قیمت نفت و ژئوپولیتیک

حامد قدوسی | استاد دانشگاه استیونس نیوجرسی
زمانی که نوجوان بودم (حدود ۲۵ -۳۰ سال پیش) و مجلات اقتصادی-سیاسی که در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد پررونق شده بودند را میخواندم، بحث اقتصاد نفت همیشه برایم یکی از هیجانانگیزترین موضوعات اقتصادی بود. متخصصان تحلیل بازار نفت به نظر افراد چند بعدی و مطلعی بودند که تحلیلهایشان ترکیب جذابی از اقتصاد و سیاست و جغرافیا و تاریخ و الخ بود. شاید اثر همین جذابیت بود که بعدا اقتصاد انرژی یکی از حوزههای اصلی کار خودم شد.
الان نزدیک ۱۵ سالی هست که در حوزه اقتصاد انرژی کار میکنم و ۱۰-۱۵ تایی مقاله در زمینه بازار نفت و گاز و پالایش و … نوشتهام و در دهها کنفرانس و کارگاه علمی-تخصصی در این حوزهها شرکت کردهام. ولی راستش را بگویم، از آن هیجان و پیچیدگی و تحلیلهای بینرشتهای که در گذشتهها میدیدم خبر چندانی نبوده و اقتصاد نفت چیزی خیلی متفاوتی از بقیه حوزههای اقتصاد نداشته است.
قضیه چیست؟ آن مقدمه از تجربه شخصی را نوشتم که بگویم به نظرم واقعا بازار نفت در این ۳۰ سال اخیر دگرگون شده است و از جعبه سیاهی که «ژئوپولیتیک» حرف اول را در تحلیل آن میزد، کمکم به سمت یک کامودیتی استاندارد مثل بقیه کومودیتیها پیش رفته است و «اقتصاد» بر تحلیل آن حاکم شده است.
به نظر میرسد چند اتفاق اصلی در واقعیت بیرونی و جامعه تحلیلگران افتاده است:
۱) افزایش غیرمنتظره تولید نفت خام در آمریکای شمالی (به مدد فناوریهای غیر متعارف)، ورود بازیگران جدیدی مثل برزیل، افزایش تولید روسیه، کشف نفت در شرق آفریقا و از هم پاشیدن انسجام و قدرت اوپک، نهایتا ژئوپولیتیک سابق نفت را بر هم زد و منابع اصلی عرضه را خیلی متنوعتر از سابق کرده است. در نتیجه خاورمیانه آن نقش انحصاری خود در تنظیم شریان نفت (خصوصا برای آمریکای شمالی) را از دست داده است.
۲) تنوع در منابع عرضه، تعادل بازار نفت را هر چه بیشتر و بیشتر به سمت یک بازار رقابتی یا رقابت انحصاری با بازیگران متعدد برده است و در نتیجه «عرضه و تقاضا» (با ویژگیهای خاص یک ماده پایانپذیر و ذخیرهپذیر) بر جریان قیمت حاکم است.
۳) خیلی از جعبه سیاه های سابق تحلیل بازار نفت که سابقا لابهلای کلمات پرطنین و جذاب پیچیده میشدند به مدد به کارگیری ابزارهای مدرن اقتصادی – مثل اقتصادسنجی ساختار، مدلهای ذخیرهسازی بهینه، مدلهای محاسباتی انحصارچندگانه با ورود خروج، مدلهای تعادل عمومی سمت تقاضا و … – باز شده و منطق اقتصادی پشت آنها روشن و شفاف شده است.
۴) ورود نهادهای مالی، معاملهگران و سفتهبازان هر چند اندکی «نویز» جدید در بازار اضافه کرده و مقداری بر تلاطمهای قیمت افزوده است ولی از طرف دیگر منطق اقتصادی حاکم بر بازار نفت را شفافتر و واقعیتر کرده است.
۵) در راستای نکته چهارم، معرفی ابزارهای مشتقه مثل قراردادهای آتی و اختیارات هم بر شفافیت منطق اقتصادی بازار افزوده است. این قراردادها باید توسط متخصصان اقتصاد و ریاضیات مالی قیمتگذاری شوند و قیمتگذاری آنها مستلزم درک پویایی بازار، تخمین نوسانات و فروکاستن پیچیدگیهای بازار به مجموعهای از فرآیندهای تصادفی است.
۶) …
خلاصه این که بازار نفت روز به روز به «منطق اقتصادی» نزدیکتر شده است و از جعبه سیاههای آن کاسته شده است. این موضوع به این معنی نیست که تحلیل بازار ساده و خستهکننده شده است. اتفاقا مدلسازی بازار نفت همچنان یکی از پیچیدهترین و جذابترین زمینههای اقتصاد است چون ویژگی «پایانپذیری، استخراج و ذخیرهسازی رو زمینی» نفت باعث میشود که عرضه و تقاضای تکدورهای (استاتیک) نباشد و نیاز به مدلسازی پویای تصادفی برای درک دینامیک زنجیره قیمتها در طول زمان باشد.
البته هنوز کسانی هستند که دل در ادبیات ۴۰ سال پیش دارند و تصور میکنند که نفت خام «چیز خاصی» است که با بقیه بازارها فرق دارد و گاهی با برخی از آنها در همایشها برخورد میکنیم و مجبوریم بحث کنیم که «نفت خام الان دیگر یک بازار جهانی متشکل و فعال دارد که قیمتش به صورت لحظهای از انتظارات عرضه تقاضا تعیین میشود». چند روز پیش مقالهای از یک تحلیلگر خارجی که همچنان در آن فضا سیر میکند میخواندم. مقدار زیادی با کلمات بازی کرده بود که بگوید «اقتصاددانها» نمیفهمند که بازار نفت خاص است چون همهچیز را به «عرضه و تقاضا» فرو میکاهند و نمیدانند که در مورد نفت، قیمت به مواردی مثل «ذخیره نفت روی کشتیها»، «ریسکهای سیاسی»، «تولیدکنندگان خلیج مکزیک» و … بستگی دارد و «عرضه تقاضا» نمیتواند آن را تحلیل کنند. نویسنده کماطلاع نمیدانست که همه این چیزهایی که میگوید همهگی جزیی از نیروهای سازنده جابهجایی «عرضه تقاضا» است که اقتصاددانان میگویند. مواردی که در آیتم شماره ۳ گفتیم در واقع تخمین و مدلسازی و جایدادن درست هر کدام از این نیروهای به ظاهر «غیراقتصادی» در تحلیل دقیق و تخصصی «عرضه تقاضا» است.



