بنیانگذار توسعه پس از جنگ
سمیه متقی، خبرنگار سیاسی و پارلمانی «انرژی امروز»
اکبر هاشمی بهرمانی (3 شهریور 1313 تا 19 دی 1395) از آن دست شخصیتهایی بود که نامش با انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی عجین شده و هر بخش از زندگی او را ورق بزنیم ردپایی از انقلاب و فعالیتهای او در این راستا مشاهده میکنیم. چنان حضورش بر پهنه آسمان این انقلاب و نظام گسترده بود که وقتی دیروز خبر درگذشتش در رسانهها منتشر شد همه بهتزده شده و با ناباوری تکذیب آن بودند، که چنین نشد. همین چند روز گذشته بود که در سفر به قطب انرژی کشور و خلیج همیشگی فارس از برنامههایی که باید در حوزه سیاست و اقتصاد به اجرا درآید سخن میگفت و در این روزها چه کسی باور میکرد که به این زودی جای خالی او به رخ مردم کشیده شود.
نام آشنای جریانهای ضدپهلوی
مرد اعتدال زمانه ما، پیش از انقلاب و در جریان مبارزات با رژیم شاهنشاهی نامآشنای همه فعالان مبارزه با استکبار بود، ارتباطش با امام خمینی در دوران تبعید به گونهای بود که بسیاری او را راه ارتباط با امام میدانستند. همین هم عاملی شد که به خواست امام ایشان رابط میان گروههای سیاسی مخالف حکومت بود. طی سالهای پیش از انقلاب به دلیل سخنرانی ها، متون منتشرشده از او و فعالیتهای ضدحکومت هفت بار به زندان افتاد و جمعا چهار سال و پنج ماه را در آنجا سپری کرد. خاطرات چلههای خونین 56 تا 57 و جزئیات اتفاقات آن، نمونه کوچکی از حضور همیشه در صحنه او طی ماههای منتهی به پیروزی انقلاب است. چنانچه در پی اعتصاباتی که از همین نقطه آغاز شده بود، او در کنار هیاتی 5 نفره برای رفع مشکلات مردم از سوی امام خمینی به میان اعتصابگران صنعتنفت اعزام شد.
سخنرانی هاشمی گل کرد
سهم 20 درصدى صنعت نفت ایران ازتولید نفت اوپک در سال 1357، کشور راپس از عربستان در مقام دومین صادرکننده بزرگ نفت جاى داده بود؛ صنعت نفتى که علاوه بر تولید حدود 6 میلیون بشکه نفت خام در روز، داراى بزرگترین پالایشگاه نفت جهان در آبادان هم بود.
در چنین شرایطى، همراهى صنعت نفت ایران با انقلاب اسلامى، تاثیر بسیاری در پیشبرد اهداف انقلاب می توانست داشته باشد از 18 شهریور سال٬57 یک روز بعد از جمعه سیاه، حرکت اصلی و اثرگذار شکل گرفت و صدها نفر از کارگران و کارکنان صنعت نفت پالایشگاه تهران اعتصاب کردند. دو روز بعد کارگران و کارکنان پالایشگاههای تبریز، آبادان، اصفهان و شیراز نیز همچون پالایشگاه تهران اعتصاب کردند. به گونه ای که در 27 مهرماه 1357 تمام کارکنان میدانهای نفتی اهواز به اعتصاب میپیوندند. اما با گذشت زمان موضوع قحطی نفت و بنزین در زمستان 1357به شدت تنگناهایی برای مردم به وجود آورد.بر همین اساس امام خمینی (ره) برای حل بحران پیش آمده به مهدی بازرگان گفت گه کمیته ای تشکیل دهد و به منطقه اعزام کند. او کمیته ای متشکل از هاشمی رفسنجانی، صباغیان، کتیرایی، حسیبی و چند نفر دیگر را به آبادان اعزام کردند تا به کارکنان بگویندبه اندازه مصرف داخلی نفت تولید کنند اما چه با اعلام نظر امام و چه سخنرانی های فنی این کارمندان دست از اعتصاب بر نداشتند. تا اینکه اتفاق دیگری افتاد. در این باره ناطق نوری در خاطرات خود می گوید:«به آبادان که رفتیم آقای بازرگان چون فنی بود مرتب حرف میزد؛ ولی ما طلبهها وارد نبودیم ؛ لذا آقای هاشمی روز اول و دوم هیچ حرفی نزد و فقط گوش میداد… بعد از آن سخنرانی خودش را در پالایشگاه آبادان راجع به صنعت نفت شروع کرد؛ همه دهانها باز مانده بود که چطور که یک طلبه این قدر مسلط به مسائل فنی نفت و جریانات سیاسی است. واقعا سخنرانی آقای هاشمی گل کرد.» همین موجب همراهی نفتی ها با این کمیته شد و مشکل کمبود سوخت در آن برهه حساس از بین رود.
هاشمی و پیروزی انقلاب
ایشان و بسیاری از انقلابیون با بازگشت امام خمینی و پیروزی انقلاب در 22 بهمن 57، برای انجام فعالیت سیاسی قانونمند تصمیم به برپایی حزب کردند. در نتیجه به همت افرادی همچون محمد حسینی بهشتی، عبدالکریم موسویاردبیلی، اکبر هاشمی رفسنجانی، علی خامنهای و محمد جواد باهنر، حسن آیت، اسدالله بادامچیان، عبدالله جاسبی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی، حبیبالله عسگراولادی، سیدمحمود کاشانی (فرزند آیتالله ابوالقاسم کاشانی) حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد. هاشمیرفسنجانی همزمان با آن بهعنوان یکی از مهرههای اصلی و بانفوذ انقلابی به عضویت شورای انقلاب درآمد.
با گذشت زمان او در ابتدا معاون وزیر کشور و سپس سرپرست آن شد اما با برپایی مجلس شورای ملی در سال 58 که بعدها نامش به شورای اسلامی تغییر کرد او بهعنوان رئیسمجلس از سوی نمایندگان انتخاب شد و از این پس تا دوران ریاستجمهوریاش در سال ۱۳۶۸ همواره با همین سمت شناخته شد.
البته در پست ریاست قوهمقننه به دلیل نزدیکی با امام خمینی آثار بسیاری را در تصمیمات و برنامههای این دوره داشت. چنانچه بسیاری تلاشهای او در ایجاد حکمیت میان قوه مقننه و شورای نگهبان را عامل شکلگیری مجمع تشخیص مصلحت نظام میدانند.
طی سالهای جنگ او و میرحسین موسوی رئیس دولت وقت با تمام تفاوتهای نگاهی و رویکردی از مشاوران قابلاعتماد امام بودند و با رویکردی متناسب شرایط را برای بقای جامعه مهیا میساختند.هاشمی از بعد اقتصادی، برخلاف محافظهکاران راست سنتی که طرفدار دیدگاه بازار آزاد هستند، به یک اقتصاد ترکیبی اعتقاد داشت. برای نمونه او به ملی کردن صنایع بزرگ و مالیاتهای سنگین باور داشته و در کنار آن دیدگاه مترقیای به حوزه فرهنگ دارد. همین امر باعث شده که از حمایت طیفهای چپ نیز برخوردار باشد. در حقیقت در طول دهه اول پس از انقلاب ۱۳۵۷، رفسنجانی با همین دیدگاه، اتحاد خود را با جناح چپ حفظ کرد. بالاخره جنگ تمام شد و کمکم کشور نیازمند حرکت به سوی سازندگی بود. برنامههای توسعهای از سوی دولت به مجلس داده شده بود اما بررسی آن شروع نشده بود. از طرفی اصلاحیه بر قانون اساسی نیز به میان آمد و پس از تصویب آن، از همان زمان تا پیش از فوت ایشان، بهعنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز منصوب شد و شاید بهحق بتوان راهی را که او در پیش گرفت، راه مصلحت نظام و مردم نامگذاری کرد.
پس از آن حال امام رو به وخامت گذاشت و در خردادماه۱۳۶۸ خبر رحلت ایشان فضا را دگرگون ساخت. با آغاز رهبری آیتالله خامنهای تغییرات اساسی در چیدمان قوه مجریه شکل گرفت اول از همه نخستوزیری حذف شد و ریاست دولت به دست رئیسجمهور افتاد و بنا بر انتخاب مردم این رئیسجمهور کسی نبود جز هاشمی رفسنجانی.
ریاستجمهوری هاشمیرفسنجانی و سیاستهای اقتصادی او
برجستهترین بخش سیاستهای هاشمیرفسنجانی در دوره ریاستجمهوری بعد اقتصادی آن بود. برنامههای اقتصادی دولت سازندگی با نگاه راستگرایانه به مذاق خیلیها و بهویژه قشر آسیبپذیر خوش نیامد. چنانچه همه به یاد دارند که در دوران حضور یحیی آلاسحاق در وزارت بازرگانی برای اولین بار کشور تورم بالای 50 درصد را تجربه کرد (البته فشارهای ناشی از پایان جنگ و مسئله سازندگی را نباید از نظر دور داشت.)
در برابر آن سیاستهای نفت و انرژی دولت سازندگی نقطه مثبت کارنامه دولت سازندگی و هاشمیرفسنجانی بهعنوان رئیسجمهور بود. چنانچه نحوه تعاملات ایران با کشورهای نفتخیز، ارتقای جایگاه در اوپک و افزایش میزان صادرات در آن دوره به میزان قابلتوجهی بالا رفته و در شرایط مطلوبی قرار گرفت. شاید همین رویکرد موجب شد که پس از دولت نهم و دهم که وضعیت کشور در همه ابعاد تنزل بسیاری داشت حسن روحانی، رئیسجمهور تصمیم بگیرد از وزرا و مسئولان این دوره برای بهبود وضعیت این حوزه استفاده کند. چنانچه بیژن زنگنه، وزیر نفت کنونی، که در دوران هاشمی رفسنجانی هم سکاندار وزارت نیرو و در دولت آقای خاتمی وزیر نفت بود بار دیگر ایران را به نقطه مقبول بازگرداند.
پس از ریاستجمهوری و دولت هفتم و هشتم
پس از هشت سال ریاستجمهوری در آستانه انتخابات دوره هفتم فضای جامعه ملتهب شده بود و ترس و نگرانی از تقلب در انتخابات در میان مردم موج می زد. همان زمان بود که حتی مجله گل آقا در کاریکلماتوری نوشت: می نویسیم خاتمی، می خوانیم ناطق نوری. در چنین شرایطی بود که او بهعنوان سیاستمداری برجسته و حافظ انقلاب و نظام در تریبون نمازجمعه این شائبه را به کل رد کرد و بر سخن امام که میزان رای ملت است، تاکید و اعلام کرد از رای مردم صیانت میکند. هاشمی به این سخن امام ایمان داشت و هیچوقت از آن کوتاه نیامد. چنانچه آن روز که در مجلس ششم نفر آخر منتخبین مردم تهران شد هم آن را پذیرفت و البته پس از آن کنارهگیری کرد.
هاشمی و حفظ خط اعتدال
اگر چه در سال 84 در انتخابات ریاستجمهوری در کنار نمایندگانی از اصلاحطلبان و اصولگرایان شرکت کرد و در دور اول آرای بیشتری از محمد احمدینژاد به دست آورد اما در نهایت در دور دوم شکست خورد. در سال 86 بهعنوان رئیس مجلس خبرگان انتخاب شد. از این زمان او راه میانه به معنای واقعی را در پیش گرفت چنانچه در انتخابات 88 تلاشش بر کاهش تنشها بود و به هر شکل به دنبال آن بود که هزینه کمتری به مردم و نظام تحمیل شود. بر همین اساس معتدلین هر دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب دور او جمع شدند و او را بهعنوان امینی می دیدند که در راستای تحقق مطالباتشان گام بر میدارد. در قضیه اعتراضات انتخاباتی هم راه اصلاح در پیش گرفت. در تیرماه 88 آخرین نماز جمعه به امامت او برگزار شد و پس از آن دیگر در جایگاه امامجمعه حاضر نشد.در سال 89 از ریاست مجلس خبرگان هم کنار رفت و جایش را به آیتالله مهدویکنی داد.
سال 92 و پایان دولت دهم، آیتالله هاشمی کاندیدا شد اما شورای نگهبان حکم به ردصلاحیت او دادند. پس از آن در سال 94 برای مجلس خبرگان رهبری از تهران کاندیدا و با بیشترین آرا، چیزی بیش از دو میلیون رای به این مجلس راه یافت. قریب به 9 ماه از تاریخ این انتخابات نگذشته بود که خبر درگذشتش در رسانه ها بهت و ناراحتی را در جامعه ایجاد کرد. اعتدالیون تنها شدند و شاید واقعا همانطور که خاتمی گفت این درست باشد که انقلاب اسلامی ایران با رفتن هاشمی یتیم شد.