هزا ر راه نرفته
اگر به تعریف مدیریت رجوع کنیم، آن را علم و هنر استفاده از منابع باید درنظر گرفت؛ بهگونهایکه بتوان امکانات محدود را با نیازهای نامحدود مطابقت داد. در این میان، پرسشی که مطرح میشود این است که مخاطب مدیر کیست که در پاسخ، باید گفت: «مردم»، «بنگاه» و «جامعه». تعیین گروه این مخاطبان نیز به سطح مدیریت اعم از مدیریت میانی، پایه، استراتژیک یا کلان برمیگردد. البته باید توجه داشت در هر سطحی از مدیریت که قرار بگیرید، جامعۀ مخاطبی دارید که ممکن است مردم، کارکنان، کشور یا جهان باشد که وجه مشترک تمامی اینها، مردم هستند. انسان ها به طور کلّی آرزوهای سیریناپذیری دارند و در عین حال، باید توجه داشت که امکانات، محدود است. اما اینکه چگونه بتوانیم اینها را بههم نزدیک کنیم، وظیفه و کارکرد مدیریت است.وقتی صحبت از منابع میکنیم، باید توجه داشت که منابع همۀ بحث مدیریت را تشکیل نمیدهد. امروزه و در بحث مدیریت 20درصد منابع را مشهود و 80درصد دیگر را نامشهود درنظر می گیرند که عبارتند ازفنّاوری، فرایندها و ساختارها. در مقایسة یک واحد پتروشیمی در 2 کشور مختلف، با وجود خوراک و تجهیزات یکسان، تفاوتهای بسیاری را در محصولات و عواید اقتصادی آن مشاهده میکنیم که بدون تردید، نقش مدیریت در ایجاد این تفاوتها، بسیار حائز اهمیت است. نتیجه این میشود که یک واحد، سودآور خواهد شد و دیگری، ضرر میدهد. یک واحد رقابت میکند و موفق است و وارد بازارجهانی میشود، اما واحد دیگر نمیتواند موفق باشد و بهدنبال خوراک ارزان و حمایتهای دولتی خواهد بود.
تغییر پارادایم ها و رویکردهای مدیریتی
امروزه در دنیا مدیران حوزۀ منابع انسانی بیشترین درآمد و حقوق را دارند، درصورتیکه فنّیها و پزشکان به اندازۀ آنها درآمد ندارند؛ زیرا مدیران منابع انسانی با انسانها سروکار دارند و همین انسانها، باید از منابع طبیعی، خلق ارزش کنند. در علم ریاضی، 2 به اضافۀ 2 همیشه 4 خواهد شد، اما در مدیریت، نتیجه همیشه 4 نیست و میتواند 3 یا 5 هم باشد. دلیل این موضوع نیز همان بهرهوری، راندمان و هنر مدیریت است و اینکه، چگونه باید سازمان را اداره کرد تا کارکنان، راضی و بهره ور باشند. این یک واقعیت گریزناپذیر است که رضایتمندی کارکنان، عامل بسیار مؤثری در ارتقای سازمان است. اینکه مدیر باید چگونه سازمان را اداره کند تا بتواند به هدفهایش برسد، بههیچ وجه کار سادهای نیست. کارکنان و عموم مردم، خیلی از کمبودها رنجیدهخاطر نمیشوند، بلکه آنها عموماً از تبعیض رنجیده میشوند و برهمین اساس، معتقدم مشکلات مدیریتی در کشور، بسیار فراتر از آنچه تصور میشود، وجود دارد. باید بر این موضوع متمرکز شد که مدیر، چگونه میتواند و باید کارها را به خوبی انجام دهد تا موفق باشد و چرا با تغییر مدیران ارشد در کشور ما، سازمانها اینگونه متلاطم میشوند؟ رویکرد سیستمی، چالش اصلی مدیریت کشورمدیر از رهگذر ایجاد سیستم میتواند موفق باشد، زیرا در غیر این صورت با تغییر مدیریتها، ساختارهای قدیمی به جای قبل خود برمیگردند. اگر موفق به طراحی و استقرار سیستم مناسب در سازمان ها شویم، با تغییر مدیریتها و دولت ها، تنش در سازمان کمتر میشود. معتقدم هیچ راهی برای ادارۀ خوب و کمهزینۀ کشور، بهجز استفاده از سیستم مدیریت، آن هم با رویکرد مشارکتی نداریم. اگر می توانستیم منابع طبیعی عظیم کشور ازجمله نفت و گاز را به طور بهرهور به خدمت بگیریم، حتماً باید توید ناخالص داخی و درآمد سرانۀ بهتری در مقایسه با وضعیت کنونی می داشتیم. روند کنونی نشان میدهد در مدیریت بهینۀ منابع، بهشدت دچار مشکل هستیم. با این پرسش ها همواره مواجه هستیم که به راستی چرا شدت انرژی ما 2.5 تا 3 برابر جهان است؟ چرا میزان مصرف فراورده های ما تقریباً برابر با چین است؟ چرا سرانۀ مصرف آب ما، با وجود اینکه کشور خشکی هستیم، بیشتر از متوسط جهانی است؟ چرا در ضایعات اینقدر بیمهابا عمل میکنیم و بسیاری از چراهای دیگر. برهمین اساس باید توجه داشته باشیم که نقش مدیریت، بسیار کلیدی است و باید بپذیریم که به مبانی و الزام های مدیریت علمی توجه کنیم. البته منظورم مدیریت بر منای مکتب تیلوریسم نیست، بلکه باید بپذیریم مدیریت، علم است و هنر و باید به مدیران که یکی از مهمترین سرمایههای ملّی محسوب می شوند، بهای مناسبی بدهیم.
دولت، قفل شده است
سیستم، مجموعهای از اجزاست که تعامل منطقی با هم دارند و برای اینکه بتوان سازمان را به هدف رساند، باید قادر باشیم اجزای آن را به خوبی شناسایی و تعریف کنیم. توجه به این مسئله از آن رو حائز اهمیت است که ساختار اداری ما، بسیار بوروکراتیک، سنّتی و کمبهره است. بهترین گواه آن هم این است که شمار کارکنان دولت ایران با کارکنان دولت ژاپن و هم زمان، نسبت میان درآمد سرانه و میزان صادرات ما با آنها اصلاً قابل مقایسه نیست.بد نیست به این موضوع توجه داشته باشیم که درحال حاضر، کشور با چه وضعیتی مواجه است؛ دولت هرچه درمی آورد، خرج خودش میکند و این در حالی است که درآمدهای دولت شامل عواید حاصل از فروش نفت و مالیات است. هم اکنون بیش از 90درصد بودجۀ کشور اختصاص به ردیف های جاری دارد و وضعیت بودجۀ عمرانی کشور بسیار نامناسب است. بودجۀ جاری یعنی پولی که دولت خرج خودش میکند،. درحالی که سال گذشته 15تا20 هزار میلیارد تومان به طرح های عمرانی کشور اختصاص داده شد، اما بیش از 280هزار میلیارد تومان هزینۀ مخارج جاری دولت شده و این میزان، سال به سال هم افزایش مییابد. با این روند، طبیعی است که منابع مالی قابل توجهی برای دولت باقی نمیماند. با تداوم شرایط کنونی، این واقعیت را باید پذیرفت که تقریباً دولت، قفل شده است. باید اندیشید که چگونه می توان از چنین شرایطی رها شد؟
نیازمند حمایت همۀ ارکان نظام هستیم
راهکار پیشنهادی برای برون رفت از وضعیت موجود، این است که باید تجربۀ ژاپن و کشورهای توسعهیافته را مدّنظر قرار دهیم. یعنی نقش دولتها را محدودکردن و به جایگاه اصلی دولت برگشتن؛ یعنی بازگشت به وظیفۀ اصلی دولت که سیاستگذاری است و نه تصدی گری؛ یعنی دولت باید سیاستگذار و ناظر، نه عامل باشد. درواقع باید توجه داشت که دولتها نباید بنگاهداری کنند و هرچقدر که امکان پذیر است، باید بار اجرایی دولت را کاهش داد. البته برای اجرایی شدن چنین وضعیتی، نیازمند آن هستیم که مسئولان ارشد دولت تصمیم بگیرند و همۀ ارکان نظام نیز حمایت کنند. برای موفقیت در این امر، فقط عزم دولت کافی نیست و همۀ ارکان نظام باید به دولت کمک و از چنین روندی، حمایت کنند تا تصمیم های بزرگ و استراتژیکی گرفته شود.نفت و صنعت نفت، موتور محرکۀ اقتصاد و صنایع کشور است و اگر این موتور راه بیفتد و به خوبی کار کند، اقتصاد کشور هم راه میافتد و شکوفا می شود. در ایران، سالهایی داشتیم که نفت، بیشترین رشد را داشت و بهتبع آن، اقتصاد کشور هم با شکوفایی و رشد مواجه بود. اقتصاد ما بهشدت از نفت تأثیر میپذیرد و بنابراین هر نوسانی در نفت، آثار خود را در اقتصاد میگذارد. برای شکوفایی بخش نفت و به تبع آن، تمام اقتصاد و صنایع کشور نیز معتقدم 2 راه بیشتر وجود ندارد که عبارتند از استفادۀ حداکثری از منابع داخلی و جذب منابع خارجی. معتقدم با کاربست مدیریت علمی نوین و استفادۀ بهینه و بهره ور از منابع داخلی و همچنین فراهم آوردن بسترهای جذب سرمایه گذاری خارجی، بسیاری از مشکلات کنونی ازجمله رونق اقتصادی و اشتغال زایی برای جوانان، مرتفع خواهند شد. این مهم، محقق نخواهد شد مگر با ایمان و باور به سند چشمانداز و نگرش توسعهگرای مدیران ارشد دولت، به خصوص وزرای نفت و صنعت، معدن و تجارت.