عصر فراوانی با هزینه تولید صفر

ایلان ماسک، مدیرعامل تسلا، اخیراً مصاحبه جالبی با پادکست «All In» انجام داد (پادکست All In یک پادکست تجاری و فناوری آمریکایی ا‌ست که رویدادهای جاری، روندهای بازار، مسائل سیاسی و بینش‌های فعالین صنعتی را پوشش می‌دهد)

به گزارش «انرژی امروز» از روزنامه هم میهن، ماسک در این مصاحبه درباره آینده ربات‌های انسان‌نما و ابزارهای هوش مصنوعی صحبت کرد که «می‌توانند هر کاری را که ما می‌توانیم انجام دهیم، انجام دهند اما بهتر از ما». ماسک می‌گوید که احتمالاً چنین روندی تاثیر مثبتی بر جهان خواهد داشت، اما هشدار می‌دهد که همچنان ۲۰ درصد خطر «نابودی انسان» وجود دارد. او مفهوم هزینه نهایی صفر یعنی جایی که تولید هر چیز جدید هیچ هزینه‌ای ایجاد نمی‌کند را مطرح می‌کند.

به گفته ماسک «آینده، سرشار از رفاه است، آینده‌ای ا‌ست که عصر فراوانی ا‌ست، نه کمبود کالا و نه کمبود خدمات وجود نخواهد داشت و هر کسی می‌تواند هر آنچه را که می‌خواهد داشته باشد.» او اضافه کرد که با تلاش این صنعت، حدود ۸۰ درصد احتمال تحقق این آینده وجود دارد. خبرهایی که از شرکت تسلا می‌رسد مؤید این نکته است که این شرکت در حال کار بر روی ربات انسان‌نمای خود به نام آپتیموس است که هنوز مراحل توسعه را طی می‌کند.

ماسک می‌گوید که معتقد است این ربات‌های «همه‌کاره» روزی خواهند توانست برای شما کارهایی از قبیل محوطه‌سازی یا نگهداری از کودک یا حتی به پیاده‌روی بردن سگ شما را هم انجام دهند و قیمت‌شان هم چیزی در حدود ۲۰۰۰۰ دلار خواهد بود. ماسک پیش‌بینی کرده که اتومبیل‌های خودران و ربات‌های کمک‌کننده، ۲۰ درصد شانس ایجاد «بحران معنی» دارند، زیرا وظایف پَست را سریع‌تر و بهتر از انسان‌ها انجام می‌دهند و اگرچه ماسک درباره نابودی بشریت شوخی کرد، اما گفته که چالش بزرگ‌تر هوش مصنوعی این است که مردم دیگر نمی‌دانند با خودشان چه کنند.

پیش‌بینی دیگر ماسک این بود که تعداد ربات‌ها در ۳۰ سال آینده «بسیار از تعداد انسان‌ها بیشتر خواهد شد». او گفته که احتمالاً پنج یا شش سال طول می‌کشد تا ربات‌های آپتیموس به یک میلیون واحد تولید در سال برسند.

پس از تمامی این صحبت‌ها، ماسک، که تمایل خود را برای کار به‌عنوان مشاور در کمیسیون کارآیی دولت پس از بازگشت احتمالی دونالد ترامپ به قدرت اعلام کرده تا در هزینه‌های دولت صرفه‌جویی شود، نکته طلایی کل صحبت‌هایش را بیان کرد و آن اینکه «در دنیایی که هر تعداد ربات می‌توانند کارهایی را انجام دهند که انسان نمی‌خواهد انجام دهد هیچ محدودیت واقعی برای اندازه اقتصاد وجود ندارد.»

ماسک نوامبر سال گذشته هم در پایان اجلاس سران هوش مصنوعی در گفت‌وگویی همراه با ریشی‌ سوناک، نخست‌وزیر اسبق بریتانیا گفته بود: «من فکر می‌کنم ما در اینجا شاهد مخرب‌ترین نیروی تاریخ هستیم. ما برای اولین بار چیزی هوشمندتر از باهوش‌ترین انسان خواهیم داشت. به سختی می‌توان گفت دقیقاً آن لحظه چیست، اما زمانی فرا می‌رسد که نیازی به کار کردن نیست.

یکی از چالش‌های آینده این است که چگونه در زندگی معنا پیدا کنیم. بنابراین من نمی‌دانم که آیا این باعث می‌شود مردم راحت باشند یا ناراحت. اما به هر حال هر چه که بخواهید را می‌توانید آرزو کنید». او آن زمان گفته بود: «جهان وارد عصر فراوانی خواهد شد. ما درآمد پایه جهانی نخواهیم داشت، بلکه درآمد بالایی خواهیم داشت زیرا همه به این جن جادو دسترسی خواهند داشت.»

برخی از تحلیلگران در مقابل این سخنان ایلان ماسک گفته‌اند که رسیدن به چنین دنیایی به این معناست که ما مجبوریم برای ادامه دادن به این زندگی هر روز و به‌طور دائمی مهارت‌های خود را بیشتر کرده و مشاغل خود را دوباره ابداع کنیم تا بتوانیم در دنیایی که ماسک برایمان پیش‌بینی می‌کند دوام بیاوریم. به‌عنوان مثال متخصصانی چون رانسیمن می‌گویند هشدارهای آخرالزمانی در مورد از بین رفتن قریب‌الوقوع حرفه‌ها باعث می‌شود که آموزش یک وکیل یا حسابدار بسیار خطرناک‌تر از گذشته باشد.

در هر صورت سوال اصلی این گزارش این است که آیا در دنیایی که هوش مصنوعی و ربات‌ها همه‌کاره خواهند بود، هیچ محدودیت واقعی برای اندازه اقتصاد وجود نخواهد داشت؟ آیا این واقعاً آینده‌ای خواهد بود که عصر فراوانی ا‌ست و کمبود کالا و کمبود خدمات نخواهیم داشت؟ به نظر می‌رسد صحبت‌های ماسک نشانه‌هایی از تفکرات شخصی دارد که معتقد است می‌توان اقتصاد را به جایی رساند که هزینه‌ها را صفر کرد.

آینده بدون کار یا آینده بدون مشاغل؟

جرمی ریفکین، نظریه‌پرداز اقتصادی و اجتماعی، نویسنده، و مشاور سیاسی آمریکایی، کتاب‌های بسیاری نوشته است که جدیدترین این کتاب‌ها عبارتند از: عصر تاب‌آوری (۲۰۲۲)، معامله جدید سبز (۲۰۱۹)، جامعه هزینه‌های حاشیه‌ای صفر (۲۰۱۴)، انقلاب صنعتی سوم (۲۰۱۱)، تمدن همدل (۲۰۱۰)، و رویای اروپایی ( ۲۰۰۴). او در سال ۱۹۹۵ کتابی نوشت با عنوان «پایان کار» و پیش‌بینی کرد که ظهور فناوری‌های جدید به زودی ما را به جایی می‌رساند که بخش عمده‌ای از جمعیت جهان شغل خود را از دست خواهند داد. این نظریه‌ای ا‌ست که بر پایه آن مقالات بسیاری نوشته شده و حتی برخی دنیایی بسیار ترسناک را براساس این نظریه ترسیم کرده‌اند.

سال گذشته روزنامه گاردین در مقاله‌ای به قلم دیوید رانسیمن استاد سیاست در دانشگاه کمبریج و نویسنده چندین کتاب از جمله سیاست نیات خوب (۲۰۰۶)، ریاکاری سیاسی (۲۰۰۸) و تله اعتماد (۲۰۱۳) نوشت که «به‌طور شگفت‌انگیزی سخت است که بدانیم چه شغل‌هایی احتمالاً با ورود هوش مصنوعی انتخاب می‌شوند، اگرچه می‌توانیم مطمئن باشیم که دامنه و ویژگی اشتغال تغییر خواهد کرد.»

به اعتقاد او ربات‌ها در کارهای تکراری خوب هستند، حتی اگر این وظایف بسیار پیچیده باشند، اما این دست‌ساخته‌های بشری اغلب با اشکال ساده تعامل انسانی دست و پنجه نرم می‌کنند. به اعتقاد رانسیمن ربات‌ها می‌توانند برقصند، اما همچنان به طراحان رقص انسانی نیاز دارند تا قانع‌کننده به نظر برسند. در نهایت رانسیمن به این نتیجه می‌رسد که آینده شغلی لزوماً مجموعه پیچیده‌ای از روابط است که به احتمال زیاد آنچه ما از کار می‌فهمیم را تغییر می‌دهد نه از بین بردن آن را. روابطی بین افراد و ماشین‌ها وجود دارد که برخی از آنها روابطی با حاصل جمع صفر هستند (کار بیشتر برای آنها به معنای کار کمتر برای ما است)، اما بیشتر این روابط همچنان متقابل هستند.

پزشکانی که از فناوری برای تشخیص سرطان استفاده می‌کنند، باید مهارت‌های دیگری را در خود تقویت کنند؛ از جمله راه‌های بهتر برای برقراری ارتباط با آنچه ماشین‌ها می‌گویند. اما هنوز هم وظایفی برای مدیران، وکلا و متخصصان اخلاق وجود دارد که باید تصمیم بگیرند که آیا رابطه پزشک و ماشین مطابق انتظار پیش می‌رود یا خیر، و در صورت بروز مشکل چه کاری انجام دهند. در عصر هوش مصنوعی، کمبود کار در بیمارستان‌ها وجود نخواهد داشت.

به نوشته رانسیمن، انقلاب صنعتی بسیاری از انواع کارهای یدی را برای بشر تسهیل کرد و کل شیوه زندگی را تغییر داد اما همزمان مشاغل جدیدی به وجود آمد که وظایفی را به همراه داشتند که قبل از آمدن ماشین‌ها هرگز چنین وظایفی وجود نداشتند. این الگو بارها و بارها تکرار شده: فناوری جدید اشکال آشنای کار را تغییر می‌دهد اما آنچه به مشاغل دوام می‌بخشد این است که سازمان‌هایی که آنها را تولید می‌کنند طول عمر کافی دارند. بنابراین اگر چون رانسیمن به آینده مشاغل خوشبین باشیم و یا اندکی از بدبینی ریفکین‌گونه‌ای بکاهیم، احتمالاً حداقل به این زودی به «بحران معنی» مورد اشاره ایلان ماسک دچار نخواهیم شد، چون بالاخره لزوماً باید کسی باشد که ربات‌های کارگر ما را کنترل کند یا نه؟!

هزینه تولید چطور کاهش می‌یابد؟

اگر به گفته ماسک جهان قرار است وارد عصر فراوانی شود، پس باید هزینه‌های تولید به شدت کاهش یابد. آیا چنین جهانی قابل دستیابی ا‌ست؟

بشر تاکنون سه انقلاب در حوزه صنعت را شاهد بوده است. دو انقلاب اول را پشت سر گذاشته و به تازگی وارد انقلاب سوم شده‌ایم. اولین انقلاب صنعتی در اواخر قرن ۱۸ در بریتانیا با مکانیزه شدن صنعت نساجی آغاز شد. کارهایی که قبلاً با زحمت و با دست در صدها کلبه-کارگاه کوچک بافندگی انجام می‌شد در یک جا جمع شد و کارخانه متولد شد. مکانیزه شدن صنایع به‌معنی کاهش هزینه‌های تولید و افزایش مقدار محصولات بود.

انقلاب صنعتی دوم در اوایل قرن بیستم و زمانی رخ داد که هنری فورد بر خط مونتاژ متحرک تسلط یافت و عصر تولید انبوه را آغاز کرد. حالا از افزایش مقدار محصولات به تولید انبوه محصولات قدم گذاشته‌ایم. باز هم هزینه‌های تولید انبوه کمتر شد. بنابراین دو انقلاب صنعتی اول و دوم با تولید انبوه و کاهش هزینه‌ها، مردم را ثروتمندتر و شهرنشین‌تر کرد.

اکنون در انقلاب سوم به سر می‌بریم. تولید در حال دیجیتال شدن است و محققان بر این باورند این امر می‌تواند نه‌تنها تجارت و اقتصاد، بلکه همه چیز دیگر را نیز تغییر دهد. برگردیم به موضع جرمی ریفکین. ریفکین دو کتاب مشهور دارد با‌ عنوان‌های «انقلاب صنعتی سوم» و «جامعه هزینه‌های حاشیه‌ای صفر» که در ایران «هزینه‌ی نهایی صفر» ترجمه شده است. او در اولی ایده‌های انرژی‌های تجدیدپذیر و اقتصاد مبتنی بر اشتراک‌گذاری را مطرح می‌کند و در کتاب «هزینه‌ی نهایی صفر» این ایده‌ها را تکمیل می‌کند.

ریفیکن را مبتکر اصلی برنامه پایداری اقتصادی بلندمدت به نام «انقلاب صنعتی سوم» می‌دانند و پارلمان اتحادیه‌ی اروپا در سال ۲۰۰۷ طی بیانیه‌ای آن را رسماً به عنوان خط مشی آتی خود اعلام کرد. او در کتاب «انقلاب صنعتی سوم» بر این باور است که «انقلاب صنعتی سوم، حداقل دورنمایی فراهم می‌کند که طبق آن فقیرترین کشورهای جهان، آن‌ها که تقریباً از انقلاب‌های صنعتی اول و دوم نصیبی نبردند، بتوانند در نیم قرن آینده، به عصر تازه سرمایه‌داری توزیع شده، جهش کنند. وظیفه خطیر ما در حال حاضر، بهره‌برداری از سرمایه دولتی، سرمایه بازار و به‌ویژه سرمایه اجتماعی انسان‌ها در خدمت رسالت گذار دنیا به نظام اقتصادی انقلاب صنعتی سوم و عصر پساکربنی است. دگرگونی در چنان مقیاسی مستلزم جهش همزمان به عرصه هوشیاری زیست کره است.

فقط وقتی خود را متعلق به یک خانواده جهانی دنباله‌دار بدانیم که فقط نوع بشر را شامل نشده، بلکه تمام همسفران ما در این اقامت تطوری در سیاره زمین را نیز در بر می‌گیرد، قادر خواهیم شد که جامعه زیست کره مشترک خودمان را نجات داده و برای نسل‌های آینده، جان تازه‌ای به کالبد این سیاره بدمیم». ریفکین به بررسی چگونگی ادغام فناوری اینترنت و انرژی‌های تجدیدپذیر برای ایجاد یک «انقلاب صنعتی سوم» می‌پردازد. او از ما می‌خواهد صدها میلیون نفر را تصور کنیم که انرژی سبز خود را در خانه‌ها، ادارات و کارخانه‌هایشان تولید می‌کنند و آن را در یک «اینترنت انرژی» با یکدیگر به اشتراک می‌گذارند، یعنی درست مانند آنچه که ما اکنون اطلاعات را به صورت آنلاین ایجاد و به اشتراک می‌گذاریم.

او ۵ رکن برای انقلاب صنعتی سوم می‌شمارد: (۱) گذار به انرژی‌های تجدیدپذیر، (۲) تبدیل ساختمان‌ها به نیروگاه‌های میکرو سبز برای جمع‌آوری انرژی‌های تجدیدپذیر در محل، (۳) استقرار هیدروژن و سایر فناوری‌های ذخیره‌سازی در هر ساختمان، (۴) استفاده از فناوری اینترنت برای تبدیل شبکه برق به یک اینترنت انرژی که درست مانند اینترنت کنونی عمل می‌کند و (۵) گذار ناوگان حمل‌و‌نقل به وسایل نقلیه برقی پلاگین [خودروی هیبریدی که برای حرکت از موتور احتراق داخلی سنتی، یک موتور الکتریکی و یک باتری قابل شارژ استفاده می‌کند] و سلول سوختی.

بر این اساس اقتصاد انقلاب صنعتی سوم به میلیون‌ها نفر اجازه می‌دهد تا اطلاعات و انرژی مجازی خود را تولید کنند. در عصر جدید، هر کس به‌طور بالقوه می‌تواند خودسازنده باشد و در این میان نقش چاپگرهای سه‌بعدی بسیار برجسته‌تر می‌شود.

چاپگر سه‌بعدی می‌تواند مانند یک دستگاه فتوکپی چندین نسخه از هر کالایی را تولید کند. انواع کالاها، از جواهرات گرفته تا تلفن همراه، قطعات خودرو و هواپیما، ایمپلنت‌های پزشکی و باتری‌ها به‌صورت چیزی که به آن «ساخت افزایشی یا ساخت افزودنی» گفته می‌شود «چاپ» می‌شوند و آن را از «ساخت کاهشی» (یعنی ساخت اشیا با حذف تدریجی مواد از یک بلوک یا ورق جامد) متمایز می‌کند.

کارشناسانْ بسیار نسبت به آینده ساخت افزودنی خوش‌بین هستند، زیرا این فرآیند به کمتر از ۱۰ درصد از مواد خام مصرف‌شده در تولید سنتی نیاز دارد و انرژی کمتری نسبت به تولید کارخانه‌های معمولی مصرف می‌کند، بنابراین هزینه‌ها را تا حد زیادی کاهش می‌دهد. مقدار انرژی صرفه‌جویی‌شده در هر مرحله از فرآیند تولید دیجیتال، یعنی از کاهش مواد مصرف‌شده تا انرژی کمتری که برای ساخت محصول صرف می‌شود، وقتی در مقیاس اقتصاد جهانی بررسی شود، منجر به افزایش کیفی بهره‌وری انرژی می‌شود آن هم فراتر از هر چیزی که در انقلاب‌های صنعتی اول و دوم قابل تصور بود.

هزینه صفر می‌شود؟

بسیاری بر این باورند که اختراع دستگاه چاپ گوتنبرگ علاوه بر توسعه فرهنگی جوامع، توسعه سیاسی و اقتصادی را نیز به همراه داشت. حال در عصر جدید پرینترهای سه‌بعدی و انرژی‌های تجدیدپذیر و فناوری اینترنت، به دموکراتیک شدن تولید منجر می‌شود، تولید دموکراتیک مزیت دیگری به همراه دارد: مزیت کاهش هزینه‌های بازاریابی. به دلیل ماهیت متمرکز فناوری‌های ارتباطی انقلاب‌های صنعتی اول و دوم، یعنی روزنامه‌ها، مجلات، رادیو و تلویزیون، هزینه‌های بازاریابی بالا بود و درنتیجه شرکت‌های غول‌پیکری که می‌توانستند بودجه قابل توجهی را برای بازاریابی محصولات و خدمات خود اختصاص دهند، محبوبیت داشتند. اما اینترنت بازاریابی را از یک هزینه قابل‌توجه به هزینه ناچیز تبدیل کرده و شرکت‌های نوپا، کوچک و متوسط ​​هم اجازه یافتند تا کالاها و خدمات خود را در فضای مجازی گسترده عرضه کنند و حتی قادر شوند به رقابت با بسیاری از غول‌های تجاری قرن ۲۱ برخیزند.

با گسترش فناوری پرینت سه‌بعدی در محل، تولید به‌موقع محصولات هزینه‌های لجستیک را نیز با امکان صرفه‌جویی عظیم در حوزه انرژی کاهش می‌دهد. هزینه حمل‌و‌نقل محصولات در دهه‌های آینده به شدت کاهش خواهد یافت زیرا مجموعه‌ای فزاینده از کالاها به صورت محلی در هزاران کارخانه تولید خْرد ساخته و به صورت منطقه‌ای توسط کامیون‌هایی که سوخت آنها از برق سبز و هیدروژن تولید شده در محل تامین شده حمل می‌شوند.

مقیاس جانبی انقلاب صنعتی سوم به شرکت‌های کوچک و متوسط ​​اجازه شکوفایی می‌دهد. با این حال، شرکت‌های جهانی ناپدید نخواهند شد. در عوض، این شرکت‌ها به طور فزاینده‌ای از تولید‌کنندگان و توزیع‌کنندگان اولیه به مدل‌های کسب‌وکار تجمیعی دگردیسی پیدا می‌کنند. در عصر جدید اقتصادی، نقش این شرکت‌ها هماهنگی و مدیریت شبکه‌های متعدد تجارت در سراسر زنجیره ارزش خواهد بود.

آنچه که ریفکین قصد توضیح آن را دارد چیزی شبیه به همین مطلبی‌ است که در سطرهای فوق خواندیم. چنین دنیایی هم‌اکنون هم کمابیش قابل مشاهده است و احتمالاً همه ما تجربه زیست در چنین اقتصادی را داشته‌ایم. فرض کنید یک کتاب را به‌صورت فایل پی‌دی‌اف از اینترنت دانلود می‌کنید و هیچ پولی هم بابت آن پرداخت نمی‌کنید. در واقع تولید این کتاب برای نویسنده شاید هزینه‌بر بوده اما دانلود‌کننده هیچ هزینه‌ای به‌غیر از هزینه اینترنت، که در قیاس با آن بسیار ناچیز است، پرداخت نمی‌کند. تصور کنید چنین اتفاقی برای تمامی کالاها رخ دهد.

ریفکین می‌گوید پدیده‌های اقتصادی تا حد زیادی زاییده‌ی جامعه هستند و دیر یا زود، جای خود را به پدیده‌ی اقتصادی دیگری می‌دهند. او در کتاب خود نشان می‌دهد که اینترنت اشیاء و انرژی رایگان، جامعه‌ای با هزینه‌ نهایی صفر را پدید می‌آورند. ریفکین می‌نویسد ما در حال حرکت به سمت جامعه‌ای پس از مصرف هستیم که در آن مالکیت چیزها دیگر اهمیتی ندارد.

ریفکین البته دو مانع جدی را متصور است که ممکن است مانع از پیشرفت کامل انقلاب صنعتی سوم شود. اولین مورد مربوط به قانونی‌ است که به «بی‌طرفی خالص شبکه» پایان می‌دهد. بی‌طرفی خالص این اصل است که ارائه‌دهندگان خدمات اینترنتی و دولت‌ها باید با همه داده‌های موجود در اینترنت به طور یکسان رفتار کنند، بدون اینکه تبعیض یا هزینه متفاوتی بر اساس کاربر، محتوا، سایت، پلتفرم، برنامه، نوع تجهیزات متصل و روش‌های ارتباطی اعمال کنند. شرکت‌های کابلی و ارائه‌دهندگان اینترنت اما به شدت برای دریافت حق پرمیوم برای دسترسی به اینترنت لابی می‌کنند.

این به افراد ثروتمند امکان دسترسی اولویت‌دار یعنی سریع‌تر و گسترده‌تر به اینترنت می‌دهد. دومی مربوط به اختلالات عمیق در چرخه آب به دلیل گرم شدن کره زمین است که احتمال دارد پیامدهای فاجعه‌باری برای تولید غذا داشته باشد. ریفکین استدلال می‌کند شاید زمانی که همه چیز عملاً رایگان شد، تقلا برای آنچه نیاز دارید چندان سخت نباشد. او به چشم‌انداز جان مینارد کینز، فیلسوف و اقتصاددان برجسته قرن بیستم و بنیانگذار مکتب فکری اقتصاد کینزی در علم اقتصاد، به آینده‌ای اشاره می‌کند که در آن برای رفع نیازهای اساسی همه نیروی کار کمی لازم داریم و مردم بیشتر وقت خود را صرف اوقات فراغت می‌کنند و او می‌گوید که این چشم‌انداز به زودی محقق خواهد شد. پس آن «بحران معنی» مورد اشاره ماسک محقق می‌شود؟ مسئله این است که مدینه فاضله کینزی به یک دلیل بسیار ساده تحقق نیافته است: همیشه چیزهای دیگری هم برای آرزو کردن وجود دارد.

آیا دنیای ماسکی یا ریفکینی قابل دستیابی‌ است؟

تیم اوگدن، مدیرعامل «ابتکار دسترسی مالی» در دانشگاه نیویورک و نویسنده کتاب «تویوتا در آتش» معتقد است اقتصادهای مبادله‌ای و اشتراکی به شدت ناکارآمد هستند. به همین دلیل است که این اقتصادها امروزه فقط نیش مارکت یا بازارِ جاویژه هستند که بر روی یک نیاز ویژه یا یک کالای ویژه متمرکزند. فناوری برخی از این ناکارآمدی‌ها را کاهش می‌دهد، اما نه همه آنها را.

ریفکین معتقد است که انجمن‌های تعاونی به زودی شرکت‌ها را سرنگون خواهند کرد چون این شرکت‌ها نیاز به سرمایه و هماهنگی زیادی دارند. اوگدن می‌گوید دلیل اینکه شرکت‌ها بسیار رایج هستند این است که ارزان‌ترین راه را برای همسو کردن منافع رقابتی سهامداران متعدد- از سرمایه‌گذاران گرفته تا مدیران و کارمندان- فراهم می‌آورند. هیچ چیز در مورد اینترنت، انرژی خورشیدی یا چاپ سه‌بعدی وجود ندارد که بتواند این واقعیت را تغییر دهد که افراد نیازها و خواسته‌های متناقضی دارند.

به نوشته اوگدن بازارها ناقص هستند، اما بهتر از بسیاری از گزینه‌ها در بیشتر موقعیت‌ها کار می‌کنند.  درباره پرینترهای سه‌بعدی هم انتقاداتی به تصورات ریفکین وجود دارد. منتقدین از هزینه‌های مواد اولیه لازم برای چاپ در چاپگرهای سه‌بعدی سوال می‌کنند که هرگز امکان ندارد این هزینه صفر شود. چاپگر سه‌بعدی که غذا تولید می‌کند به مواد اولیه غذایی نیاز دارد و چاپگری که خانه تولید می‌کند به مواد اولیه برای ساخت خانه. این هزینه‌ها هرگز نمی‌توانند صفر باشند.

اریک استیون ریموند، نویسنده کتاب «کلیسای جامع و بازار» که ریفکین هم در کتاب خود به او اشاره دارد، می‌نویسد: زمانی که کامپیوترها گران بودند، اقتصادِ صنعتی‌سازی انبوه و ساختارهای مدیریت متمرکز بر آنها حاکم بود. ریفکین اذعان می‌کند که این موضوع در مورد طیف گسترده‌ای از کالاها صادق است، اما در واقع هرگز با این سوال دست و پنجه نرم نمی‌کند که چگونه هزینه‌های سرمایه‌ای آن کالاهای دیگر را تا جایی پایین بیاورد که دیگر بر هزینه‌های نهایی تسلط نداشته باشند. ریموند در ادامه تاکید دارد که: ریفکین دائماً تمایز بین «صفر» و «نزدیک به صفر» را در هزینه‌های نهایی رد می‌کند. او نه‌تنها آرزو دارد هزینه‌های سرمایه‌ای را نادیده بگیرد، بلکه سعی می‌کند خوانندگانش را به این باور برساند که «نزدیک به صفر» همیشه می‌تواند «صفر» باشد.

ریموند در نهایت می‌نویسد به‌طور کلی، برداشت ریفکین در مورد اقتصادِ تولید این جمله معروف اورول را یادآور می‌شود که: «برای باور کردن چنین چیزهایی باید بخشی از طبقه روشنفکر جامعه بود: چون مردم عادی نمی‌توانند چنین احمق باشند.»

به هر حال حتی اگر پیش‌بینی‌های ایلان ماسک چیزی شبیه همان جمله اورول باشد که تنها با تعلق به طبقه روشنفکر می‌توان آن را باور کرد، آنچه که تاکنون از ماسک و شرکت‌های زیرمجموعه آن دیده شده است، دستیابی گاه آرام و گاه سریعش به آن رویاهایی ا‌ست که روزگاری تنها طبقه روشنفکر باور داشتند اما امروزه دیگر رویا نیستند. آیا می‌توان امیدوار بود عصر فراوانی ادعایی ماسک، کشورهای دچار قحطی را نجات دهد؟

برچسب ها
مشاهده بیشتر

فاطمه لطفی

• فوق لیسانس مهندسی محیط زیست • خبرنگار تخصصی انرژی • مترجم کتابهای عطش بزرگ، تصفیه پسابهای صنعتی، تصفیه آب، استفاده مجدد از آبهای صنعتی، فرایندها و عملیات واحد در تصفیه آب و ساز و کار توسعه پاک

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن