جز با توسعه نمی‌توان خشکیدگی ایران را مهار کرد

ناصر کرمی، استاد دانشگاه ترندهایم نروژ، در بخش اول سری یادداشت‌های خود در خصوص مهار خشکیدگی ایران، ابتدا به جامعه مدنی می‌پردازد و این‌که جامعه مدنی ایران بایست چه اهدافی را برای مهار خشکیدگی ایران در پیش بگیرند.

کرمی می‌نویسد:

برای مهار خشکیدگی ایران جامعه مدنی باید بیشتر بر چه اهداف و کنشهایی متمرکز شود؟ نهادهای مدنی اساسا در کجای یک یک نقشه راه فرضی برای نجات ایران از بحران فزاینده خشکیدگی ایستاده اند؟ در این باره می توان بسیار گفتگو کرد. آنچه که در پی می‌آید هم پاسخ‌هایی است به پرسش‌های پیش گفته، هم چارچوبی که گفتگوی فراگیر مابین نهادها و کنشگران مدنی می تواند پیرامون آن شکل بگیرد:

1- مهمترین نکته برکشیدن ماجرا به سطح محیط زیست و زیستبوم است. متاسفانه در ماجرای خشکیدگی فقط صدای ذینفعان چشم انداز انسانی شنیده می شود. مثلا کشاورزانی که حقابه خود را از دست داده اند و شهروندانی که از ریزگردها به ستوه آمده اند. اما هر آنچه که انسان تجربه می کند در این ماجرا فقط سطوح متفاوتی از زیان های قابل جبران است. ویرانی نیست. طبیعت ایران است که در تداوم خشکیدگی بخش افزونتری از آن برای همیشه بی برگ و بار و کویر می شود. آن بخش از مساحت ایران که مستقیما به انسان و سکونت و معیشت او مربوط می شود کمتر از ده درصد مساحت کشور است. وقتی دغدغه شما برای مهار اثرات خشکیدگی فقط هر آن چیزی باشد که به انسان و منافع او مربوط می شود به واقع تن به آن بازی داده اید که نود درصد مساحت ایران و همه زیستبوم آن و تنوع و غنای زیستی کشور را به خود وامیگذارد تا ویرانتر و خشکیده تر شود. کنشگران مدنی باید بدانند که ذینفعان چشم انداز انسانی کمابیش صدای خود را دارند، صدایی که خوشبختانه به خوبی شنیده می شود، و آنچه که کاملا (تعمدا؟) مورد غفلت قرار گرفته صدای طبیعت ایران و زیستمندان آن است. `چاره کن درد کسی کز همه ناچارتر است`.

2- در نهایت اقتضای بازار است که رفتار حکمرانان آب را تعیین می کند. از تغییر سیاستها در حوزه کشاورزی تا به طور کلی تغییر الگوی مصرف آب در ایران. `برای تغییر رفتار بازار خود بازار و سازوکار آن نقشی مهمتر از حکومت دارد. ارباب واقعی بازار مصرف کنندگان هستند. آنها هستند که با تغییر الگوی مصرف می توانند بازار را وادار به تغییر کنند`. محیط زیستی ها باید یقه بازار را بگیرند. آنها نباید وقتشان را برای مجاب کردن سیاستمداران تلف کنند. سیاستمداران نه مجاب می شوند و نه یقه شان به آسانی گرفتنی است. می توان شماری از مهمترین محصولاتی که تولیدشان به بهای خشکاندن ایران انجام می شود را در فهرستی سیاه قرار داد و از مردم خواست در قالب یک مقاومت مدنی مسالمت جویانه از مصرف آنها خودداری کنند.

3- جامعه مدنی نباید فریفته تقلیل گرایان خوش سخن شود. آنچه که به خشکیدن ایران انجامیده راهبردهای ملی و سیاست های کلان اقتصادی کشور است نه جهل و نادانی مردم. آموزش و فرهنگ سازی (فرهنگ مگر توالت عمومی است که آن را بسازیم؟!) تعلیق به محال است برای رهاندن حاکمیت از فشار مطالبه عمومی برای مهار خشکاندن ایران. در مواردی البته مشارکت عمومی مردم در حفظ محیط زیست نقش بنیادین دارد. مثلا در موضوع کاهش پسماند جامد یا مراقبت از حیات وحش. اما خشکیدگی ماجرای دیگری است. برای مهار خشکیدگی دقیقا باید بر آن دسته از سیاست های کلان ملی متمرکز بود که در دهه های گذشته به تدریج موجب شده اند ایران بخشکد. خوب است که البته همین الان هم توی مدارس ابتدایی به کودکان گوشزد کنیم وقتی بزرگ شدند کشاورزی را بر مبنای سیاست های توتالیتریستی (تحمیل یک پروژه غیرمنعطف و نامناسب به چشم انداز صرفا به قصد یک هدف ایدئولوژیک) دنبال نکرده و البته سدهای خود را در جای مناسب بسازند. اما عجالتا مشکل ما وضعیت موجود است. وضعیتی که نه فقط کودکان آینده که شهروندان بزرگسال کنونی هم به واقع نقشی در شکل گیری آن نداشته اند. فقط قربانی آن هستند.

4- در نهایت اگر کشور روی ریل توسعه نیفتد هیچ کاری نمی شود کرد. برای رهاندن منابع آب از فشار مطالبات فزاینده، منابع مالی کافی لازم است. هم برای ایجاد میلیونها شغل (شغل هایی در حوزه هایی با آب بری کمتر) و هم تامین آب از منابع پایدار جدید. و منابع مالی کافی برای چنین تغییری فقط از تغییر ریل حکمرانی ملی از `فقط امنیت و بقا` (انگاره ای که می گوید همین وضعیت خوب است چون دست کم اینکه سوریه نشده ایم و عجالتا اولویت حفظ همین وضعیت است با اهرم های نظامی و امنیتی) به آغاز یک برنامه واقعی و مشهود توسعه و رفاه منطبق بر اقتضائات جغرافیایی ایران. درست در همین نقطه بحث آب و خشکیدگی اصطکاک پیدا می کند با سیاست و دشوار می شود. اما از این دشواری باید گذر کرد. نهادها و کنشگران مدنی باید حاکمیت را مجاب کنند گزینه ای جز توسعه روی میز نداشته باشد. جز با توسعه نمی توان خشکیدگی ایران را مهار کرد. بی مایه فطیر است. دنبال توسعه نرویم شاید دیرتر سوریه بشویم اما قطعا در نهایت میخشکیم و سومالی می شویم. سومالی شدن گزافه است؟ سیستان و بلوچستان و جنوب کرمان و هرمزگان و خراسان جنوبی و … را ببنید. همین الان. نه چند سال دیگر.

5- با احترام به همه کنشگران مدنی، واقعیت این است که الان ایران اولویتی بزرگتر از مهار خشکیدگی ندارد. فمینیست هستی؟ مدافع حقوق اقوامی؟ فعال کارگری هستی؟ برای حفظ حقوق همجنسگراها می جنگی؟ زنده باد. آفرین بر این تکاپوی انسانی. اما اولین و مهمترین اولویت برای زندگی داشتن سرزمین است. خشکیدگی سرزمینمان و گستره حیات در ایران را از ما می گیرد. این فقط بزرگترین مسئله نیست. شرایط به گونه ای اضطراری است که می توان گفت اکنون این تنها مسئله ایران است. 

برچسب ها
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن