چرا آب در ایران امنیتی شد؟
مهتا بذرافکن| دکترای جامعه شناسی تغییرات اجتماعی| پژوهشگر حوزه اجتماعی آب و خشکسالی
از دیرباز منابع آب مکانهایی بوده اند که بستر تشکیل اجتماعات بشری را رقم زدهاند، همانقدر که آب موجب ایجاد جوامع انسانی شده است، فقدان آن نیز موجب فروپاشیدگی این جمعیتها شده و در آینده نیز چنین خواهد شد، و همین امردر طول تاریخ زندگی بشر تا به امروز را آب بهعنوان منبعی «رقابتی» بین قلمروها مطرح کرده است و جوامع غالب آنان بودهاند که منابع آب بیشتری در اختیار داشتهاند.
در ایران خشکسالی مساله مهمی بوده؛ چنانچه داریوش کبیر در دعا برای ایران از اهورا مزدا میخواهد که ایران را از شر خشکسالی محفوظ بدارد. این شواهد نشان دهنده این است که آب همواره برای سرزمین کم بارشی چون ایران یک مساله امنیتی و دغدغه حاکمیتها و مردم بوده است.
البته از دیگرسو مردم نیزبرای کنترل آن خلاقیت به خرج داده و در تاریخ تمدن شرق و در خاور میانه، تمدن ایران یکی از پیشرو ترین تمدنهای بشری در حفظ و مدیریت آب بوده و کاریز یا قنات شگفت انگیزترین دستاورد تمدنی بشر در مدیریت، حفظ و در عین حال استفاده دائمی از منابع آب زیر زمینی است که از آن به عنوان کارآمدترین روش مصرف و مدیریت آبهای زیر زمینی در مناطق کم بارش و نیمه بیابانی یاد میشود.
علاوه بر این، در شهرهای جنوبی ایران که همواره آب حکم کیمیا داشته نیز اغلب خانهها « آب انبار» داشتند که آبهای بارش زمستانی به سمت آن سرازیر و جهت مصرف در فصل گرما جمع آوری میشده که البته هنوز هم آب انبارهایی در جنوب ایران دیده میشود که بسیار کم از آن استفاده میشود.
ریشه بحران آب در ایران را البته درسالهای بسیار دور و با شروع پروژه توسعه باید کاوید، چرا که در کشور ما توسعه نه به عنوان فرآیند، بلکه به شکل پروژه انجام شد، از آنجا که کارفرمایان این پروژهها همواره در حال تغییر بودند در نتیجه سیاستگذاریها نیز چون مشی سیاسی مجریان نیز با یکدیگر منافات داشته و همواره درحال تغییر بوده اند و دستاورد آن تخریب منابع مختلف ناشی از انحراف صوتبندیهای توسعه بود. در پروژه توسعه ایران آنچه پیدا بود تغییر سبک زندگی به سمت مصرف بود و از همان زمان «اشکال مخرب فرهنگی و اجتماعی مصرف منابع» نیز مرسوم شد و سوءمصرف جای مصرف گرفت.هرچه مردم از فرهنگ اصیل صرفه جویی دور شدند، پادفرهنگهایی چون دلالی، سودجویی و خودخواهی در جامعه به فرهنگ غالب تبدیل شد که در آن احترام به انسان، طبیعت و خویشتن کمرنگ شد.
در سالهای گذشته اما با وجود درآمد نفتی بالا و امکان در پیش گرفتن راه کشاورزی پایدار در سه سطح مدرنسازی سختافزاری، آموزش و جایگزینی روشهای سنتی با کشاورزی دانش بنیان؛ آنچه دیده میشود حجم تخریب محیط زیست و نابودی منابع آب از طریق کشاورزی غیراصولی و برداشت بیرویه از منابع آب است که بسیار نگران کننده و حتی هولناک است.
عواملی مانند دادن مجوز حفر چاههای عمیق و نیمه عمیق، عدم نظارت بر چاههای غیرمجاز در مناطق مختلف کشور در حریم قناتها و رودخانهها و دریاچهها و تالابها و همچنین گسترش بیرویه باغشهریها موجب غارت منابع آب شد.
در نواحی از کشورمنابع آب کاملا و یا تا حد زیادی خشک شد و به خشک شدن قناتها، تالابها، رودخانهها و دریاچه ارومیه، بختگان و پریشان منجر شد، علاوه بر آن بیابان زایی گسترش یافته و موجب ایجاد کانونهای ریزگرد شده که بر سلامتی و زندگی مردم تاثیر مستقیم نهاده است؛ در سطح ملی و محلی نیز این امر تنشهای آبی هم در داخل کشور و هم در خارج از کشور با همسایگان شدت میبخشد و همه اینها بطور بالقوه توان ایجاد بحرانهای اجتماعی در قلمرو داشته و تهدید بالقوه محسوب میشود،همانگونه که در طول تاریخ زندگی بشر نیز این گونه بوده است .
چه باید کرد؟
در این وضعیت تنها کاری که در کوتاهمدت میتوان انجام داد، «تطبیق» است. تطبیق یعنی مصرف آب کم و حتی از نیاز هم کمتر، تعطیل کردن کشاورزی در بخشهایی که در معرض خطر فوری هستند و روی آوردن به کشاورزی پایدار و شیوههای نوین کشاورزی بدون آب یا با مصر آب بسیار کم، بازگشت به شیوههای سنتی جمع آوری آب باران، آموزش به مردم در خصوص زندگی در شرایط بحران و تغییر سبک زندگی بویژه مصرف منابع، سرمایه گذاری روی انرژیهای تجدید پذیر و بازیافت آب و از همه مهمتر نجات آبهای شیرین از دست صنایع است.
البته پر واضح است که تعطیل کردن این بخشها جایگزین میخواهد و در شرایط کنونی سرمایهگذاری روی گردشگردی پایدار بویژه در مناطقی که مشاغل مرتبط با کشاورزی تعطیل میشود؛ یکی از راه حلهاست.