کلانتری ماموریت دارد باید حتما سرش به سنگ بخورد!

لیلا مرگن: سازمان حفاظت محیط زیست با حضور عیسی کلانتری دچار تغییر سیاستهای جدی شده است. سازمانی که تا دیروز با پروژههای انتقال آب مخالف بود، با مجوز پروژههای عمرانی یا سدها بهدرستی سختگیرانه عمل میکرد و مدافع حقوق حیوانات بود، به یکباره با تغییر رئیس خود، تغییر رویکرد داد. در رویۀ جدید بهنظر میرسد محیط زیست مسیر مبهمی را طی میکند. سمنها که تاکنون بازوهای قدرتمند سازمان حفاظت محیط زیست بودند، گویا در سیاستهای اخیر سازمان جایی ندارند و به همین دلیل محمد درویش، مدیرکل سابق تشکلهای مردمی این سازمان، از سمت خود استعفا کرد و به بخش تحقیقات بازگشت. به گفتۀ درویش، کلانتری مدافع پروژههای انتقال آب است و فکر میکند که بهتنهایی میتواند بهجای همه تصمیم بگیرد. به همین دلیل، تاکنون دو کارت زرد جدی از نهاد ریاستجمهوری به وی اعطا شده است. مشروح گفتوگوی «انرژی امروز» با درویش دربارۀ دلایل استعفایش در ادامه میآید:
چرا استعفا کردید؟همانطورکه در متن استعفانامه هم سعی کردم به آن اشاره کنم، بهنظر میرسید آقای کلانتری به سرمایۀ اجتماعی در حوزۀ محیط زیست باوری ندارد. من هرچقدر صبر و تلاش کردم که با وی گفتوگویی حضوری داشته باشم تا ذهنیتهای یکدیگر را بهتر درک کنیم، فایدهای نداشت. وی هیچ وقت ملاقاتی به من نداد و بعد از اینکه متوجه شدم کلانتری حتی به شورای تشکلهای مردم نهاد سراسر کشور هم وقت نمیدهد، احساس کردم که شاید دلیل وقتندادن به آنها هم زاویهداشتن با من باشد.
به همین دلیل سعی کردم از سازمان بیرون بروم که بیش از این رابطه بین تشکلهای مردمنهاد و سازمان محیط زیست خدشهدار نشود. درعینحال همانطورکه در یادداشتهایم هم نوشتهام، کلانتری درمقابل طرحهای انتقال آب مواضعی اتخاذ میکند که سبب نگرانی است. او از طرح انتقال آب خزر به سمنان، انتقال آب زاب به ارومیه و انتقال آب ارس به مرند حمایت میکند. از سد شفارود حمایت میکند. میگوید محیط زیست نباید به نحوی عمل کند که کشور معطلش بماند.
یعنی ادبیاتی که معمولاً مدیران اجرایی از آنها استفاده میکنند، توسط وی استفاده میشود. مطلب نگرانکنندهتر این است که کسی که مثل وی نمیاندیشد یا سیاسی است یا احساسی است یا نادان است. بهخصوص مواضعی که درخصوص محصولات تراریخته میگیرد، با مواضع مدیر متولی محیط زیست ایران که دستکم باید مرضیالطرفین باشد، رفتارش جانبدارانه نباشد و بیطرف باشد، زاویهداشته و تناقض دارد. مجموعۀ این عوامل سبب شد درخواست استعفا بدهم. فکر میکردم شاید همراهان، مشاوران و نزدیکان دفترش به من اجازۀ نزدیکشدن به کلانتری را نمیدهند. گفتم اگر استعفا بدهم مشخص میشود که نظر خودش هم دقیقاً همین است یا نه.
با موافقتی که کرد و در متن موافقت استعفا نوشته بود که به مسائل روبنایی که شما به آن اشاره کردید، اعتقادی ندارم و به مسائل زیربنایی اعتقاد دارم، نشان داد که به سرمایۀ اجتماعی اعتقادی ندارد. به نظر وی اینکه نباید مخالفان خود را نادان، احساسی و سیاسی قلمداد کنید و باید از مدارس طبیعت حمایت کنید، مسائل روبنایی بود.پس از استعفای شما، به تشکلهای مردمنهاد اجازۀ ملاقات داده شد؟خیر، متأسفانه هنوز هم اجازۀ ملاقات داده نشده است.کلانتری چرا میخواهد معاونت جدید در سازمان حفاظت محیط زیست با حضور دکتر کاوه مدنی ایجاد کند؟ هدف از ایجاد این معاونت ایجاد ارتباط بیشتر با جامعه نیست؟این پرسشی است که باید از خودشان بپرسید. وی میگوید که ایرانی به ظرفیت 80میلیون محیطبان درست کنیم؛ اما از اینکه 40 نفر جلوی سازمان بیایند و دست به اعتراض آرام (در مواجه به مسئلهای که در استان گلستان رخ داد) بزنند، دستپاچه شده و دستور قلعوقمع آن گروه را میدهد. اخیراً سه دوچرخهسوار میخواستند از کردستان به پردیسان بیایند، به آنها نیز اجازه ندادند. درحالیکه در دورۀ خود ما پنجهزار نفر جلوی سازمان تجمع میکردند و آب از آب تکان نمیخورد. اینها پارادوکسهای جدی است که امیدوارم روزی فرصت گفتوگوی حضوری به رسانهها بدهد و شما این سئوالات را از ایشان بپرسید.فکر میکنید با این روند، کلانتری میتواند روی پتانسیل سمنها برای اقناع افکار عمومی در اجرای برخی پروژههای مثبت حساب باز کند؟حقیقتاً احساسم این است که کلانتری با مأموریت مشخصی آمده است. میخواهد محیط زیست را منحل کند و در دل وزارت نیرو ادغام کرده و تشکیل وزارت آب و محیط زیست بدهد. بهعلاوه وجه حیات وحش سازمان محیط زیست را کمرنگ کند. در سازمانی که شکل میگیرد، نیازی به حضور تشکلها و سمنها نیست.در بحث آب هم به حضور تشکلها نیاز است و متأسفانه در این بخش، تشکل تخصصی زیادی وجود ندارد. با کمرنگشدن ارتباط سازمان محیط زیست و سمنها، آیا این سازمان در آینده دچار مشکل نخواهد شد؟حتما دچار مشکل میشوند؛ اما وی از آن دسته مدیران سنتی است که اعتقادی به خرد جمعی و مشارکت اجتماعی ندارد. فکرمیکند اینقدر تجربه دارد که متأسفانه میتواند حرف اول و آخر را بزند. باید حتما سرش به سنگ بخورد که متوجه شود.قیمت خوردن سر آقای کلانتری به سنگ را باید جامعه بپردازد؟بله، این هزینه را ما باید پرداخت کنیم. هزینۀ کارهای وی در کشت و صنعت نیشکر که 15 سال پیش انجام شد، سکوتش در برابر احداث پل شهید کلانتری روی دریاچۀ ارومیه و سکوت در برابر طرح گستردۀ کشت گندم و دیگر محصولات را مردم میپردازند. خودش یکی از مسببان تاراج اندوختههای آبی است. درحال حاضر به این نتیجه رسیده است که مهندس نادان بوده است. احتمالاً 10 سال دیگر به این نتیجه میرسد که رئیس محیط زیست نادان بوده است.نشستی در حاشیۀ نمایشگاه مطبوعات در نقد عملکرد رئیس جدید سازمان حفاظت محیط زیست برگزار شد. در این نشست چه مباحثی مطرح شد؟کلانتری حتی حاضر نشد از نمایشگاه مطبوعات بازدید کند. اصلاً خود را در مواجه با خبرنگاران قرار نداد. در آن جلسه، تشکلهای مردمنهاد بهصراحت اعلام کردند که فکر میکنند رئیس سازمان حفاظت محیط زیست اولین کسی است که نیاز به آموزشهای محیط زیستی دارد. کسی که علناً اعلام میکند به 95درصد موضوعات محیط زیستی اشراف ندارم، چرا این پست را قبول کرده است و اینکه چرا نمیآید از کسانی که باتجربه هستند، استفاده کند. خیلی از بزرگان محیط زیست درخواست ملاقات با وی کردهاند؛ ولی به هیچکس اجازۀ ملاقات نداده است.فکر می کنید اعتراضهای فعالان محیط زیست به نتیجهای برسد؟فکر میکنم که این اعتراضها خیلی میتواند مؤثر باشد و سبب حساسکردن افکار عمومی و بخشهایی از دولت و حاکمیت میشود. دو تذکر جدی از طرف نهاد ریاستجمهوری به وی داده شده و این تذکرها نشان میدهد که اگر بخواهد این روند ادامه یابد، با مشکلات جدیتری هم ممکن است روبهرو شود.آقای کلانتری در جایی دربارۀ شما گفته بود: کسی که با توسعۀ پایدار زاویه دارد، جایش در سازمان محیط زیست نیست. واقعا با توسعۀ پایدار زاویه دارید؟خوب بود آقای کلانتری تعریفی از توسعه پایدار ارائه میکرد و میگفت آقای درویش بهدلیل این عملکردها، با توسعۀ پایدار زاویه دارد. ولی وقتی حتی حاضر به گفتوگو با درویش نیست، چگونه بفهمیم که مد نظر وی از توسعۀ پایدار چیست. بنده میگویم که وقتی کلانتری چهارسال رئیس ستاد احیای دریاچۀ ارومیه بود و بعد دنبال طرح انتقال آب زاب است تا همچنان بیش از یک میلیون و 200 هزار تن سیب در حوضۀ آبریز دریاچۀ ارومیه تولید شود که 200 هزار تن آن نابود میشود و 1.5 میلیارد متر مکعب آب حوضۀ آبریز دریاچۀ ارومیه را نابود میکند، مصداق بارز عملکرد کسی است که به توسعۀ پایدار اعتقادی ندارد.
بنده میگویم که چرا از طرحهای سدسازی و انتقال آب برای کشاورزی حمایت میکنید که از نظر نرمافزاری ارتقا پیدا نکرده است و عملاً این آب هدر میرود. این مصداق بارز توسعۀ ناپایدار است. چرا فضایی فراهم میکنید که منتقدان شما اگر صحبت کنند، سیاسی، احساسی و نادان خطاب شوند و بحثهای علمی و منطقی به فضای پرتنش تبدیل شود. در چنین فضایی توسعۀ پایدار گم میشود. در مسئلۀ تراریخته لازم نیست مثل جنگ برخورد شود. شما میتوانید استدلالهای خود را مطرح کنید، منتقدان هم حرفهایشان را بزنند و مردم قضاوت کنند. این نحوۀ رفتار، با توسعۀ پایدار که به سرمایۀ اجتماعی و تنوع زیستی احترام میگذارد، در تضاد آشکار است.



