شرکت ملی حفاری؛ از آن مدیرعامل تا این مدیرعامل
سجاد عالیزاده | کارشناس صنعت نفت
عاقبت پس از ۱۴ماه مدیرعاملی آقای سپهری در سمت مدیرعاملی شرکت ملی حفاری ایران و تنها یک روز پس از کنار رفتن آقای پاکنژاد، معاون امور تولید شرکت ملی نفت ایران، هیلت مدیره جدید شرکت ملی نفت، تصمیم به کنارگذاشتن ایشان از این جایگاه گرفتند.
انتصاب پرحاشیه ایشان در میان همهمه نمایندگان کمیسیون انرژی مجلس و پروپاگاندای رسانهای طرفداران مدیرعامل اسبق، با پافشاری وزارت نفت بر حکم صادره آغاز شد.
اما ایشان همراه با یک جوان آمد. مشاوری که سوابق همکاریاش با رییس کمیسیون انرژی مجلس، شائبه امتیازدهی وزارت نفت را در قضیه انتصاب مدیریت ارشد ملی حفاری به ذینفوذان محلی و مجلسنشینان خوزستانی تقویت میکرد.
گویی که چنین القا میشد مدیریت ارشد این شرکت، مدیریتی اشتراکی است!
روند انتصابات در شرکت ملی حفاری ایران با انتصاب برخی از همشهریان مشاور که در افواه عمومی در تیم مدیرعامل اسبق تعریف میشدند، آغاز شد.
اینجا بود که حامیان دولت و طرفداران تحول در شرکت ملی حفاری ایران، دچار سرگیجهای غیرمترقبه شدند.
به فاصله کمی از این سرگیجه، با انتصاب رییس روابط عمومی شرکت که از قضا باز هم از جرگه همشهریان بود و البته در شمار شیفتگان احمدینژاد، رییسجمهور سابق، مشت محکمی روانه پیشانی تحلیلی امیدبستگان به تغییر گشت.
گرچه وضوح احمدینژادی بودن این رییس، سبب مقاومت علنی و رسمی گروههای دولت در برابر این انتصاب شد و در نهایت، با اشاره صریح دفتر وزارتی، تلویحا! منتفی شد؛ اما یک سوال جدی پیش ذهن دلسوزان و شایستگان غیرمرتبط با حلقههای قدرت پنهان، گشوده شد.
آن پرسش منطقی این بود: «این شرکت را چه کسی مدیریت میکند؟». پرسشی که در پس آن، این باور منطقی وجود داشت که تصمیم وزیر نفت به تغییر مدیریت ارشد شرکت، به معنای رسیدن به ضرورت تغییر رویکردها و عملکردها و تغییر بنیانهای تصمیمگیری کلان در شرکت ملی حفاری است.
و مگر چنین تحول بنیادی- که شخص آقای سپهری نیز از سخنگویان آن بود- جز از معبر تحول در تیم مدیریتی ممکن میشد؟
مدیرانی که سالیان سال، فرصتهای تحول را سوزانده بودند و به اندازه کافی، برای تغییر جهتگیری زمان داشتند.
بیشترشان، بخش عمدهای از سمتهای متنوع ارشد سازمان را درنوردیده بودند و سوگمندانه با عملکردشان و برکشیدن غیرشایستگان وابسته به طایفه و نماینده و ذینفوذان محلی و منزوی کردن یا فراری دادن اکثر شایستگان، علتالعلل گرفتارشدن شرکت در چاه ویل ناکارآمدی و ضرردهی دهشتناک شده بودند.
در این میان، فوران چاه رگ سفید و صرف زمان دوماهه برای کنترل فوران، به نظر سبب محافظهکاری بیشتر مدیرعامل تازه منصوب هم شد.
چشمان ناظر مدیریت میدیدند که انگار مدیریت مدعی تحول، تبدیل به مدیریتی روزمرهگر شده است و کار به همان سیاق سابق پی گرفته میشود.
مدیران همان و احکام انتصابات همچنان در جهت تقویت موضع همان باورمندان به حفظ وضع موجود.
پارهای اقدامات مانند پیگیری اخذ پروژه در کشورهای مجاور نفتی نیز روی اجرایی شدن به خود ندیده است. همچنانی که از اول هم، امید زیادی بستن به آن، خیالی خام مینمود.
انصاف باید داد که رکود حاکم بر پروژههای نفتی حاصل از سیاست صبر و انتظار وزارت نفت برای ورود شرکتهای بینالمللی چون توتال، شرایط را برای هرگونه گشایشی مسدود کرده بود.
اما چند سوال کلیدی:
۱. آیا متناسب با قابلیتها و ظرفیتهای انسانی و فنی و تجهیزاتی موجود در شرکت، اقدامی برای مدیریت کارآمد و موثر منابع شرکت صورت گرفت؟
۲. آیا در طول چهارده ماه مدیریت آقای سپهری، گامهای موثر و ماندگاری برای آمادگی شرکت در برابر تحولات و تکانههای محیطی – فراتر از تکرار زبانی تئوریهای مدیریتی- بازار در حال شیفت راهبردی حفاری به سمت هوشمندی در انتخاب و مدیریت سبد پروژهها صورت گرفت؟
آیا نظام مدیریت پروژه حرفهای در این شرکت سامان گرفت؟ آیا سیستم کشف هزینه ارائه سرویسهای حفاری که گام اولیه و اساسی برای بازاریابی و شرکت در مناقصات است، راهاندازی شد؟
آیا اصلا چنین نقیصههایی شناسایی و توجه شایسته به آن مبذول شد؟
و آیاهای دیگر…
۳. آیا برای کوه یخ هزینههای شرکت که همانا تزریق نیروی غیرکیفی و رابطهمحور به شرکت در ادوار مختلف است، تدبیر شایستهای صورت گرفت؟
اگر چنین بود، پس منطق تزریق نیرو به شرکت در دوران مدیریت جدید در شرایط بیکاری روزافزون دستگاهها و تجهیزات خدمات فنی حفاری، که تا آخرین روزهای مدیریت هم ادامه داشت، چه بود؟
آیا وظیفه مدیریت صرفا این است که در بیان از ضرورت چابکسازی شرکت بگوید و در عمل، به فربگی آن بکوشد!؟
۴. شاید مناسب باشد روزی مدیرعامل سابق به این سوال واضح نیز جواب دهد که چرا حاضر شد به قیمت سیبل شدن آبرو و سرمایه حرفهایاش، کسانی را تحمل کند که حداکثر فهم مدیریتیشان از کسب و کار و بازار حفاری، در حد همان لوله بالا لوله پایین بود!؟
و تنها نسخه شفابخششان برای خروج از بنبست خودساخته، کاهش ماموریتهای کارکنان و نیز کاهش خودروهای استیجاری شرکت بود؟ آیا شان مدیریت ارشد صرفا در همین حد است!؟
زمانی که صاحبان جایگاههای کلیدی میبایست به مزیتسازی و اجرای استراتژیک صرف میکردند، این چنین تلف شد!
البته بر اینان، حرجی نیست. شاید اندوخته تجربی و ظرفیت دانشیشان در همین اندازه بود. ولی آیا مجازیم مدیر ارشد ملی حفاری را نیز برای این استخوان در گلو نگه داشتنها، مقصر نخوانیم؟
آیا این گونه عمل کردن، آدرس غلط دادن نبود؟ اینکه قله یخ را نشان دهی و از کوه اینک از آب برون افتاده؛ غفلت کنی!
اتلافهای کلان برونسپاریهای بیضابطه را وانهی و دل به پول خردهای کف حیاط بسپاری!
۵. ما آخر هم نفهمیدیم که آقای سپهری، چرا آمد؟ برای چه آمد؟ و چرا رفت؟
هرچه هست، یا نخواست یا نتوانست یا نگذاشتند. داوری بسیاری از کارکنان شرکت نسبت به ایشان، چنین است.
در نتیجه اما فرقی نمیکند. حداکثر سعی ایشان در شطرنج سیاه ملی حفاری، در جابهجایی مهرهها بود و جز یکی دو مهره، هیچ مهرهای از صفحه کنار گذاشته نشد. اما هیچ پیادهای، سواره نشد و هیچکدام از سربازان، به وزارت نرسیدند.
اگر هم تغییری بود، تغییر مکان رخ یا اسب یا فیل سیاه سمت چپ به سمت راست صفحه شطرنج بود. تو گویی نه خانی آمده و نه خانی رفته!
در پایان، با تلخکامی تمام از سوزاندن فرصتهای حیاتی شرکت توسط مدیران گوناگون، بعنوان یکی از دردمندان تازهکار این صنعت و در اوج ناامیدی نسبت به بهبود شرایط آتی این شرکت، به آقای زنگنه وزیر محترم نفت میگویم: آقای زنگنه! انتخاب شخصمحور و نه برنامهمحور مدیران عامل و به رسمیت شناختن انواع رانتهای سیاسی، باندی و محلی به قیمت کنارگذاشتن شایستگیها، سرچشمه انحرافی است که باعث زایش رانتها و فسادهای بیشتر میشود و از مدیران ارشد، ویترینی توخالی و فاقد قدرت تصمیمگیری بهموقع و در تکاپوی جلب توجه قدرتمندان بیاعتنا به منافع ملی و مصالح کلان صنعت نفت میسازد.
این گونه مدیران با وعدههایی مشابه این مصرع زیبای مولوی میآیند: بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم. و در آخر سر مصداق عینی بیت دیگر مولوی میشوند: از کجا آمدهام؟ آمدنم بهر چه بود؟ به کجا میروم آخر، ننمایی وطنم!.
امیدوارم انتخاب جدید مدیریت ارشد ملی حفاری، انتخابی بر اساس شناخت دقیق وضعیت شرکت ملی حفاری ایران باشد.
و خدای ناکرده، مصالح این شرکت وجهالمصالحه جلب رضایت باندها یا برای خالی کردن عرصه مدیریتی دیگران از رقبای سنگین وزن نباشد.
به آقای موسوی، مدیرعامل جدید شرکت ملی حفاری ایران، نیز میگویم: آقای موسوی! این شرکت دیگر ظرفیت کارهای پوپولیستی ندارد. تقریبا تمام منافع آن به قیمت محبوبیتسازی گذشتگان، حراج و پیشخور شده است. کارهای معطل مانده و عقب افتاده بسیاری در این شرکت، به جای مانده است.
زمین ملی حفاری به جاهای سفت خود رسیده است و با تعارف و مماشات، کاری از پیش نمیرود. اگر مرد میادین سختید و آمادهاید که برای خوشنامی و ماندگاری در اذهان کارکنان حفاری، هزینه مدیریتی کنید و حتی از آبروی خود مایه بگذارید، به این کارزار خوش آمدید!
منبع: کانال تلگرام راهبرد