باید پیشنهادی روی میز افغانها گذاشت که نتوانند ردش کنند
ناصر کرمی | اقلیم شناس
اخیرا رئیس سازمان حفاظت محیط زیست اعلام کرد هامون دیگر هامون نمیشود و مردم باید قبول کنند که هامون دیگر آن هامون پر آب سالهای گذشته نخواهد بود و این اتفاق هیچ زمان نمی افتد. آیا واقعا اینگونه است و هامون هیچ راه نجاتی ندارد؟ در این نوشته تلاش شده به این پرسش پاسخ داده شود.
این نقشه بخشی از مستندات یک پروژه مطالعاتی است در باره تفاوت های میزان دسترسی ملت های خاورمیانه به منابع آب قبل و بعد از مرزبندی های معاصر که توسط نگارنده در دانشگاه ترونهایم (NTNU) در حال انجام است.
به هر رو هامون و زیستبوم پیرامون آن را در قلب دایره زرد رنگ میان نقشه میبینید. ملاحظه می شود که سیستان و هامون در جایی واقع هستند که تا شعاع گسترده یی از پیرامون آن دسترسی به منابع آب در آن بدترین وضعیت یعنی تراژیک است.
این وضعیت حاصل دو مولفه است: تغییر اقلیم (عامل طبیعی) و سو مدیریت در مصرف منابع آب (عامل انسانی). شرح دلایل بروز این دو مولفه موضوع این یادداشت نیست. به هر رو حاصل آنچه که در دهه های اخیر رخ داده وضعیت موجود است: مهمترین مقام مسئول مدیریت محیطی در ایران پرچم تسلیم را برافراشته و می گوید کاری نمی شود کرد، هامون خواهد خشکید.
اما، هامون برای آنکه بماند و نخشکد دست کم دو چاره دارد. این دو چاره را مرور می کنیم:
الف) واردات آب از افغانستان
در غرب هامون حتی تا صدها کیلومتر دورتر وضعیت آب همچنان تراژیک است. به سمت شمال و جنوب نیز کمابیش وضعیت همین است. در سمت شرق نیز البته وضعیت تراژیک برقرار است. با این تفاوت که رودخانه هایی از مناطقی با منابع آب بسنده تر جاری هستند به این سمت.
و با گذر از منطقه تراژیک ما به مناطقی میرسیم که دسترسی به منابع آب در آنها بسیار بهتر از وضعیت تراژیک مناطق غربی است. سرچشمه های مهمترین رودی که به سیستان می رسد هزار کیلومتر دورتر در هندوکش واقعند: کوهستانی پرآب و بهره مند هم از موسمی های هند و هم پرفشارهای سیبری.
ایران باید چشم به آب های هندوکش بدوزد. روش کار هم فقط احیای توافق هلمند نیست. باید پیشنهادی روی میز افغانها گذاشت که نتوانند ردش کنند. راه های بسیاری هست برای رسیدن به یک توافق برد-برد با افغانستان برای واردات آب. ایران برگ های برنده زیادی دارد برای گذاشتن روی میز مذاکره با افغانها.
یکی همین بهره مند ساختن آنها از امکان دسترسی به دریای آزاد عمان است. راهی که اتفاقا باید از سیستان بگذرد و به واقع هزینه یی هم برای ایران ندارد. ممکن است گفته شود در وضعیت موجود آورد هلمند هم کم شده و خود ولایت نیمروز هم مشکل کم آبی دارد. چاره حل این مشکل ارائه خدمات مهندسی و لجستیک در بالادست هلمند به افغانستان است.
آنچه که باعث افزایش آورد هلمند بشود. با کاهش روند سدسازی و نبود بودجه کافی برای اجرای پروژه های انتقال آب در داخل کشور، قطعا دهها شرکت ایرانی با توان مهندسی بالا و هزینه مناسب آماده مشارکت در اجرای چنان طرح هایی در افغانستان خواهند بود.
ب) انتقال آب شیرین شده از دریای عمان
این البته طرحی دشوارتر و خیلی پرهزینه تر است. برای اجرای چنین طرحی سه مشکل هست: فاصله دور هفتصد کیلومتری، هزینه زیاد شیرین سازی آب دریا و پیامدهای محیط زیستی مرتبط.
اما ایران هم اکنون برای انتقال آب در فواصل طولانی فناوری بومی دارد. منافع طرح می تواند هزینه های انتقال را توجیه کند. مهمترین مولفه شکل دهنده در هزینه شیرین سازی آب دریا نیز بحث انرژی است.
هم اکنون ایران دارد می کوشد با خواهش و التماس و اتفاقا از مسیر همین دریای عمان و به ثمن بخس به هند و پاکستان گاز بفروشد. با همان گاز ایران می تواند به نسبت ارزانتر از تعرفه های بین المللی پروژه شیرین سازی آب دریا اجرا کند. البته نه آنقدر ارزان که تصور کنیم می تواند چاره حل بحران #خشکیدگی در گستره وسیعی از ایران باشد.
ما در این یادداشت فقط داریم در باره نقطه کوچکی از ایران حرف می زنیم: سیستان و دریاچه هامون به واسطه اهمیت بسیار استراتژیک آن. پیامدهای محیط زیستی شیرین سازی آب دریا البته قابل انکار نیست. اما به هر حال دریای عمان بخشی از اقیانوس هند است و به آب های آزاد متصل است و عوارض محیط زیستی شیرین سازی آب آن خیلی کمتر از شیرین سازی دریاچه بسته ای مثل خزر و یا پهنابی با خودپالایی محدود مثل خلیج فارس است.
مضاف بر آنکه به هر حال باید پیامدهای اکولوژیک شیرین سازی دریای عمان را مقایسه کرد با جایگزین های محتمل مثل انتقال آب بین حوضه ای و یا مصرف افزونتر آب های زیرزمینی.
با این همه، از منظر سیاسی – اقتصادی اجرای دو طرح پیش گفته دشوار به نظر می رسد. دولت از نظر مالی هم اکنون در شرایط ارائه چنان مشوق مالی بزرگی به افغانها برای انتقال آب به سیستان و یا اجرا ی چنان پروژه جاه طلبانه ای برای شیرین سازی و انتقال آب دریای عمان به سیستان نیست.
قطعا به همین خاطر است که عیسی کلانتری، معاون رئیس جمهوری و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست چنان ناامیدانه از خشکیدن اجتناب ناپذیر هامون سخن می گوید.
از سوی دیگر به نظر می رسد به دلیل مشکلات سیاسی فزاینده، گسترش اعتراضات و اعتصابات داخلی و رودررویی خصمانه تر دولت آمریکا، اقتصاد ایران اساسا به سمت انقباض افزونتر پیش می رود و نه وضعیتی که احتمالا بتواند به مهار روند خشکیدن ایران، و از جمله نجات زیستبوم هایی همچون هامون، منجر شود.
اما اینها سیاست است. و البته نتیجه تبعی سیاست، یعنی وضعیت اقتصادی. از نظر فنی و علمی روی کاغذ داستان برای هامون متفاوت است. هامون چاره نجات دارد. اگر نه حالا، اما حتما دارد.