جهالت بدخیم و مسئله آب

مهتا بذرافکن| دکتری جامعه شناسی تغییرات اجتماعی | پژوهشگر حوزه اجتماعی آب

 ‌در سپهر سیاست ایران توسعه پروژه‌ای است که دچار یک جهالت بدخیم تاریخی است که عدم تشخیص و یا عدم تمایل به اصلاح آن وضعیت امروز ایران را رقم زده است. ‌مهمترین پیامدهای این جهالت بدخیم در بخش آب و کشاورزی عیان شده است، اما تاسف بار این است که هنوز این روند ادامه داشته و گویی علاجی بر آن متصور نیست. ‌دوغول صنعت و کشاورزی غیراصولی وعمدتا گرفتار جهل و فساد ‌و مدیریت ناکارآمد نابودی منابع آب ایران را رقم زدند.

‌در جایی که مافیای صنعت به جای اندیشمندان متخصص و صاحبنظران توسعه دست بالا دارد؛ در دل کویر فولادسازی می‌‌سازد و بدون آینده نگری منابع ارزشمند آب شیرین که برای ایرانیان از دیرباز چون گنجی گرانبها در دل کویر حفظ شده، به تاراج می‌‌سپارد.

‌از سوی دیگر، بدون نیم نگاهی به ‌کشاورزی پیشرفته و اصولی با هیجان زیاد ازخودکفایی درکشاورزی برای تامین ذخیره محصولات استراتژیک سخن گفته می‌‌شود؛ اما دریغ و درد که گوهر پنهان زمین صرف کشت استراتژیک نشده و در خشک ترین مناطق کشور صرف کاشت خربزه و هندوانه و نظائر این می‌‌شود.

‌وقتی به استیصال می‌‌رسیم؛ این کشاورز است که مقصر قلمداد می‌‌شود و مدیر و برنامه ریزان تکنوکرات همچنان بر جایگاه خویش مانده و انگشت اتهام را به سمت دیگرانی نشانه می‌‌روند که آخرین حلقه این زنجیره جهالتند.

‌چه کسی باور می‌‌کند که در کشوری که روزی پادشاهش آب را چنان استراتژیک می‌‌دید که بر ماندگاریش دست نیایش به سوی اهورمزدا بلند می‌‌کرد، روزگاری مدیرانی بر مسند قدرت بنشینند که با درک ناقص از وضعیت اقلیمی ایران و جهان از یک سو در دل کویر غول های صنعتی آبخوراحداث کنند تا آبی که در رگ حیات زمین و قنات ها جاری بود توسط اژدهای سوزان فولاد بلعیده ‌شود و از سوی دیگر، دستور حفر چاه های غیرمجاز، احداث باغ شهرها، بی تفاوتی نسبت به خشکیده شدن قنات ها، بی توجهی به الگوهای نوین کشت و آبیاری، عدم آموزش کشاورزان، عدم توجه به توان مالی کشاورزان برای تغییر الگوهای آبیاری و… چنان بلایی بر سر منایع آب بیاورد که کشور به بحران و نزاع و کشمکش بر سر آب برسد و عملا امنیت اجتماعی به خطر افتد.

‌نکته بسیار تاسف بار اما اینجاست که هنوز این روند و جهالت بدخیم و دردناک ادامه دارد. ‌هنوز و در قرن۲۱ در نیریز فارس که دریاچه بختگانش به لطف دانش ناقص و ناکارآمد مدیران خشک شد، کارخانه فولاد احداث می‌‌شود و روند کشت غیراصولی صیفی جات و ساخت و ساز باغ شهرها در شهرهایی که هنوز ته مانده آب دارند؛ در فارس و بوشهر و… ادامه دارد!

‌والبته مهمتر از آن نگاهی به طرح کارآفرینی کارا نشان می‌‌دهد که هنوز بر مدار کشاورزی می‌‌چرخند که زیر ساخت آن یعنی نوع آبیاری و تغییر الگوهای کشت کم مصرف دارای دچار اشکالات اساسی و ویران کننده است. ‌مدیران و برنامه ریزان توسعه هنوز باور ندارند که امنیت کشور تنها درگرو داشتن «آب» است و نشسته بر شاخه بن می‌‌برند.

‌بدون آب نمی‌‌توان ادعای اقتدار کرد، مدیران و برنامه ریزان توسعه هنوز باور ندارند که تنها راه باقیمانده برای حفظ ته مانده آب پذیرش کم آبی جدی و روی آوردن به گزینه «تطبیق » است. ‌آنها هنوز به دنبال مقابله اند؛ درحالیکه با توجه به تغییر اقلیم، بسیاری از کشورهای در شرایط ما، این مخاطرات پیش رو را ‌پذیرفته و به سمت «تطبیق» در حال حرکتند.

‌چطور می‌‌توان این جهالت بدخیم را درمان کرد؟ البته دست مافیا و فساد چنان قدرتمند است که با کنش های کلان نمی‌توان در کوتاه مدت کاری از پیش برد و از طرفی، زمان هم بسیار محدود است.

‌به نظر می‌‌رسد یکی از موثرترین گام های پیش رو، تغییر دادن شیوه کشاورزی و الگوی کشت است و البته در کنار آن تغییر و تنوع دادن کسب و کارهای خرد در روستاها و جایگزین کردن آنها به جای کشاورزی فراگیر.اساسا چه لزومی دارد در روستاها تنها شیوه کسب و کار کشاورزی باشد؟

‌ایده «کارآفرینی بدون آب» یعنی ‌روستاها به سمت کسب و کارهایی هدایت شوند که به کمترین میزان مصرف آب نیاز دارد و یا اینکه اصلا به آب نیازی نداشته باشد. احیای صنایع دستی منسوخ شده و گشودن راه آن به بازارهای جهانی، سوق دادن ‌روستاها با اعطای تسهیلات هم در بعد قانونی و اداری و هم در بعد مادی به سمت تولید انرژی های تجدیدپذیر و فروش آن، فعال کردن روستاها درصنایع پسماندی که به آب اندک و چندبارمصرف نیازدارد، پرورش ماکیان کوچک، گیاهان دارویی متکی به باران و البته در کنار آن ‌سوق دادن روستاها به سمت ایده های فناورانه و گشودن دسترسی شان به کسب و کارهای آنلاین و مواردی از این قیبل می‌‌تواند مصرف آب را در بخش کشاورزی کاهش داده و درآمد روستاییان را نیز تضمین نماید و چه بسا این مشاغل از کشاورزی نیز پردرآمدتر و پایدارتر باشد.

‌از سوی دیگر، ترویج این گونه مشاغل می‌‌تواند در روستاهای خشکیده شده نیز کارایی داشته باشد و از مهاجرت این مردم رنج دیده به حاشیه شهرها و روبرو شدن با انواع آسیب های اجتماعی مصون بدارد. ‌ضمن اینکه رونق این نوع کسب و کارها می‌‌تواند سرمایه‌های اجتماعی روستاها، یعنی تحصیلکردگان جویای کار در روستاها را به روستا بازگرداند و موجب رونق دوباره زندگی روستایی شود.

‌این مسیر راهگشا اما به دو عامل به آموزش مهارت های شغلی، مالی و اجتماعی از یکسو و سرمایه‌گذاری فوری از سوی دیگر نیازمند است.د‌فعال کردن سازمان های مردم نهاد در دل روستاها و با مشارکت و محوریت مردم و جوانان روستایی بعنوان تسهیلگر می‌‌تواند این مسیر را هموار کند و روستاها را شکوفا سازد.

برچسب ها
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن