گروکشی ممنوع

شکوفه حبیب‌زاده، خبرنگار در شماره امروز روزنامه شرق گفتگویی با حجت میان‌آبادی، استاد دانشگاه و پژوهشگر دیپلماسی آب انجام داده است که در ادامه می آید:

 «آب ابزار گروکشی نیست»، این جمله در دنیای امروز که نیاز به آب به‌عنوان مایه حیات هر روز بیش از پیش حس می‌شود، جمله‌ای کلیدی است که در کنوانسیون‌های بین‌المللی بارها بر آن تأکید شده اما برخی دولت‌ها گاه آن را به فراموشی می‌سپارند. گروکشی ترکیه از عراق بر سر دجله و فرات و منابع نفت عراق و مثال‌هایی دیگر از جمله این موارد هستند. با‌این‌حال در بسیاری از نقاط جهان، همکاری در داشته‌های کشورها دیگر رسمی قدیمی شده است. چنانکه حوضه رودخانه دانوب بین ١٩ کشور در اروپا مشترک است و این کشورها دور هم نشسته و مذاکره می‌کنند و تلاش می‌کنند تا منافع حاصل از آب را به‌طور منصفانه تقسیم ‌کنند. حالا درحالی‌که در شرق ایران، تأمین حقابه ایران از رودهای هریرود و هیرمند در مذاکرات آبی با کشور همسایه، افغانستان، با جبهه‌گیری این کشور مواجه است، می‌توان به این کشور یادآور شد که براساس قوانین بین‌المللی رفتار کرده و در همکاری دوجانبه با ایران، این حقابه را در اختیار ایران قرار دهد. به گفته کارشناسان، درحالی‌که ایران و افغانستان دو کشور هم‌آیین، هم‌کیش، هم‌زبان، هم‌فرهنگ و بعضا هم‌خون هستند، طبیعتا بهتر می‌توانند در کنار یکدیگر نشسته و مذاکره کنند و «سیستان بزرگ» را در نظر بگیرند. «سیستان بزرگ» سرزمین دو‌تکه‌شده در عهد‌نامه پاریس، با چند شهر از هم‌بریده، با مردم به‌هم‌پیوسته و هم‌خون، اکنون بخش‌هایی از جنوب ایران و افغانستان را تشکیل می‌دهد. اکنون که افغانستان علاوه بر ناامنی از کمبود امکانات از جمله کمبود برق رنج می‌برد و از دیگر سو به‌واسطه موقعیت جغرافیایی، به آب‌های آزاد دسترسی ندارد، می‌تواند با همکاری دوسویه با ایران همراهی کرده و در مقابل، به فکر در اختیار قراردادن حقابه زیست‌محیطی هامون باشد. حقابه‌ای که طبق حقوق عرفی و بین‌المللی، سهم هامون ایران است و از مذاکرات آبی ایران و افغانستان در این سال‌ها مغفول مانده است اما در‌عین‌حال این همکاری را باید در قالب نفع دوسویه به‌دور از گروکشی سنجید.

راهکارها برای رایزنی بین دو کشور همسایه، چه می‌تواند باشد؟ حجت میان‌آبادی، استاد دانشگاه و پژوهشگر دیپلماسی آب در گفت‌وگو با «شرق» از بسترهای همکاری دو کشور با درنظرگرفتن نزدیکی تاریخی مردم ایران و افغانستان در قالب «سیستان بزرگ» می‌گوید.

‌ ایران و افغانستان بر سر حقابه با هم اختلاف‌نظر دارند. اما افغانستان بارها تأکید کرده که حقابه قانونی ایران را می‌دهد و در مقابل ایران تأکید بر حقابه‌ای دارد که افغانستان از ایران دریغ می‌کند. منظور کدام حقابه است؟

حقابه‌ها انواع مختلفی دارند. وقتی از حقابه صحبت می‌کنیم، باید دقت کنیم که چندین نوع حقابه داریم. بعد از آن می‌توان روی راهکارها صحبت منطقی‌تری داشت. یکی از انواع حقابه‌ها، حقابه تاریخی است. فرضاً مصر می‌گوید بیش از سه‌هزار سال است که از نیل استفاده می‌کند؛ بنابراین یک حقابه تاریخی نسبت به این رود دارد که کشورهای بالادست نمی‌توانند و نباید آن را نقض کنند. یا عراق در مناقشه با ترکیه و سوریه بر سر دجله و فرات می‌گوید نزدیک به چند هزار سال است که عراق حقابه تاریخی از دجله و فرات دارد. ایران هم معتقد است که در استفاده از رودخانه هیرمند و هامون‌ها، حقابه تاریخی چند‌هزار‌ساله دارد و در طول تاریخ، آب هامون‌ها از رودخانه هیرمند و سایر سرشاخه‌های هیرمند، تأمین شده است. یک حقابه، حقابه قانونی است. یعنی دو کشور قرارداد منعقد می‌کنند و طبق قرارداد، یک کشور موظف به تأمین آب کشور دیگر می‌شود. از طرفی، در مسائل آبی و قوانین بین‌المللی یک‌سری اصول داریم که به حقوق عرفی بین‌المللی معروف است. یک‌سری حقابه‌ها طبق اصول عرفی پذیرفته‌شده بین‌المللی ایجاد می‌شود. ایران طبق اصول عرفی پذیرفته‌شده بین‌المللی، از رودخانه هریرود حقابه دارد، باوجود آنکه معاهده مشترکی هم بین دو کشور تا کنون امضا نشده است. یک نوع حقابه دیگر، حقابه زیست‌محیطی است. باید دقت کرد که همیشه بحث انسان مطرح نیست. رویکردهای نوین می‌گویند به‌جز حق طبیعی انسان‌ها برای شرب، کشاورزی، صنعت و… حقی هم برای محیط‌زیست باید قائل شد. تمام منابع آبی نباید مستقیم برای مصارف انسانی مصرف شود. طبیعتا حقابه زیست‌محیطی، در دهه‌های گذشته حدود ۴٠ تا ۵٠ سال پیش که مسائل محیط‌زیستی حاد نبود، چندان مورد توجه قرار نمی‌گرفت اما اکنون به سبب چالش‌های ملی و بین‌المللی زیست‌محیطی به‌عنوان یکی از اصول و حقابه‌های مهم آبی شناخته می‌شود. ایران و افغانستان قراردادی دارند که در سال ١٣۵١ امضا شده که بر اساس آن، افغانستان متعهد شده به‌طور متوسط سالانه ٨٢٠ میلیون متر‌مکعب به ایران آب تحویل بدهد، اما مسئله‌ای که وجود دارد آن است، زمانی‌که این قرارداد منعقد شد، مسائل محیط‌زیستی مسائل مهم به‌شمار نمی‌رفت و این ٨٢٠ میلیون مترمکعب برای نیازهای کشاورزی و مصارف انسانی منطقه در نظر گرفته شده بود. بررسی اسناد و مدارک مذاکرات آن زمان نشان می‌دهد، در زمان مذاکرات هیچ صحبتی از نیاز زیست‌محیطی و حقابه هامون‌ها نشده است؛ چراکه آن زمان نه مسائل محیط‌زیستی به‌ پاردایمی در جهان بدل شده بود و نه هامون‌ها با مشکلات زیست‌محیطی مشابه بسیاری از تالاب‌های دنیا دست‌وپنجه نرم می‌کرد. اکنون مهم‌ترین مسئله‌ای که ایران در گفت‌وگو با افغانستان مطرح می‌کند، آن است که در طول مذاکرات درست است ایران و افغانستان معاهده‌ای دارند اما آن معاهده بر سر مسائل مصارف انسانی از جمله کشاورزی است، نه حقابه زیست‌محیطی هامون‌ها و حوضه آبریز هیرمند. درواقع حقابه‌ای برای زنده‌ماندن هامون و عدم آسیب‌رسانی به منطقه سیستان بزرگ، دیده نشده و باید دوباره یک‌سری مذاکرات برای تعیین تکلیف تأمین نیاز حقابه زیست‌محیطی دریاچه هامون صورت پذیرد، اما از آنجا که حدود ۶۴  درصد مساحت هامون‌ها در ایران هستند و بیشترین تبعات آن نیز در ایران دیده می‌شود، به اسم ایران مطرح می‌شود، اما عملا حقابه زیست‌محیطی هامون‌هاست.

‌ اگر این مسئله برای هامون است و نیازی دوطرفه، چرا افغانستان حقابه زیست‌محیطی هامون را نمی‌پذیرد؟

ممکن است نگاهی که در افغانستان وجود دارد همان نگاهی باشد که ترکیه به مسائل آب دارد.

‌ چه نگاهی؟

ترکیه ادعا می‌کند عراق نفت دارد و من ادعایی سر منابع نفت عراق ندارم، ما هم آب داریم پس عراق حق ندارد سر منابع آبی، ادعایی داشته باشد. این توجیه، پذیرفته‌شده نیست. برخی هم به‌اشتباه در افغانستان تصور می‌کنند چون بیشتر آب رودخانه هیرمند از افغانستان سرچشمه می‌گیرد، بنابراین منابع آبی متعلق به کشور بالادست یعنی افغانستان است، در حالی‌که قوانین بین‌المللی و کنوانسیون‌های بین‌المللی به منابع آب مشترک به چشم متفاوتی نسبت به سایر منابع طبیعی نگاه می‌کند. مدیریت منابع آبی مشترک با مدیریت منابع نفتی مشترک متفاوت است و به دلیل حیاتی و مهم‌بودن آن، قوانین و کنوانسیون‌های بین‌المللی آب، رویکرد متفاوتی نسبت به آن دارند. بنابراین هیچ کشوری نمی‌تواند ادعا کند که چون منابع آبی از کشور من سرچشمه می‌گیرد پس از آنِ من است. این نوع نگاه از سوی قوانین بین‌المللی و کنوانسیون‌ها، رد شده و پذیرفته‌شده نیست.

‌ چگونه می‌توان راهکاری برای متقاعدکردن افغانستان برای پذیرش این حق ایران یافت؟

اشتراکاتی که بین دو ملت ایران و افغانستان وجود دارد بسیار بیشتر از اختلافات احتمالی است. فرصت‌های همکاری بین دو کشور که منفعت دوجانبه بین دو کشور دارد هم بیشتر از تهدیدات و اختلافاتی است که می‌تواند وجود داشته باشد و مسئولان و نخبگان دو کشور باید آن را مورد توجه قرار دهند. ابزارهای بسیار متعددی وجود دارد که دو کشور می‌توانند با استفاده و نگاه مشترک به منابع آبی مشترک، برای توسعه سیستان بزرگ از آن استفاده کنند.

‌ چه ابزارهایی؟

مثل بحث انرژی و تأمین برق. افغانستان کشوری است که از نظر تأمین نیازهای برقی به‌شدت مشکل دارد. بنابراین ایران می‌تواند با سرمایه‌گذاری‌های نسبتا خوب روی انرژی‌های نوین در منطقه سیستان‌وبلوچستان ایران و صادرات برق، باعث ایجاد تولید برق ارزان‌قیمت برای افغانستان و توسعه و رشد سیستان این کشور شود. افغانستان هم می‌تواند با این نگاه مثبت، آب بیشتری در قالب حقابه زیست‌محیطی و نیازهای سیستان ایران و هامون‌ها در نظر بگیرد. نمونه دیگر موافقت‌نامه موسوم به موافقت‌نامه چابهار است. کشور افغانستان کشوری است که به‌جد نیاز به دسترسی به آب‌های آزاد دارد. ایران می‌تواند به‌راحتی کریدورهای حمل‌ونقل خود را در اختیار افغانستان قرار دهد و در قبال آن، افغانستان هم تضمین کند حقابه‌های (طبیعی، عرفی و قانونی) ایران را تأمین کند. دو کشور هم‌آیین‌، هم‌کیش، هم‌زبان و در مواردی هم‌خون هستند زیرا برخی از ایرانی‌های مقیم سیستان با سیستانی‌های مقیم افغانستان پیوند خونی و خویشاوندی دارند. بنابراین اینکه خط مرزی سبب شود که یک منطقه خشک و نابود شود، پذیرفته‌شده نیست. توصیه آن است که مسئولان دو کشور، سیستان بزرگ را در نظر بگیرند. هر مشکل زیست‌محیطی در منطقه سیستان‌وبلوچستان به‌خصوص هامون‌ها، تبعاتی دارد که می‌تواند دامنگیر سیستان افغانستان هم شود. رشد و توسعه دوجانبه سیستان بزرگ، می‌تواند باعث رونق هر دو بخش شود. اگر این شد، دو منطقه با هم رشد می‌کنند، اما اگر چنین نشود، خدای‌نکرده دو منطقه با یکدیگر سقوط خواهند کرد. بنابراین اگر هر منطقه‌ای به فکر توسعه‌بخشی و جزئی‌نگر خود باشد، دو منطقه دچار آفت می‌شوند. کشورهای اتحادیه اروپا هم در چنین موقعیتی قرار داشتند. حوضه رودخانه دانوب بین ١٩ کشور در اروپا مشترک است. این کشورها دور هم نشسته و مذاکره و تلاش می‌کنند تا منافع حاصل از آب را به‌طور منصفانه تقسیم کنند. این اتحاد، در شرایطی است که این کشورها در جنگ‌های جهانی میلیون‌ها نفر از یکدیگر را کشته‌اند. اکنون به مرحله‌ای رسیده‌اند که بخشی جدی از کشورهای اتحادیه اروپا دور هم می‌نشینند و یک منطقه وسیع را در نظر می‌گیرند؛ در حالی‌که ایران و افغانستان دو کشور هم‌آیین، هم‌کیش، هم‌زبان، هم‌فرهنگ و بعضا هم‌خون هستند که تقریبا نمونه‌ای بی‌نظیر است. این دو کشور قبلا در یک خاک وسیع ایران‌زمین بوده‌اند و طبیعتا بهتر می‌توانند در کنار یکدیگر نشسته و مذاکره کنند و طبیعتا سیستان بزرگ را در نظر بگیرند.

‌ چرا برخی مذاکره بر سر آب و برق یا آب در برابر راه و… را به‌عنوان معامله می‌سنجند و ابزار مناسبی برای مذاکره نمی‌دانند؟

منابع آبی منابعی نیستند که به‌‌عنوان گروکشی بخواهیم از آن استفاده کنیم. منابع آبی را نمی‌توانیم به‌عنوان سلاح یا ابزار سیاسی مورد بهره‌برداری قرار دهیم، این به‌شدت از منظر کنوانسیون‌ها و عرف بین‌الملل رد شده است.  اینکه منابع نفتی به‌عنوان ابزار سیاسی استفاده می‌شود شاید در دنیا مورد پذیرش باشد، اما اینکه از منابع آبی به‌عنوان ابزارهای سیاسی یا حتی گروکشی‌های سیاسی استفاده شود، هیچ‌گاه پذیرفته‌شده نیست. این نگاه که آب را می‌دهیم و در مقابل آن، برق را در اختیار ما بگذارید، هیچ‌گاه پذیرفته‌شده نیست. ایران و افغانستان یک سرزمین مشترک به‌ نام سیستان بزرگ دارند. باید فضاسازی و بسترسازی از سوی مسئولان و نخبگان صورت بگیرد. مناسبات آبی ایران و افغانستان نیاز به پروسه دارد و نه پروژه، بنابراین نباید به آن به‌عنوان یک پروژه نگریست. مشکل آن است که ممکن است کشور بالادست بخواهد از حقابه طبیعی به‌عنوان گروکشی استفاده کند. برای مثال، ترکیه به عراق می‌گوید که آب را می‌دهد اگر در مقابل نفت را ارزان در اختیار ترکیه قرار دهد؛ این یک گروکشی است، اما در مقابل کشورهایی مثل نپال و هند همکاری آبی دارند، با اینکه نپال بالادست و هند پایین‌دست است و هر دو سعی می‌کنند بر سر توزیع منافع حاصل از این آب مشترک تلاش کنند تا تقسیم صرف خود آب. بنابراین فرق است بین اینکه به شکل گروکشی به این همکاری‌ها نگاه کنید یا نفع دوجانبه. این نگاه، در خروجی‌ها خیلی تفاوت ایجاد می‌کند.

‌ در موافقت‌نامه چابهار بهتر نبود در کنار در اختیار قراردادن امتیاز ترانزیت به افغانستان، درباره آب نیز مذاکره می‌شد؟

یقینا باید این اتفاق می‌افتاد. اما آن‌گونه که مسئولان وزارت خارجه اذعان می‌کنند، چنین نشده است. این جای سؤال دارد. این حسن نیت نسبت به افغانستان وجود داشته و افغانستان نیاز جدی خود را برای دسترسی به بنادر و کریدورهای ایران، به‌ویژه از طریق چابهار به‌‌سبب این موافقت‌نامه تأمین کرده است. ایران هم با حسن نیت و گشاده‌رویی این دسترسی را در اختیار افغانستانی‌ها قرار داده است. آیا در مقابل، در افغانستان هم نباید چنین نگاهی نسبت به منابع آبی ایران وجود داشته باشد؟ طبیعتا چنین انتظار بسیار جدی‌ای از این کشور همسایه وجود دارد. باید این خواسته جدی در مذاکرات لحاظ می‌شد. با توجه به اینکه قرارداد چابهار این فرصت را ظاهرا در اختیار مقامات قرار می‌دهد که یک بازنگری ذیل‌ الحاقیه آن صورت بگیرد، از مسئولان محترم کشور، از جمله مسئولان محترم وزارت خارجه، این درخواست جدی را باید داشت که در مذاکرات و محور گفت‌وگو‌ها با افغانستان این نکته را مدنظر قرار دهند.

برچسب ها
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن