بودجه و اشتباه #پشیمانیم
سیدمصطفی هاشمیطبا، در شماره امروز روزنامه شرق یادداشتی درباره وضعیت بودجه 97 منتشر کرده است که در ادامه می آید:
امسال دولت لایحه بودجه سال ٩٧ را بهموقع تقدیم مجلس کرد و طبعا بهدنبال آن بحث و گفتوگو و نقد میان صاحبنظران و منتظران بودجه درگرفته است.
این نقدها و بررسیها تا زمان تصویب نهایی بودجه در مجلس، در اتاقها و راهروهای مجلس نیز بسیار داغ است و هریک از نمایندگان، بسته به منطقه خود و نظریات شخصی، مطالبی را مطرح میکند و بههمیندلیل، نهایتا مثل سال گذشته رقمهای مندرج در بودجه متورم میشود. اگر به نقدها و مباحث مطرحشده در مطبوعات یا در رسانههای دیداری و شنیداری و فضای مجازی نگاه کنیم، درمییابیم که بسیاری از نکات مطرحشده در جای خود منطقی و درست است، اما این مطالب درست، معمولا نمیتواند در قانون بودجه و جدولهای آن انعکاس پیدا کند، زیرا دولت وظیفه خود میداند به هر طریقی بودجه بستهشده و تقدیممجلسشده را از تصویب نهایی بگذراند و طبق معمول، مجلس و بهویژه رئیس آن نیز همکاری لازم را مبذول میکند. بسیاری از انتقادها درباره اعتبارات دستگاههای مختلف و فعالیتهای مربوطه است و هرکس از ظن خود به مسئله میپردازد و نیز بخشی از انتقادها مربوط به نوع درآمدهای دولت، مثل عوارض خروج یا بهای نهادههای انرژی است.
پیکان انتقادات معمولا بهسوی دولت است که چرا اعتبارات کافی را برای فلان دستگاه منظور نکرده و چرا قیمتهای منابع درآمدی خود را افزایش داده است و با این بودجه بهبود شرایط زندگی و معیشت مردم چه میشود؟ همه باید با این واقعیت آشنا شوند که دولت همانند یک بنگاه اقتصادی، درآمدهایی دارد که باید از محل آن مخارج خود را تامین کند و نوعا دولتهای ایران بهدلیل هزینه بیشتر از درآمد، دچار کسری بودجه شده و میشوند و از بانک استقراض میکنند؛ هرچند بهقول یکی از اقتصاددانان درآمد حاصل از نفت، خود نوعی استقراض است. اما ببینیم منابع درآمدی دولت از کجا تامین میشود؟ نخست، از ارز حاصل از نفت و چون دلار یا ارز خارجی حاصل از صادرات نفت قابلخرجکردن در داخل نیست، بنابراین باید به ریال تبدیل شود. راههای تبدیل ارز به ریال فروش آن برای واردات کالا، خرید طلا و فروش در داخل بهصورت سکه، فروش ارز به مسافران از طریق سیستم بانکی یا بازار آزاد است. بنابراین میبینیم کالای خارجی باوجود همه شعارهای حمایت از صنایع و کالاهای داخلی همچنان وارد کشور میشود و حتی دولت احمدینژاد که آن همه شعارهای سادهزیستی و مکتبی سر داد، بزرگترین واردکننده کالای لوکس، حتی از کشورهایی بود که ما را تحریم کردند. بیانات مقاممعظم رهبری درباره اجتناب از واردات غیرضروری هم تاکنون در هیچ دولتی افاقه نکرده است، چراکه دولت پول (ریال) میخواهد و عائلهاش سنگین است؛ حقوقبگیران، بازنشستهها و مراکز دولتی پول میخواهند و دولت باید پول داشته باشد. پس ارز میفروشد تا هم پول فروش ارز برای واردات را داشته باشد و هم از حقوق گمرکی و سود بازرگانی کالاهای وارداتی، درآمد حاصل کند و حتی از آمدن روزانه دهها هواپیمای خارجی و بردن مردم برای تفریح به ترکیه، ارمنستان، گرجستان، تایلند، مالزی، امارات و غیره و غیره، استقبال میشود؛ چراکه دولت پول میخواهد. هرچند رئیسجمهوری محترم اظهار داشتند دولت نرخ ارز را گران نکرده است اما حداقل برای ایشان باید روشن باشد که سیاست تکنرخیکردن ارز در کشور ما عاقبت به گرانشدن ارز میانجامد.
امکان اینکه نرخ ارز را در بازار پایین بیاوریم، وجود ندارد پس برای تکنرخیشدن باید نرخ ارز دولتی را بالا برد و چون تقاضای ارز در بازار زیاد است (از جمله برای مهاجرت و خارجکردن سرمایه به مقصد کشورهایی مثل کانادا)، بنابراین نرخ ارز آزاد همواره بالا میرود و دولت هم به تبع آن، نرخ را بالا میبرد. دولت هم خواسته یا ناخواسته از این امر خوشش میآید چون به پول نیاز دارد. شورای محترم نگهبان با استفاده از قاعده «نفی سبیل» ورود آقای سپنتا نیکنام به شورای شهر یزد را خلاف شرع اعلام کرد. بگذریم از بحثهایی که در این زمینه صورت گرفته است و در اینجا از موضوع خارج است، اما اگر به قاعده «نفی سبیل» که براساس آیه شریفه «ولن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا»است، اعتقاد داریم بهخوبی باید بدانیم که در موضوع واردات «نفی سبیل» کاملا نفی شده و نه تنها سبیل (راه) برای همه نوع از کافران باز است که شاهراه را برای آنان بازکردهایم. وابستهشدن خانوادههای ایران به کالاهای لوکس خارجی برکسی پوشیده نیست، اما گویی فقط «سپنتای ایرانی» مصداق نفی سبیل قرار گرفته است. دولتهای ما هم دائم بزرگ و بزرگتر شده و خرج آنها بیشتر و بیشتر میشود و نمایندگان مجلس هم این خرجها را اضافه میکنند پس دولت باید هر چه بیشتر ارز بفروشد، آن را گرانتر کند، عوارض مختلف را افزایش دهد، نرخ حاملهای انرژی را بالا ببرد و غیره. در اینجا منتقدان که معمولا یا حقوقبگیران هستند یا حامیان اجتماعی، به افزایش قیمتها ایراد میگیرند و به کمشدن قدرت خرید حقوقبگیران متوسل میشوند و میگویند دولت کمتر بگیرد و بیشتر بدهد و بعضی هم عوامفریبانه میگویند اینهمه درآمد نفت چه میشود؟ درحالیکه باید بدانیم درآمد نفت هر چقدر باشد، باید بهنوعی به ریال تبدیل شود و دامنه این امر هم محدود است. این مختصر را آوردهام که روشن شود بحثهایی مانند اینکه «از رایدادن پشیمان شدیم» و مشابه، چقدر بیاستدلال و بیمنطق است. آیا به این نمیاندیشند که این دولت همچنان آواربرداری دولتهای نهم و دهم را میکند و حداقل روند تخریبی گذشته را در جای خود مسدود کرده و صدالبته نه این دولت و نه دولتهای مشابه قبلی خوب و آینده، اگر خوب باشند نمیتوانند روند روبهرشدی برای سرزمین ایران را رقم زنند. مثلا اگر رای نمیدادیم چه میشد؟ آیا معادلات مالی میتوانست به دلخواه منتقدان اینچنینی صورت گیرد؟ مسائل اجتماعی کشورمان، دولت بزرگشونده، ایجاد توقعات دائمالتزاید از سوی خود مسئولان کشورمان، تمایل به وجیهالملهشدن، برآورد اشتباه از امکانات و ایجاد ظرفیتهای جدید اقتصادی، خودبزرگبینیها وسیاستهای پوپولیستی و محافظهکارانه، توقعات را افزایش داده و میدهد و دولتها هم با وعده و انشاالله و ماشاالله دوره خود را پایان میدهند. سریال پایانناپذیر بخشنامه بودجه، تدوین بودجه، تصویب در دولت، تقدیم به مجلس، نقد رسانهای، بحث در کمیسیونهای خاص مجلس، جمعبندی کمیسیون تلفیق، ارائه به صحن مجلس، نطقها و پیشنهادات موافقان و مخالفان دهها سال است ادامه دارد و هیچ تغییر ماهویای در بودجهها دیده نشده است در حالی که مسئولان میتوانند مستقیما مردم را با مسائل کشور آشنا کرده و با مشارکت آنان سیاستهای آیندهنگرانه را به مردم اعلام کنند. درهمینراستا، رئیسجمهور تلویحا اشاراتی به این مسائل کردهاند و بهطور مثال به جای استفاده از بهبود معیشت مردم، واژه برطرفکردن فقر مطلق را برگزیدهاند اما کافی نیست،. ایران میتواند با وجود مشکلات طبیعی مانند خشکسالی، زلزله و … از بهترین سرزمینهای دنیا باشد و میتوان این امید را به مردم داد و تصویری مطلوب از آینده و نقشه راه آینده را نشان داد اما این نقشه راه نمیتواند برنامه ششم مصوب باشد، چراکه این برنامه جنگی است از ایدهآلها و نظرات تدوینکنندگان که میخواهد همه مسائل را با هم حل کند و همه هم میدانند که ممکن نیست. اگر دائم در سخنان به مردم امید داده شود، ولی عملا مردم تصویر آینده را کور ببینند طبعا امید درون آنها زایل میشود.در همین بحث بودجه سالانه به چند مثال اکتفا میکنیم:
الف- در بودجه سال ٩٧ برای رفع مشکل سد «گتوند» که جنوب خوزستان را به چالش کشانده چه تمهیداتی دیده شده است؟
ب- در بودجه سال ٩٧ با توجه به آنکه اعتبارات دریاچه ارومیه در سال ٩۵ و ٩۶ فقط مقدار کمی پرداخت شده، چه اعتباری منظور شده است.
ج- برای رفع معضلاتی که کشاورزی کشور را تهدید میکند، چه پیشبینی شده است؟
د- برای پسماندهای شهری که بهویژه شهرهای شمالی را تهدید میکند، چه پیشبینی شده است؟
ر- برای تصفیه فاضلاب شهرها چه تمهیداتی مقرر شده است؟
درست است که ممکن است برخی کارهای ذکرشده به قانون بودجه چندان ربطی نداشته باشد و بگویند در برنامه ششم دیده شده است و احیانا مبالغی جزئی در فهرست طرحهای عمرانی دیده شده که چندان تخصیص داده نمیشود، اما همه باید بدانیم به دلایل ذکرشده معمولا فقط درصدی از قانونهای برنامه عملی شده است. به احتمال قوی، این نوشته تاثیری در سرنوشت بودجه ندارد، اما نگارنده امیدوار است نقادان فرهیخته بودجه به مسائل اصلی کشور و خلایی که برای مسائل کشور در بودجه وجود دارد، بپردازند؛ وگرنه این قانون بودجه هم مثل قانون بودجههای سالهای پیش، مانند مشق شب است و هیچ تاثیری در سرنوشت اقتصادی، اجتماعی آینده نخواهد داشت.