مادر همه فسادها
علی میرزاخانی | سردبیر روزنامه دنیای اقتصاد
حتی اگر سیاستگذار فاسد نباشد و ریل سیاستگذاری هم بسترساز فساد نباشد باز هم امکان فساد وجود دارد. چون ممکن است یک نفر در سطح اخلاقی فاسد باشد و مدیر فاسد، بالاخره راه فساد را پیدا میکند. اما اگر سیاستگذاری فاسد باشد، فساد خود را تحمیل میکند. دقیقا به همین دلیل است که فساد سیاستگذاری را مادر همه فسادها میدانیم.
مثالی بزنم: وقتی یک رانت تقسیم میشود، مدیر تقسیمکننده رانت چه بخواهد و چه نخواهد، در معرض دریافت رشوه قرار میگیرد. از مدیرعامل یک بانک بزرگ که وامهای کلان ارزانقیمت را تقسیم میکند (محمود خاوری را در نظر بیاورید)، تا رئیس یک شعبه که در پایینترین سطح توزیع رانت قرار دارد، در معرض فساد قرار دارند. اتفاقا وقتی مدیریت به شکل تیولداری باشد و اموال بلاصاحب جلوه کند، قبح این کار هم از بین میرود.
یعنی وقتی این مدیر میخواهد از بین 100 پرونده با یک پرونده موافقت کند و به او وام بدهد، طبیعی است که وامگیرنده خود را مدیون میداند و اصطلاحا باید «جبران کند». حال آنکه اگر نرخ بهره غیردستوری باشد نهتنها آن صف 100 پروندهای تشکیل نمیشود، بلکه فقط کسانی به این چرخه وارد میشوند که بتوانند وام دریافتی را به ارزشافزوده تبدیل کنند یعنی این بانک است که باید دنبال کسانی بگردد که بتواند به آنها وام بدهد و از آنها سود بگیرد و نه برعکس. در مورد ارز ارزان و مجوزهای خاص و امضاهای طلایی هم تله فساد سر راه همه مدیران صاحب اختیار قرار دارد. بنابراین فساد سیاستگذاری مادر همه فسادهاست، چون همه را در معرض فساد قرار میدهد.
«فساد سیاستگذاری» البته میتواند ناشی از «فساد سیاستگذار» باشد یا نباشد؛ چون در حالت خوشبینانه ممکن است ناشی از جهالت سیاستگذار باشد. اما اگر از فساد سیاستگذار باشد، میتوان آن را «فساد سیستماتیک» نامید. یعنی اگر سیاستگذاری، مثلا درباره نرخ بهره یا نرخ ارز، ناشی از این باشد که عدهای از سیاستهای فاسد بهرهمند شوند و سیاستگذار را به سمت آن تشویق کنند، این یعنی فساد سیستماتیک. با این حال، از آنجا که نمیدانیم فساد سیاستگذاری ناشی از فساد سیاستگذار است یا جهالت او، فساد را سیستماتیک معرفی نمیکنیم.