فقدان متخصصان اقتصاد بینالملل
دکتر محمود سریعالقلم، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی
برای آنکه یک کشور روابط خارجی داشته باشد، ابتدا باید استراتژی سیاست خارجی طراحی کند. روابط خارجی ما نیز مانند اقتصاد، در حالت رکود است زیراکه سیاست خارجی فعلی با فرمولهای ۲۵ سال پیش عمل میکند. ابتدا باید به روز شد تا بتوان روابط خارجی داشت. روابط ما با اروپا و ژاپن در وضعیت Standby است. به جز شامات و عمان، تقریبا روابط ما با کل جهان عرب، قطع است. آسیای مرکزی و قفقاز باب احتیاط را با ما پیش گرفته اند. پاکستان خیلی با ما کاری ندارد. معلوم نیست با ترکیه در سیاستگذاری بتوان به ثبات رسید. آسیاییها هم در این شرایط اضطراری، در پی روابط پایاپای اقتصادی و افزایش کارمزد هستند.
پرواضح است ما دارای استراتژی امنیت ملی هستیم. در عمارت حکمرانی، امنیت ملی حکم فونداسیون را دارد؛ ولی آیا نباید به فکر ساخت چند طبقه در این عمارت برای سکونت، آرامش و رشد باشیم؟ اینجاست که به استراتژی توأمان سیاست خارجی و توسعه اقتصادی نیاز داریم. در شرایط فعلی، سیاست خارجی ما همان امنیت ملی ما شده است. آخرین باری که یک گزارش یا سخنرانی که یکجا کلیّت روابط خارجی ما در منطقه و جهان را توضیح دهد؛ چه موقع بود؟
سیاست خارجی فعلی ما در دو موضوع خلاصه میشود:
۱- تکذیب روزانه آنچه دیگران ما را بدان محکوم میکنند؛
۲-اتخاذ یک حالت تدافعی نسبت به نیات و اهداف کشور.
این راهبرد ما را به تعامل سازنده و سرمایهگذاری مستقیم خارجی هدایت نمیکند. نظام بینالملل فعلی اولا ماهیت تجاری، اقتصادی و تولیدی دارد و ثانیا پر از فرصت است. دولتها و بنگاهها برای سرمایهگذاری در کشورهایی که ثبات در سیاست خارجی، سیاست گذاریها و نظام اداری نداشته باشند، ریسک نمیکنند.
در سال گذشته میلادی، ۱٫۶۲۵ تریلیون دلار درجهان سرمایهگذاری شده است که ۷۳ درصد آن در کشورهای G20 بود. نکته حائز اهمیت اینست که تنها ۴ درصد از این سرمایهگذاری در سطح جهان در صنایع استخراجی مانند نفت، گاز و فلزات بوده است. عمده سرمایهگذاری در IT، ارتباطات، خدمات و ساختار عمرانی بوده است. کشوری مانند سنگاپور که از شهر تهران کوچکتر است؛ به تنهایی ۶۵ میلیارد دلار، سرمایه خارجی جذب کرده است. ظاهرا آمار دقیقی از میزان سرمایهگذاری خارجی در ایران در سال ۲۰۱۶ موجود نیست اما آمار ۲۰۱۵ عددی در حدود ۸۷۴ میلیون دلار را نشان میدهد.
با توجه به حساسیتهای تاریخی و سیاسی، بهترین شرکای تجاری، اقتصادی و سرمایهای برای ما، کشورهای غرب اروپا و ژاپن هستند زیرا که توان سیاسی و نظامی آنها بسیار محدود است. اما برای اینکه این امر تحقق پیدا کند، بنظر میرسد کشور نیاز به فاصله گرفتن از کانون مدارهای حساسیت آمریکا را دارد. در داخل کانون مدارهای حساسیت آمریکا بودن، کشور را در سطح حفظ امنیت ملی نگه میدارد؛ وضعیتی که بسیاری از کشورهای منطقه را خوشحال میکند زیرا فرصت پرداختن به اقتصاد ملی، تعامل سازنده و افزایش ثروت ملی را از ما میگیرد. بدون سرمایه و امکانات، فرهنگ و تمدن نیز رو به افول میروند. آحاد جامعه هم مجبور میشوند در حد بقا زندگی کنند.
یکی از نارساییهای جدی در راهروهای قدرت، کم بودن فوقالعاده «متخصصین اقتصاد بینالملل» است؛ کسانی که پیچیدگیهای مالی، تولیدی، بانکی، سرمایهگذاری و حتی تا اندازهای سیاسی و حقوقی مسائل اقتصاد بینالمللی را دقیق بدانند. فقدان اینگونه افراد در سیاست گذاری باعث میشود دیالوگها در حد سیاست و امنیت متوقف شود و ما نتوانیم امنیت، اقتصاد و سیاست را همزمان و به صورت یک مجموعه حکمرانی (Synoptic) ببینیم.
آنقدر این نظام بینالملل متنوع و متکثر شده است که نیازی نداریم خود را به لحاظ سیاسی و امنیتی به قدرتهای بزرگ قفل کنیم. اتفاقا با توجه به حساسیتها، نظام بینالملل فعلی بهترین ساختار را برای رشد و توسعه اقتصادی کشور عرضه میکند. چهارپنجم دستگاه دیپلماسی کشور را باید متخصصین مالی، بانکی، سرمایهگذاری و اقتصادِ بینالملل دربر گیرد. سیاست خارجی مانند غلطک آسفالت کاری است تا بعد از اینکه سطح زمین هموار شد، آسفالت (اقتصاد) ریخته شود. سیاست خارجی مبتنی بر لحن تدافعی و گفتار درمانی ره به جایی نمیبرد.
حکمرانی نوین مقرر میکند که رشد اقتصادی یک کشور به اقتصاد بینالملل که در آن صدها کشور و هزاران شرکت حضور دارند قفل شود تا منافع دیگران به سرمایهگذاری گره بخورد. این قفل شدن باعث میشود تا دولتها در نوع تعامل سیاسی و امنیتی با یکدیگر، ملاحظات چشم گیری داشته باشند. سیاسیونِ جامعه ما، اقتصاد بینالملل را در قالب کشورها میبینند در حالی که یک بنگاه آلمانی مستقر درهامبورگ ممکن است از ۵۰ کشور و ملیت صاحب سهام داشته باشد.
نگاه ما به پیچیدگیهای جهانی بسیار قدیمی است. جایی باید بزرگ بنویسیم: مهمترین هدف مخالفین ایران، نگه داشتن کشور در فقر و انزواست. روش این کار نیز جلوگیری از فعالیتهای اقتصادی و سرمایهگذاری است. در جایی دیگر نیز بزرگ بنویسیم: حکمرانی باید امنیت و اقتصاد را با هم ببیند و نه در دو ریل مستقل از هم. برای اینکه این راهبرد تحقق پیدا کند باید ذهنهای خود را