چرا انرژی هستهای به آنجا که باید میرسید نرسید؟
امروزه به خاطر مشکلات مربوط به گرمایش جهانی، نیروگاههای هستهای دوباره در صدر راهحلهای اقلیمی قرار گرفتهاند. اما چرا تاکنون این نیروگاهها آنطور که باید و شاید نتوانستهاند بخش بزرگی از راهحل مقابله با گرمایش جهانی باشند؟
به گزارش «انرژی امروز» از اویل پرایس، یکی از نتایج اجلاس اقلیمی گلاسکو (COP26) این بود که باید انرژی هستهای برای تولید برق در اولویت قرار گیرد. اما چرا تاکنون این نوع تولید برق آنطور که باید و شاید نتوانست انتظارات را برآورده سازد و چرا مدافعان انرژی هستهای دههها به مدلهایی چسبیدند که کارایی لازم را نداشت.
کارشناسان بر این باورند که مشکل در این است که انرژی هستهای چطور باید در تصویر اقتصادی و اجتماعی تطابق یابد. توماس هیوز تاریخنگار تکنولوژی، تکنولوژی را نه فقط نوع ماشین و نرمافزار میبیند بلکه یک سیستم کلی مرکب از اجزای فنی، اقتصادی، ایمنی و دیگر اجزا در نظر میگیرد که همه باهم برای رسیدن به یک هدف کار می کنند. بر این اساس مهندسانی که به دنبال این بودند موتورهای زیردریاییهای اتمی را بزرگتر کنند، حتی آنهایی هم که موفق شدند، درواقع سیمای اصلی را از دست دادند.
اول هزینه ساخت مطرح است. سازندگان ابتدا بر این تصور بودند که ساخت یک نیروگاه هستهای چیزی شبیه به ساخت یک نیروگاه زغال سنگی است حالا کمی بزرگتر. این اشتباه بود. یک نیروگاه هسته ای پروژه ای عظیم است و درست مثل دیگر پروژههای عظیم، تیمهای بزرگ و منابع مالی بزرگ میخواهد و باید خیلی زودتر از زمانی که بازار به خروجی آن نیاز دارد برنامهریزی و ساخته شود. افزایش هزینهها در این پروژهها غیرقابل اجتناب است. بسیاری از سازندگان پروژههای قدیمی را کنار میگذارند و در نتیجه تجربهای از این پروژهها به دست نمیآورند. از طرفی در هنگام ساخت یک نیروگاه هستهای اگر به این نتیجه برسید که فقط به نیمی از تولید این نیروگاه نیاز دارید نمیتواند کل نیروگاه را نصفه و نیمه بسازید. یا باید همهاش ساخته شود یا هیچ چیزاش.
برای همین است که در بحث نیروگاههای هستهای بیشتر نیروگاههای هستهای کوچک جلب توجه میکنند، نیروگاههای هستهای در حد یک کارخانه، یا واحدهای مدول. با این نیروگاهها میتواند طراحی را در جاهای دیگر هم تکرار کرد و احتمالا سریعتر هم پیش رفت. این فرایند خطرات ساخت را کم کرده و توقف در صورت نیاز آن را آسانتر میکند.
دوم موضوع ایمنی مطرح است. شاید کسی تمامی مرگ و میرها و آسیبهایی که نیروگاههای هستهای باعث و بانی آن بودهاند را با آسیبهای نیروگاههای زغال سنگی یا معادن و دکلهای حفاری نفت کنار هم گذارد و به این نتیجه برسد که نیروگاههای هستهای ایمنتر هستند. اما به واقع حوادث مربوط به نیروگاههای هستهای هرچند نادر هستند اما میتوانند به ویژه فاجعهبار باشند و به جابجایی هزاران نفر و به خطر انداختن قابلیت زیست زمین منجر شوند.
این تحلیل ریسکها در احتمال رخ داد یک اتفاق متمرکز هستند نه در شدت فاجعه بار بودن یک رخ داد.
مردم معمولا بدترین حالت را در نظر میگیرند. در نتیجه بخش بزرگی از مردم از نیروگاههای هستهای وحشت دارند.
و سومین دلیل، مشکل زائدات هستهای است. چطور باید در محلهای موقت نگهداری مواد هستهای این زبالهها را نگهداری کرد، یا چطور در غارهای سنگی آنها را دفن کرد. مردم نگران حملات تروریستی و احتمال نشت هستهای هم هستند. مردم لاس وگاس اجازه نمیدهند زبالههای هستهای در نزدیکی محل زندگی آنها دفن شود. تاسیسات هستهای هنوز آنجا هستند اما به بهرهبرداری نرسیدهاند.
برخی نیروگاههای هستهای درحالی طراحی میشوند که مشکل ذخیرهسازی زبالهها را حل نکرده مشکل دیگری به وجود میآورند و آن محصولات جنبی است که میتوانند به عنوان سلاح هستهای از آنها استفاده کرد.
انتظار داریم سازندگان جدید نیروگاههای هستهای از تدبیر راه حلی برای زبالههای هسته ای سرباز زنند چون کنترلی بر آن ندارند. برخی مناطق نیروگاههای هستهای را صرفا به این دلیل انتخاب کردهاند که شغل خوب و درآمد بالا برایشان به ارمغان آورد. بنابراین نیروگاههای هستهای موجود برایشان بسیار با ارزش خواهد بود.
در نهایت سازندگان نیروگاه های هسته ای به این نتیجه نرسیدند که نیروگاه های هسته ای برای موارد مربوط به تولید تجاری مناسب نیستند. این پروژه ها از اول تا به آخر پروژه هایی دولتی هستند. شرکت های خصوصی فقط می توانند اوپراتور این نیروگاه ها باشند. آنها نمی توانند از عهده خطرات احتمالی این نیروگاه ها برآیند.
کارشناسان انتظار دارند دولت ها در زمینه ساخت نیروگاه های هسته ای از خود تحرک بیشتری نشان دهند.
در نهایت توسعه دهندگان نیروگاه های هسته ای به فکر بهبود وضعیت نیروگاه های قدیمی هستند اما هنوز به این نتیجه نرسیده اند که چگونه باید جوامع بیشتری را آماده پذیرش این نیروگاه ها کنند و چطور این نیروگاه ها را ایمن تر از گذشته بسازند.