قطر فرصتی برای رهایی خود ندارد

با بالا گرفتن بحران در خلیج فارس، تقاضای غیرممکنی از سوی عربستان سعودی و امارات متحده عربی مطرح شد که در واقع بر این تاکید داشت که مسئله به این زودی حل و فصل نخواهد شد.
به گزارش «انرژی امروز» فارین پالسی، در مقالهای به بررسی تنش در خلیج فارس پرداخته و مینویسد:
هفته گذشته عربستان سعودی و متحدانش لیستی از انتظارات خود را از قطر به این کشور ارسال کردند که براساس آن قطر بایستی این خواستهها را برای پایان بحران در شورای همکاری خلیج فارس GCC به اجرا درآورد.
این لیست شامل 13 خواسته از قطر بود که قطر بدون قید و شرط باید بپذیرد.
نه فقط هیچ کدام از این گروه ضد قطری، عربستان سعودی، امارات، بحرین و مصر، لزوما منتظر مصالحه سریع در این بحران هستند، بلکه به نظر میرسد این کشورها قصد دارند تنش خود با همسایه عربیشان را گستردهتر هم کنند.
خواستههای آنها شامل شرایطی است که دوحه را مجبور به پرداخت غرامت به [این چند کشور] در قبال هر نوع ضرر و زیانی میکند که این کشورها به خاطر سیاستهای خارجی قطر متحمل میشوند و بسته شدن کامل شبکه الجزیره است، شرایطی که نشان از آن دارد که این چهار کشور به هیچ عنوان مایل نیستند پای میز مذاکره بنشینند.
حتی اگر این پنج کشور بتوانند به یک توافق برسند، زخمی که طی این رویارویی به جای میماند آنقدر عمیق هست که در عرض یک سال نتوان به شفای آن امید بست. وقتی از یکی از مقامات در کشورهای حوزه خلیج فارس در خصوص این تنش و امکان بسته شدن پرونده شورای همکاری خلیج فارس سوال شد، جواب وی مثبت بود «مگر اینکه قطر تمام این خواستهها را 100 درصد قبول کند».
به اعتقاد فارینپالسی، ریشههای این تنش برمیگردد به کودتای سال 1995 در دوحه، که باعث به قدرت رسیدن شیخ حمد بن خلیفه آلثانی شد.
شیخ حمد پدر خود را از قدرت خلع کرد، پدری که به عنوان عروسک خیمهشببازی در دست عربستان سعودی بود و پسر در تلاش بود سیاستی مستقل از عربستان در پیش گیرد و این سیاست مستقل با آغاز بهرهبرداری قطر از منابع فراوان گازی خود و مدرنیزه کردن کشور و گسترش نفوذ آن در منطقه و بهصورت بینالمللی بود.
عربستان سعودی در بازگرداندن امیر برکنار شده ناکام ماند و از همان زمان روابط این دو کشور رو به قهقرا گذاشت.
اگر از منظر قطر به این موضوع نگاه کنیم، دوحه به دنبال یک سیاست مستقل در منطقه است که از منافع همسایگان خود نیز تخطی نکند اما با روند فعلی سیاستهای شورای همکاری خلیج فارس هم همخوانی داشته باشد.
از طرفی قطر میگوید چهارچوب این کشور برای آنچه که به عنوان افراطیگری میشناسد با چهارچوبهای ریاض و ابوظبی فرق دارد، و بیشتر این اختلافات هم در موضوع اخوانالمسلمین و سازمان سوریهای احرارالشام نمود یافته است.
عربستان سعودی و امارات میگویند قطر عمدا از گروههای و اشخاص و رسانههایی حمایت میکند که به طور مستقیم امنیت و ثبات جوامع را تهدید میکنند.
آنها عمان را به عنوان ناقض سیاستهای کشورهای شورای همکاری خلیج فارس میدانند که سیاستی مستقل در قبال ایران در پیش گرفته است اما ثبات جامعه عربی را هم تهدید نمیکند.
برای آنها موضوع مربوط به قطر رویکرد بیثبات سازی این کشور در یک منطقه حساس است.
فاکتور مصر
این تنش را شورشهای عربی سال 2011 تشدید کرده است، در آن زمان دوحه سرمایهگذاریهایی بر روی گروههای اسلامی و فعالیتهای سیاسی در تمام منطقه انجام داد و در تابستان 2013 تیر خلاص را شلیک کرد.
درست سه روز بعد از کنارگیری شیخ حمد از قدرت در 25 ژوئن آن سال، اعتراضها به محمد مرسی، رییس جمهور طرفدار اخوانالمسلمین مورد حمایت قطر بالا گرفت.
مرسی از قدرت خلع شد و جای او را فیلد مارشال عبدالفتاح السیسی، ژنرال نزدیک به عربستان و امارات متحده عربی گرفت، دیکتاتوری نظامی با خصومتی شدید نسبت به قطر.
البته، تنشها با قطر بیشتر به این دلیل بود که امیر جدید قطر، شیخ تمیم بن حمد آل ثانی 33 ساله، رویکردی مسالمتآمیز با همسایگان خود در پیش گرفت.
فشارها بر قطر برای تغییر سیاست خارجی این کشور ادامه یافت. در مارس سال 2014، عربستان سعودی، امارات و بحرین سفرای خود را از این کشور عربی فراخواندند، حرکتی نادر برای اعمال فشار بر دوحه.
این حرکت نشانهای بود از تنش بین دو طرف که به نقطه جوش خود رسیده بود.
در اطلاعیهای مطبوعاتی که بعد از فراخوانی سفیران کشورها منتشر شد، وزارت امور خارجه قطر از امضای موافقتنامهای با ریاض در سال 2014 برای کاهش تنشها خبر داد.
شرایط موافقتنامه به قطر میگفت که «رسانههای متخاصم داخلی و خارجی دوحه» را کنترل کند، اعضاء اخوانالمسلمین به ویژه آنهایی که ملیتی از کشورهای حوزه خلیج فارس دارند را از کشور اخراج کند، از حمایت گروههای متخاصم در حوزه خلیج فارس دست بردارد و به اخوانالمسلمین و حوثیهای یمن کمک نکند.
دوحه حمایت از حوثیها را رد کرد و منابع نزدیک به دولت دوحه گفتند که قطر هرگز نپذیرفته بود که خواستههای همایسگان خود را که به آن متهم شده بود اجرا کند، اما پذیرفته بود که به این تنشها پایان دهد و اعتماد همسایگانش را جلب نماید.
فهرست خواستههایی که روز پنج شنبه منتشر شد، انعکاسی از همان خواستههای سال 2014 بود که موارد جدیدی هم به آنها اضافه شده بود.
فهرست جدید خواستهها برعکس فهرست قدیمی، تعطیلی شبکه الجزیره را نیز به همراه داشت. این خواستهها تعطیلی شش رسانه دیگر مثل تلویزیون مکملین که با گروههای اخوانالمسلمین در ارتباط است را نیز در بر میگرفت.
خواستههایی غیرممکن
از دیگر خواستههای این چهار کشور از قطر این بود که به سرعت روابط خود با ایران را قطع کند. عربستان سعودی و همپیمانان آنها از دوحه خواستهاند روابط دیپلماتیک خود با تهران را کاهش دهد، گروههای وابسته به سپاه پاسداران انقلاب ایران را از قطر اخراج کند و همکاریهای نظامی و اطلاعاتی خود با این کشور را قطع کند.
در عوض روابط قطر – ایران به سطح روابط تجاری کاهش یابد و از طرفی تحریمهای بینالمللی و تحریمهای کشورهای حوزه خلیج فارس علیه ایران را نیز بپذیرد.
این دو کشور ایران و قطر در یک میدان گازی بسیار بزرگ باهم سهیم هستند که در سال 1970 کشف شد.
از طرفی قطر باید همکاریهای نظامی خود با ترکیه را نیز کاهش متوقف کند و از این رو باید پایگاه نظامی ترکیه در خاک قطر تعطیل شود.
دو روز بعد از آنکه اردوگاه عربستان سعودی محاصره قطر را آغاز کرد، پارلمان ترکیه با انتقال 5 هزار سرباز به قطر موافقت کرد.
هرچند ترکیه اعلام کرد که ارسال نیروی نظامی به قطر قبل از ایجاد این تنشها برنامه ریزی شده بود، ریاض و ابوظبی این حرکت ترکیه را در جهت مخالفت با اقدامات چهار کشور عربی تعبیر کردند.
یک مقام رسمی در کشورهای حوزه خلیج فارس در مصاحبه با فارین پالسی گفت که درگیری ترکیه در این بحران باعث خواهد شد که تنش بین آنکارا-ریاض بیشتر شود.
از دیگر مواردی که در این فهرست تصریح شده است این است که دوحه باید هر نوع ارتباط خود با گروههای افراطی چون اخوانالمسلمین، خلافت اسلامی، القاعده، هیات تحریر الشام (قبلا به نام جبههالنصره از گروه القاعده سوریه شناخته میشد» و حزبالله را متوقف کند. از طرفی قطر باید این گروهها را به عنوان سازمانهای تروریستی بشناسد.
خواستهها از قطر به همینجا ختم نمیشود. در این فهرست از قطر خواسته شده است که غرامت هر نوع ضرور زیان حاصل از سیاستهای قطر در سالهای اخیر را [به کشورهای مورد نظر] بپردازد و اطلاعات مربوط به مخالفینی که پیش از این از آنها حمایت کرده است را در اختیار این چهار کشور قرار دهد.
در سال اول قرار است هر ماه روند پیشرفت کار بررسی شود، در سال دوم هر سه ماه و بعد از آن به مدت ده سال، هر ساله این روند مورد بررسی قرار گیرد.
در نهایت قطر باید در عرض ده روز به این خواستهها جواب داده و آنها را قبول کند در غیر اینصورت کان لم یکن خواهد بود.
تغییر ریشهای در شورای همکاری خلیج فارس
پذیرش این خواستهها تلاشهای دو دهه گذشته قطر برای ایجاد قدرت نرم در منطقه را از بین خواهد برد.
دوحه تحت فشار داخلی برای اثبات قدرت خود است، قدرتی که شیخ تمیم همان روزهایی داشت که با یوسف القرضاوی ملاقات کرد، ملاقاتی که ضربهای بود بر مصر که قرضاوی از آن آمده بود و نیز بر امارات متحده عربی [که قرضاوی با آن مخالفت میکرد].
کاپیتولاسیون و تسلیم قطر به این معنی خواهد بود که اعتبار منطقهای این کشور به شدت نزول میکند و به تحقیر این کشور در داخل میانجامد. و این موضوعی است که هم عربستان سعودی از آن آگاه است هم امارات و هم دیگر تصمیمگیرندگان نزدیک به این کشورها؛ این دو کشور بر این باورند که شکافی که اکنون به وجود آمده است چیزی نیست که بتوان اکنون و در این موقعیت زمانی به مرمت آن همت گذاشت.
از سویی شاهد حملات بیسابقه این کشورها به خانواده پادشاهی قطر از طریق رسانههای جمعی نزدیک به ریاض و ابوظبی هستیم. اتفاقی که اگر این دو کشور اعتقادی به کاهش تنش بین خود و قطر از طریق مذاکره داشتند هرگز رخ نمیداد.
آخرین اقدامی که انجام شد اقدامی ناگهانی و از روی بیفکری نبود، بلکه ریشه آن برمیگردد به التهابات دوران سالهای گذشته.
وقتی سوال میشود که چرا این تنش تبدیل به یک بحران شد، یکی از مقامات کشورهای حوزه خلیج فارس میگوید ابن بحران به این دلیل عقب افتاده است که چون همیشه اعتقاد بر این بود که باراک اوباما، رییس جمهور پیشین ایالات متحده، مخالف هر نوع گسترش تدریجی جنگ علیه قطر است و قبل از اینکه دونالد ترامپ رییس جمهور ایالات متحده در جلسه کشورهای اسلامی در ریاض شرکت کند، این اقدامات نامناسب تشخیص داده میشد.
این وضعیت به مرور بدتر شد تا بهتر. احتمالا قطر تسلیم نخواهد شد، بدگویان قطر راضی به مصالحه نیستند و واگرایی بین دو اردوگاه آنقدر زیاد هست که امیدی به ایجاد پل وجود ندارد.
مقامات عربستان سعودی و امارات ضرورتی برای بازگرداندن قطر به باشگاه خود نمیبینند. از نگاه این کشورها، قطر نمیتواند بدون درگیری با پیآمدهای جدی این بحران و تحمل فشار علیه خود تغییر کند.
وضعیت دشواری که اردوگاه عربستان به وجود آورده و به هیچ عنوان حاضر نیست از خواستههای خود اندکی عقب بکشد هیچ گذرگاهی برای قطر برای رسیدن به توافقی آبرومندانه به جا نگذاشته است.
به همین دلیل، قواطع روابط بین قطر و شورای همکاری خلیج فارس یک احتمال نزدیک به یقین است. هم عربستان سعودی و هم امارات متحده عربی بر این باورند که میتوانند بدون قطر هم به راه خود ادامه دهند.
برای آنها شورای همکاری خلیج فارس در دهه گذشته تقسیم شده است: عربستان سعودی، امارات و بحرین در یک کاراکتر همگام هستند؛ عمان و کویت معمولا بیطرف هستند و قطر بخشی مجزا از این شوراست. از سال 2011 دوحه بیشتر در مخالف با شورای همکاری خلیج فارس عمل کرده تا در مخالفت با ایران.
کمتر احتمال میرود افزایش تدریجی تنش علیه قطر به جنگ نظامی منجر شود، نه به خاطر اینکه آمریکا در امارات پایگاه نظامی دارد.
نقطه بعدی افزایش تدریجی تنش، تعلیق قطر از شورای همکاری خلیج فارس است. علیرغم فشارهایی که ایالات متحده وارد کرده است، این چهار کشور نشان دادهاند که در ارسال پیغام جدی بودن خود نسبت به تغییرات در قطر تزلزلناپذیر هستند، هر اتفاقی که خواست بیفتد فرقی ندارد.



