چرا غولهای نفتی برای آذریها میآیند؛ برای ایرانیها نه؟

در روزهای اخیر خبر قرارداد جدید نفتی جمهوری آذربایجان برای توسعه فعالیتهای نفتی در دریای خزر منتشر شده است. طبق این خبر، رقم قرارداد جدید بالغ بر 40 میلیارد دلار خواهد بود.
به گزارش بخش تحلیلی «انرژی امروز»، طبق این قرارداد، بزرگترین قرارداد نفتی جمهوری آذربایجان مربوط به توسعه میادین «آذری – چراغ – گونشلی» این کشور به مدت 32 سال تمدید شد و طبق آن، تا سال ۲۰۵۰ استخراج ۵۷۰ میلیون تن نفت دیگر به همراه ۱۵۰ میلیارد مترمکعب گاز هدفگذاری شده است.
پیش از این، کنسرسیومی به رهبری شرکت بریتیش پترولیوم سال ۱۹۹۴ اولین قرارداد برای توسعه این بلوک را امضا کرد و تاکنون ۳۳ میلیارد دلار سرمایهگذاری در این پروژه انجام داده و نتیجه کار، تولید ۴۳۰ میلیون تن نفت و ۱۳۴ میلیارد مترمکعب گاز بوده است.
با تمدید این قرارداد، آذربایجان همچنان اصلیترین بهرهبردار منابع نفت و گاز دریای خزر خواهد بود. این خبر درحالی منتشر میشود که ایران علیرغم سرمایهگذاریهای انجامشده و ساخت دکل نیمهشناور امیرکبیر، تاکنون برداشتی از منابع نفت و گاز دریای خزر نداشته است.
ظرفیتها و موقعیت ایران در منابع نفت و گاز خزر
شناخته شدهترین میدان نفتی و گازی ایران در دریای خزر، میدان سردار جنگل است. این میدان که در انتهای بخش مرزی ایران در استان گیلان واقع شده، ۲۴ کیلومتر طول و ۱۶کیلومتر عرض دارد و از لایههای مختلفی تشکیل شده و در سال ۱۳۸۰ و در عمق ۷۰۰متری از سطح آب، کشف و ۱۰سال بعد (در سال 90)، در پی مطالعات اکتشافی روی سکوی نیمهشناور امیرکبیر، یک لایه نفتی در عمق ۷۲۸ متری در این مخزن هیدروکربوری کشف شد.
گفته می شود میدان سردارجنگل، دارای ۵۰هزارمیلیارد فوت مکعب ذخیره درجای گاز است؛ یعنی بیش از ۱۰برابر میدان شاهدنیز در جمهوری آذربایجان. این در حالی است که پیش از این، سهم ایران در دریای خزر ۱۱تریلیون فوت مکعب گاز اعلام شده بود.
همچنین میزان نفت درجای لایه نفتی این میدان، دومیلیارد بشکه است که نفت قابل استحصال آن حدود ۵۰۰میلیون بشکه برآورد شده است. میدان سردار جنگل محل مناقشه ایران و جمهوری آذربایجان قرار دارد و دوطرف تفاهم کردهاند تا تعیین تکلیف سهام متعلق به دو کشور از بهرهبرداری از این منابع امتناع کنند.
پیشبینیهای اولیه درمورد سهم ایران از نفت خزر 20میلیارد بشکه است که در میادین نفتی سردار جنگل ، چالوس، نورو رویان، رامسر ورودسر و چند منبع دیگر واقع است. اما با توجه به عدم لرزهنگاری در همه مناطق و مشخص نبودن عمق معادن، نمی توان نسبت به دقیق و اقتصادی بودن همه منابع ابراز نظر اطمینانبخشی داشت.
زنگنه: مشتری نداریم
در ماههای اخیر، تاحدی بحثهای مزبوط به برداشت از منابع نفت و گاز خزر در کشور رونق گرفته است. در یکی از مهمترین موضعگیریها، بیژن نامدار زنگنه در مصاحبهای تلویزیونی که پس از کسب رای اعتماد نمایندگان مجلس انجام داد؛ رسما اعلام کرد مذاکرات ایران برای جذب سرمایهگذار خارجی در حوزه دریای خزر تاکنون حاصلی نداشته و عملا این بخش، مشتری نداشته است.
شرکت نفت خزر البته در پی این مصاحبه کوشید تا با فعالیتهای رسانهای و انتشار مطالبی به نقل از مدیرعامل و سایر مسئولان خود نشان دهد تحرکاتی دراینباره در شرف انجام است.
در تازهترین موضعگیریها، سیدصالح هندی، عضو هیات مدیره شرکت ملی نفت ایران که پیشتر ریاست هیات مدیره شرکت نفت خزر را برعهده داشت، در مراسم تودیع خود که هفته گذشته در این شرکت برگزار شد، از تغییر رویکرد نسبت به فعالیتهای توسعهای در خزر خبر داد و گفت: «در آیندهای نزدیک، شاهد رویدادهای مهمی در این حوزه خواهیم بود».
محسن دلاویز مدیرعامل شرکت نفت خزر نیز در این مراسم گفت: «مقوله اکتشاف، تولید و توسعه در خزر از زوایای مختلف در حال بررسی است و با نظر مساعد وزیر نفت، مذاکره با شرکتهای بینالمللی به منظور جذب سرمایهگذاران خارجی به طور جدی در دستور کار است».
3 احتمال پیشرو
احتمال اول: ایران انگیزهای دارد؟
اما فارغ از اظهاراتی از این دست که بیشتر به موضعگیریهای رسمی و امیدوارانه میماند؛ این پرسش جدی وجود دارد که چرا ایران برخلاف آذربایجان و حتی کشورهایی چون قزاقستان و ترکمنستان تاکنون در جذب سرمایهگذار خارجی برای بهرهبرداری از منابع نفت و گاز خود در دریای خزر بینصیب مانده است.
احتمال نخست، دراین زمینه آن است که ایران به دلایل سیاسی، امنیتی و یا اقتصادی برداشت از منایع نفت و گاز دریای خزر را در اولویت پروژهها و فعالیتهای توسعهای خود قرار نداده است.
از نظر سیاسی – امنیتی، حضور ایران در دریای خزر و حتی ساخت دکل نیمهشناور تنها با هدف اعلام حضور در این پهنه آبی مشترک و حفاظت و حراست از سهم خود از بستر و زیربستر آن صورت میگیرد و این دکل را بیش از دستگاه حفاری، باید همچون پرچم استقلال دید. به همین جهت هم، در دوران دولتهای نهم و دهم که سیاست خارجی کشور بیشتر از رویکردهای تبلیغاتی و نمایشی تبعیت میکرد؛ فعالیت و سرمایهگذاری در پروژههای نفت خزر و به نتیجه رساندن دکل 150 هزار تنی امیرکبیر واجد اولویت و اهمیت ویژهای شد تا در نهایت، در سال 90 خبر دستیابی ایران به نفت در میدان سردار جنگل منتشر شود. خبری که البته با گذشت بیش از شش سال، در حد بیانیهای تبلیغاتی باقی مانده و به تولید از بزرگترین دریاچه دنیا نیانجامیده است.
از نظر اقتصادی هم، میتوان تغییر رویکردها و سیاستهای کشور چه در عرصه سیاست خارجی و چه نفت و گاز پس از روی کار آمدن حسن روحانی را در توقف و رکود در فعالیتهای ایران در حوزه نفت و گاز دریای خزر موثر دید.
در حوزه سیاست خارجی، دولت روحانی بیش از رویکردهای تبلیغاتی و شعاری در حوزه مسایل منطقهای، در جهت گفتگو، تعامل و گشایش درها به روی کشورهای قدرتمند جهان حرکت کرده است که نماد بارز آن دستیابی به توافق هستهای است و در میان کشورهای همسایه دریای خزر، روسیه از اعضای 5+1 در مذاکره با ایران بوده است. ایران و بهویژه دستگاه سیاست خارجی در شرایطی که هنوز برجام از استحکام و پایداری لازم برخوردار نشده و با حملات لفظی و تحریمهای عملی از سوی دولت دونالد ترامپ و مجالس آمریکا روبهروست؛ به حمایت جدی و همراهی سایر اعضای 5+1 نیاز دارد و در این میان، روسیه (بهعنوان کشوری که «شریک استراتژیک ایران» شناخته میشود)، جایگاه ویژهای دارد و طبعا، ایران از اینکه با پررنگ کردن رقابتها و اختلافات در حوزه دریای خزر این اتحاد راهبردی را خدشهدار سازد؛ خوددرای میکند.
در حوزه نفت و گاز نیز، بیژن زنگنه و مجموعه مدیران وزارت نفت از ابتدای کار دولت یازدهم اولویتهای خود را در جهت توسعه میادین نفت و گاز اعلام کردهاند که در این میان، پارسجنوبی، میدان نفتی آزادگان و کلا منابع نفت و گاز مشترک و حتی مستقل ایران در دریا و خشکی در جنوب کشور بر ذخایر ایران در خزر که میزان سرمایه مورد نیاز برای توسعه آن چندین برابر منابع خشکی و حتی دریایی خلیحفارس است؛ اولویت داشتهاند.
به همین جهت هم هست که پس از گذشت دوره چهار ساله دولت یازدهم و در شرایطی که کل فازهای پارس جنوبی تعیین تکلیف شده و میادینی چون آزادگان، کیش، آذر، چنگوله و… وارد مرحله مناقصه و یا دریافت گزارش مطالعاتی شرکتهای داخلی و خارجی شدهاند؛ تازه سخن از «رویکرد جدید در قبال توسعه میادین نفت و گاز دریای خزر» میرود و وزیر نفت از فقدان مشتری و سرمایهگذار خارجی در این میادین میگوید.
احتمال دوم: خارجیها تمایلی دارند؟
اگر بپذیریم دولت روحانی و مجموعه وزارت نفت پس از دستیابی به توافق هستهای و در ادامه تعیین تکلیف نسبی میادین دارای اولویت در جنوب کشور واقعا قصد ورود جدیتر به بحث توسعه میادین نفت و گاز دریای خزر را دارند؛ تازه پرسش اصلی مطرح میشود که چرا سرمایهگذاران خارجی که گاه تا سطح قراردادهای 40 میلیارد دلاری با سایر همسایگان دریای خزر وارد همکاری میشوند؛ تمایلی به ورود به میادین ایرانی را ندارند.
به نظر میرسد یک عامل این امر، همان جدی نودن خود ایران در این زمینه بوده است که ظاهرا اینک این عامل برطرف شده است.
عامل دوم، میتواند بیانگیزگی سرمایهگذاران خارجی به حضور در بخش ایرانی دریای خزر به دلایل هم سیاسی و هم طبیعی باشد. از بعد سیاسی، کشورهایی چون آذربایجان از متحدان سیاسی آمریکا، اروپا و حتی اسراییل در منطقه دریای خزر هستند و کشورهایی چون قزاقستان و ترکمنستان هم گرچه در این سطح با غرب وارد تعامل و همسویی نشدهاند؛ اما قطعا، تنش و تعارض آنها با اروپا و آمریکا بسیار کمتر از ایران و روسیه است.
ضمن آنکه روسیه هم با وابسته کردن بخش زیادی از مشتریان اروپایی (بیش از 30 درصد) به گاز خود، عملا تهدیدهای سیاسی علیه درآمدهای گازی خود را کاهش داده است و درعینحال، خود با در اختیار داشتن شرکتهای بزرگ و سرمایهداری در حد روسنفت و گازپروم چندان به سرمایهگذاری غولهای نفتی اروپایی و آمریکایی وابسته نیست. این درحالی است که ایران علیرغم دستیابی به توافق هستهای، هنوز نه آن سطح از تعامل سیاسی و اقتصادی با اروپا و آمریکا را پیدا کرده و نه از نظر منابع مالی و تکنولوژیک برای بهرهبرداری از منابع نفت و گاز حتی در سطح روسیه است که به سرمایه و فناوری غولهای نفتی بینیاز باشد.
فراتر از این، دلایل طبیعی هم مانع از گرایش سرمایهگذاران خارجی به همکاری با ایران در دریای خزر میشود. موقعیت منابع نفتی ایران در بستر دریای خزر نیز به گونهای است که ریسک عملیاتی و سرمایهگذاری برای دستیابی به منابع آن بسیار بیشتر از سایر همسایگان این دریاچه است.
طبق برآوردها، منابع ایرانی دریای خزر در اعماق 800 تا 2500 متری دریا قرار دارد. این درحالی است که بیشترین میادین نفتی و گازی که تاکنون در دریای خزر مورد بهرهبرداری قرارگرفتهاند در آبهای کم عمق این دریا قرار داشتهاند.حتی بعضی از میادین نفتی مربوط به قزاقستان در آبهای چنان کمعمقی قراردارند که چند ماه از سال حالت نیمه منجمد پیدا میکند و یا یخمیزند و امکان فعالیتهای حفاری و بهرهبرداری از بین میرود. تنها فاز دوم توسعه میدان گازی شاهدنیز آذربایجان در آبهای عمیق واقع است که آنهم در عمق سیصد تا چهارصد متری قرار دارد.
احتمال سوم: قراردادها جذاب است؟
در این شرایط، به نظر میرسد احتمال سومی هم قابل طرح باشد و آن اینکه، حتی اگر هم ایرانیها برای توسعه میادین نفت و گاز دریای خزر انگیزه داشته باشند و هم شرکتهای خارجی تمایلی نشان دهند؛ آیا با الگوی قراردادهای نفتی موجود این امر ممکن خواهد بود؟
به نظر میرسد پاسخ این پرسش منفی است. اگر ایران برای جذب سرمایه خارجی و وارد شدن به حوزه فعالیت در میایدین نفت و گاز دریای خزر عزم جدی داشته باشد؛ قطعا باید مدل قراردادهایی جذابتر از الگوی قراردادهای جدید نفتی مربوط به جنوب کشور و حتی جذابتر از قراردادهای مربوط به سایر کشورهای همسایه در دریای خزر را به طرفهای خارجی پیشنهاد دهد تا مجموعه ریسکهای گسترده سیاسی، اقتصادی و طبیعی و تکنولوژیک مربوط به فعالیت در بخش ایرانی دریای خزر را بپوشاند. اتفاقی که البته قبل از آن، مسایل حقوقی و اختلافات بهویژه بر سر بلوک مشترک البرز میان ایران و آذربایجان هم باید رفع شده باشد.
از این نظر، اظهارات اخیر مدیرعامل شرکت نفت خزر اهمیت مییابد که گفته بود: «بررسی راهکارهای مختلف جذب سرمایه خارجی و استفاده از انواع روشهای قراردادی به منظور انجام فعالیتهای اکتشافی، تولیدی و توسعهای در خزر با توجه به ویژگیها و پیچیدگیهای خاص این بخش در دستور کار است و مقام عالی وزارت نسبت به این حوزه نگاه ویژهای دارند».
به نظر میرسد وزارت نفت هم دریافته باشد ورود به میادین پرخطر و پرهزینه دریای خزر نهتنها با ابزارهای فنی و تکنولوژیک متعارف خلیجفارس و سکوهای ثابت و دکلهای نه چندان پیچیده آن ممکن نیست؛ بلکه مدل قراردادها و مذاکرات آن هم سطحی بسیار بالاتر، جدیتر، پیچیدهتر و جذابتر از آن روندی را میطلبد که مثلا در فاز 11 پارسجنوبی رخ داد و یا آنچه در میدان آزادگان رخ خواهد داد…



