سوگنامه «خوزستان و آب» از زبان یک هلندی

کمبود آب تنشها در خاورمیانه را تشدید میکند و خوزستان، استان جنوب غربی ایران از این قاعده مستثنی نیست. این استان حالا دیگر در واژهها خشکیده است. یکی از دلایل اصلی این پدید سدهایی که ایران خود ساخته و سدهایی است که ترکیه ساخته است.
به گزارش خبرنگار بین الملل «انرژی امروز» لودو هکمان، روزنامه نگار نروژی-هلندی یک ماه در خوزستان به سر برده و به شرایط این استان کاملا واقف است. او کمبود آب را در خوزستان چنین تشریح میکند:
خوزستان استان سرشار از نفت ایران، هم مرز با عراق است. حدود 5 درصد نفت ایران، خون رگهای اقتصاد ایرانی، از این استان تولید میشود. البته، با گذر زمان، مناطق بزرگ تالابی این استان حالا تبدیل شده است به زمینهایی لمیزرع.
اولین دلیل برای این گذار از تالاب به زمین لمیزرع، را در خود ایران باید یافت. هرچند تغییرات اقلیم و ساخت سد در ترکیه نقش بزرگی در این بدبختی ایفا میکنند، که ایران به شدت گناه خشکسالی را بر گردن این دو عامل میداند. ساخت سد بر روی رود کارون، مهمترین منبع آبی خوزستان، حالا میران آب تامین کننده توسط این سد را به دو سوم کاهش داده است.
کاهش آب این رودخانه، بیواسطه در اهواز قابل مشاهده است، اهواز مرکز خوزستان است، که بر ساحل کارون جای خوش کرده است.
در بین نیهای لب ساحل، لباسهایی پهن شدهاند تا خشک شوند. غریبهها با بدگمانی نگریسته میشوند و گاهبهگاه با فریادی خصومتآمیز سلام و علیکی هم رد و بدل میشود.
اینجا جایی است که معتادین زندگی میکنند، در آلونکهایی که گاه در پناه باغچهای کوچک و آشیانه پرندگان جا گرفتهاند. آلونکهایی ساخته شده با آشغالها و نیها، درمقابل آب و جدا از اجتماع.
عابد دیوانی، 60 ساله، تمامی معتادین اینجا را میشناسد و با آنها با خوشرویی سلام و علیک دارد. او هنوز هم قایق خود را مطابق معمول گذشته بر روی رودخانه میراند و اغلب برای خوش و بشی توقفی میکند. او تغییرات رودخانه را دیده است. او روزهای بسیاری را بر روی رودخانه سپری کرده است. 5 قایق داشت و روزی 100 کیلو ماهی میگرفت.
او میگوید همه در اهواز به رودخانه وابسته هستند. «اهوازیها در ساحل رودخانه بزرگ میشوند، آب آن را مینوشند و مزارع خود را با آن آبیاری میکنند و ماهیهای رودخانه را میخورند».
حالا سه روز است که دیوانی ماهی نگرفته است. دیگر ماهی وجود ندارد. ماهیهای بازار هم از استانهای دیگری آورده میشوند. او حالا کامیونی دارد که با آن امرار معاش میکند. این شغل او را غمگین کرده است. «اما هر روز به کنار رودخانه میآیم و با دیدن بلایی که هر روز بر سر آن میآید، غمگین میشوم».
کارون زمانی قلب اهواز بود، حالا ملجا و پناه مردمی است که بر حاشیه جامعه زندگی میکنند.
جنگ بعدی، جنگ آب است
داستان کارون، تنها داستان یکه و تنهای این سرزمین نیست. عباس عراقچی، دیپلمات ارشد ایرانی و عضو وزارت امور خارجه ایران، میگوید جنگ بعدی، جنگ آب خواهد بود. مجمع جهانی اقتصاد و بانک جهانی هم چنین پیشبینیهایی دارند و بحران آب را به عنوان اصلیترین محرک تنشهای آینده میشناسند.
کمبود آب تبدیل شده است به فاکتور مهم منازعات در خاورمیانه و با پیش رفتن این کمبود، رقابتها هم بیشتر میشود. تعداد بسیار زیاد سدهایی که ساخته میشود علائم آن هستند.
قدرتمندترین کشورهای این منطقه، یعنی ترکیه و ایران، در دهههای اخیر صدها سد ساختهاند تا نیازهای آبی خود را رفع کنند. دیگر کشورهای منطقه هم هزینه این سدسازیها را پرداخت کردهاند: خشکسالی، تنشهای اجتماعی، و چون سوریه، جنگ داخلی.
ناصر کرمی، اقلیم شناس دانشگاه علوم و تکنولوژی نروژ، که خود زاده و بزرگشده خوزستان است، معتقد است «تغییرات در خوزستان دیگر برگشتپذیر نیستند».
و میگوید دیگر کسی نمیتواند از خشکسالی حرف بزند چون شرایط ایجاب میکند که خشکسالی را به عنوان یک پدیده موقت ببینیم. اما اینطور نیست. «خوزستان کاملا خشک است».
حالا طوفانهای گرد و غبار فقط یکی از عواقب کمبود آب هستند. شمال اهواز تبدیل شده است به سرزمینی لمیزرع. سخت بتوان باور کرد که تا همین چند وقت پیش اینجا پرآب و سبز بود طوری که میتوانستید در آن قایقسواری کنید و آواز پرندگان را گوش دهید.
جادهای سرانجام به اروندکنار میرسد، در کنار مرز ایران و کویت. زمانی نخلستانهای این منطقه آوازه بودند. اما حالا هرچه در شمال پیش میروید، چشماندازهای مخروبه بیشتر و بیشتر میشوند. برخی مناطق شبیه این است که گویی سونامی از آن رد شده باشد.
تنها صف بیپایانی از کندههای نخلهای بیسر را میبینید. کاهش سطح آب رودخانه کارون باعث شده است که آب شور خلیج فارس به مزارع نفوذ کند. افزایش شوری خاک، نخلها را میکشد.
تاثیر کمبود آب را در جنوب غرب اهواز در تالاب هورالعظیم هم میتوان دید. تا نیمه دهه 1990، عمق آب این تالاب به ده متر هم میرسید. از آن زمان تا کنون، هکتارها بعد از هکتارها سوزانده شد و برای استخراج نفت از بین رفت.
گاومیشها و نیزارها شاهدی هستند بر این که دیگر در این مکان آبی وجود ندارد. از 40 روستای این منطقه، دیگر هیچ روستایی قابل سکونت نیست.
چطور میتوان در منطقهای مملو از نفت زندگی کرد و اینقدر فقیر بود؟
اما کمبود آب میتواند کل کشور را به بیثباتی برساند. شاهد حاضر این سخن، سوریه است بر حوزه فرات. سدهای ترکیه بر روی فرات، که از 14 سد سال 1980 امروزه به 120 سد رسیده است، جریان آب ورودی به سوریه را 20 تا 40 درصد کاهش داده، که نتیجه آن خشکسالی، طوفان گرد و غبار و از بین رفتن زمینهای کشاورزی است.
حاصل این خشکسالی، مهاجرت به شهرها بود، جایی که فقر بیداد میکرد و بیکاری خشم میافروخت و تا بالاخره نتیجه آن شد جنگ داخلی سال 2011.
در عراق نیز، کمبود آب تاثیری کاملا مستقیم بر تنشهای اخیر داشت. این فرجامی است که پیتر اسوارتزتیسن روزنامهنگار با بیش از یکصد مصاحبهای که در عراق برای نشنالجئوگرافیک انجام داده به آن رسیده است و میگوید که بیشتر روستاییان بیآب تبدیل شدند به سربازان داعش.
آیا این روند میتواند در خوزستان هم رخ دهد؟ کرمی میگوید شرایط در حال انفجار است. «من فکر میکنم اتفاقات زیادی ممکن است بیفتد، اتفاقاتی که دولت قادر به کنترل آن نخواهد بود. من نگران آن چیزی هستم که بعدها ممکن است اتفاق بیفتد چون من فکر میکنم تنشهای متفاوتی در این منطقه رخ دهد. خوزستان پیش از این هم آبستن تنشهای قومی و اجتماعی-فرهنگی است بین عربها و غیرعربها. همه از خود میپرسند: چطور میتوان در منطقهای مملو از نفت زندگی کرد و اینقدر فقیر بود؟»
آنچه که بیش از همه برای سکنه خوزستان درناک است این است که سدهای روی کارون فقط برای تولید برق و آبیاری زمینهای کشاورزی استفاده نمیشوند، آنها را برای کانالهای آبی می سازند که آب را به دیگر استانها، به ویژه به اصفهان در مرکز ایران، میرساند، استانی که از نظر سیاسی قدرت بیشتری دارد. بسیاری از خوزستانیها بر این باورند که آب این استان دزدیده میشود.
البته نزاعهای کوچک بر سر آب متداول است و در اهواز اخیرا شاهد چنین موضوعاتی بودهایم. اما اگر سکنه خوزستان میتوانستند بین گریختن و جنگیدن یکی را انتخاب کنند، به مدد فشار دولت، اولی را انتخاب میکنند.
سال گذشته، مطالعهای منتشر شد که نشان میداد 95 درصد مردم بررسی شده در خوزستان دلشان میخواهد از این استان بروند. شهرهای بزرگ چون تهران و اصفهان، حالا پر هستند از خوزستانیها.
بسیاری از کسانی که برای این مقاله از آنها سوال شده است نیز در حال برنامهریزی برای مهاجرت هستند. کاسنی چون کریم برادران 64 ساله.
او در بازار اهواز میوه و ترهبار میفروشد. میگوید «دوستان من ماهیگیر هستند اما دیگر شغلی ندارند. پسران ما بیکار هستند». او تنها نانآور خانه است و هزینه زندگی دو پسرش را هم تامین میکند. «وقتی آب تمام شد، ما هم باید به شهر دیگری یا کشور دیگری برویم. من نمیتوانم چیزی را تغییر دهم، باید با آن بسازم».
مرتضی زیبایی 28 ساله هم امیدی برای اهواز ندارد. او در فروشگاه فروش لباسشویی کار میکند. بقیه افراد خانواده او به تهران و اصفهان رفتهاند. «وقتی در شش ماه آینده قراردادم تمام شود من هم میروم».
بدون کارون، شهر معنی ندارد
ایران مکررا و به ویژه از زمانی که ترکیه اعلام کرده است قصد ساخت سد بحثبرانگیز ایلیسو را دارد، تقصیرها را متوجه ترکیه کرده است. حسن روحانی، رییس جمهور ایران این سد را سدی خطرناک برای کل منطقه میداند و یک فاجعه برای ایران.
ایران البته وضعیت خوبی در مذاکره بر سر این مسله ندارد. به نظر میرسد ترکیه مصمم برای ساخت این سد است هر چند مخالفتهای بینالمللی زیادی هم با آن صورت گرفته است و اما شیوه مدیریت منابع آب در ایران هم اهرم فشار کمی برای این کشور باقی گذاشته است.
ساکنان قلعهدیزه، در کرستان عراق، در ماه آگوست و با ساخت یک سد توسط ایران در مرز ایران و کردستان، 80 درصد آب مورد نیاز خود را از دست دادند. رودخانهای که بر روی آن سد ساخته شده است منبع اصلی تامین آب کردستان عراق است.
علاوه بر آن، ایران سد بزرگی بر روی رودخانه سیروان میسازد که بخشی از رودهای ورودی به دجله است. یک NGO عراقی که قصد دارد مانع ساخته شدن سد داریان شود میگوید سد داریان تا 60 درصد باعث کاهش آب ورودی به کردستان میشود.
رضا اردکانیان، وزیر نیروی ایران، میگوید میخواهد امکانپذیری و اثرات اقتصادی تمامی سدهایی را که اخیرا در ایران ساخته شده است بررسی کند. کنفرانسی در خصوص دیپلماسی آب و مدیریت بحران در ماه مارس 2018 برگزار خواهد شد که در آن ایران قصد دارد شرایط استراتژیک خود در منطقه را بهبود ببخشد.
دیوانی، ماهیگیر اهوازی، نمیخواهد اهواز را ترک کند. او برای مهاجرت بسیار پیر است اما آیندهای برای فرزندانش در این شهر نمیبیند. «بدون کارون، شهر معنی ندارد».



