پتروشیمیها آقـابالاسـر لازم ندارند
عباس شعریمقدم، بزرگ صنعت پتروشیمی که تکتک موهای خود را در مجتمعها از شیراز گرفته تا شرکت ملی صنایع پتروشیمی سپید کرده، سهشنبه22 آذرماه 1322 برابر با 16 ذیحجه 1362 هجری قمری و 14 دسامبر 1343 میلادی، در حالی که هنوز جنگ جهانی دوم ادامه داشت و کشور نیز در اشغال متفقین بود، در یکی از محلات قدیمی تهران واقع در خیابان خراسان (جنب گارد ماشین کوچه بناها که بعدا به کوچه کهکشان تغییر نام یافت) و در خانهای که متعلق به پدربزرگ مادریاش بود، چشم به جهان گشود. او که همواره در مقاطع تحصیلی شاگرد اول بوده، در 1335 گواهی ششم ابتدایی را از دبستان اعتصام، در 1341 دیپلم ریاضی را از دبیرستان دارالفنون و در خرداد 1345 مدرک کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی الکترونیک از دانشگاه امیرکبیر تهران دریافت کرد. شعریمقدم از خصوصیات خود همواره راضی است. کارش هرچه باشد آن را با عشق انجام میدهد و لذت میبرد، بهطوری که کار، برای او جنبه تفریح هم دارد. بنابراین هرگز از کارکردن خسته و کسل نمیشود. پیر صنعت پتروشیمی به شدت علاقهمند به رشته تحصیلی خود است و ازاینرو همواره برای مکانیزهکردن امور و توسعه IT در سازمانهای متبوع خود تلاش کرده است. حدود 50 سال سابقه کار در صنعت پتروشیمی دارد. در 1345 عضو هیئت علمی دانشگاه امیرکبیر شد و بهعنوان نخستین تجربه در پتروشیمی شیراز با عنوان کارآموزی و توامان با خدمت وظیفه تا بهمن 1347 کار خود را آغاز کرد. سپس تا اردیبهشت 1352 بهعنوان مهندس تعمیرات برق، تا بهمنماه 1354 بهعنوان رئیس تعمیرات برق و ابزار دقیق، تا آذر 1360 بهعنوان رئیس سرویسهای فنی، تا مرداد 1358 در سمت مهندس ارشد پروژه در طرح گسترش مجتمع پتروشیمی شیراز و تا خرداد 1362 بهعنوان رئیس امور مهندسی و خدمات فنی فعالیت میکرد. از آن پس تا اردیبهشت 1370 در شرکت ملی صنایع پتروشیمی، مدیریت فنی را برعهده داشت و عضو هیئتمدیره نیز بود. سپس بهعنوان مدیر عملیات و عضو هیئتمدیره تا آبان 1373 در NPC باقی ماند. از آبان 1373 تا اواخر فروردین 1385 بهعنوان رئیس هیئتمدیره و مدیرعامل پتروشیمی بندرامام فعالیت کرد تا اینکه در خرداد 1385 و در 62 سالگی، با 40 سال سابقه کار بازنشسته شد. پس از آن بهعنوان مدیرعامل تا تیر 1387 عازم شرکت سهامی پتروشیمی باختر شد و سپس بهعنوان مدیرعامل در شرکت سهامی پلیمر آریاساسول تا تیر 1390 ایفای نقش کرد.شعریمقدم که یار دیرینه نعمتزاده است از تیر 1390 تا شهریور 1392 و زمانی که بهعنوان معاون وزیر نفت در شرکت ملی صنایع پتروشیمی مشغول شد، در شرکت نبکو، بهعنوان معاون مدیرعامل، یعنی محمدرضا نعمتزاده، فعال بود. هنگامی که شعریمقدم در شهریور 1392 بهعنوان معاون وزیر نفت و مدیرعامل شرکت ملی صنایع پتروشیمی انتخاب شد، با شرط پایان کار در مدت 2 سال این مسئولیت را پذیرفت. در نهایت نیز در بهمن 1394 شرکت ملی صنایع پتروشیمی را با اصرار ترک گفت، اما تا اوایل مرداد 1395 بهعنوان عضو و نایبرئیس هیئتمدیره شرکت ملی صنایع پتروشیمی باقی ماند و پس از آن بهعنوان مشاور مدیران عامل شرکتهای رامپکو و آریاساسول، مشغول به کار شد و فعالیت او همچنان ادامه دارد. او بیش از 14 لوح تقدیر در مدت فعالیت خود از بزرگان دریافت کرده که میتوان به مواردی همچون دریافت لوح تقدیر از معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در 1383، دریافت لوح تقدیر از معاون وزیر نفت در امور پتروشیمی به مناسبت حصول رکورد ایمنی 16.5 میلیون نفر ساعت کار بدون حادثه در 1379، دریافت لوح تقدیر از وزیر نفت به مناسبت احراز مقام مدیر نمونه در 1379، دریافت لوح تقدیر از وزیر نفت به پاس احراز مقام نمونه در زمینه مدیریت مشارکتی در صنعت نفت در 1380، دریافت لوح تلاشگر نمونه توسعه فضای سبز از استاندار خوزستان و مدیرکل منابع طبیعی خوزستان و دریافت کاپ شرکت برتر در نظام پیشنهادات پتروشیمی اشاره کرد. شعریمقدم همچنین از 1345 تا 1362 جزوات زیادی در زمینههای سیستمهای برق و ابزار دقیق که اکثرا ترجمه از زبانهای فرانسه یا انگلیسی به فارسی بوده را بهصورت محدود منتشر کرده و در اختیار کارشناسان صنعت پتروشیمی قرار داده است. او کتاب «توانمندسازی مدیران» را در 3 جلد و با همکاری برخی از مدیران ارشد شرکت پتروشیمی بندر امام در 1385 تالیف کرده و در مقالهای به بازنگری زندگی مهاتما گاندی از ابعاد مدیریتی پرداخته است. گفت و گوی تفصیلی «تازه های انرژی» با پیر صنعت پتروشیمی از چرایی حضور مجدد و قرار و مدارهایی که با بیژن نامدار زنگنه برای هدایت NPC در دولت یازدهم گذاشته بود، شروع شد و با مروری بر روند خصوصی سازی، چالش ها و فرصت های توسعه پتروشیمی، فقدان معمار توسعه در سراسر کشور، توصیه هایی برای آینده نگری وضرورت فعالیت احزاب، ادامه یافت و در انتها نیز به چگونی انتخاب مرضیه شاهدایی و ارتباط ویژه اش با محمدرضا نعمت زاده ای ختم شد که به باور او، می تواند معمار توسعه کشور باشد.
با شروع کار دولت یازدهم، شرکت ملی صنایع پتروشیمی را با چه شرایطی تحویل گرفتید؟ هنگام ورود به شرکت ملی صنایع پتروشیمی، با محیط و کارکنانی افسرده و ناامید مواجه شدم؛ افسرده از بعضی از انتصاب ها و ناامید از فضایی که خصوصیسازی ایجاد کرده بود. برای رهایی از چنین وضعیت، چه اقدام هایی را در دستور کار قرار دادید؟در نخستین گام، تلاش کردم تا با انتصاب های درست و براساس شایستهسالاری، مدیران شایستهتری را جایگزین افرادی که رنگ ناامیدی بر محیط پاشیده بودند، کنم و با این اقدام توانستم تا حدی امید را به محیط برگردانم. در این راستا در اولین گام از آقای نژادسلیم درخواست کردم مسئولیت مدیریت شرکت پتروشیمی خلیج فارس را بپذیرند که ایشان با این تقاضا موافقت کردند. پس از آن، با ایشان به سراغ آقای رضا امیری، مدیرعامل پیشین پتروشیمی بندرامام رفتیم و از ایشان درخواست کردیم رفتار نامطلوب دولت قبل را فراموش کنند و دوباره مدیریت این شرکت را پذیرا شوند که ایشان هم از سر لطف، این درخواست را پذیرفتند. با همین 2 انتصاب تا حدودی روحیه شادی و امید در کارکنان پدیدار شد. اقدام دیگری که موجب رضایت مندی بیشترکارکنان شد، برکناری بعضی از مسئولانی بود که با بیتجربگی یا سورفتار خود موجب رنجش قاطبه کارکنان شده بودند. دیگر گامی که برای تقویت روحیه کارکنان برداشته شد، دایرکردن مجدد اینترنت بود که به بهانه حملات سایبری به صنعت نفت و ارتباطی که شبکه IT پتروشیمی با شرکت ملی نفت داشت، قطع شده بود. برای دسترسی کارکنان به اینترنت، فضاهای کوچکی در حد یک میز و مشابه کافینت در بعضی از طبقات شرکت در نظر گرفته شده بود که کارکنان به نوبت میتوانستند از آن طریق ارتباطات اینترنتی داشته باشند. اگرچه اجرای این اقدامات پیشگیرانه تا زمان تقویت سیستمهای امنیتی شبکه میتوانست توجیهپذیر باشد، اما ادامه آن برای مدت طولانی مسلما منطقی نبود؛ زیرا این بیتوجهی و کمکاری متوجه بخش IT شرکت ملی نفت ایران بود. به همین دلیل برای اینکه امکان دسترسی همکاران به اینترنت و دنیای خارج فراهم شود، بدون آنکه تهدیدی برای شرکت ملی نفت ایجاد شده باشد، تصمیم به جداسازی شبکه پتروشیمی از شرکت ملی نفت گرفته شد و با تمام مخالفتهایی که صورت گرفت، از این تصمیم عدول نشد تا دسترسی به اینترنت، دوباره برای همه کارکنان فراهم شود که این نیز موجب رضایت مندی بیشتر کارکنان شد. درواقع اینها اولین اقدامات برای روحیه دادن به کارکنان صنعت پتروشیمی بودند. در ضمن، پس از آنکه بخش IT شرکت ملی نفت ایران سیستمهای حفاظتی خود را تقویت کرد، دوباره ارتباط با آنان را برقرار کردیم. دلیل اصلی ایجاد یاس و ناامیدی در کارکنان چه بود؟ خصوصیسازیهای نابخردانه و بعضی انتصابهای نامناسب. درواقع کارکنان سرگردان بودند و نمیدانستند در چنین شرایطی، چگونه باید کار کنند یا چه وظیفهای دارند. نمیدانستند شرکت ملی صنایع پتروشیمی تعطیل خواهد شد یا به فعالیت ادامه خواهد داد! این مسائل و مشکلات باعث یاس و ناامیدی کارکنان شده بود. باتوجه به شرایط آنزمان فضای اقتصادی و بین المللی، به نظر شما برنامههای صنعت پتروشیمی به خوبی پیش رفته بود؟ بیشتر به دنبال آن بودیم که نقشآفرینی و اثربخشی که شرکت ملی صنایع پتروشیمی در توسعه صنعت پتروشیمی داشت را دوباره به آن بازگردانیم؛ زیرا گمان میکردیم NPC با اینکه یک سازمان دولتی است، نهتنها هیچگاه باری بر دوش دولت نبوده، بلکه بعضا کمک حال دولت هم بوده است. منظور از خصوصیسازی این بود که بار دولت کم شود، اما شرکت ملی صنایع پتروشیمی یکی از شرکتهای استثنایی دولتی بود که کمک حال دولت هم بود. به عنوان مثال، در ماهشهر و عسلویه با گسترش صنعت پتروشیمی، بخشی از کارهای توسعهای را هم که اساسا برعهده دولت بود، از محل منابع داخلی خود انجام میداد؛ مانند مدرسهسازی، بیمارستانسازی، توسعه فرودگاه و ایجاد مراکز رفاهی و تفریحی. یکی از چالشهای اصلی صنعت پتروشیمی در آن زمان، روند خصوصیسازی ها بود. به نظر شما مشکلات این صنعت با وجود اعمال تغییرهای گسترده در زمان تصدی شما، رفع شدند؟ برای ما تعجبآور بود که اصولا چرا پتروشیمی را با شرایطی که داشت، اینگونه عجولانه خصوصی کردند. شرکت ملی صنایع پتروشیمی میتوانست دوباره به شرایط گذشته بازگردد، صنعت را توسعه دهد و درنهایت واحدهای ایجادشده را به تدریج به بخش خصوصی واقعی واگذار کند. واگذاریهای عجولانهای که صورت گرفت، واقعا ضربه شدیدی را به صنعت پتروشیمی زده بود. ازاینرو به دنبال شرایطی برای ایفای دوباره چنین نقشی بودیم، اما با مقاومت شدید ازسوی مجلس مواجه شدیم و به هیچ عنوان اجازه این کار را ندادند. بنابراین چاره دیگری اندیشیدیم تا ذهن کارکنان را برای شرایط جدید آماده کنیم. برای این منظور، از آقای دکتر مشایخی، یکی از اقتصاددانان به نام کشور، دعوت کردیم تا با هدایت ایشان در جلسات هماندیشی، راهی برای ارائه نقش در شرایط جدید بیابیم و اینکه مشخص شود در شرایط موجود، چگونه میتوان از توانمندیهای کارکنان شرکت ملی صنایع پتروشیمی برای توسعه این صنعت استفاده کرد؟ نتیجه چه شد؟با برگزاری جلسات متعدد، راهکارهایی برای انجام وظیفه و نقشآفرینی شرکت ملی صنایع پتروشیمی در توسعه آینده پیدا شد که با ارائه به کمیسیون صنایع مجلس، آنها را قانع کردیم تا در این زمینه مصوباتی را تدوین کرده و برای تصویب نهایی، به صحن مجلس بفرستند که متاسفانه با پایان یافتن دوره مجلس نهم، این فرصت هم از دست رفت. در نتیجه این همایشها و اقدام ها، کارکنان و مدیران متوجه شدند در شرایط موجود هم میتوانند نقشآفرینی کنند و اثربخش باشند؛ بهخصوص آنکه در قانون وظایف و اختیارات وزارت نفت، به نوعی وزارت نفت و شرکت ملی صنایع پتروشیمی موظف به ورود به عرصه صنایع پاییندست هم شده بود که باید خود را برای آن مهیا میکردند. باتوجه به نیاز مشخص به سرمایهگذاری دولت در زیرساختها، دلیل مقاومت مجلس در برابر اختیاراتی که میخواستید چه بود؟ نمایندگان از این نگران بودند که بخواهیم دوباره صنعت پتروشیمی را به دولت بازگردانیم و به این دلیل مقاومت میکردند و نمیخواستند این اتفاق رخ دهد. از طرفی دیگر میدیدند که بر اثر خصوصیسازی یکسری وظایف که قبلا شرکت ملی صنایع پتروشیمی انجام میداد، معطل مانده است. در هنگام خصوصیسازی باید به این مسئله هم توجه میشد که در ایران، شرایط برای بخش خصوصی مثل کشورهایی نظیر آلمان فراهم نیست. زمان پیوستن آلمان شرقی به آلمان غربی، زیرساختها در آلمان غربی کاملا آماده بود، اما در ایران چنین شرایطی فراهم نبوده و نیست. اصلی ترین شرایط مدنظر شما، چه مواردی بودند؟مثلا در آن زمان در طرحها نیاز به منابع ارزی داشتیم که به دلیل تشدید تحریمها علیه ایران، امکان دسترسی به این منابع وجود نداشت. البته پس از توافق برجام، مقداری از این مشکلات حل شده است. این را هم باید در نظر گرفت که در آلمان اگر فردی که قصد سرمایهگذاری در کسب و کاری داشته باشد میتواند حتی با 5 درصد آورده نقدی، آن را شروع کند و باقی را از طریق وام تامین کند. این در حالی است که در ایران، سرمایهگذار باید حداقل 30 درصد آورده نقدی داشته باشد که مبلغ چشم گیری است؛ بهخصوص اینکه پتروشیمی، صنعتی سرمایهبر است و سرمایهدار ایرانی آنقدر نقدینگی ندارد. به علاوه در فضای کسب و کار، اصولا معمول نیست که همه نقدینگی مورد نیاز توسط سرمایهگذار تامین شود، بلکه بخش عمده سرمایه از طریق اخذ وام تامین میشود. یکی دیگر از مشکلات موجود در ایران، وام گرفتن از بانکهاست. سرمایهگذاران هنگامی که میخواهند از بانکها وام بگیرند با بهرههای بسیاربالا مواجه میشوند. به طرف اخذ فاینانس هم که میروند، به جایی نمیرسند، چون امکانش نیست و دولت هم آمادگی تضمین وام بخش خصوصی را ندارد. در این شرایط انگیزه سرمایهگذاری برای بخش خصوصی وجود ندارد و در بخش دولتی هم که معلوم نیست مسئول توسعه کیست و چه کسی باید با وجود این مشکلات، صنعت پتروشیمی را توسعه دهد!درحالی که NPC هم دیگر اجازه سرمایهگذاری نداشت، با این چالش مواجه بودیم که در این شرایط، چگونه میتوان پتروشیمی را توسعه داد؟ از سوی دیگر امکان ندارد بدون ایجاد زیرساختها، از بخش خصوصی انتظار سرمایهگذاری داشت. برای توسعه صنعت پتروشیمی نیاز به زمین، اسکله، آب و برق است تا سرمایهگذاران بیایند و سرمایهگذاری کنند. ضمن اینکه بخش خصوصی در ایران عموما علاقه چندانی به سرمایهگذاری برای ایجاد زیرساخت ندارد. در نتیجه بهتدریج اعضای کمیسیون صنایع مجلس، این نقاط ابهام و لزوم تعیین یک متولی برای توسعه صنعت پتروشیمی را درک کردند؛ به طوری که این اواخر قانع شده بودند که باید هرچه زودتر این متولی، تعیین شود. آقای مهندس! این مواردی که اشاره فرمودید، فقط در حوزه پتروشیمی مصداق ندارد و عموم بخش های اقتصادی و صنعتی نیز با چنین شرایطی مواجه هستند!متاسفانه در کشور ما نهتنها برای توسعه صنعت پتروشیمی، بلکه برای توسعه در کل کشور هم متولی نداریم. اگر توسعه در کشور ما متولی میداشت، با اجرای خصوصسازی اینگونه مشکلات ایجاد نمیشد. الان هم به نظرم رئیسجمهور باید دراولین فرصت، سازمانی را متولی توسعه کشور کند تا هر وزارتخانه مستقل از بقیه به راه خود نرود. به علاوه چون در ایران احزاب حضور ندارند، نمایندگان هریک به دنبال کسب رضایت رایدهندگان خود هستند و دولت هم به دنبال اجرای وعدههایی است که به مردم داده؛ درحالی که الزاما این اقدامات منجر به توسعه جامع و متوازن در کشور نمیشود. متفرق کار کردن در راستای سعادت کشور ایران نخواهد بود. همین مشکل «نبود متولی» باعث شد که در دولتهای نهم و دهم، اجرای یکسری طرحهای پتروشیمی را در استانهایی با شرایط بسیار نامناسب مانند فارس که آب ندارد تصویب کردند، یا پروژه خط اتیلن مرکز و شرق و چندین طرح دیگر از این دست که بدون مطالعه تصویب شده بود. بنده سالهاست که همچنان به دنبال آگاه و هشیارسازی دولت در زمینه لزوم تعریف و تعیین «متولی توسعه» برای کشور هستم، اما نتیجهای حاصل نشده است. نمایندگان کمیسیون صنایع مجلس پس از اینکه متوجه فقدان متولی توسعه صنعت پتروشیمی شدند، قبول کردند این نقش را به شرکت ملی صنایع پتروشیمی واگذار کنند. بر همین اساس کمیته مزبور در اواخر دوره خود، پیشنهاد مصوبهای را برای واگذاری اختیاراتی به این شرکت به صحن مجلس فرستاد. با توجه به شرایطی که به آنها اشاره داشتید، آیا شرکت ملی صنایع پتروشیمی توان و آمادگی نقشآفرینی بهعنوان متولی توسعه را دارد؟ به نظرم NPC میتواند متولی توسعه صنعت پتروشیمی باشد، اما برای کشور، حضور پتروشیمی به تنهایی کارساز نیست. یک سازمان لازم داریم که ورای نگاه بخشی، از بالا به همه مملکت بنگرد و برنامه بدهد؛ برنامهای جامع و متوازن. بگذارید با یک مثال توضیح دهم. وقتی میخواهیم عمارتی را بنا کنیم، سراغ یک مهندس معمار میرویم تا طراحی ساختمان، تعداد طبقات، فضاهای داخلی، چینش اطاقها و حتی جزئیاتی نظیر نوع نمای ساختمان، پلههای فرار و… را مشخص کند. آنگاه اجرا را به دست پیمانکاران میسپاریم. کشور باید «معمار توسعه» داشته باشد. به طور مشخص با چه شرح وظایفی؟کار اصلی این معمار توسعه، مطالعه آمایش سرزمین است و اینکه ببیند پتانسیل و امکانات بالقوه هر نقطه و استان کشور چیست و چگونه میتوان پتانسیلهای موجود را به کار گرفت. معمار توسعه، فقط به سراغ ایجادمجتمعهای پتروشیمی در همه نقاط کشور نمیرود، بلکه این نکته را درنظر میگیرد که شاید در برخی استانها لازم باشد به صنعت توریسم پرداخته شود و در دیگر نقاط، به کشاورزی توجه شود. درصورتی که شرکت ملی صنایع پتروشیمی به تنهایی متولی باشد، بخشی نگاه میکند نه جامع و متوازن. در ضمن سازمانی که از بالا مینگرد و تصمیم میگیرد که مثلا در کرمانشاه پتروشیمی توسعه یابد، به فکر کمبودهایی که در نتیجه این توسعه پدید میآید نیز هست و برای احداث مدرسه و توسعه آموزش و پرورش نیز برنامهریزی میکند. حتی اگر در عرصه غذایی کمبودی به وجود آید، جبران میکند. درصورتی که راهها برای تردد، از وسعت لازم برخودار نباشند، اعتبارات لازم برای تعریض آنها را پیشبینی میکند. ظاهرا در مقطعی، این پیشنهاد نیز به شرکت ملی صنایع پتروشیمی داده شده بود؟بله، زمانی که در NPC مسئول بودم، پیشنهاد شد طرح آمایش سرزمین توسط NPC انجام شود؛ اما همانطور که گفتم نگاه NPC قطعا بخشی خواهد بود و بنابراین، پیشنهادهایش هم از جامعیت و توازن لازم برخوردار نخواهد بود. سازمانی که معمار توسعه کل کشور است، باید سهم صنعت پتروشیمی در توسعه را تعیین کند. شاید آن موقع شرکت ملی صنایع پتروشیمی بتواند به عنوان بازوی کارشناسی، به این سازمان کمک کند. شرکت ملی صنایع پتروشیمی با وجود 50 سال تجربه، توانایی خوبی در اجرای طرحها و اداره مجتمعها کسب کرده و میتواند به کشور و برنامهریزان توسعه کشور کمک شایانی کند. به آمایش سرزمین پرداختید. تنها طرح آمایش سرزمین تدوین شده به پیش از انقلاب بازمیگردد و از نگاه شما، چرا پس از آن، آمایش جامع سرزمین در کشور تعریف نشده است. به راستی چرا با اینکه همواره صحبت از تدوین آمایش سرزمین بود، هرگز به نتیجه نرسید؟دلیل اصلی این است که در کشور ما، دولتها اجرای برنامههای کوتاهمدت را ترجیح میدهند. آنها میخواهند مردم را در کوتاهمدت راضی نگاه دارند. وقتی یک بیمار نزد پزشکی میرود که میخواهد بیمار را راضی نگاه دارد، به او کورتن تجویز میکند که درد بیمار را ساکت میکند، اما این رضایت مقطعی، تبعات بلندمدت دیگری خواهد داشت که ممکن است بیمار را از پا درآورد. یک پزشک دلسوز به بیمار میگوید که درمان او مثلا 6 ماه طول میکشد و باید صبور باشد و درد را تحمل کند. در کشور ما، پس از پیروزی انقلاب، دولتها اغلب به دنبال این بودند که مردم را به صورت مقطعی راضی نگاه دارند و به همین دلیل دنبال اجرای برنامههای کوتاهمدت بودند تا برنامههای بلندمدت. حتی سند چشمانداز که طرحی 20 ساله و بلندمدت بود، به فراموشی سپرده شد؛ در حالی که بالاترین مقام کشور نیز آن را توشیح و ابلاغ فرموده بود. با وجود این، کسی آن را اجرا نکرد. دلیل این معضل را چه می دانید؟در این مرزوبوم کسی که از مردم رای گرفته و وارد مجلس شده، هنگام بازگشت به منطقهاش، باید پاسخگوی وعدههای داده شده باشد. بنابراین، به دنبال خواستههای بخشی و کوتاهمدت است و به ندرت به دنبال برنامه بلندمدت میرود. نماینده 4 سال در مجلس است و معلوم نیست پس از آن در مجلس باشد یا خیر. دولت هم 4 سال سر کار است. البته خدا را شکر شانس آوردیم و آقای روحانی برای 4 سال دوم هم تشریف دارند. اما وقتی نگاه میکنیم، میبینیم که هم دولت مردان و هم مجلسیها، همه به دنبال اجرای برنامههای کوتاهمدت هستند و میخواهند نیاز کنونی رایدهندگان را تامین کنند. به همین دلیل هیچکس به تهیه «آمایش سرزمین» نپرداخت و آنچه انجام شده بود را هم نادیده گرفتند و کنار گذاشتند. برجام مثال خوبی برای این مورد است، زیرا آثار برجام در بلندمدت ظاهر میشود، اما مردم از آن نتیجه فوری طلب میکنند و مخالفان هم آن را وسیلهای برای تخریب دولت کردهاند. به نظر شما آیا بلوغ سیاسی کشور به حدی رسیده که اکنون خواهان اقداماتی باشیم که در بلندمدت صورت گیرد و به نفع کشور باشد؟انتخابات مجلس 2 سال گذشته و انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری نشان از هوشیاری مردم داشت. خیلی امیدوار شدیم که مردم به این بلوغ رسیدند؛ به گونهای که در روزنامه لوموند فرانسه نوشته شد «غیر از سوئیس، مردم کشور دیگری هم در غرب آسیا هستند که اگرچه مانند مردم سوئیس ثروتمند نیستند، اما یارانه نمیخواهند!» این مسئله بسیار امیدوارکننده است. معتقدم اگر میخواهیم مملکت درست شود، اول باید بپذیریم که به احزاب نیاز داریم و دولت مردان، سیاست مداران و حکومتیها، همه تلاش کنند که احزاب شکل بگیرند. ما باید 2 یا 3 حزب داشته باشیم که کشور را اداره کنند. زمانی که در مقام معاون وزیر نفت در امور پتروشیمی خدمت میکردم، برخی از نمایندهها به من مراجعه میکردند و خواستههایی داشتند. هنگامی که میگفتم خواستهشان غیرمنطقی است و قابلیت اجرایی ندارد، تهدید میکردند که درصورت بی توجهی به این خواستهها، وزیر نفت را استیضاح میکنیم! این تهدیدها همواره وجود دارد و برای مقابله با آن، باید احزاب را به وجود آورد. تدوین برنامههای بلندمدت فقط با حضور احزاب ممکن میشود، اما دستگاههای اجرایی باید ضمن توجه به برنامههای بلندمدت، برنامههای کوتاهمدت هم داشته باشند. به عنوان مثال وقتی به رستوران میروید، اگر رستوران مدیریت خوب و مشتریمداری داشته باشد، چنانچه غذای مورد سفارش شما نیاز به زمانی طولانی برای پخت داشته باشد، شما را گرسنه رها نمیکنند بلکه برایتان تنقلات و پیشغذا میآورند که سرگرم شوید تا غذای اصلی آماده شود. در اداره کشور نیز شرایط مشابهی حاکم است. رئیسجمهور و وزرا باید علاوه بر برنامههای بلندمدت، برنامههای کوتاهمدت هم در راستای حل گرفتاریهای جاری مردم داشته باشند. اما همانطور که عرض شد لازمه داشتن و اجرای برنامههای بلندمدت، شکلگیری احزاب است؛ زیرا دولتها و نمایندگان مجلس میآیند و میروند، اما آنچه باقی می ماند، مردم و احزاب هستند. این احزاب هستند که میتوانند برنامههای درازمدت را پیگیری کنند. عملکرد صنعت پتروشیمی در برنامه پنجم توسعه را چگونه ارزیابی میکنید؟ به نظرم نتیجه به دست آمده در برنامه پنجم توسعه نسبت به اهداف مشخص شده، رضایتبخش نیست. در برنامه پنجم توسعه باید سند چشمانداز را پیگیری میکردیم، اما این امر محقق نشد. دولت بیشتر وقت خود را صرف به نتیجهرساندن برجام کرد؛ زیرا بهحق معتقد بود که برجام اثر اهرمی دارد. دولت امید داشت از این طریق بتواند با حل مشکلات بینالمللی، به اجرای سایر برنامهها سرعت بیشتری ببخشد که درصورت همراهی دیگر نهادها، حتما این اتفاق میافتاد. یعنی از روند موجود، راضی هستید؟خیر، معتقدم یک مدیر باید مشکلات خود را اولویتبندی کند و به کاری بپردازد که اثر اهرمی داشته باشد. برجام نیز می توانست چنین اثر اهرمی داشته باشد. متاسفانه با برخوردهایی که مخالفان برجام با این توافق کردند، دولت نتوانست بهرهبرداری لازم را از این توافق بینالمللی ببرد. در ابتدای پسابرجام شروع خوبی داشتیم و در همان آغاز، شرکتهای بزرگ اروپایی و حتی آمریکایی با من تماس میگرفتند و میخواستند با عجله بیایند و سرمایهگذاری کنند؛ اما برخی مسئولان با اقدام های نامناسبی که انجام دادند، مانع بهرهبرداری دولت از توافق برجام شدند. با چنین اوضاعی، آیا به تحقق اهداف برنامه ششم توسعه، خوش بین هستید؟امیدوارم در اجرای برنامه ششم توسعه، دولت که اکنون قدرتمندتر از سابق است، بتواند به اهدافی که در نظر داشت برسد. 15 سال پیش در دوران دولت اصلاحات که مدیرعامل پتروشیمی بندرامام بودم، سفیر چین برای بازدید مجتمع میهمان من بود. سر میز نهار به او گفتم: «عالیجناب ببینید امریکا بسیار گستاخ شده و به همه ما زور میگوید. شما فکر نمیکنید اگر بیاییم با هم متحد شویم، نتواند زورگویی کند؟» سفیر چین با واقعبینی گفت: «چین الان در مقابل امریکا مانند یک بچه است درمقابل جوان 25 ساله. طبیعی است که بچه از جوان 25 ساله بترسد، اما 25 سال دیگر ما میشویم یک جوان 25 ساله و امریکا میشود یک مرد 50 ساله و از ما خواهد ترسید!»پیام سفیر چین این بود که برنامه داشته باشید و سعی کنید به جای درگیر کردن خود با آمریکا، قدرتمند شوید. همین توصیه را یک مدیر ژاپنی در دولت سازندگی و زمان ریاستجمهوری مرحوم هاشمیرفسنجانی، به من کرد و گفت: «فعلا منابع خود را صرف مبارزه با این و آن نکنید. بروید اول قدرتمند شوید، بعد موثرتر میتوانید در مقابل امریکا بایستید.» واقعیت این است که با برنامه کوتاهمدت به جایی نمیرسیم. امیدوارم عقلانیت حاکم شود و همه دست به دست هم بدهیم تا با برنامههای بلندمدت، مشکلات را از پیش پا برداریم. چند روز پیش در ادبیات فارسی سیر میکردم که با شعری از گلستان سعدی برخورد کردم. در این قصیده به ملوک توصیه میشود چگونه باید در مقابل دشمن عمل کنند. دیدم که این شعر، ترجمان عملکرد پیامبر و ائمه اطهار در مقابل دشمنان نیز هست که ما متاسفانه رعایت نمیکنیم. در ابیاتی چند از این قصیده بلند آمده است: «همی تا برآید به تدبیر کار مدار ای دشمن به از کارزار چو نتوان عدو را به قوت شکست به نعمت بباید در فتنه بست عدو را به فرصت توان کند پوست پس او را مدارا چنان کن که دوست مزن تا توانی بر ابرو گره که دشمن اگرچه زبون، دوست به اگر پیل زوری وگر شیر چنگ به نزدیک من صلح بهتر که جنگ چو دست از همه حیلتی درگسست حلال است بردن به شمشیر دست.» با توجه به تجارب طولانی شما در حوزه های اجرایی، آیا می توان انتظار چنین رویکردی از مدیران کشور داشت؟ما این توصیهها را کمتر به کار میگیریم، اما ژاپنیها، چینیها و حتی ویتنامیها به آن توجه کردهاند. ویتنام 20 سال با امریکا جنگید و در نهایت، صلح کرد و الان در حال استفاده از سرمایهگذاری امریکاییهاست. بالاخره هر جنگی در نهایت به صلح میانجامد. اگر قرار است بعد از صدمه زدن به یکدیگر به صلح برسیم، چرا از همان اول صلح نکنیم؟امیدوارم آقای روحانی به قولی که به ملت ایران دادند، وفا کنند. بهنظرم اجرای برنامه ششم توسعه، بیشتر در گرو این است که ارتباط ایران با دنیا برقرار باشد. اگر ارتباط ما با دنیا برقرار و خصومتها کنار گذاشته شوند، سیلی از سرمایهگذاران به سمت کشور میآید. سرمایهگذاران عاشق آمدن به ایران و خواهان سرمایهگذاری هستند. ما امکانات و زیربناهای خوبی داریم و حیف است سرمایهگذاران خارجی را فراری دهیم. موفقیت آقای روحانی در این است که جسارت به خرج دهند و این بار نگذارند چیزی مانع ایشان شود. برجام، نهالی بوده که روحانی کاشته و حالا بزی آمده و برگهایش را خورده. باید مانع شد و مراقبت کرد تا نهال رشد کند و میوه دهد. در دولت یازدهم که شما مسئولیت NPC را برعهده داشتید، چه کارهایی در راستای خنثیسازی آسیبهای ناشی از خصوصیسازی انجام دادید و از نگاه شما، در دولت دوازدهم و برنامه ششم توسعه چه اقدام هایی برای تداوم روند توسعه پتروشیمی باید انجام شود؟ یکی از اقدام هایی که انجام شد، بازگرداندن انسجام به صنعت پتروشیمی بود. پس از خصوصیسازی ها، تفرقه عجیبی بین واحدهای خصوصیسازی شده درحال شکلگیری بود. بگذارید مثال دیگری بزنم؛ همانطور که در سریال «پدرسالار» دیدید، پدر میخواست فرزندان در کنارش باشند، اما مرتب طبق عادت گذشته به آنها که حالا همگی ازدواج کرده و خانوادهدار شده بودند، امر و نهی و در امور آنها مداخله میکرد. بالاخره عروس خانواده به تنگ آمد و شوهر را وادار به جدایی از پدر کرد. پس از آن طی ماجراهایی، پدر به خود آمد و تغییر رفتار داد و در نتیجه، دوباره فرزندان به دور پدر جمع شدند. بعضی از مدیران شرکت ملی صنایع پتروشیمی هم مثل پدرسالار و طبق روال گذشته عادت داشتند از موضع بالا با تحکم و قدرت مندانه برخورد کنند. این در حالی بود که مجتمعهای خصوصی شده، مانند فرزندانی بودند که بزرگ و مستقل شدهاند و درنتیجه، میخواهند روی پای خود بایستند. بنابراین آقا بالاسر لازم نداشتند و NPC باید این مسئله را درک میکرد.باتوجه به خصوصیاتی که دارم، هر فردی میتواند به راحتی با من صحبت و از من انتقاد کند. به همین دلیل به مجرد آنکه مسئولیت شرکت ملی صنایع پتروشیمی را پذیرفتم، خیلی راحت به من پیغام داده شد «به مدیرانتان بفرمایید در کار ما دخالت نکنند. ما مستقل شدهایم و احتیاجی به دخالتهای مدیران شما نداریم.» واکنش شما چه بود؟بلافاصله همکاران را فراخواندم و توصیه کردم دیگر در کار مجتمعهای خصوصی شده دخالت نکنند و تاکید کردم که فقط، حمایت کنید. اگر در جایی گیر کردند، یاری دهید. اگر راهنمایی خواستند، هدایتشان کنید و اگر با یک ارگان دولتی مسئله پیدا کردند، کمکشان کنید. علاوه بر این سیاست، سعی کردم برگزاری همایشهای 6ماهه مدیران عامل شرکتها ادامه یابد و تلاش شد مهربانانه و حمایتگرانه با شرکتهای خصوصی شده برخورد کنیم. این روند، مانع از تفرقه شد و دوباره ارتباط بین شرکتهای خصوصی شده و NPC برقرار و مستحکم تر شد؛ به گونهای که این اواخر درخواست میکردند مبادا NPC خود را از میان ما کنار بکشد، زیرا به حضور و حمایتهای شرکت ملی صنایع پتروشیمی نیاز داریم.حلوفصل مشکلات شرکتهای تولیدی با بورس نیز یکی دیکر از اقدام های ما بود. در اقدامی دیگر، تلاش کردیم باتوجه به مشکل بخش خصوصی با دولت درخصوص قیمت خوراک، با مداخله و نزدیک کردن نظرهای 2 طرف، تاحدی به حل مسئله کمک کنیم. موضوع خوراک هم ازجمله دغدغه هایی است که هرچندوقت یک بار، سر باز می کند. در این خصوص چه دیدگاهی دارید؟متاسفانه به دلیل نبود متولی توسعه در کشور، یکی از مشکلاتی که به وجود آمده، سپردن وظیفه تعیین قیمت خوراک صنعت پتروشیمی به شرکت ملی نفت ایران است که هم تولیدکننده است و هم فروشنده. این هم یکی از عوارض خصوصیسازی عجولانه است. در زمانی که تمام صنعت پتروشیمی دولتی بود، تعیین قیمت خوراک مشکلزا نبود، زیرا چنانچه شرکت نفت خوراک را مجانی هم میفروخت، چون 100درصد سهام پتروشیمی به خود وزارت نفت تعلق داشت، درآمد پتروشیمیها هم نصیب خودش میشد. برای نمونه در دولت اصلاحات که آقای زنگنه وزیر نفت بودند، بعضی از مجتمعهای پتروشیمی بهای خوراکشان را با تاخیرهای زیاد میپرداختند یا اصلا پرداخت نمیکردند و ایشان هم به این امر حساسیت چندانی نشان نمیداد؛ چون میدیدند که درآمدها صرف توسعه مجتمعهایی میشود که در نهایت، به وزارت نفت تعلق دارد. اکنون اما مدیران شرکت ملی نفت ایران میبینند که بهای خوراک دیگر عاید خودشان نمیشود، بلکه عاید بخش خصوصی میشود که متعلق به دولت و تمام مردم نیست؛ یعنی به جیب عدهای خاص میرود. بنابراین، مدیران شرکت ملی نفت نسبت به قیمت خوراک حساس شده و میگویند، چرا باید خوراک را ارزان بفروشند که از جیب ملت برود؟ آنها معتقدند این درست نیست که پول ملت، به جیب عدهای خاص برود. بنابراین باید تولید خود را به بالاترین قیمت ممکن بفروشند و این موضع درستی بوده و هست. راهکار شما در این خصوص چیست؟معتقدم در این موارد باید ارگان مستقلی که مسئول توسعه کل کشور است، وزارت نفت را موظف کند بخشی از 300 میلیون مترمکعب گازی را که به قیمت 3 سنت صرفا برای سوخت به مصارف خانگی اختصاص میدهد، به قیمت مثلا 5 سنت به صنعت پتروشیمی اختصاص دهد تا انگیزهای برای سرمایهگذاران باشد. من 2 سال و نیم در انگلیس زندگی کرده ام. روزی در بیرون از لندن همراه خانواده با اتومبیل از کنار یک مزرعه توت فرنگی رد میشدیم کدیدیم روی تابلویی نوشته شده «مزرعه توت فرنگی. بیایید داخل هرچه بخورید مجانی است، اما اگر خواستید ببرید، هر کیلو یک پوند!» مردم علاقهمند هم وارد میشدند، مقداری توتفرنگی مجانی میخوردند، اما خجالت میکشیدند خرید نکنند. بنابراین مقداری هم توتفرنگی میخریدند و با خود میبردند. صاحب مزرعه با این ترفند همه توتفرنگیهایش را میفروخت. در غیر این صورت باید اولا برای چیدن توتفرنگیها دستمزد میپرداخت، در ثانی، هزینه حمل و نقل تا بازار را تحمل میکرد و همچنین، در بازار هم تخفیف قابل توجهی به خریداران میداد تا تمام میوههایش را بخرند. او با این ترفند، خود مراجعان را مجبور می کرد توت فرنگی را بچینند، هزینهای برای حمل و نقل نمیپرداخت و تخفیفی که لازم بود در بازار بدهد را همینجا به عنوان توتفرنگی رایگان به مردم میداد. ضمن اینکه محصول مزرعه را هم در محل، به قیمت بازار میفروخت.در صنعت هم شرایط همین گونه است؛ گاهی مجبوریم خوراک را ارزان دهیم و زیانش را در بخشهای دیگر جبران کنیم؛ مانند اخذ مالیات یا اشتغالزایی. توسعه صنعت باعث اشتغالزایی است و ایجاد شغل هم مستلزم پرداخت هزینه. برای توضیح بیشتر، یادآور میشوم که در کشورمان بزرگراه و راهآهن ساخته میشود که بعضا توجیه اقتصادی ندارد؛ اما دولت این هزینهها را پرداخت میکند که به توسعه کمک کرده باشد. بنابراین ممکن است فروش ارزان خوراک هم برای توسعه صنعت، لازم باشد. اخیرا با یکی از مدیران سابق شرکت ساسول افریقای جنوبی ملاقات داشتم که میگفت: «در کشور شما، قیمت هر یک تن اتان، 240 دلار است، اما امریکا اتان را تنی 140 دلار میفروشد. با این فضای کسب و کار نامطلوبی که ایران دارد، فکر میکنید سرمایهگذار خارجی به ایران میآید یا به امریکا میرود؟» با توجه به این شرایط، از نگاه شما شرایط برای جذب سرمایه گذاران در مقایسه با سایر رقبای منطقه ای، مناسب خوهد بود؟درست است که در منطقه خلیج فارس، کشور دیگری گاز برای فروش ندارد و فقط ایران از این امتیاز برخوردار است، اما در جایی دیگر از این کره خاکی رقیبی به اسم امریکا وجود دارد که خوراک را ارزانتر میفروشد. باید به آن رقیب نیز نیمنگاهی داشته باشیم. در غیر این صورت سرمایهگذار خارجی که گزینههای گوناگون برای انتخاب دارد، به دلیل ملاحظات اقتصادی، به ایران نخواهد آمد. چنین شرایطی ما را وادار میکند مانند آن مزرعهدار، محصول مان را مجانی یا ارزان عرضه کنیم. همانطور که آقای زنگنه در مورد اعلام فروش گاز فلر به صورت تقریبا رایگان به سرمایهگذاران عمل کرد. این تصمیم خوبی است و امیدوارم برای اتخاذ چنین تصمیمی، گرفتار مشکلی مشابه کرسنت نشوند. به نظر من قرارداد کرسنت هم در زمان خود قرارداد خوبی بود و اکنون کسانی باید مواخذه شوند که اجرای آن را متوقف کردهاند؛ درحالی که برعکس دارند تصمیمگیران را سرزنش میکنند. به قرارداد کرسنت اشاره کردید. اگر به نظر شما عقد این قرارداد تصمیم درستی بود، چرا به این شدت به آن انتقاد میکنند؟با مسئله کرسنت، صرفا برخورد سیاسی میشود. یک عده مدیران سلامت و درستکردار شرکت ملی نفت ایران نشستند و تصمیم گرفتند گاز ترش میدان سلمان را که مشتری ندارد و محیط زیست را هم آلوده میکرد، با قیمتی ارزان به امارات بفروشند تا پس از مدتی، قیمت بهروز شود. برمیگردم به مزرعه توت فرنگی. اگر آن مزرعه دولتی بود، حتما یک عده عملکرد مزرعهدار را مورد انتقاد قرار میدادند، درحالی که توجهی به جوانب تصمیم مزرعهدار نداشتند. به نظرم تصمیمی که در قرارداد کرسنت گرفته شده بود، با جمیع جهات، تصمیم بسیار درستی بود و براساس آن، هم درآمدی نصیب ایران میشد، هم هوا آلوده نمیشد و هم پس از مدتی که اماراتیها گاز ترش را استفاده میکردند و نیازشان تامین میشد، میتوانستیم سر میز بنشینیم و بر سر قیمت چانهزنی کنیم. معتقدم افرادی که از کرسنت ایراد گرفتند، صرفا قصد برخورد سیاسی داشتند. اخیرا در شبکههای اجتماعی، قیمت فروش گاز به کرسنت را با قیمت فروش گاز به ترکیه مقایسه کرده بودند که این، ناشی از بیاطلاعی است. گاز میدان سلمان که قرار بود به کرسنت فروخته شود، گاز ترش است و سر چاه تحویل کرسنت داده میشد، اما گاز صادراتی به ترکیه، گاز شیرین است. علاوه بر اینکه بابت شیرین کردن آن هزینه میکنیم، هزینه زیادی هم صرف انتقال چند هزار کیلومتری آن تا مرز ترکیه میشود. ضمنا قابل توجه است بدانید در کنار هر قراردادی که امضا میشود، بعضا افراد غیرخودی هم هستند که بدون اینکه شناخته شوند، با لطایفالحیل اطلاعات مختصری را کسب میکنند و با زیرکی بعضی افراد ذینفع را سرکیسه میکنند. با چنین مسائلی در زمان مسئولیت های خود، سر و کار داشته اید؟بله، زمانی در پتروشیمی بندر امام تصمیم گرفته شد کف واحد کلر با لایه ضداسید پوشانیده شود. برای این امر، مناقصه برگزار کردیم و پیمانکار مشخص و مشغول به کار شد. چندی بعد یک شب، آقایی نزدم آمد و آهسته در گوشم گفت: «من در این مناقصه شرکت کردم و همکارانت گفتند اگر میخواهی این مناقصه را ببری، باید 10 میلیون تومان به ما بدهی. پولی ندادم و برنده هم نشدم.» به گفتم فردی که این پیشنهاد را داده میشناسی که گفت آری و مشخصات فرد درخواستکننده پول را دقیق بیان کرد. من نیز اطلاعات را به رئیس حراست دادم تا پیگیری کند. در نهایت مشخص شد که آن فرد، اصلا از کارکنان پتروشیمی بندرامام نبود. فردی از بیرون بوده و به صورتی متوجه نام شرکتکنندگان در مناقصه شده و با زیرکی، نزد یکی از آنان رفته و مطالبه پول کرده است. پیش خودش هم فکر کرده که من این 10 میلیون تومان را میگیرم. اگر برنده شد که فکر میکند که به دلیل تلاش من بوده و اگر برنده نشد، پول او را پس میدهم. این کار ریسک که ندارد هیچ، منفعت هم دارد. در تمام معاملات اعم از دولتی یا خصوصی، بعضا چنین افرادی پیدا میشوند که منافع خود را با ترفندهایی تامین میکنند؛ بهگونهای که هیچیک از مسئولان هم از آن خبردار نمیشوند. مدیران صنعت نفت، جزو سالمترین مدیران موجود در کشور هستند. به نظرم دستگاه قضایی باید به سراغ کسانی برود که قرارداد کرسنت را متوقف کرده و کلی صدمه به کشور زدهاند؛ زیرا درآمد هنگفتی از دست کشور رفت و محیط زیست نیز بسیار آلوده شد. در پی خصوصیسازیهایی که صورت گرفت، مدت زیادی است که NPC تلاش می کند نقش رگولاتوری را داشته باشد. وزیر نفت هم یک بار اشاره کرد شرکت ملی صنایع پتروشیمی میتواند رگولاتور باشد و برای این امر، نیاز به قانون خاصی نیست. از سوی دیگر رئیس هیئت مدیره تاپیکو معتقد است NPC نمیتواند خود، رگولاتور باشد و براساس قانون وظایف و اختیارات وزارت نفت، لازم است نهادی مستقل برای رگولاتوری ایجاد شود. در این خصوص چه دیدگاهی دارید؟پاسخ به این پرسش برمیگردد به اینکه اگر روزگاری کل صنعت پتروشیمی یکپارچه بود، وظایف رگولاتوری درون این صنعت نیز به دلیل اینکه همه مجتمعها متعلق به خود NPC بودند، توسط کارشناسان مجرب همین شرکت انجام میشد. مشابه همین موضوع درباره HSE نیز صادق بود. در گذشته شرکت ملی صنایع پتروشیمی، اقدام به تربیت کارشناس از طریق اعزام به دورههای آموزشی، حتی در خارج از کشور کرده بود تا مهارت های لازم را کسب کنند. در این میان وزارت بهداشت، سازمان حفاظت محیط زیست و وزارت کار که میدیدند NPC بهعنوان یک ارگان دولتی این وظیفه را خود انجام میدهد، دیگر ضرورتی به ورود به عرصه HSE صنعت پتروشیمی ندیدند. بنابراین ارگانهای مذکور در این زمینه، آمادگی لازم را کسب نکردهاند. پس از خصوصیسازی، از یک سو سازمانهای فوقالذکر که حالا باید نقش رگولاتوری را بازی کنند، آمادگی و توانمندی لازم را ندارند و ازسوی دیگر NPC با داشتن چنین توانمندیهایی اجازه قانونی برای ورود ندارد. به نظرم پتروشیمیهای خصوصیشده، نجابت به خرج میدهند که اجازه ورود کارشناسان NPC به مجتمعهایشان را میدهند، زیرا ورود به ملک شخصی هر فرد، نیاز به مجوز قانونی دارد. مثل اینکه مدیرعامل شرکت ملی صنایع پتروشیمی بخواهد بدون اجازه به منزل شما وارد شود؛ آیا میتواند؟ اما سازمان حفاظت محیط زیست بنا به اختیارات قانونیاش میتواند به مجتمعهای پتروشیمی وارد شود و آنها را جریمه کند. وزارت کار و وزارت بهداشت هم میتوانند با استفاده از اختیارات قانونی به مجتمعهای پتروشیمی وارد شوند. حال اگر این مجوز را به NPC هم بدهند، دوگانگی ایجاد خواهد شد. راه حلی که به فکر من رسیده، این است که هر 3 وزارتخانه بپذیرند که در صنعت پتروشیمی، شرکت ملی صنایع پتروشیمی به نیابت از طرف آنها و بهعنوان بازوی تخصصی آنها عمل کند. در این صورت است که شرکت ملی صنایع پتروشیمی حق ورود به مجتمعها را پیدا میکند. بنابراین حرف آقای دکتر حسینی به نوعی درست است؛ زیرا امر رگولاتوری یک وظیفه حاکمیتی است و باید توسط نهادهای دولتی انجام شود و یک شرکت، حتی دولتی، مجاز به انجام آن نیست. بر اساس قانون وظایف و اختیارات وزارت نفت که در 1391 تصویب شد، این وزارتخانه میتواند در راستای بهبود عملکرد شرکتهای تابعه، سیاستگذاری و قانونگذاری کند. به نظر شما این درست است که قانون، وزارت نفت را به نوعی رگولاتور میداند؟ درست است، اما باید بهگونهای به آن پرداخت که تقابل ایجاد نشود. گاهی قانونگذاران به یکسری مسائل توجه نمیکنند و قوانینی وضع میکنند که وزارتخانهها را مقابل یکدیگر قرار میدهد. به عنوان مثال در قانون وظایف و اختیارات وزارت نفت، تصویب کردهاند که وزارت نفت و در واقع شرکت ملی صنایع پتروشیمی، به توسعه صنایع پاییندست هم بپردازد؛ درحالی که در 1371 وزارت صنایع با NPC تقسیم وظایف کرد و مقرر شده بود که توسعه صنایع بالادست و صنایع میانی برعهده شرکت ملی صنایع پتروشیمی باشد و توسعه صنایع پاییندست به وزارت صنایع واگذار شود. در نتیجه، وزارت صنایع با بخش پاییندست آشنایی بسیار و کافی دارد، درحالی که NPC آشنایی چندانی از کم و کیف این صنایع ندارد. چنانچه قرار باشد NPC وارد این عرصه شود، بهتر است که وزارت صنعت، معدن و تجارت دیگر دخالت نکند؛ زیرا پرداختن هر 2 سازمان به این عرصه باعث موازیکاری و احیانا تقابل با یکدیگر میشود، مگر اینکه در قانون مرزها و وظایف مشخص شود. بنده هنوز معتقدم بهترین جایگاه NPC برای رگولاتوری، این است که به عنوان بازوی کارشناسی برای سازمانهای مسئول موجود در کشور عمل کند. دکتر معظمی هم تاکید دارند رگولاتور، باید شخص ثالث، جدا از بدنه دولت و بیطرف باشد. آیا شما هم با این تفکر موافق و معتقد هستید امکان اجرای چنین ساختاری در ایران وجود دارد؟ فعلا که خیر، اما امیدوارم در آینده این امکان فراهم میشود. زمانی در ایران اکثر صنایع بزرگ دولتی بودند، بخش خصوصی نیز هنوز از بلوغ و رشد کافی برخوردار نشده بود و اعتقاد به کار تیمی و جمعی هم وجود نداشت. درحالی که اکنون آرام آرام تشکلها فعال شدهاند و حرف هایی برای گفتن دارند، اما دولت هنوز تشکلها را به بازی نمیگیرد و با آنها مشورت نمیکند. مجلس نیز وضعیت بهتری ندارد. ابتدا باید جایگاه تشکلها به درستی تعیین شود و سمنها به رسمیت شناخته شوند، سپس میتوان بخش رگولاتوری را به آنها سپرد.متاسفانه این روزها بسیار مشاهده میکنیم که هنگام افتتاح یک مجتمع ساخته شده با سرمایه بخش خصوصی توسط وزرا یا رئیس جمهور، تنها کسی که در صحنه دیده نمیشود، مالک مجتمع و سرمایهگذار است. حتی خبرنگاران و عکاسان هم کاری به سرمایهگذار ندارند. دولت مردان بدون حضور سرمایهگذار، سخنرانی میکنند، عکس میگیرند و گزارش میدهند؛ اما به سرمایهگذاری که با مرارت این مجتمع را ساخته فرصتی نمیدهند و چهبسا محافظان به او حتی اجازه نزدیک شدن را هم ندهند. گویی وجود او ضدارزش است. هروقت شما در مراسم افتتاح یک مجتمع، سرمایهگذار را در تلویزیون کنار رئیس جمهور دیدید، آنوقت میتوانیم امیدوار باشیم که بخش خصوصی در حال پیدا کردن جایگاه خود است. وقتی ما برای بخش خصوصی ارزش قائلیم که در اینگونه مراسم به جای مقامات دولتی، از سرمایهگذار بخواهیم گزارش بدهد. در گذشته کسی تصور نمیکرد که بتوان اداره شهرها را به مردم سپرد، اما حالا میبینیم شهرها توسط مردم اداره میشوند. در صحبتها به موضوع HSE هم اشاره فرمودید. در این حوزه مسائلی همچون ناقصالخلقه به دنیا آمدن نوزادان در ماهشهر یا آلوده بودن ماهیها به دلیل تخلیه پساب مجتمعهای پتروشیمی همچون بندرامام مطرح است. هم اکنون شرایط زیست محیطی در مجتمع های پتروشیمی به چه صورت است؟ واقعیت این است که تعدادی از واحدهای پتروشیمی در ماهشهر، قدیمی هستند و طراحیهای آنها مربوط به اوایل دهه 40 است. استانداردهای زیستمحیطی آن زمان مثل امروز سخت گیرانه نبود. به علاوه این واحدها 8 سال جنگ را هم پشت سر گذاشته و بر عمرشان افزوده شده است، آن هم با فناوریهای قدیمی و بعضا از رده خارج شده. در اوایل بهرهبرداری، یکی از معضلات مسئولان مجتمع پتروشیمی بندرامام این بود که اگر میخواستند واحدی که در آن ملاحظات زیستمحیطی چندان ملحوظ نشده بود را ببندند تا اصلاحات لازم در آن انجام شود. مشاهده شد که برخی صنایع کشور که به شدت نیاز به تولید این واحد دارند، به تعطیلی کشانده میشوند. بنابراین از بستن آن صرفنظر میکردند. زمان مدیریت بنده بر این مجتمع، من را برای همین موضوع های زیستمحیطی به دادگاه احضار می کردند. در آنجا گفتم اگر اصرار بر رعایت این ملاحظات دارید، میتوانم واحد را تا انجام اصلاحات لازم ببندم. اما شما باید مسئولیت آن را قبول کنید و هر اتفاقی از این بابت در کشور افتاد بپذیرید. دیدند که نمیتوانند و پذیرفتند به تولید ادامه دهیم، اما با تدوین طرحهای بلندمدت، اشکالات آنها را به تدریج برطرف کنیم. با اجرای این طرحها روز به روز شرایط برای محیط زیست بهتر شد. اگر در گذشته مقداری جیوه به دریا وارد میشد، امروز دیگر جیوهای به دریا ریخته نمیشود. واحد کلر بندر امام که تبعات زیستمحیطی داشت بسته شد، چون پتروشیمی اروند که از فناوری جدید برخوردار است و در فرایند آن جیوه وجود ندارد، میتواند نیاز کشور را تامین کند. بنابراین باید گفت این سخنان در گذشته حقیقت داشت و ناگزیر از تحمل آن بودیم، اما اکنون دیگر صدق نمیکند؛ زیرا ورود آلایندههای صنعتی به محیط زیست شدیدا تحت کنترل است. درست مانند بنزین پتروشیمی که بیخود و بیجهت بر سر آن دعوا راه انداخته شد. یعنی شما با تولید بنزین در واحدهای پتروشیمیایی، موافق بودید؟واقعیت این است که در برهه ای از زمان، ایران را از واردات بنزین تحریم کردند. آن زمان دولت 2 راه بیشتر نداشت؛ نخست اینکه به مردم بگوید بنزین نداریم که ممکن بود مردم آمادگی پذیرش آن را نداشته باشند و دیگری، استفاده موقت از بنزین پتروشیمی بود تا زمانی که راهی برای مقابله با تحریمها یافت شود. بعد هم دیدیم که وقتی اوضاع روبهراه شد، استفاده از این بنزین قطع شد. نمیدانم برای چه بعضیها سر این موضوع با هم جدل میکنند. این حالت درست مشابه وضعیت فردی است که مشکل ریوی دارد و پزشک به او توصیه میکند از ریهاش عکس ایکسری بگیرد. اشعه، بسیار خطرناک است و هیچ فردی نباید خود را در معرض آن قرار دهد؛ اما گاهی بیمار برای کشف دلیل بیماریاش ناگزیر میشود خود را در معرض چنین خطری قرار دهد. ماجرای بنزین پتروشیمی هم در مقطع تحریمها همین حالت را داشته است. درمورد ناقصالخلقه به دنیا آمدن بچهها در آن منطقه و حتی تولد نوزادانی با عقبماندگی ذهنی نیز به نظرم مسائل ژنتیکی و ازدواجهای فامیلی که در آن منطقه رواج دارد را نیز نباید از نظر دور داشت. آقای مهندس، با وجود رضایت ذی نفعان متعدد صنعت پتروشیمی از حضور شما در راس NPC، چرا حتی قبل از پایان دولت یازدهم آنجا را ترک کردید. اوایل شهریور 1392 که آقای زنگنه برای وزارت نفت انتخاب و از مجلس رای اعتماد گرفته بود، روزی از دفتر ایشان با من تماس گرفته شد و خواستند که افراد شایسته و توانمند را برای مدیریت شرکت ملی صنایع پتروشیمی به ایشان معرفی کنم که بنده هم افراد زیادی را به ایشان معرفی کردم. پس از چندی، دوباره این خواسته تکرار شد و این بار، فهرست ١٠ نفره ای را ارائه دادم. پس از گذشت چند هفته، عصر جمعه من را به یک جلسه خصوصی برای مشورت دعوت کردند. این بار هم فهرستی 4 نفره ارائه کردم و گفتم که حاضرم به هرکدام که انتخاب شوند، کمک کنم. آقای زنگنه اصرار داشتند که بنده این مسئولیت را بپذیرم. در نهایت پیشنهاد آقای زنگنه را با این نیت پذیرفتم که در حد مقدوراتم، کمکی به دولت یازدهم کرده باشم. در ضمن آقای زنگنه که متوجه شده بود من برای پذیرش این مسئولیت اکراه دارم، گفتند فعلا قرار ما برای 2 سال باشد و شما در این مدت تلاش کنید جایگزین مناسبی را پرورش دهید تا بعدا اداره امور را به او بسپاریم. بنده هم پس از 2 سال خدمت، در 29 تیر 1394 طی یادداشتی محرمانه به ایشان یادآور شدم که در 18 شهریور، توافق همکاری 2 ساله ما به سر خواهد رسید و طبق قولی که داده بودم، برخی از مدیران زیرمجموعهام را برای جانشینی آماده کردهام تا هر یک را که مایل بودید، انتخاب کنید. واکنش مهندس زنگنه به این یادداشت و اتمام حجت، چه بود؟این یادداشت بیپاسخ ماند تا اینکه 6 ماه بعد، صبح یکشنبه 18 بهمن 1394، ایشان به بنده تلفنی گفتند که تصمیم گرفتهاند خانم مهندس شاهدایی را به جای من معرفی کنند. ساعت 2 بعدازظهر همان روز، جلسه هیئت مدیره شرکت ملی صنایع پتروشیمی در دفتر ایشان تشکیل شد و خانم شاهدایی به اتفاق آرا، بهعنوان مدیرعامل شرکت ملی صنایع پتروشیمی انتخاب شدند. البته بنده به عنوان عضو هیئتمدیره، همچنان مسئولیت نایب رئیسی هیئتمدیره را برعهده داشتم. گفته میشود خانم شاهدایی جزو گزینههای پیشنهادی شما نبودند؟همانطور که عرض کردم، همه مدیران زیرمجموعه اینجانب برای پذیرش چنین مسئولیتی آماده شده بودند و خانم شاهدایی هم یکی از آنان بود. چه ویژگی هایی باعث می شود که شما خانم شاهدایی را برای هدایت NPC مناسب برشمارید؟ایشان فرد بسیار توانمندی است؛ فارغالتحصیل رشته مهندسی شیمی از دانشگاه صنعتی شریف که یکی از بهترین دانشگاههای ایران است و حدود 25 سال هم سابقه خدمت در طرحهای پتروشیمی داشتند. ایشان در میان مدیرانم، یکی از شایستهترینها بودند. اما شما در مباحث جانشینپروری همواره به آقای پیوندی اشاره میکردید!بله، آقای پیوندی معاون بسیار خوب و شایستهای برای بنده بودند و کمکهای ارزشمندی نیز به من کردند، اما آقای زنگنه به دنبال انتصاب یک خانم در یکی از معاونتهای خود بودند که بنا به قول ایشان، هیچجایی را آمادهتر از شرکت ملی صنایع پتروشیمی نیافتند. در سازمانهایی امکان پذیرش خانمها در چنین سطوحی وجود دارد که از فرهنگ بالایی برخوردار باشند و خوشبختانه در شرکت ملی صنایع پتروشیمی، شرایط کاملا فراهم بود. آقای رستمی را هم بهعنوان جانشین پیشنهاد داده بودید؟ همان طور که اشاره کردم، همه مدیران زیرمجموعه اینجانب برای پذیرش چنین مسئولیتی آماده شده بودند و البته آقای رستمی هم یکی از آنان بود. به نظر شما توانمندی مهندس شاهدایی و به طور کلی یک خانم در حد اداره مجموعه بزرگی همچون شرکت ملی صنایع پتروشیمی هست؟ همانطور که عرض کردم، ایشان یکی از شایستهترینها بودند. البته این باعث خوشحالی است که شاهد باور توانمندی های زنان در صنعت نفت و برگزیدن یک بانو بهعنوان معاون وزیر نفت و اخیرا نیز قائم مقام وزیر نفت هستیم. اما چه شد که شما در جامعهای مردسالار، به توانمندی یک خانم اعتماد کردید؟ مدتها بود در نظر داشتم تغییری در مدیریت طرحهای شرکت انجام دهم، اما فرد شایستهای پیدا نمیکردم تا اینکه نظرم به خانم مهندس مرضیه شاهدایی که چند ماهی بهعنوان مشاور مدیرعامل با بنده همکاری میکردند، جلب شد. او همانطور که قبلا هم گفتم، بانویی است با بیش از 25 سال سابقه کار در صنعت پتروشیمی، فارغالتحصیل رشته مهندسی شیمی از دانشگاه شریف و دارای گواهینامه MBA از دانشگاه کلگری کانادا. او را از هر نظر شایسته یافتم، اما تردید داشتم که با استقبال دیگران مواجه شود تا اینکه در یکی از جلسات شورای معاونان وزارت نفت که روزهای دوشنبه بعدازظهر تشکیل میشد، خانم فاطمه تندگویان که مشاور وزیر در امور بانوان هستند توصیه کردند که از وجود خانمهای شایسته در سمتهای بالا نیز استفاده شود. این گفته مورد تاکید وزیر هم قرار گرفت. با این سخنان، نسبت به انتخاب خانم شاهدایی مصممتر شدم و در این ارتباط با آقای سیدحسن سادات که قبل از بازنشستگی بهعنوان مدیر طرحها، مسئولیت ریاست بر ایشان را داشتند نیز مشورت کردم. آقای سادات نیز مهر تایید بر شایستگی های ایشان زدند. متعاقبا موضوع را با وزیر نفت هم در میان گذاشتم و ایشان هم که گویا شناخت قبلی از خانم شاهدایی داشتند، با پیشنهاد بنده موافقت کردند. اینگونه شد که خانم شاهدایی در تیر 1393، مدیریت طرحهای پتروشیمی را برای نخستین بار در تاریخ 50 ساله شرکت ملی صنایع پتروشیمی در دست گرفتند که البته با ورود ایشان به هیئت مدیره، زمینه برای ارتقای بیشتر و در نهایت، معاونت وزیر نفت نیز فراهم شد. آقای مهندس! به گفته بسیاری از همکارانتان، به دلیل رابطه قدیمی شما با مهنس نعمت زاده، هنگام وزارت ایشان و حضور شما در NPC، این شائبه وجود داشت که ارتباطات شما شاید گاهی بر عملکردتان نیز تاثیر میگذاشت. این نگاه را قبول دارید؟ من آقای نعمتزاده را بسیار دوست دارم. اگرچه به ظاهر تندخو به نظر می رسد، اما بسیار خوشقلب و مهربان، کاردان، باهوش و بلندنظر هستند. آقای نعمتزاده ویژگیهای خوب، بسیار دارد فقط حیف که کمحوصله است. او انسان منحصر به فردی است و همتایی برای او پیدا نمیشود. باید پذیرفت که گل بی عیب، فقط خداست. من در این مرد، ویژگی دیگری هم یافتهام که کمنظیر است؛ او در خشت خام، چیزهایی میبیند که دیگران در آینه هم نمیبینند. به همین دلیل ایدهپرداز بسیار خوبی هم هست. از این رو بنده ایشان را بهعنوان معمار توسعه کشور پیشنهاد می کنم. میگویند از یک مجسمهساز پرسیدند چگونه فهمیدی که چنین مجسمهای را میتوان از این سنگ بیرون آورد و او گفت من این چهره را در این سنگ میدیدم، فقط بخشهای اضافه سنگ را برداشتم تا این چهره نمایان شود. نعمتزاده نیز چنین خصوصیاتی دارد و نتیجه کار را از قبل، می تواند ببیند. او مرد بسیار خوبی است و کارکنان پتروشیمی همگی عاشق او هستند و با پیشنهاد آنان بود که سالن آمفیتئاتر ساختمان ستاد پتروشیمی در زمان مدیریت بنده به نام ایشان مزین شد. این رفاقت تاثیری هم بر تصمیمات شما در NPC میگذاشت؟ نعمتزاده عاشق پتروشیمی است، بنابراین از دادن هرگونه کمک در راستای توسعه این صنعت دریغ ندارد. بنده هم گهگاه از نظرات ایشان بهرهمند میشدم. اما برخی کارکنان معتقدند که وزیر صنعت، معدن و تجارت در امور پتروشیمی دخالت میکرد که باید بگویم خیر؛ اصلا دخالت نمیکردند. فقط درمورد توسعه چابهار، ایشان دیدگاه های بلندپروازانهای دارند که ناشی از مطالعات وسیع و اقداماتی بود که درمورد این منطقه، در اواخر دولت دهم انجام داده بودند. او معتقد است که چابهار میتواند و باید یکی از قطب های پتروشیمی باشد؛ اما آقای زنگنه بنا به دلایلی که هنوز هم برایم روشن نیست، با آن مخالفت میکردند.