پتروشیمی علیه جنگل
سعید ساویز، کارشناس صنعت نفت جنگلهای هیرکانی باقیمانده از دوران ژوراسیک، با قدمتی بیش از 40میلیون سال، گسترهای از کشور آذربایجان تا گرگان دارد. گرگان را در گویش یونانی هیرکان نامند. جنگل درختان پهنبرگ که مساحتی حدود 55هزار کیلومترمربع دارد و 20هزار هکتار آن در کشور آذربایجان و 1.8میلیون هکتار آن سهم ایران است. خزان این جنگلها بهحدی مسحورکننده و رنگارنگ است که میتواند چشمهای هر بینندهای را مسحور کند و هوش از سر برباید.ازجمله ویژگیهای منحصربهفرد این جنگل خزری، تنوع شرایط اقلیمی و زیستی، درختان دیرزیست، درصد بالای اراضی حاشیۀ رود، گونۀ فسیل زنده و گونههای نادری مانند سوسن چلچراغ است. جنگلهای هیرکانی با وجود قدمت و اهمیتی که دارند، همواره در معرض تهدیدات بسیاری قرار گرفتهاند. این تهدیدات بهحدی جدی است که تعداد این جنگلها را در یک دورۀ 40ساله در ایران از ۳میلیون هکتار به 8 1میلیون هکتار کاهش داده است. بشر امروزه به طرق مختلف و تنها برای راحتی و آسایش خود کمر همت به ویرانی و تخریب این اکوسیستم سبز بسته است. از پاکسازی جنگل و احداث ویلا تا احداث سد و اشغال و دستدرازی به ییلاقات، همه و همه از جلوههای بیمهری به ششهای سبز فلات کویری ایران است.یکی از این آسیبهای صنعتی، احداث سد شفارود است. با اینکه وزارت نیرو صحبت از کوتاهآمدن سد شفارود میکند و میگوید که این سد با قطع 93هزار هکتار درخت ساخته میشود، بعضی از فعالان محیط زیست معتقد هستند که سد شفارود در مراحل ساخت و بعد از آبگیری حدود 400هزار هکتار جنگل هیرکانی را نابود خواهد کرد. اما بد نیست نگاهی به اکوسیستم منطقۀ جنوب کاسپین بیندازیم تا ضمن آشنایی با ویژگیهای منطقۀ معتدل شمال ایران، دید بهتری به بایدها و نبایدهای صدور مجوز طرحهای صنعتی در این منطقۀ جغرافیایی پیدا کنیم.ناحیۀ کاسپین علاوهبر جنگلهای هیرکانی، از ویژگیهای منحصربهفرد دیگری نیز برخوردار است، دریاچۀ کاسپین بهعنوان بزرگترین دریاچۀ جهان با ماهیان منحصربهفرد و ارزشمندی همچون ماهیان خاویاری و ماهیان استخوانی همچون ماهی سفید و فک خزری، باقیماندۀ دریای عظیم تتیس است که آب و هوای مرطوب و بارانی آن تالابهای متعددی را در گیلان و مازندران و گلستان به وجود آورده است. معروفترین این تالابها، تالاب درحال انقراض انزلی است؛ یکی از بینظیرترین جلوههای قدرت خداوند بر زمین که هر ساله پناهگاه گونههای بسیاری از پرندگان مهاجر در فصول مختلف است. در حساسبودن این سرزمین باقیمانده از سرما و یخبندان سیبری همین بس که هر گونه آلودگی بهسبب کثرت نزولات جوی و آبهای جاری در آن، بهسرعت منتقل شده و در یک مساحت کوچک بهدلیل انبوهی تنوع جانداران میتواند گونههای متعدد زندۀ گیاهی و جانوری را تهدید کند.برای مثال، دفن غیراصولی زبالهها در منطقۀ جنگلی و مرتفع سراوان در استان گیلان باعث شده است تا پس از بارش باران و نفوذ آبهای سطحی به زمین، زبالهها را شسته و شیرآبهای مملو از فلزات و مواد آروماتیک آلاینده بهصورت جوی از آن خارج شود. این جویهای کوچک به هم میپیوندند و پس از ریختن به گوهررود و زرجوب در رشت، عامل انتشار بوی بد و آلودگی در شهر رشت میشود و در ادامه با افزودهشدن فاضلابهای شهری و بیمارستانی به آن، به تالاب انزلی میریزد.در موردی دیگر از موارد انتشار آلودگی در شمال میتوان به تحقیقی بهعملآمده توسط پژوهشکدۀ آبزیپروری شیلات روی گونههای آبزی در ناحیۀ انزلی اشاره کرد. این تحقیق که به نیت بررسی آلودگی سواحل بهانجام رسید، نشان داد که فلزات سنگین در بافتهای جانداران مورد آزمایش با مقدار زیاد وجود دارد، فلزات سنگین از مشخصترین آلایندههای پتروشیمیها بوده و باتوجهبه نبود واحدهای پتروشیمی در سمت جنوبی کاسپین و همچنین با عنایت به الگوی گردش جریان آب در دریاچه، احتمال داده میشود که آلودگی از سمت کشورهای صاحب نفت شمالی بهسمت جنوبی منتقل شده و در ناحیۀ بندر انزلی که ازلحاظ ارتفاع، کمارتفاعترین ناحیۀ اکوسیستم کاسپین است، رسوب کرده باشد.بهدنبال رایزنیهای نمایندگان مجلس شمال کشور برای احداث پالایشگاه و ایجاد اشتغال با ابزار صنایع پتروشیمی و همچنین در پی سفر بیژن زنگنه به گیلان در سال 95، بحث صدور مجوز و برنامهریزی برای احداث پتروشیمی در شمال بهسبب دسترسی به آب فراوان مطرح شد. همچنین شنیده شده است که زنگنه در زمان رأی اعتماد به نمایندگان شمال، تعهد کتبی برای احداث پتروشیمی داده است.بهنظر میرسد مجلس بهشدت برای احداث پالایشگاه در شمال مصر است و رایزنیهای زیادی با وزارت نفت داشته است؛ اما پرسش اینجاست که چه کسی جلوی پیامدهای فاجعهبار زیستمحیطی صنایع آلاینده را در شمال میگیرد؟ چه تضمینی وجود دارد که بلایی که بر سر خوزستان و ماهشهر و عسلویه آمد، بر سر گیلان و مازندران نیاید؟ در ذیل نامۀ وزارت نفت به کلانتری بهمنظور أخذ همراهی سازمان حفاظت محیط زیست، تنها در نیمخط آمده است که الزامات زیستمحیطی در نظر گرفته میشود. آیا این جمله تضمینی برای اعتماد محیط زیست به صنایع آلاینده میتواند باشد؟ آیا بهتر نیست که برای توسعۀ شمال کشور بهجای انتخاب راحتترین گزینه، یعنی پتروشیمیها، بهدنبال توسعۀ انرژیهای نو رفت تا شاید این بازماندۀ طبیعت شمال از آسیب بشر در امان بماند؟