ختم همه راه‌ها به صلح

 سعید ساویز | کارشناس نفت

سال‌های میانی دهه 70 حوزه خلیج فارس به تنهایی بیش از 40 درصد از نفت مورد استفاده در بازار را تامین می‌کرد، تحریم نفتی 1973 زنگ خطری بود برای دنیای مصرفی غرب که حیات و مماتش به این سیال سیاه بسته بود که اگر بناست تا عنان کار از دست‌شان در نرود، نخست باید سهم خاورمیانه و کشورهای مسلمان را در بازار کنترل کنند و دوم بخش اعظم این سهم باید نصیب یک دوست شود که آمادگی دارد، نفت صادر کند اما دلارهایش را از بورس امریکا خارج نکند. اینکه سهم خاورمیانه نباید از 30 درصد تجاوز کند، اولین فلسفه‌اش این است که اگر سهم بازار این حوزه افزایش می‌یافت، نفت ارزانش باعث می‌شد تا بسیاری از حوزه‌ها مانند دریای شمال یا حتی آفریقای ناامن بدون زیرساخت صنعتی دیگر ارزش اقتصادی برای اکتشاف یا تولید نداشته باشد، چه برسد به نفت‌هایی غیرمتعارف مانند نفت شیل. جنگ ایران و عراق، جنگ عراق و کویت، اشغال عراق، طالبان، داعش و اتفاقات ریز و درشت دیگر همه و همه در پس پرده خود، ردی از تاثیرات دموکرات و یا جمهوری‌خواه را دارد. از سوی دیگر پیوندی که کاخ سفید با تدبیر کیسینجر با پادشاهی سعودی بست تا به امروز هر دو این کشورها را به متحدان استراتژیک تبدیل کرده که در طول زمان از همزیستی با یکدیگر بهره‌مند شده‌اند. در طول دهه‌های باقی مانده از قرن بیستم و دو دهه آغازین قرن بیست‌ویکم این عربستان بود که در سایه حمایت غرب و امریکا سوار بر موج جنگ و ناآرامی منطقه به تولیدکننده اول نفت در اوپک و جهان تبدیل شد و کار به جایی رسید که تولید عربستان امروزه به حدود 10 میلیون بشکه در روز رسیده است. با به قدرت رسیدن یک جوان تازه‌کار که سودای عبدالناصر شدن در سر دارد به یک‌باره تمامی اصول سیاسی و اقتصادی که در طول دهه‌ها پیرمردهای محافظه‌کار سعودی از آن تبعیت می‌کردند، زیر و رو شد. بن سلمان متهم است که علی النعیمی کهنه‌کار را برای تسلط بر آرامکو کنار گذاشت و بی‌اختیاری به نام خالد الفالح را جایگزین کرد که در پس پرده تجهیز داعش و حمله به یمن نقش اول را بازی کرد، ولید بن طلال و شاهزادگان دیگر را به حبس برد تا مقاومت‌شان را بشکند، ولیعهد را برکنار کرد تا مقدمات ولیعهدی و پادشاهی خود در آینده را فراهم کند و البته برای خشنودی امریکایی‌ها در ژست اصلاحات گسترده سیاسی و اقتصادی فرو رفت…

هدف بن سلمان از پشتیبانی از اصلاحات تنها و تنها به دست آوردن یک وجهه بین‌المللی برای پادشاه شدن است و بس. با وجود اینکه عربستان، گاو شیری دولت ترامپ شده است اما حرکتش در اصرار برای سپردن مسیر خصوصی‌سازی آرامکو به بورس انگلیس نوعی نافرمانی در مقابل سیاست‌های منفعت‌طلبانه ترامپ به حساب می‌آید. این را هم در نظر بگیرید که در این سال‌های آخر امپراتوری نفت به عنوان یک کالای استراتژیک، یک اوپک تشکیل شده از تولیدکنندگان نیم‌بند بهتر از اوپکی است که در آن عربستانی با بیش از 10 میلیون تولید حضور دارد. همه این حرف‌ها نتیجه‌اش می‌شود اینکه وقتی یمنی‌ها با یک عملیات نیمی از تولید عربستان را دود می‌کنند و به هوا می‌فرستند و انگشت اتهام غرب به سوی ایران نشانه می‌رود، اولین کسی که پشت عربستان را خالی می‌کند، دونالد ترامپ است. چرا باید دست به قماری بزند که ممکن است، هزینه‌های بسیار برایش به ارمغان آورد؟ حال و روز عربستان با این همه سلاح و تکنولوژی نظامی پیشرفته که بدون حمایت امریکا حتی قادر نیست از آنها استفاده کند دقیقا حال و روز ضرب‌المثلی است که می‌گوید، بارکش اگر یک گونی اسلحه هم بارش باشد به تنهایی از پس شیر برنمی‌آید. به بیان بسیار ساده تنها راه سعادت همه کشورهای منطقه خصوصا صادرکنندگان نفت و گاز تنها و تنها از میان برقراری صلح پایدار می‌گذرد، جنگ بین کشورهای مسلمان با هر گرایش و مذهبی تنها و تنها، ابرقدرت‌ها و تولیدکنندگان سلاح را خشنود می‌کند، اگرچه تفاوت‌های بنیادینی در ایدئولوژی‌های مختلف رایج در اسلام وجود دارد اما کشورهای منطقه که تقریبا همگی تولیدکننده نفت نیز هستند، می‌توانند به متحدان استراتژیک و ایدئولوژیک یکدیگر تبدیل شده و راه را بر ماجراجویی‌های حزبی غرب مسدود کنند. روزنامه اعتماد

برچسب ها
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن