احیای دریاچه ارومیه شکست خورد؟

روز 13 خرداد سال 1396، مدیر دفتر استانی ستاد احیای دریاچه ارومیه در آذربایجان غربی گفته بود وضعیت دریاچه ارومیه فعلا نگران کننده نیست.
فرهاد سرخوش اعلام کرده بود تراز امروز دریاچه ارومیه 1270.93است که نسبت به سال گذشته شاهد کاهش تراز هستیم اما این وضعیت نگران کننده نیست. سرخوش تاکید کرده بود اگر طبق برنامه 10 ساله احیا پیش برویم و با تامین به موقع منابع مالی، احیای کامل دریاچه ارومیه را شاهد خواهیم بود. سرخوش، در نیمه دی ماه سال 1395 هم از افزایش 30 سانتیمتری تراز آبی دریاچه ارومیه در مقایسه با روز مشابه سال قبل خبر داده بود. این اظهارات سرخوش همزمان بود با صحبتهای مسعود تجریشی، مدیر دفتر برنامهریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه که از کاهش آب دریاچه ارومیه به اندازه یک ساختمان سه طبقه گفته بود. با این حال این اظهارات خوشبینانه همچنان ادامه داشت تا اینکه روز دوشنبه 13 شهریور 1396 مدیرکل دفتر مدیریت بههم پیوسته منابع آب حوضه دریاچه ارومیه و دریای خزر آب پاکی را بر روی دستان ستاد احیا ریخت و گفت «درصدد بازنگری برنامه احیای دریاچه هستیم». مفهوم این جمله فقط یک چیز میتواند باشد و آن اینکه «احتمالا ستاد احیا شکست خورده است».
به گزارش «انرژی امروز» اولین جلسه هیات دولت به ریاستجمهوری حسن روحانی در مرداد ماه سال 1392، و تصویب تشکیل «کارگروه نجات دریاچه ارومیه» امیدها را نه تنها در دل آذربایجانیها که در دل تمامی استانهای همجوار نگین آذربایجان روشن کرد که کارشناسان تاکیده کرده بودند و باز هم بر آن اطمینان دارند که نه فقط استانهای آذربایجان شرقی و غربی بلکه همسایگان این استانها هم تحت تاثیر خشکی دریاچه خواهند بود و پیشبینیهای بدبینانه از تاثیرپذیری 14 میلیون نفر از سکنه شمال غرب ایران از عواض خشک شدن این دریاچه گفته بودند.
اکنون درست چهار سال بعد از آن جلسه تاریخی، ستاد احیا به این نتیجه میرسد که باید برنامه احیا را بازنگری کند.
آیا راه رفته اشتباه بوده است؟
شکی نیست که در هر پروژه و طرحی امکان ایجاد تغییر در برنامه در طول طرح وجود دارد و این تغییرات بسته به شرایط مکانی و زمانی پروژه انجام میشود.
اما سوال اساسی اینجاست که در وضعیت فعلی دریاچه ارومیه، آیا زمانی برای آزمون و خطا داریم؟
آیا سوالی که با اعلام بازنگری در برنامه احیا دریاچه ارومیه آن هم بعد از چهار سال خبرهای خوش صادر کردن از طرف همین ستاد مبنی بر پیشرفت و موفقیت برنامه احیا، در اذهان عمومی شکل میگیرد جز این میتواند باشد که صحبتهای چند هفته پیش پرویز کردوانی، پدر علم کویر شناسی ایران، احتمالا درست بوده که گفته بود «حالا این پروژه احیای دریاچه ارومیه 7 میلیارد بودجه میخواست… خبردارید که؟ دولت اعتبارشان را قطع کرد چون فهمید احیای دریاچه دیگر امکان ندارد»؟
هرچند باید گفت تناقض گویی در صحبتهای کردوانی بسیار است، به عنوان مثال، پدر علم کویرشناسی ایران در 29 مرداد ماه سال 1390 در مصاحبه با خبرگزاری مهر گفته بود که تنها راه حل نجات دریاچه ارومیه احداث سد بر روی رودخانه زاب کوچک و انتقال آب این رودخانه به دریاچه ارومیه است.
حتی همان روزها کردوانی از کارشناسان احیا دریاچه ارومیه انتقاد کرده بود که بعد از 14 سال هنوز نتوانستهاند راهکاری برای این دریاچه بیابند درحالی که این راه کار در عرض 14 روز هم پیدا میشود و آن «همانا احداث سد بر روی یکی از سرشاخههای رودخانه زاب کوچک و انحراف آب آن به طرف دریاچه ارومیه است».
اما کردوانی اخیرا گفته است «2 سال پیش تاکید کردم هرکه به این دریاچه آب ببندد کار غیر کارشناسی کرده است… امکان ندارد دریاچه ارومیه احیا شود. سرازیر کردن آب به سمت دریاچه ارومیه غیر کارشناسی است.»
اظهارات کارشناسان درگیر و غیردرگیر با طرحهای احیا دریاچه از این تناقضگوییها بسیار دارد. این تناقض گوییها اگر به مثابه بیبرنامهگی ایران برای احیاء دومین دریاچه شور دنیا نباشد، معنی دیگری جز اختلافات گسترده بر سر مسیری که باید طرحِ بزرگِ «حیاتبخشی» به یک دریاچه طی کند آن هم در میان مدعیان «راهکاربلد» نخواهد داشت.
آیا ستاد احیا دریاچه ارومیه اعتقادی به این گفته کردوانی دارد که «باید حقیقت را گفت تا مردم را هم از این حالت عزاداری و ناخوشی روحی روانی بیرون آورد»؟
برنامه ناهماهنگ برای مدیران ناهماهنگ
دو سال پیش (دهم شهریور سال 1394) عیسی کلانتری دبیر ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه، در تبریز گفته بود مدیران استانی به وضع دریاچه و برنامههای ستاد احیا بیتوجه هستند و کارهای عادی خود را پیگیری میکند، و فکر میکنم یک مقدار بین ستاد احیا و دولتیها فاصله افتاده است و دولتیها دارند برنامههای عادی خود را پیگیری میکنند!
برنامهای که به گفته کلانتری دولتیها و مدیران استانی به آن بیتوجهند؛ حالا باید بازنگری شود.
آیا غیر از این است که از اول هم هیچ هماهنگی بین مدیران و عاملان و برنامهریزان ستاد احیا نبوده است؟
اگر در سایتهای اینترنتی، دریاچه آرال جستجو شود حتما این جمله مشاهده خواهد شد که «دریاچهای شور که بین کشورهای ازبکستان و قزاقستان قرار داشت». جملهای که فعل آن به گذشته برمیگردد. یعنی این دریاچه دیگر وجود ندارد. آیا روزی همین جمله برای دریاچه ارومیه نوشته خواهد شد که «دریاچهای شور که بین دو استان آذربایجانهای شرقی و غربی قرار داشت».
فروردین سال گذشته، ستاد احیا گفته بود که مساحت دریاچه ارومیه در شش ماه گذشته چهار برابر شده و بعد از چهار سال دوباره قایقرانی روی دریاچه امکان پذیر شده است. و هزاران فلامینگو به این دریاچه بازگشتهاند. اما باز هم کارشناسان در همان زمان هشدار داده بودند که افزایش آب دریاچه موقتی و فصلی است. فروردین ماه در آذربایجان فصل بارش باران است و مسلما دریاچه باید پرآب نشان میداد.
هزار توی طرحهای بیحساب و کتاب
در مرداد ماه سال 1390، نمایندگان مجلس، طرحی دو فوریتی به مجلس ارائه دادند برای انتقال آب به دریاچه برای مقابله با خشک شدن دریاچه ارومیه. اما مجلس با دو فوریت طرح موافقت نکرد و این طرح به صورت عادی به کمسیون مربوطه ارجاع شد.
همان زمان جواد جهانگیرزاده، نماینده مجلس گفته بود که در مصوبات سفرهای استانی دولت [محمود احمدینژاد] در سال ۸۷ دو هزار و۷۰۰ میلیارد تومان برای احیای این دریاچه مصوب شده بود اما یک ریال هم هزینه نشد و این کم کاری و قصور دولت است.
حسن عباسنژاد، مدیرکل وقت حفاظت محیط زیست آذربایجان غربی در بهار همان سال اعلام کرده بود که «در حال حاضر ۵۳ درصد از مساحت این دریاچه که افزون بر سه هزار کیلومتر مربع میشود، خشک و تبدیل به شوره زار شده و میزان غلظت نمک آن نیز به بیش از ۴۰۰ گرم در لیتر رسیده است.»
جالب این است که دو ماه قبل از زمانی که این طرح دو فوریتی رای نیاورد، مدیر کل حفاظت محیط زیست استان آذربایجان شرقی به روزنامه شرق گفته بود از طریق همین پروژه انتقال آب [که دو فوریتش رای نیاورد] 700 میلیون متر مکعب آب از رودخانه زاب وارد دریاچه ارومیه خواهد شد.
در حالی که همان موقع هم این پروژه با مخالفت طرفداران محیط زیست مواجه بود.
سعید خضری، عضو هیئت علمی دانشگاه کردستان در گفت و گو با روزنامه شرق گفته بود «انتقال آب زاب قطعا مشکلات بینالمللی و ژئوپلتیکی ایجاد میکند… به زندگی در شهرهای سردشت، نلاس، پیرانشهر و صدها روستای پیرامون آن لطمه میزند… از سوی دیگر این رودخانه ۱۵۰ متر پایینتر از دریاچه ارومیه ارتفاع دارد و برای انتقال آن باید یا متحمل هزینه بسیار سنگین پمپاژ شد و یا سدی ساخت با دیوارههایی به ارتفاع حداقل ۲۰۰ متر که قطعا اقتصادی نیست».
ناصر کرمی، اقلیم شناس و استاد دانشگاه ترندهایم نروژ هم در سال 93 در مقالهای در بیبیسی، انتقال آب زاب را مشکل اخلاقی توصیف کرده بود و نوشته بود «از یک سو میتوان گفت طلب ما از عراق خیلی بیش از اینهاست و چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است و حفظ دریاچه ارومیه برای ما اولویتی آنچنان حیاتی دارد که موجب میشود چشم بر تشنگان آن سوی مرز فروببندیم. اما از سوی دیگر میدانیم که آب یک رودخانه در وهله اول به همه زیستمندان کرانهها و حوزه آبریز آن تعلق دارد و هر قطره آبی که از زاب به این سو گردانده میشود به معنای تشنه ماندن زیستمند بیپناهی در آن سوی مرز خواهد بود.»
البته انتقال آب رودخانه زاب، سوای تمام مشکلات اخلاقی و شدنی یا نشدنی بودن آن، مشکل دیگری هم دارد و آن اینکه هنوز معلوم نیست آیا این طرح بالاخره مجوز زیست محیطی از سازمان حفاظت محیط زیست گرفت یا نه؟
طرحهای نجات دریاچه ارومیه یک به یک پشت سر هم قطار میشوند. در مهر ماه سال 1394، سید محمد رضا رضازاده، مشاور وزیر وقت نیرو، از انتقال آب از سد کانیسیب به دریاچه ارومیه خبر داد که اعتباری 1600 میلیارد تومانی هم برای آن در نظر گرفته شده است.
مشاور وزیر نیرو گفته بود: سد کانی سیب آخرین نقطهای است که میشود به صورت ثقلی و در کانالهای روباز آب را به دریاچه ارومیه انتقال داد… برای انتقال این حجم آب به دریاچه یک تونل با قطر نهایی ۵.۵ متر طراحی شده که مجموعا ۳۵.۳ کیلومتر طول تونل است.
زمانبندی اتمام این طرحها برای رساندن آب به دریاچه ارومیه برای کانیسیب اوایل سال 1398 و برای رودخانه زاب، سال 1397 اعلام شده است.
در زمان محمود احمدی نژاد، رییس وقت سازمان حفاظت محیط زیست در سال 1391، یعنی محمدجواد محمدیزاده، توافقی را با ارمنستان به امضا رساند تا راه برای انتقال آب ارمنستان به دریاچه ارومیه هموار شود. البته این طرح هم در همان مراحل امضا مدفون ماند.
انتقال آب از رودخانه ارس به دریاچه ارومیه آن هم با بودجهای 950 میلیارد تومانی، دیگر طرح دولتهای نهم و دهم برای احیای دریاچه ارومیه بود که سرنوشتی بهتر از بقیه طرحها نیافت.
البته در تمامی این طرحها، بحثهای زیست محیطی و عوارض مربوط به طرحهای انتقال آب همیشه دلمشغولی طرفداران محیط زیست بوده است.
موضوع این است که قرار است با انتقال آب از مکانی دور به دریاچه ارومیه، این دریاچه را از مرگ نجات دهیم درحالی که معلوم نیست قرار است چه بر سر منطقهای بیاید که این آب را از آنجا منتقل کردهایم.
و کمکهای خارجی که در حد نمایش هستند
مدیر کل سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد هم به همکاریهای فائو در طرح احیای دریاچه ارومیه امید دارد. اما کلانتری میگوید کمکهای خارجی برای احیا دریاچه ارومیه در حد نمایش است. کمک ژاپنیها تاکنون دو میلیون دلار بوده است در حالی که هزینه احیای دریاچه ارومیه 20هزار میلیارد تومان است بنابراین کمک خارجیها در حد شو و آموزش است و پول واقعی را باید دولت ارائه کند.
البته برنامههای ستاد احیا مختص به انتقال آب نبوده است. برنامههایی چون تغییر مسیر توسعه منطقه از کشاورزی به صنعت و بازرگانی در منطقه، ایجاد زیرساختهای مناسب منابع جدید انرژی، توسعه مدیریت بیمه خانوار و کشاورزی، تغییر سازمان تولید و بهبود کارآیی نهادههای بخش کشاورزی منطقه، تقویت نقش برنامههای آموزشی، تقویت تولید و افزایش درآمد کشاورزان، اجرای برنامههای تشویقی (مالی و غیرمالی) در جهت توسعه آبیاری نوین، تدوین نظام بهرهبرداری آب، خریداری چاه و حقآبه کشاورزی توسط دولت و مسدودی آنها، و… بسیاری طرحهای دیگر هم در دستور کار این ستاد قرار گرفته است.
برنامهها و طرحهایی که هم اکنون صحبت از بازنگری در آنها میشود. برای اطلاع کامل از این طرحها میتوان به گزارش «تدوین چشم انداز احیای دریاچه ارومیه» که در شهریور سال 1393 منتشر شده و بر روی سایت ستاد احیا قابل دریافت است، مراجعه کرد.
سخن آخر
عیسی کلانتری رییس سازمان حفاظت محیط زیست و دبیر ستاد احیا دریاچه ارومیه، به هر کجا که میرود صحبت از خشکیدگی ایران میکند. واقعیت این است که تک تک حرفهای کلانتری درست است.
کلانتری هشدار داده است «ایران با بهرهبرداری از ۹۷ درصد آبهای سطحی خود در واقع تمام رودخانههای خود را خشکانده است و دیگر آبی در طبیعت باقی نمانده است. این بدان معنی است که اگر به همین منوال ادامه دهیم حدود ۷۰ درصد ایرانیان یعنی جمعیتی معادل ۵۰ میلیون نفر برای زنده ماندن ناچار به مهاجرت میشوند».
با این حال راه حلهای مشکلات آبی در ایران همیشه با کمبود بودجه مواجه بوده است.
علی حاجیمرادی، مسوول واحد سیاستگذاری دفتر برنامهریزی و تلفیق ستاد احیا میگوید: «صرفا 26 درصد از اعتبارات درخواستی برای قریب 185 طرح موردنیاز برای احیای دریاچه ارومیه از منابع اعتباری مدیریت بحران کشور (ماده 10 و 12) پرداخت شده است».
تجریشی، مدیر دفتربرنامهریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه معتقد است: در خصوص موضوع ترسیم ساختار جدید یا تصویب مصوبهای به عنوان ضمانت اجرایی کار ستاد باید بررسی شود. سپس اجرایی شود. ستاد باید کماکان از تمام ایدههای داخلی و خارجی بهره بگیرد.
به گفته فرهاد سرخوش مدیر دفتر استانی ستاد احیای دریاچه ارومیه، سال 95، یک هزار و 120 میلیارد تومان باید به پروژههای ستاد احیای دریاچه ارومیه پرداخت میشد که 40 درصد تخصیص یافته و اعتبار در نظر گرفته شده سال 96 نیز مرداد و شهریور ماه مشخص خواهد شد .
کلانتری گفته است که در سه سال و نیم گذشته منابع مالی ستاد احیا به طور کامل تخصیص نیافته است. «به همین دلیل توصیه من رفتن به دنبال منابع دیگری غیر از منابع دولتی است. زیرا با منابع داخلی دریاچه ارومیه و محیط زیست کشور احیا نمیشود. اگر ستاد صرفا تمرکز و برنامهریزی را روی منابع دولت کند، احیای دریاچه با تاخیر بیشتری مواجه میشود».
به اعتقاد کلانتری «ما باید به دنبال منابع دیگر برویم. باید به دنبال منابع مالی بین المللی برویم. چون هیچ چارهای جزء استقراض از منابع بین المللی نداریم. الان در دنیا 12 هزار میلیارد دلار پول سرگردان وجود دارد که به دنبال محلی برای سرمایهگذاری است؛ این رویکرد 10 سال پیش نبود، ولی الان برای سرمایهگذاری در حوزه محیطزیست تقاضا زیاد است، پس ما باید از این فرصتها استفاده کنیم».



