تشدید بحران خشکسالی در سیستانوبلوچستان امنیتملی درخطر است
نماینده مردم زابل و زهک گفت: در زابل مشکل اصلی تامین آب کشاورزی است و علاوه بر این در بخشهایی از شمال دشت سیستان امکان تامین آب شرب هم نیست؛ نه به دلیل اینکه الان آب در مخازن کم است بلکه به این دلیل که سیستم درست نیست. مردم میبینند که این آب به زاهدان میرود و مردم با این آب حتی ماشینهای خود را میشویند ولی آنها در کنار منبع تشنه هستند.
احمد کیخا، نماینده مردم زابل، زهک و هیرمند در مجلس شورای اسلامی، با هشدار درباره احتمال مهاجرت گسترده از زابل و بحران امنیت ملی در آن منطقه میگوید: «همین چند روز پیش در نامهای ده صفحهای به رئیس جمهور نوشتم که اگر دیر بجنبیم ممکن است خدای نکرده در آن منطقه اتفاقاتی رخ دهد که نه تنها مردم آنجا متضرر بشوند بلکه امنیت ملی کشور هم به خطر بیفتد. در واقع اگر سیستان خالی از سکنه شود، ما در آن فاصله از مرز تا قم هم کسی را نداریم.»
کیخا که پیش از این معاون معصومه ابتکار در سازمان محیط زیست بود میگوید: «در بخشهایی از شمال دشت سیستان در حال حاضر امکان تامین آب شرب هم نیست؛ نه به دلیل اینکه الان آب در مخازن کم است بلکه به این دلیل که سیستم درست نیست. خب مردم میبینند که این آب به زاهدان میرود و مردم با این آب حتی ماشینهای خود را میشمرند ولی آنها در کنار منبع تشنه هستند.»
پیشبینی شده روزهای طوفان شن در زابل بیشتر میشود. قبلا معروف بود به بادهای ۱۲۰ روزه و چندسالی است شده ۱۸۰ روزه، این پیشبینی از بیآبی مفرط سیستان و بلوچستان میآید؛ وضعیت آب به چه صورت است؟
تا جایی که یادم میآید امسال بدترین شرایط در منطقه سیستان است. من ۵۰ سال سن دارم؛ وقتی که خردسال بودم پدر و مادرم در سال ۱۳۵۰ به گلستان مهاجرت کردند و بعد از یکی دو سال که به منطقه بازگشتند (همان زمانی که خشکسالی رفع شده بود)، موج عظیمی از مهاجرت به سایر نقاط کشور از جمله گلستان آغاز شد. امسال هم پیشبینی من این است که ما در معرض چنین تهدید بزرگی هستیم؛ با توجه به اینکه در طول ماه آب هیرمند بهطور کامل قطع بود و بارندگی هم نداشتیم. در آخرین جلسه شورای عالی آب که تقریبا دو هفته مانده به عید برگزار شد، مشخص شد که ۹۸ درصد کاهش نزولات آسمانی داشتیم که با این بارندگیهای اخیر که در بعضی مناطق به صورت لکهای و نقطهای در جنوب استان آمده، این میزان کاهش به ۷۰ درصد رسیده است.
بارندگی به صورت لکهای و نقطهای در جنوب استان بوده است؟
بله از کنارک تا زابل هزار کیلومتر است که در این فاصله در برخی از نقاط در حوالی سرباز و چابهار یک بارندگی خیلی مختصری داشتیم. از آنجایی هم که متوسط بارندگی استان زیر صد میلیمتر است، امسال شرایط بسیار بدی داشتیم. در سایر نقاط ایران گاهی تگرگی میآید یا هوا سرد میشود و همراه با آن برف میآید و بوران میشود؛ حتی ممکن است زمینهای کشاورزی آفت بزند و محصولات کشاورزی نابود شود ولی توان اقتصادی کشاورز طوری است که میتواند دوام بیاورد و برای یک یا حتی دو سال بعد حیات اقتصادی داشته باشند و زندگی کند؛ اما در سیستان وضعیت به این شکل نیست. همین چند روز پیش تماسی داشتم از یکی از شهروندان هامون که بعد از آن به ملاقاتشان رفتم؛ پیرمرد و پیرزنی بودند که بر سر مزرعهشان گریه میکردند و میگفتند تمام امید ما همین محصولات بوده که حالا از دست رفته است؛ نه بچهای داریم که از ما نگهداری کند نه کفیلی. همه زندگیمان را از دست دادهایم.
به نظر میرسد این شرایط بحرانی فقط برای کشاورزی نیست
به طور کل اوضاع زابل خوب نیست؛ همین چند روز پیش در نامهای ده صفحهای به رئیس جمهور نوشتم که اگر دیر بجنبیم ممکن است خدای نکرده در آن منطقه اتفاقاتی رخ دهد که نه تنها مردم آنجا متضرر بشوند بلکه امنیت ملی کشور هم به خطر بیفتد. در واقع اگر سیستان خالی از سکنه شود، ما در آن فاصله از مرز تا قم هم کسی را نداریم. در آن نامه من مسئولیتهای دستگاههای مختلف و کارهایی را که خواست مردم است نوشتم. انتظار داریم که سریعتر به این وضعیت رسیدگی شود؛ علاوه بر این لازم است که آقای جهانگیری بهعنوان معاون اول رئیسجمهور بههمراه تعدادی از وزرا بازدیدی از نزدیک داشته باشند؛ چون وقتی ما حرفی بزنیم میگویند نماینده دارد کار تبلیغاتی میکند. من در نطق خودم هم در مجلس گفتم که دولت یک تعدادی خبرنگار آزاد را بفرستد و در مورد تکتک مواردی که گفتم گزارش تهیه کنند. علاوه بر این یک گروه تحقیق مستقل از دولت، مجلس و قوهقضاییه این مناطق را بررسی کنند و اگر چیزی خلاف این هست را گزارش کنند. به نظر من این حق این مردم نیست که با این تاریخ کهن و با این نقشآفرینیهایی که در تاریخ ملی ما (چه از بعد ایرانیت چه از بعد اسلامیت داشتند) آواره بلاد این مملکت شوند و بعضا مورد توهین قرار بگیرند. متاسفانه غیرت ملی هم در مدیران ما نیست که اگر کسی مجبور به مهاجرت میشود، لااقل مسئولین همراهی کنند نه اینکه به بنگاهها ماموریت بدهند که به اینها خانه هم ندهید. بعضا در طول یکی دو سال گذشته فرماندارانی دیده شدهاند که به این مردم نجیب اهانت کردهاند؛ چرا باید این اتفاقها بیفتد؟ بالاخره ۴۰ سال از عمر این انقلاب میگذرد و تردیدی نیست که زحمات زیادی هم کشیده شده و پولهای زیادی در سیستان صرف شده ولی برآیند اینها منجر به توسعه و رفاه اجتماعی نشده است. آماری از فقر در آن منطقه دارید؟
طبق آماری که من در مجلس هشتم استعلام کردم، ۱۷۸ یا ۱۸۷ هزار نفر تحت پوشش کمیته امداد بودند که با کمیته امداد بهزیستی به ۲۰۰ هزار نفر میرسد. آقای رئیسجمهور میگوید تا پایان این دوره فقر مطلق از بین میرود؛ این در حالی است که در حال حاضر بالای ۹۵ درصد مردم سیستان زیر خط فقر هستند. در شرق استان اصفهان خشکسالی رخ داد و مردم نتوانستند تحمل کنند؛ البته منظور این نیست که باید آن شرایط را تحمل میکردند. به هر حال حق مردمی که در جبهه بودند و ایثارگر و شهید تحویل دادند این نیست ولی شرایط سیستان اصلا خوب نیست. سیستانی که در طول تاریخ همیشه ولایتمدار بوده و نگران از اینکه هیچ حرکت و اتفاقی موجب تضعیف نظام اسلامی نشود. ۵ ماه پیش خدمت یک پیرمرد سیستانی بودم که سعی میکردم نسبت به این شرایط آرامشان کنم و بگویم مشکل هست و پول نیست. با خنده گفتند این حرف شما مثل این است که بگویند دشمن به ما حمله کرده تا خاک و ناموس ما را بگیرد ولی ما چون سلاح نداریم باید فعلا صبر کنیم تا از تهران برای ما سلاح پشتیبان بفرستند بعد ما مبارزه کنیم. اگر همچین اتفاقی بیفتد، آیا حاکمان از ما همین را میخواهند که ما در خانه بنشینیم تا برایمان کمک بفرستند؟ یا با دست خالی هم باید بجنگیم؟ فقر در این حوزه دارد هویت و فرهنگ ما را نابود میکند و همه چیز را زیر سوال میبرد. ما هم تا این حرفها را میگوییم، میگویند شما سیاهنمایی میکنید و هزار نوع انگ به ما میزنند؛ ولی مردم میبینند که جمهوری اسلامی در بسیاری از بلاد خارج از کشور از مسلمین دفاع میکنند. چرا از این خطه از ایران حمایتی نمیشود؟ چرا به ارتش و نیروهای نظامی برای برطرفکردن مشکلات سیستان ماموریتی داده نمیشود؟
بهنظر شما چقدر از این بحران خشکسالی به دلیل اقلیمی و چقدر دخالت انسانی است؟
من یک روز رفتم پیش مسئولین وزارت نیرو و از مدیرکل دفتر رودخانههای مرزی و آبهای مشترک و این سوال را پرسیدم که اگر ما این طرف مرز ۹۸ درصد کاهش نزولات آسمانی داشتیم آن طرف مرز هم همین مقدار کاهش را داشتیم؟ اگر داشتیم بحثی نیست؛ ولی وقتی عکسهای هوایی را میآوریم و آبهایی که پشت سدها در داخل افغانستان جمع شده را نگاه میکنیم، میبینیم کاهش نزولات آسمانی حداکثر در حدود ۴۰ درصد است و خب ما هم باید نهایتا ۴۰ درصد کاهش داشته باشیم نه اینکه بهطور کل قطع بشود. اگر آبی هم در سالهای اخیر وارد ایران شده به میل برادران افغان نبوده و خارج از کنترل آنها بوده است. یعنی به محض اینکه اینها توانستند آب را کنترل کنند، ترجیح دادند کنترل کنند. بنابراین به نظر من در طول همه سالهای گذشته که از طرف افغانستان آبی برای ما آمده است، نه بر اساس تعهد بینالمللی آنها و نه بر اساس پروتکلی که داریم بوده است. بر این اساس بوده که از کنترل آن ناتوان بودهاند. بنابراین کاهش نزولات آسمانی در بالا دست و پایین دست رود هیرمند به هیچوجه یکسان نبوده است. در واقع انتظار این بوده که نهایتا کاهش سی، چهل درصدی داشته باشیم.
در واقع ایران نتوانسته آب را از افغانستان بگیرد؟
به نظر من نتوانسته است؛ من معتقدم در طول چهل سال بعد انقلاب سیستان فدای بیدرایتیها و برخوردهای غیرعلمی و غیرکارشناسی و غیرمنطقی برخی از مدیران و کارشناسان در تنظیم رابطه صحیح با کشور افغانستان شده است.
خب افغانستان که بیش از سی سال درگیر جنگ بوده است
قبل از انقلاب بوده و ما هم در کنارش بودیم؛ الان هم هستیم. بر اساس امار و ارقام در سال گذشته در بیمارستان امیرالمومنین ۷ میلیارد تومان هزینه مهاجران بیمار افغان شده و از دولت هم یک ریال هزینه نشده و بار آن بر دوش مردم سیستان بوده است؛ پولی که میتوانسته برای خود مردم هزینه شود. ما هیچ مسالهای با افغانستان به جز آب نداریم و هیچ نیازی هم به افغانستان جز آب نداریم. در همین دماوند من برای بازدید از وضعیت کشاورزی آنجا رفته بودم که دیدم نزدیک به ۳۰ هزار مهاجر افغان در شهرستان دماوند کار میکنند. من رفتم بازدید از وضعیت کشاورزی انجا فقط سی هزار مهاجر افغانی در شهرستان دماوند دارند کار می کنند. بعد وزارت کار ما چه میکند؟ مگر ما نیروی بیکار کم داریم که مایلند شغل شرافتمندانه کشاورزی داشته باشند؟ حضور مهاجرین افغان به دلیل نیروی کار ارزان مسیر تکنولوژی کشور را عوض کرده و چه ضربههای ناملموسی خوردهایم. هیچجا هم اینها محاسبه نشده است. در این شکی نیست که افغانستان قوم ماست، پاره تن ماست و ریشه مشترک داریم. شما شاهنامه را بخوانید؛ رستم قهرمان ملی ایران مادرش دختر شاه افغان هست پس ما با هم فامیل هستیم ولی وقتی قرار است باهم معامله کنیم و میخواهیم سر یک سفره بنشینیم، این رابطه نمیتواند یک طرفه باشد. این رابطه یک طرفه تعریف شده است. در جمهوری اسلامی اگر قرار بود هر کمیسیون مشترک و هر کارگروه مشترکی داشته باشیم باید حرف اول و آخر را وزیر نیروی این مملکت میزد. رییس کمیته مشترک باید وزیر نیرو میبود که حس می رد چه مشکلی در این قسمت داریم. دیپلماسی و استراتژی ما در رابطه با تنظیم رابطه با افغانستان در جهت حمایت از سیستان نبوده است. من این را به جرات میتوانم بگویم اگر جمهوری اسلامی منتفع شده، ما نشدیم. ما فقط هزینه پرداخت کردیم.
سیستان منبع آبی دیگری به غیر از هیرمند ندارد؟
خیر. البته من همه بار را نمیخواهم به دوش افغانستان بیندازم. ما هم کارهای غلطی در حوزه مدیریت انجام دادهایم. مثل انتقال آب به زاهدان از چاه نیمههای زابل به زاهدان. همان آب محدود را هم بردند همانجا. من قبلا هم ده صفحه نامه نوشتم و گفتم که این کار غلطی است. این بستن دست نسلهای آینده ایرانی و دودستی تحویل خارجیها دادن است. شما بیایید یک طرح جامع تامین آب شرب در استان با تکیه بر منابع داخلی انجام بدهید. از جمله شیرینکردن آب دریا. چرا نباید این کار را بکنید؟ استقلال کشور به این نمیارزد، شما که از عسلویه گاز را تا ایرانشهر میآورید، نمیتوانید از چابهار تا زاهدان آب بیاورید؟ شما امکان این را دارید که دویست سیصد میلیون متر مکعب آب را شیرین کنید.
سیستان و بلوچستان در کل به چقدر آب احتیاج دارد؟
کل استان به چهارصد تا پانصد میلیون متر مکعب آب شرب نیاز دارد.
و برای کشاورزی به چه مقدار آب نیاز دارد؟
من میگویم کشاورزی در بلندمدت نباید محور توسعه استان باشد. در کوتاه مدت سر جای خودش.
الان مشکل آنجا آب شرب است؟
نه. در زابل مشکل اصلی آب کشاورزی است و علاوه بر این در بخشهایی از شمال دشت سیستان در حال حاضر امکان تامین آب شرب هم نیست؛ نه به دلیل اینکه الان آب در مخازن کم است بلکه به این دلیل که سیستم درست نیست. خب مردم میبینند که این آب به زاهدان میرود و مردم با این آب حتی ماشینهای خود را میشویند ولی آنها در کنار منبع تشنه هستند. ۱۳۰ هزار اراضی قابل کشت در سیستان وجود دارد که امسال حدود نود هزارتای آن اصلا کشت نشده است. ۴۰ هزار مورد کشت شده، ده هزار هکتار بیمه بوده و ۳۰ هزار دیگر را هم مردم نتوانستند پول بیمهاش را بدهند. درجه حرارت هم امسال زود بالا رفته، رودخانه هم که آبی نداشته و منبع هم آبی نبوده که به کشاورزان بدهند. بنابراین زراعت سوخته حتی برای استفاده از دام هم مناسب نیست. من در جلسه ای که با مدیریت بحران وزارت جهاد کشاورزی داشتم، میگفت دریغ از یک خط نوشته که تا حالا سازمان کشاورزی سیستانوبلوچستان نوشته باشد. با رییس سازمان مدیریت بحران کشور جلسه داشتم که میگفت دریغ از یک تلفن یا یک نامه که تا حالا استانداری محترم سیستانوبلوچستان داشته باشد. تازه صدا و سیما میآید و مزارع کشت گل محمدی را در زابل نشان میدهد. اینها ظلم و بیتدبیری نیست؟ شما یک کسی که یک چاهکی داشته اگر دویست متر یا پانصد متر یا هزار متر گل محمدی کاشته این را از تلویزیون پخش میکنید که بگویید بله در زابل کشت گل محمدی هست.
خب اینکه شما میگویید کشاورزی نباید محور توسعه مردم باشد، پس باید چه کار کنند؟ صنعت هم که هنوز زیاد پا نگرفته است
ببینید شما یک برنامهریزی کوتاهمدتی دارید، یک میانمدت و یک بلندمدت. حرف من در مورد کشاورزی مربوط به بلندمدت بودن آن است. من میگویم چون این آب از بیرون از مرزهای ما میآید بر اساس منطق علم مدیریت آبهای مرزی ما باید برنامههای توسعه این منطقه را طوری تنظیم کنیم که کمترین میزان وابستگی به آب را داشته باشیم. این مفهومش این است که هر فعالیت آببری در آن منطقه باید متوقف بشود یا کاهش پیدا کند؛ از جمله فعالیتهای کشاورزی.
اگر کشاورزی کم بشود کانونهای گرد و خاک بیشتر نمیشود؟
خیر، بنابراین حرف من این است که اگر قرار باشد کشاورزی داشته باشیم باید به صورت فشرده با بهرهوری بالای آب داشته باشیم. به همین دلیل از مجلس هشتم، طرح پایلوت انتقال آب از چاه نیمهها به مزارع سیستان با سیستم بسته و لوله طراحی شد که آب وقتی از مخزن به سر مزرعه میرود با هوا و خاک تماس نداشته باشد که نفوذ پیدا کند یا تبخیر شود و بیشترین بهرهوری را در مزرعه داشته باشیم. البته جای تشکر هم از این دولت هست که در ابتدای دولت یازدهم که آقای رئیسجمهور آنجا سفر داشتند اجرای این طرح را در وسعت ۴۶ هزار هکتار تصویب کردند که الان هم در حال اجراست. امسال هم با عنایت مقام معظم رهبری و مجلس، ۳۵۰ میلیون دلار دیگر هم برای اینکار اختصاص دادند. این برای این است که ما بر اساس ۸۲۶ میلیون متر مکعب پروتکلی که برای آب شرب و کشاورزی با افغانستان قرارداد داریم، ۴۰۰ میلیون متر مکعب از این آب در یک سیستم بسته برای کشاورزی است. یعنی ما نمیتوانیم بگوییم که مثل گذشته سالی ۱۳۰ هزار هکتار زراعت میکنیم.
چقدر میتوان در سیستان کشاورزی کرد؟
ما باید وسعت کشاورزی را به یک سوم تقلیل بدهیم و این یک سوم هم به محصولاتی که بیشترین بازدهی را داشته باشند اختصاص داده شود. در کنار این زمینه دیگری که در آن منطقه از قدیمالایام هست تجارت است. تجارت درکنار کشاورزی در حقیقت دو بال اقتصادی برای مردم آن منطقه بوده است. برای تجارت در طول سالهای گذشته متاسفانه اتفاقات ناگواری افتاده است؛ از جمله اینکه دیوار مرزی را کشیدند. این دیوار مرزی جدای ازینکه خاک این کشور را آن طرف دیوار گذاشت و الان دچار یک چالش شدهایم، راه ارتباطی مردم را برای مبادله کالا در حد نیازهای خودمصرفی بین دو منطقه این طرف و آنطرف مرز هم بست. این بزرگترین ضربه بود. در واقع دو چیز سیستان را نابود کرد. دولت افغانستان با بستن آب سر ما را برید و دولت ایران با بستن مرز بر سر بریده ما سیلی زد. یعنی به همان اندازه که دولت افغانستان در قطع آب مقصر است به همان اندازه هم دولت ایران در قطع تجارت مقصر هست. دولت ایران باید بازارچههای مرزی را گسترش میداد. الان ما پنج بازارچه داریم که از قبل بوده و سه تا هم در این دولت مصوب شده که تقریبا دو سال از تصویبشان میگذرد ولی هنوز راهاندازی نشده است. واقعا این کار برای دولت جمهوری اسلامی خیلی سخت است؟
غیر از کشاورزی چه راه دیگری برای توسعه اقتصادی سیستان وجود دارد؟
بحث بعدی منطقه آزاد تجاری صنعتی سیستان است؛ درست است که ایراداتی به این مناطق وارد است و برخی افراد با لابیگری و با نفوذ رفتهاند جاهایی این کار را انجام دادهاند که حتی ظرفیت هم نداشته و نیاز هم نبوده ولی نقاطی مثل سیستان که بالای ۹۵ درصد کل کشور از آنجا به افغانستان صادر میشود و شاید یکی از ذیحقترین مناطق برای ایجاد منطقه آزاد تجاری و صنعتی بوده، متاسفانه نه دولتها قبل از این دولت و نه در مجلس دهم همکاری نشد. دلیل آن هم بخشینگری است؛ اینکه هرکس منطقه خودش را میبیند. معضل دیگر سیستان ضرورت مدیریت یکپارچه است. در دولت مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی به نظر من مدیران و مسئولین وقتی مسائل سیستان را بررسی کردند با توجه به مدلهای توسعه و تجربیاتی که در خارج و داخل ایران بود سازمان عمران سیستان را تاسیس کردند. در سال ۷۰ رئیس مجمع این سازمان، رییس سازمان برنامه و بودجه کشور بود. هفت تا هشت تا وزیر عضو این مجمع بودند؛ یعنی یک دولت کوچک اختیارات دولت را هم داشتند. همین آقای حجتی استاندار هم بود مدیرعامل هم بود که شروع کردند به اقدامات توسعهای و مطالعاتی ولی متاسفانه در آن مقطع ضعف نیروی انسانی و متخصص در کل کشور بود و نیاز هم بود و جامعه متخصصین ما مثل الان زیاد نبود و این سازمان بعد از مدتی بنا به سلائق تحلیل رفت و منحل شد. به نظر من اگر دولت می خواهد که سیستان از این معضلات نجات پیدا کند باید سازمان عمران سیستان برای مدیریت یکپارچه توسعه از نو احیا کند، این برای دولت خرجی هم ندارد.
اشاره کردید به معضل تامین آب کشاورزی. اما گزارشهایی هست که تامین آب شرب هم در سیستان و بلوچستان مشکل شده است هیچ بعید نیست که سال دیگر ما در تامین آب شرب مردم هم عاجز باشیم. در حال حاضر مهمترین کاری که باید انجام شود، ایجاد یک طرح جامعه تامین آب شرب با تکیه بر منابع داخلی از جمله شیرینکردن آب دریا و مهار بارانهای سیلآسا است. علاوه بر این اصلاح الگوی کشت اولویت بسیار مهمی است؛ به قول آقای وزیر نیرو ما در وهله اول نیازی نداریم که بگوییم مصرف را کم کنند بلکه این بدمصرفی است که ضرر میزند. سیستان اکوسیستم پیچیدهای دارد؛ ما کمتر جایی را داریم که آب مرزی داشته باشیم؛ هم تالاب بینالمللی هم ذخیرهگاه زیستکره جهانی و هم مصرف آب کشاورزی. پس کار پیچیده است اما سخت نیست چون علم برای همه اینها راه حل داده. من در بازدیدی که از قم و کاشان داشتم، دیدم که برخی از صنایع بوجود آمده اصلا نیازی به آب ندارند مثل ریسندگی و بافندگی. چرا اینها نباید در سیستان و بلوچستان توسعه پیدا کند؟ من در جلسهای که با آقای سعیدیکیا داشتم پرسیدم که برای تقویت بنیه مستضفان مردم مستضعف منطقه سیستان چه کاری کردید؟ تنها چیزی که گفته میشود این است که ما برای استان سیستان بیست میلیارد تسهیلات اختصاص دادیم. در تهران هزینه این تسهیلات چقدر است؟ همین خرجی که برای نوسازی ساختمان بنیاد مستضعفان در بهترین نقطه تهران می شود. این است که از اهداف انقلاب فاصله گرفتهایم.
بنیاد مستضعفانی تمام تمرکزش باید بر مکانهایی مثل جنوب خراسان، جنوب کرمان، استان سیستان و بلوچستان، بخشهایی از هرمزگان و بوشهر باشد. کمیته امداد هم به همین وضعیت است؛ وقتی یک سوم مردم تحت پوشش شما هستند چرا نباید اقداماتی مثل واحد قالیبافی و ریسندگی که دو هزار نفر را حداقل مشغول به کار میکند، انجام شود؟ چرا وزیر قبلی صنعت در زابل کلنگ کارخانه لاستیکسازی را میزنند و به مردم وعده ایجاد ۴ هزار شغل میدهند؟ مگر شما ارزیابی نمیکنید؟ فقط اسم یک تکنولوژی را میآورید و کلنگ میزنید و بعد تازه فکر میکنید که چه تکنولوژی را از چین یا اروپا بیاورید. این کار کارشناسی نیست. به نظر من نظام و بدنه کارشناسی مملکت را مدیران ویران کردند؛ یعنی اصلا گامها بر اساس اصول کارشناسی برداشته نمیشود. اگر سیستان برای نظام مهم است و ما را به عنوان یک بخشی از خودش و ایران قبول دارد، ما فرزند ناخلفی نبودیم و در طول همه سالها چه از بعد سیاسی چه ملی یک سر سوزن هم لکه تاریک در تاریخ سیستان وجود ندارد. شهدای ما و لشگر ثارالله و در دسته مدافعین حرم بچههای سیستان شهید نشدند؟ اگر فرزند صالحی برای کشور بوده چرا دولت نباید تمام قد برای سیستان بایستد؟ مرم ما مهاجرت میکنند به گلستان.
مهاجرت در زابل ممنوع نشده است؟
دو سال پیش جلوی برخی را میگرفتند اما مگر میشود جلوی مردم را گرفت؟ دردی که هست این است که بعد از پنجاه سال مهاجرت هنوز در گلستان این شخص را به عنوان مردم محلی نپذیرفتهاند. یک فرد افغان که به اروپا مهاجرت میکند به او مسئولیت هم میدهند بعد مردم مهاجر سیستان هیچ مسئولیتی نمیتوانند داشته باشند؟ این توهین به ایرانیان اصیل است. چرا باید ۴۰ سال از انقلاب بگذرد و هنور مرکز شهر زاهدان سی درصد شبکه آبرسانی نداشته باشد؟ چرا هنوز بالای سه هزار روستای استان ما باید با تانکر آبرسانی شود؟ و به گفته نماینده محترم مردم چابهار برای دو روز ۱۵ لیتر به مردم بدهند؟ یعنی تامین آب شرب به عنوان اصلیترین نیاز این مردم نباید تامین شود؟ مردم این بیعدالتی در انعکاس مسائل مردم در صداوسیما را میبینند. در زیر طوفانها دفن میشوند و کسی چیزی نمیگوید اما در تهران یک طوفان کوچک میآید تمام برنامههای صداوسیما نشان میدهد. مگر صداوسیما مربوط به تهران است؟
به طور کلی درباره معضل بیآبی سیستان و بلوچستان کمتر حرف زده میشود.
مردم میبینند در مورد دریاچه ارومیه چه حرفهایی زده میشود. مگر دریاچه هامون مال این کشور نیست؟ بعضا هم اگر برنامهای میگذارند برای اغراض سیاسی خودشان است که یک جناح، جناح دیگری را خراب کند؛ یعنی از محرومیت مردم هم برای درگیریهای جناحی استفاده میکنند. مثلا تلویزیون نشان میدهد که گل محمدی در سیستان کشت میشود. مردم وقتی این را میبینند فکر میکنند سیستان هم مثل قمصر کاشان گل محمدی کشت میکند و گلابگیری دارد؛ اما تا همین امروز مزارع سوخته مردم از رسانه ملی پخش نشده تا مردم بفهمند چه اوضاعی است. از قول من بنویسید که دولت نمیتواند کمک کند. خود مردم به باورهای شاهنامه و به نقش این مردم در تقویت اسلام به کمک مردم بیایند. بعضیها مدرسه میسازند شما بیایید پولتان را بگذارید برای کاهش ریزگردهای سیستان. در تصویب بودجه ۹۶ شخصا به آقای لاریجانی گفتم که از محل برداشت از صندوق توسعه ملی به دستور مقام معظم رهبری یک پولی را مخصوصا برای مقابله با ریزگردها بگذارید ایشان موافقت کردند. گفتنم دویست میلیون دلار گفتند زیاد است پنجاه تا میگذاریم گفتم با پنجاه تا کاری نمیتوانیم بکنیم. در نهایت توافق شد صد میلیون دلار از محل صندوق توسعه ملی برای مقابله با ریزگردها بگذارند. بروید بپرسید از این صد میلیون دلار که بنده خودم بانیاش بودم با کمک دکتر لاریجانی و آقای تاجگردون چقدر به سیستان اختصاص داده شده؟
شما چطور برای جاهای دیگر مدیر ملی میگذارید؟ چطور قبل از انقلاب رفتند کمپ تثبیت شن زابل را شکل دادند؟ ما در تهران کمپ تثبیت شن نداشتیم ولی در زابل داشتیم. تمام فعالیتهای دولت وقت آنجا متمرکز شد. از ابتدای این مجلس حداقل من چهار بار با روسای سازمانهای جنگلها و مراتع کشور جلسه داشتم. گفتم یک مدیر توانمندی بگذارید که صرفت برنامهاش تثبیت شنهای منطقه باشد. به نظر بنده نظام اداری کشور فشل است؛ یعنی از نظر بنده برای انجام امور مردم ارادهای وجود ندارد. هیچ دلسوزیای وجود ندارد. من شنیدم که در جلسه شورای اداری استان، حضرت آیتالله سلیمانی که من تشکر میکنم از ایشان که دغدغه مردم را دارند، از نمایندگان گله کردند که باید بیشتر ورود کنند. ما چه کنیم؟ چه بگوییم؟ ما حرفهای مردم و واقعیتهایی که میبینیم را از پشت تریبون مجلس بگوییم؟ بعد خود همکاران شما ما را متهم میکنند که شما ضد ولایت هستید. شما هر حرف حقی را نباید بگویید دشمن سواستفاده میکند. پس ما چه باید بگوییم؟ درد مردم را بگوییم زمینه سواستفاده دشمن فراهم میشود، نگوییم یک داستان. مگر خشکسالی از سه چهار ماه قبل قابل پیشگیری نبود؟ چطور میشود که رییس مدیریت بحران جهاد کشاورزی میگوید ما تا به حال گزارشی دریافت نکردهایم. چه کسی اینها را باید پاسخ دهد؟ آیا مدیران کل نباید به وظایف قانونی خودشان عمل کنند؟ مجمع نمایندگان تا به حال چند نامه دریافت کرده از شرایط خشکسالی استان؟ چرا تا هر موردی پیش میآید تنها کسانی که میتوانید توی سرشان بزنید نمایندگان هستند؟ هرکسی از تریبون خودش هرچه میخواهد به نمایندگان مردم میگوید.
برآوردی شده است که هزینه انتقال آب از چابهار به سیستان چقدر است؟
به نظر من این پروژه میتواند اقتصادی باشد و حتی بدون منابع مالی دولتی، در صورتی که دولت ارادهاش بر این تعلق بگیرد. از سرمایهگذاران بخش خصوصی به راحتی میتواند استفاده کند. فقط دولت یک تضمین باید بدهد. باید بگوید من این آب را از شما خرید میکنم. در همان چابهاری که نماینده محترمش میگوید کمیسیون کشاورزی هم دید که مردم دسترسی کمی به آب شرب دارند در همانجا یک شهروند بلوچ یک دستگاه آب شیرین کن زده و روزی چهار پنج هزار متر مکعلب را تصفیه میکند و میگوید که من از شما هیچ سودی نمیخواهم خودتان آب را تصفیه کنید و بدهید به مردم. وقتی میگویم ارادهای نیست واقعا نیست. اگر معتقد باشند که باید آب مردم سیستان را مستقلا تولید کنند این همه دستگاههای عریض و طویل که کارشناسی و مشاور و موسسه تحقیقات دارند، ظرف دو سه ماه سناریوهای مختلف را روی میز وزیر محترم بگذارند و دولت هم پشتیبانی کند.
طراحی و اجرا شدن این پروژه چقدر زمان میبرد؟
حدود ۷۰۰ کیلومتر از چابهار به زاهدان را در نظر بگیرید؛ این هفتصد کیلومتر با توجه به اینکه الان دارند خط انتقال گاز را راه میاندازند به نظر من چیز زیادی نیست. اگر پول و اراده باشد این کار دو تا سه سال انجام میشود و بعد میبینید که چه تحولی در آن منطقه صورت میگیرد و کشور هم با قدرت جلوی افغانستان میایستد، ولی وقتی بعد از جنگ افغانستان ۵۰۰ میلیون دلار برای یک سری پروژهها کمک میکنیم و بعد من به همراه رئیس دولت نهم و دهم به کابل رفتم، آنجا دیدم این پول خرج یک مرکز آموزش فنیوحرفهای شده که به بدترین شکل ممکن هم اجرا شده است. چرا این پول را در قلب دریاچه هامون نگذاشتید؟ بزرگترین نیروگاه انرژی بادی را تولید میکردند و بعد هم میدادند به افغانستان. چرا این پولها را حیف و میل میکنند که هیچ نامی هم از ایران نیست. آثار این پانصد میلیون دلار چه شد؟
قرار بود یک سری انرژیهای تجدیدپذیر در سیستان بلوچستان راه بیفتد، هیچ اتفاقی نیفتاد؟
در آن دوره مجلس ما پیگیری کردیم و به اجبار آقای وزارت نیرو یک توربینی آنجا گذاشتند که برای زابل طراحی نشده بود و در جای درستی هم نصب نشده بود اما به گفته خود آقایان در بین توربینهای کشور شاگرد اول شده بود؛ یعنی ظرف دو سه سال هزینه ۸۰۰ میلیونی زمان خودش را مستهلک میکرد. بعد فنلاندیها را آوردند مطالعه کردند. گزارشش را به من دادند. زابل برای تولید انرژیهای بادی در بین جهان ۹۸ از صد است. یعنی ۹۸ درصد بهرهوری دارد. اینکه میگویند بخش خصوصی بیاید، بخش خصوصی که شما نه دادهها را بهش میدهید و نه یک زیرساختی و تازه کلی هم بروکراسی ایجاد کردهاید. این تولید باد به تعبیر مدیر کل پژوهشی دانشگاه تهران در منطقه کارخانه ضرب طلاست. خیلی کار سختی نیست و میتوانند یک مدیر پروژه در وزارت نیرو معرفی کنند. هستند افرادی که این توانایی را دارند ولی آنقدر در این مسیر دستاندازی میکنند که عملا افراد خسته میشوند و میروند.