بیآبی، بیهوایی، بیتدبیری!
سجاد عالیزاده| کارشناس حوزه انرژی
چشمانداز جهانی آب در افق 2040 نشان از آن دارد که 21 کشور از 25 کشور نخست دارای بیشترین تنش آبی در سطح جهان، شامل ما(ایران) و همسایگان ما در آسیای جنوب غربی و شمال آفریقا (خاورمیانه) و آسیای میانه و قفقاز هستند. این بدان معنی است که هم زمان با افول جایگاه نفت در ربع قرن آینده، آب به جای نفت، موضوع منازعات و جنگهای خاورمیانهای خواهد شد.
در زنجیره خشونت بار خاورمیانهایها برای رفع تشنگی، این بار قدرتهای فرامنطقه ای چندان دخالت مستقیمی ندارند. منافع آنها از طریق فروش سلاح و مهمات و البته بستههای غذایی و آب معدنی تامین خواهد شد! اینکه گفتیم «قدرتهای فرامنطقهای چندان دخالت مستقیم ندارند»؛ منظور ما آن است که رژیم صهیونیستی نیز جزو مناطق صدرنشین تنشزای آبی در مقیاس جهانی است.
در میان کشورهای خاورمیانه، کشورهای مصر و سودان در شمال شرق آفریقا، دارای وضعیت به مراتب مناسبی از جهت برداشت از ذخایر هستند. جمع این دو گزاره میتواند منجر به جنگ اسرائیل با کشوری همچون مصر در همسایگیاش و غصب منابع آبی آن برای سیراب کردن شهروندانش گردد. خوی متجاوزانه این رژیم که از قضا بر پایه شعار «سرزمین موعود؛ از نیل تا فرات» بنا نهاده شده، موید چنین برخورد حتمی است.
تمدنهای بشری از آغاز تاکنون و در ادامه، قریب به اتفاق تمدنهایی آبی بوده و هستند.
در کنار رودها و دریاها و منابع آبی دیگر بوده است که شهرها بنا گردیده اند، رشد و توسعه یافته اند و کشاورزی و صنعت و دیگر دست ساختههای فکری و فرهنگی بشر ایجاد شده و رونق یافته اند. مهم تر از همه این موارد، خود انسان است که موضوع همه ی تلاشهای بشری است.
مهمتر از همه، آب تنها ماده غیرقابل جایگزین دنیاست! این بدان معناست که در افق ربع قرن آتی به بعد، ما شاهد رونق بیش از پیش اقتصاد کشورهای پرآب و دارای برداشت کم از ذخایر آبی چون روسیه، برزیل و کانادا خواهیم بود. به این ترتیب، آب هم مناسبات سیاست و تجارت بین الملل و هم جغرافیای سیاسی دنیا را متحول خواهد کرد. هر که آبش بیش، بامش بیشتر!
مساله آب از دوجنبه برای ما واجد اهمیت است:
نخست آنکه آب میتواند مبنایی برای تعارضات داخلی ما قرار گیرد و امنیت و یکپارچگی ملی ما را به خطر اندازد.
دوم آنکه دشمنان ملی منطقه ای و فرامنطقه ای ما را در مورد امکان از هم پاشیدگی تمامیت ارضی ایران به طمع بیندازد.
برآیند هر دو جنبه هم راستای یادشده، آن است که در صورت تحقق چنان وضعیتی، ایران ما دیگر ایران «ما» نخواهد بود! مباد چنان روزگار شومی!
هم چنانی که همه میدانیم هم اکنون هم، دیر شده است!
چه باید کرد؟ یا به به تعبیر دقیق تر، در این مجال کوتاه چه میتوان کرد؟
جواب کوتاه آن این است که ما به انقلابی در تصمیم گیریهای ملی مان نیازمندیم. منظورم از انقلاب، اجرای زنجیره ای از تصمیمات فوری و ضربتی با هدف پیشگیری از سرنوشت محتوم و منحوسی است که به سوی آن در حرکت مداومیم!
منظور از «تصمیمات ملی» نیز مشارکت و همیاری فعال و پای کار ابتدا ملت و به موازات آن، دولت ایران است.
و اما جواب تفصیلی تر آن: نخست آنکه کشاورزی غیر بهره ور ایران را در محصولات پرمصرف آبی برای مدت طولانی تعطیل کنیم! اگر لازم است، در همه ی محصولات به کلی تعطیل کنیم!
می گویید کشاورزان چه کنند؟ این را صاحبان اختیار و مدیریت بایست تشخیص دهند. میتوان به آنان یارانه داد یا هر کار دیگر. آن چه مسلم است، امر اهم مقدم است بر امر مهم. برای ضمانت اجرایی چنین کاری، تاسیس پلیس آب هم ضروری مینماید.
دوم آنکه توسعه صنعتی و فیزیکی مان را به سواحل دریا منتقل کنیم. معنای عکس این توصیه آن است که به سمت تعطیلی صنایع آب بری چون فولاد و پتروشیمی در بازه ی زمانی اندک حرکت کنیم و اگر به مناطقی در غیر سواحل، وعده راهاندازی چنین صنایعی دادهایم، قول مان را پس بگیریم. اگر مجوزی هم دادهایم، لغو کنیم!
شاید بگویید «پس اشتغال چه میشود؟». جواب خواهم داد که «پس ایران و آینده ایران و ایرانی اعم از شاغل و بیکار چه خواهد شد؟».
و توصیه سوم آن است که تصمیمگیران ارشد ما با مشارکت کارشناسان داخلی و بینالمللی، به سوی ترسیم و اجرای صنعت، اقتصاد، جامعه و تمدنی کم آب و البته کم کربن برای فرار از ابرچالشهای بی آبی و بی هوایی تغییر وضعیت دهند. با این قید که ما چندان زمانی برای بقای تمدنی نداریم!
هیچ مسالهای به اندازه بی آبی یا کم آبی، حیات تمدنی و هویت ملی ما را تهدید نمی کند. متناسب با چنین درجه حساسیتی، سیاستگذاران و مجریان ما در عرصههای داخلی و خارجی نیازمند بازتنظیم انعطافپذیر و مسالمتجویانه و مداراطلبانه روابط در هر دو بخش هستند.
سرنوشت مشترک منطقه ی خاورمیانه در مورد مساله ی آب، میتواند سبب تعریف چارچوبهای منطقه ای جدیدی حول محور آب گردد که به نوبه خود، تاثیراتش را در سایر بخشهای مورد اختلاف هم بگذارد.
برای حل ابرچالشهای بی آبی و بی هوایی، نیازمند از خود گذشتگی ملی از جانب ملت و دولتمردان هستیم. هیچ منع و محدودیتی، بی درد و اضطراب و تنگنا نیست. ملت ما باید آگاهانه به استقبال این محدودیتها برود. دولتمردان و مجلسیان ما هم با آگاهی از امکان از دست رفتن آرای انتخاباتی و صندلیهای قدرت، بایست تصمیماتی فوری و حیاتی بگیرند. البته دوام چنین تصمیماتی، مشروط به اجماع سازی در سطح همه ی جریانهای سیاسی و ائتلاف هوشمندانه و موضوعی برای میدان دار نشدن جریانات پوپولیست است.
این پیام الهی است که «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نخواهد داد؛ مگر آنکه خود بخواهند». اگر بخواهیم در مورد چنین مسالای، هم چنان سکوت کنیم یا خود را به غفلت بزنیم، به حکم سنت الهی، پذیرای عواقب اجتنابناپذیر آن خواهیم شد.
از تجربههای پرشمار بشری، درس بگیریم. تاریخ گواه آن است که در نهایت، نه بی آبی و نه بی هوایی و نه «بی» های دیگر باعث نمی شود که فروپاشی تمدنی رخ دهد؛ اما «یی تدبیری» قطعا کار ما را خواهد ساخت!
این یادداشت را با این بیت پند آموز ادب فارسی به پایان میبرم:
چنان قحط سالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق!