهراً توسط پشهها منتشر میشود، شروع شده بود. ایده این بود که همانطور که تلاشهای روسیه به ایجاد فضای بیاعتمادی در مورد واکسنهای غربی در طول همهگیری کمک کرد، این گروه هم پزشکان، کلینیکها و فعالین بشر دوست غربی را بیاعتبار و فضای بیاعتمادی را در مورد پزشکی غربی ایجاد کنند. مرکز تعامل جهانی رهبر روسی پروژه، آرتم سرگیویچ کوریف را شناسایی کرد؛ گفته میشود که چندین کارمند از گروه واگنر به ابتکار آفریقا پیوسته بودند؛ و دو دفتر خود را در مالی و بورکینافاسو مستقر کردهاند. روبین و دیگران متعاقباً زمان زیادی را صرف صحبت با خبرنگاران منطقهای در مورد برنامههای ابتکار آفریقا کردند تا هنگام راه اندازی «مردم آنها را شناسایی کنند». دهها مقاله به زبانهای انگلیسی، اسپانیایی و سایر زبانها و هزاران پست در رسانههای اجتماعی این عملیات را شرح دادهاند. در نهایت، هدف ایجاد اتحادی از کشورهای دیگر است که میخواهند اطلاعات مربوط به عملیات اطلاعاتی برنامهریزی شده و در حال انجام را به اشتراک بگذارند تا همه بدانند که قرار است چه اتفاقی رخ دهد.
این ایده عالی است، اما هیچ آژانس معادلی در داخل ایالات متحده فعالیت نمیکند. برخی از شرکتهای رسانههای اجتماعی، در برخی موارد پس از اطلاعرسانی از سوی دولت ایالات متحده اما عمدتاً به تنهایی، تلاشهای کاملاً داوطلبانهای برای حذف تبلیغات دولتی خارجی انجام دادهاند. در ایالات متحده، فیسبوک یک واحد سیاست امنیتی ایجاد کرده که بهطور مرتب «رفتار غیراصولی هماهنگ شده» را کشف میکند، رفتارهایی که احتمالا به معنای حسابهای خودکار و یا آشکارا بخشی از یک عملیات برنامهریزیشده از منابع (معمولاً) روسی، ایرانی یا چینی هستند و بنابراین آنها را حذف میکند. نظارت بر این فعالیت برای افراد خارجی دشوار است، زیرا شرکتها دسترسی به دادههای خود را محدود میکنند و حتی ابزارهایی را که میتوان برای بررسی دادهها استفاده کرد کنترل میکند. در ماه مارس، متا اعلام کرد که تا ماه اوت، CrowdTangle را، ابزاری که برای تجزیه و تحلیل دادههای فیسبوک استفاده میشود، به تدریج حذف میکند و ابزاری را جایگزین آن میکند که تحلیلگران نگرانند استفاده از آن سختتر باشد.
ایکس (توئیتر سابق) نیز به دنبال فعالیتهای پروپاگاندای اینچنینی بود، اما تحت مالکیت ایلان ماسک، این تلاش داوطلبانه به شدت ضعیف شده است. فرآیند جدید «تأیید» با چک آبی به کاربران، از جمله کاربران ناشناس و طرفدار روسیه، اجازه میدهد تا این افراد برای تقویت پستهایشان پول پرداخت کنند. «تیم ایمنی» قبلی دیگر وجود ندارد. نتیجه: پس از فروریختن سد کاخوفکا در اوکراین در تابستان گذشته، یک فاجعه بزرگ زیستمحیطی و انسانی ناشی از بمباران روسیه طی هفتههای متمادی، این روایت غلط که اوکراین آن را ویران کرده است صدها هزار بار در X ظاهر شد. پس از حمله تروریستی داعش به یک سالن کنسرت در مسکو در ماه مارس، دیوید ساکس، کارآفرین سابق پیپال و یکی از نزدیکان ماسک، بدون هیچ مدرکی در X پست کرد که «اگر دولت اوکراین پشت این حمله تروریستی بود، که به نظر میرسد بوده، به احتمال زیاد ایالات متحده باید این کشور را کنار بگذارد.» پست کاملا بیاساس او 2.5 میلیون بار بازدید شد. در بهار امسال، برخی از رهبران جمهوری خواه کنگره بالاخره بحث درباره پروپاگاندای روسیه را آغاز کردند که پایگاه آنها و همکارانشان را «آلوده» کرده بود. بیشتر آن «پروپاگاندای روسیه» از داخل روسیه نمیآید.
طی چند سال گذشته، دانشگاهها و اندیشکدهها از تجزیه و تحلیل دادههای خود برای شناسایی شبکههای غیر معتبر در بزرگترین وبسایتها استفاده کردهاند؛ اما اکنون با مقاومت سیاستمداران جمهوریخواه وابسته به ماگا نیز مواجه شدهاند. در سال 2020، تیمهایی در دانشگاه استنفورد و واشنگتن، به همراه آزمایشگاه تحقیقات قانونی دیجیتال در شورای آتلانتیک و شرکت متخصص در تجزیه و تحلیل رسانههای اجتماعی Graphika، تصمیم گرفتند برای نظارت بر اطلاعات نادرست انتخابات همکاری کنند. رنه دی رستا، یکی از گردانندگان Election Integrity Partnership (مشارکت در صداقت انتخابات)، به من گفت که نگرانی اصلی کمپینهای روسیه و چین بود. دی رستا تصور میکرد که این مداخلات خارجی اهمیت چندانی ندارند، اما بر این باور بود که درک دامنه آنها مفید و از نظر آکادمیک جالب خواهد بود. او میگفت: «ببینید، نهادی که در ادعای تقلب، جعلی، تقلبی بودن انتخابات آمریکا و هر چیز دیگری، پیگیرترین است، ریاستجمهوری ایالات متحده است.»
«مشارکت در صداقت انتخابات» شایعات انتخاباتی را که از همه طیفهای سیاسی اعلام میشد دنبال کرد، اما متوجه شد که جناح راست ماگا بسیار پربارتر و مهمتر از هر منبع دیگری عمل میکند. «مشارکت در صداقت انتخابات» توسط دولت ایالات متحده سازماندهی یا هدایت نشده بود. دی رستا به من گفت که گهگاه به سکوهای [اینترنتی] میرسید، اما هیچ قدرتی نداشت که آنها را مجبور به اقدامی کند. با این وجود، این پروژه بر تئوری توطئه پیچیده MAGAworld متمرکز بود درباره سرکوب ادعایی آزادی بیان توسط دولت و همین منجر به حملات حقوقی و شخصی به بسیاری از دست اندرکاران این پروژه شد. این پروژه توسط برخی از روزنامهنگاران مرتبط با تحقیقات «فایلهای توییتر» ماسک و کمیته فرعی منتخب جیم جردن در مورد تسلیحات دولت فدرال، مورد هجمه قرار گرفت. مجموعهای از شکایتها مبنی بر اینکه دولت ایالات متحده به دنبال سرکوب سخنرانی محافظهکارانه بوده است، از جمله پروندهای که توسط میسوری و لوئیزیانا راهاندازی شد و اکنون به دادگاه عالی رسیده است، عملاً تلاش کردهاند سازمانهایی را که در مورد کمپینهای اطلاعاتی داخلی و خارجی، آشکار و پنهان، تحقیق میکنند، ساکت کنند. بیپروا بگویم که چه اتفاقی میافتد: در اینجا در ایالات متحده، جناح راست حزب جمهوریخواه فعالانه به آزار تلاشهای مشروع و با حسن نیت برای ردیابی تولید و انتشار اطلاعات ضد استبدادی میپردازد.
با گذشت زمان، حمله به «مشارکت در صداقت انتخابات» خود برخی از ویژگیهای یک عملیات کلاسیک اطلاعاتشویی را داشت. بدترین مثال مربوط به منبعی، در صفحه 183 گزارش نهایی پروژه پس از انتخابات 2020، و اشاره به 21897364 توئیت پس از انتخابات است. این بیانیه ساده در مورد اندازه پایگاه داده به یک شایعه نادرست و در عین حال دائماً تکراری دیگر تبدیل شده است: ادعای جعلی مبنی بر اینکه وزارت امنیت داخلی به نحوی با «مشارکت در صداقت انتخابات» برای سانسور 22 میلیون توییت توطئه کرده است. چنین چیزی هرگز رخ نداده است، و با این حال دی رستا گفت که «این مزخرفات در مورد 22 میلیون توییت دائما به عنوان شاهدی بر حجم زیاد دوگانگی ما ظاهر میشود». حتی در پرونده کنگره نیز از آن ذکر به میان آمده است.
از همین تاکتیکها علیه «مرکز تعامل جهانی» استفاده شده است. در سال 2021، «مرکز تعامل جهانی» به سازمان دیگری به نام «شاخص اطلاعات نادرست جهانی» (Global Disinformation Index) کمک مالی اعطا کرد که به توسعه ابزار فنی برای ردیابی کمپینهای آنلاین در شرق آسیا و اروپا کمک میکرد. «شاخص اطلاعات نادرست جهانی» نیز برای یک پروژه کاملاً نامرتبط و با بودجه جداگانه، مطالعهای را با هدف قرار دادن تبلیغکنندگان انجام داد که وبسایتهایی را که در معرض خطر انتشار روایتهای نادرست بودند، شناسایی کرد. دو سازمان محافظهکار که نام خود را در فهرست اخیر یافتند، از «مرکز تعامل جهانی» شکایت کردند، اگرچه این سازمان هیچ ارتباطی با ایجاد این فهرست نداشت. ماسک مجدداً بدون هیچ مدرکی توییت کرد: «بدترین نتیجه در سانسور و دستکاری رسانهای دولت ایالات متحده، آژانسی مبهم به نام «مرکز تعامل جهانی» است» و آن سازمان نیز در گردباد بیپایان توطئه و تحقیقات کنگره گرفتار شد.
من نیز درگیر چنین چیزی بودهام، زیرا در این فهرست آنلاین نامم بهعنوان «مشاور» «شاخص اطلاعات نادرست جهانی» قرار داشت، حتی با وجود اینکه چندین سال با هیچکس در سازمان صحبت نکرده بودم و حتی نمیدانستم که این فهرست یک وبسایت دارد اما به من هم حمله شد. یک الگوی قابل پیشبینی و خسته کننده دنبال شد: اتهامات نادرست (نه، من به کسی توصیه نکردم کسی را سانسور کنند) و تهدید به مرگ. البته تجربه من در مقایسه با تجربه دی رستا ملایم بود که به قول خودش متهم شد «رئیس یک مجتمع صنعتی سانسوری که وجود ندارد» است.
این داستانها نشانه مشکل بزرگتری هستند: از آنجایی که راست افراطی آمریکا و (به ندرت) چپ افراطی از گسترش روایتهای ضد دموکراتیک سود میبرند، برآنند هر گروهی را که میخواهد جلوی کارشان را بگیرند، ساکت یا سرکوب کنند. سناتور مارک وارنر، رئیس کمیته اطلاعات سنا، به من گفت که «ما در واقع امروز در مقابل تلاشهای خارجی برای تأثیرگذاری بر انتخابات 2024 کمتر از چهار سال پیش آمادهایم». این فقط به این دلیل نیست که کمپینهای تبلیغاتی اقتدارگرا با شروع استفاده از هوش مصنوعی پیچیدهتر شدهاند، به این دلیل است که «بدیهی است که یک محیط سیاسی در اینجا دارید که در آن آمریکاییهای بسیار بیشتری وجود دارند که به همه نهادها بیاعتمادتر هستند». و به این دلیل است که شکایتها، تهدیدها و تاکتیکهای بدنام کردن، واکنش نشان دادن دولت، مراکز دانشگاهی و شرکتهای فناوری را به حداقل رسانده است.
میتوان این را یک «توطئه» مخفیانه مستبدانه برای حفظ توانایی گسترش تئوریهای توطئه ضد دمکراتیک نامید، با این تفاوت که این یک راز نیست. همه اینها دقیقاً روی سطح تمام مسائل قابل مشاهده هستند. روسیه، چین و گاهی دیگر بازیگران دولتی همانند ونزوئلا، ایران، مجارستان بههمراه آمریکاییها برای بیاعتبار کردن دموکراسی، تضعیف اعتبار رهبران دموکراتیک و تمسخر حکومت قانون کار میکنند. آنها این کار را با هدف انتخاب ترامپ انجام میدهند که ریاست جمهوری دوم او به وجهه دموکراسی در سراسر جهان و همچنین ثبات دموکراسی در آمریکا بیشتر آسیب میرساند.
ترجمه: فاطمه لطفی
منتشر شده: هفته نامه صدا