قصاص راهبردی: نفت در برابر نفت!

صلاحالدین خدیو | تحلیلگر و فعال سیاسی
حمله پهبادی نیروهای حوثی به مجموعه پالایشگاهی آرامکو در عربستان، تحولی بیسابقه در جنگ یمن محسوب میشود. پس از حملات مکرر به فرودگاه نجران، حمله دیروز دلالتهای استراتژیک مهمی دارد.
قطع نیمی از تولید نفت عربستان به معنای اختلالی مهم در بازار انرژی و شوک بزرگی به اقتصاد جهان است. این پیامدی نیست که بهآسانی بتوان از کنار آن گذشت.
از سوی دیگر، ارتقای فزاینده توانایی و مهارت حوثیها در حملات پهبادی به عربستان بهمعنای نزدیک شدن این گروه به نوعی بازدارندگی در جنگ چهارسالهونیمه یمن با عربستان است.
اتکای عربستان در این جنگ که بهتدریج روند فرسایشی به خود میگیرد، در وهله اول به نیروی هوایی قدرتمند و مجهزی است که از سوی پشتیبانان غربی حمایت و تجهیز میشود.
عربستان در چهار سال گذشته نشان داده که ظرفیت جنگی پایینی دارد و بویژه نیروی زمینی آن ناکارآمد و مستاصل است. ازاینرو، از دست رفتن مزیت برتری هواییاش بر اثر ایجاد موازنه نظامی که از رهگذر ارتقای برد و دقت پهبادهای یمنی ایجاد شده، به معنای تعمیق بنبست استراتژیک فعلی و قفل شدن سیاست منطقهای عربستان خواهد بود.
پیامدهای سیاسی این تحول اما مهمتر از تحولات نظامی موصوف هستند. در روزهای گذشته اخباری مبنی بر آمادگی آمریکا برای مذاکره با حوثیهای یمن منتشر شد. حملات دیروز چشمانداز این گفتوگوها را پیچیده خواهد کرد.
ایران بعنوان متحد اصلی جنبش انصارالله میتواند بگوید بخشی از راهحل سیاسی در یمن است و هیچگونه توافقی بدون جلب رضایت تهران ممکن نخواهد بود.
سلسله حوادثی که در سه ماه گذشته در بنادر و آبراههای خلیجفارس رخ داد، عمدتا ترجمان این ایده ایران بوده که صدور نفت در منطقه یا باید برای همه باشد یا هیچکس!
از قضا حملات دیروز، بیش از هر زمانی موفقیتآمیز بودن راهبرد مذکور و شکننده و حساس بودن شرایط منطقه را اثبات کرد.
در واقع، میتوان ادعا کرد به غیر از موازنه وحشت نظامی، اکنون نوعی موازنه نفتی هم پدید آمده است: اختلال در صدور نفت در برابر تحریم نفتی، حملات پهبادی در برابر حملات هوایی!
بنبست سیاسی و نظامی فعلی چگونه می شکند؟ آیا طرفین با افزایش سرسامآور هزینههای سیاستهای جاری به سوی راهحلهای میانه قدم برخواهند داشت؟ مشخصا عربستان و امارات در سیاست ضدایرانی خود تجدیدنظر خواهند کرد؟ تابآوری ایران در این نبرد دشوار اقتصادی و سیاسی چه اندازه است؟
سیاست آمریکا تا حد زیادی وابسته به دو متغیر پیشگفته است. اما از یک عامل مهم نباید گذشت. چندی قبل نتانیاهو تهدید کرد که اسراییل نهتنها در برابر تهدید ایران از خود دفاع می کند، بلکه مسئولیت دفاع از سایر کشورهای خاورمیانه را هم برعهده دارد.
اشاره وی مشخصا به هدف قرار دادن ابزارهای جنگ نیابتی ایران یعنی جنبشها و گروههای متحدش در منطقه بود. آیا این به این معناست که اسراییل به جنگ پرحاشیه یمن هم ورود پیدا میکند که هماینک با انتقادات زیادی در میان افکار عمومی غرب روبهروست و از پشتیبانی سیاسی ضعیفی برخوردار است؟
این گزینه چندان محتمل نیست و یمن هر روز بیشتر به ویتنام عربستان تبدیل میشود.
اسراییل در سالهای اخیر نشان داده در جاهایی مستقیما وارد میشود که تهدیدی را علیه امنیت خود ببیند. جنگ یمن فعلا فاقد چنین ممیزهای است.
اما این باتلاق به پاشنه آشیل عربستان تبدیل شده و بینتیجه بودن آن هم به بروز انشقاق در ائتلاف عربی ضدحوثیها انجامیده و هم از انگیزه عربستان و امارات برای ادامه آن میکاهد.
این امر برای اسراییل بهعنوان مصممترین دشمن ایران در منطقه به معنای تضعیف ائتلاف عربی ـ عبری تشکیلشده علیه تهران است.
این تحولات را باید کنار تلاشهای اروپا برای نجات برجام قرار داد و دید سرانجام پروبلماتیک فعلی به کجا میانجامد؟
برهم کنش سه متغیر اقتصاد تحت فشار و خزانه خالی تهران، خانه شیشهای اعراب و اروپای مستاصل و نگران از فروپاشی برجام، آینده جنگ و صلح منطقه را تعیین خواهد کرد. منبع: کانال تلگرام راهبرد



