استراتژیست‌ها بازار نفت را تحلیل نکنند!

فریدون فشارکی، مدیرعامل مؤسسۀ بین‌المللی مطالعات انرژی «فکتس» آمریکا

در ایران بیشتر کسانی که نفت و گاز را تجزیه‌وتحلیل می‌کنند، متخصص علوم سیاسی هستند که همه چیز را از ‌نظر استراتژیک می‌بینند؛ اما در بازار واقعی این‌طور نیست. به‌فرض می‌گویند به سبب ناامنی در خلیج فارس، با انتقال سرمایه‌گذاری‌ به‌سمت خزر روبه‌رو خواهیم بود و دراین‌میان از چین، به‌عنوان نمونه‌ای مشخص برای تأمین امنیت انرژی در کمربند انرژی تعریف‌شده یاد می‌کنند. این حرف‌ها بی‌معناست. کشورهایی مثل چین، دیدهای 100ساله دارند. آنها حرف از احیای جادۀ ابریشم می‌زنند که چند صد سال پیش از بین رفته است. اینها شاید برای چند نسل آینده معنادار باشد.

در نمونه‌ای دیگر برخی از این تحلیلگران می‌گویند ایران باید به هند و چین گاز صادر کند و خط لولۀ صلح تشکیل دهد یا به اروپا هم گاز صادر کند و رقیب روسیه شود. علت اینکه این ایده‌ها عملیاتی نمی‌شود، این است که ازلحاظ اقتصادی توجیه ندارد. از نظر استراتژیک سیاسی، داستان خوبی است. کمربند انرژی و جادۀ ابریشم و مسائلی ازاین‌دست، بیهوده است و فقط نشان می‌دهد کشورهایی مانند چین، برنامه‌های درازمدت صدساله دارند و تا زمان اثربخشی دیگر نفتی نخواهد بود که بخواهند با آن امنیت انرژی ایجاد کنند. مثال این صحبت خط لولۀ واردات گاز از روسیه به چین است که سال‌ها دربارۀ آن صحبت کردند؛ اما هیچ قراردادی ننوشتند. از نظر استراتژیک، بالاخره آقای پوتین گفت باید قرارداد مربوطه را امضا کنید؛ اما مشخص نیست این سرمایه‌گذاری چه زمانی باز خواهد گشت.

کسانی که بحث صادرات گاز به اروپا را مطرح می‌کنند، به این دلیل است که بتواند با روسیه رقابت کند. روس‌ها خط لوله کشیده‌اند؛ اما ما هنوز حتی نقشه نداریم. از نظر اقتصادی، آقای زنگنه به‌خوبی متوجه است؛ اما عده‌ای در مجلس و استادان دانشگاه، همه چیز را استراتژیک می‌بینند.

بازار خزر مهم است و ایران هم روی بازار خزر مثل جاهای دیگر کار نکرده است. اما باید پذیرفت از نظر بازی جهانی، خزر بازیکن کوچکی است. یک تکه از خوزستان، از کل خزر مهم‌تر است؛ اما چون در این بخش، شرکت‌های مهم آمده‌اند و در روسیه و آذربایجان کار کرده‌اند، علاقه‌مند هستند که به قسمت ایران هم بیایند؛ اما ایران به دلایل مختلف که کاملاً مشخص نیست، خزر را جزو اولویت‌ها نگذاشته است.

اما دربارۀ چین، چینی‌ها جایی می‌روند که نفت زیاد باشد. درضمن شرکت‌های چندملیتی آنجا خیلی قو‌ی‌تر از شرکت‌های چینی هستند و بیشتر هم اطلاعات دارند. باید از دست داستان‌های کلیشه‌ای رها شد. استراتژیک از نظر اقتصادی بی‌معناست. استراتژیک بهانه است برای اینکه کار غیراقتصادی بکند. اگر دراین‌میان، کاری باید انجام می‌شد که خودش انجام می‌شد. وقتی ایران به اروپا گاز صادر نمی‌کند، به این خاطر است که منطق ندارد؛ اما از لحاظ اینکه ایران جلوی روس‌ها بایستد، جالب است، اما عملی نمی‌شود.

 خط لولۀ تاپی که قرار است از ترکمنستان به پاکستان و هند برود، یکی از نمونه‌های دیگر این ماجراست. تاکنون شاید 50 لیدر کشورها در زمان‌های مختلف، قرارداد و تفاهم‌نامه امضا کرده‌اند؛ اما این کار باید انجام شود که نمی‌شود؛ زیرا منطق اقتصادی ندارد. هر پروژه‌ای ابتدا باید منطق داشته باشد و بعد، دولت‌ها در آن چارچوب کمک کنند.

 همیشه به کسانی برمی‌خوریم که می‌گویند اگر چنین کنیم، بهتر است که دردسرساز است؛ زیرا باید توضیح دهند چرا باید با دید آنها عمل کرد؛ زیرا عملکرد مورد اشارۀ آنها منطق اقتصادی ندارد. چینی‌ها همیشه دید درازمدت دارند و کارهای استراتژیک می‌کنند؛ اما اثرش خیلی کوچک است. شاید در ایران کسی نداند که چینی‌ها خط لولۀ 400هزار بشکه‌ای از برمه به چین درست کرده‌اند، درصورتی‌که برمه نفت تولید نمی‌کند. اینها مقدار زیادی نفت خاورمیانه را از عربستان و کویت به برمه و از آنجا به چین می‌برند؛ چون نمی‌خواهند همۀ اتکایشان بر تنگه مالاکا باشد. بنابراین، راهی دیگر هم باز کرده‌اند تا اگر راهی بسته شد، راه دیگری برای تأمین انرژی داشته باشند، اما اثری بر بازار نفت ندارد، چنین نیست.

برچسب ها
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن