توجیه ادغام عمودی در زنجیره ارزش پتروشیمی

حامد قدوسی | استاد اقتصاد دانشگاه استیونسن نیوجرسی
آیا کشوری که گاز دارد، لزوما باید در حلقههای پاییندست پتروشیمی (مثلا محصولات پلاستیکی مصرفی نهایی) هم وارد شود؟ پاسخ به طور کلی منفی است. معنیاش البته این نیست که نباید وارد شود ولی از طرف دیگر الزام و توجیه اقتصادی قطعی هم برای این کار نیست.
منطق اقتصادی ماجرا ساده است: ادغام عمودی در زنجیره ارزش وقتی توجیه دارد که متکی بر یکی از مزیتهایی مثل موارد زیر باشد:
۱) صرفهجویی در هزینههای حمل و نقل: وقتی حمل محصول بالادست پرهزینه باشد، پردازش بالادست و تبدیل آن به محصول فشردهتر اقتصادی و بهینه است. به همین دلیل کشوری که گاز طبیعی دارد، پتروشیمی میسازد تا گاز غیرقابل حمل را به محصولات میانی قابل حملتر (مثلا اوره یا گوگرد) تبدیل کند. یا اگر کشوری شیر فراوان تولید میکند بهتر است که آن را به پنیر و کره تبدیل کند. یا اگر میوه تازه فاسدشدنی دارد، بهتر است در صنایع ابتدایی غذایی وارد شود تا میوه سنگین و حساس را به کنسانتره یا رب قابل حمل یا نگهداری تبدیل کند.
۲) سرریز دانش (Spill Over): وقتی است که بالا دست و پاییندست اشتراکاتی در دانش و تخصص و نیروی کار دارند که هزینه کل تولید در زنجیره را پایینتر از رقبا میآورد. مثلا صنایع غذایی در چند لایه از زنجیره تخصصهای مرتبط با هم دارد که میتواند به کمک هم بیایند.
۳) قدرت استراتژیک: این حالت وقتی است که تولیدکننده بالادست آنقدر قدرت انحصاری در بازار دارد که میتواند «بقیه خریداران پاییندست غیر از خودش» را تحت فشار بگذارد و شرایط فروش سختی به آنها تحمیل کند و مزیت مصنوعی برای شرکتهای وابسته خودش ایجاد کند.
۴) پیچیدگی تنظیم روابط: اگر تنظیم قرارداد فروش و تعیین قیمت و الخ بین بالادست و پاییندست خیلی پیچیده و مبهم باشد، گاهی ادغام عمودی کمک میکند تا با قراردادهای داخلی و قیمتگذاری انتقالی داخل شرکتی تا حدی از این پیچیدگی کم شود.
قاعده سرانگشتی که من معمولا به کار میبرم این است که اگر خروجی بالادست یا میاندست، کامودیتی استانداردی باشد که هر کسی در هر جای دنیا میتواند به سادگی آن را از یک بازار فعال تهیه و با هزینه معقولی حمل کند، مزیت نسبی برای ادغام عمودی بیشتر متوقف میشود. این جا دیگر تولیدکننده بالادست مزیت خاصی نسبت به هر کشور دیگری در دنیا ندارد.
خلاصهاش این است که کسی که شیر تولید میکند، احتمالا خوب است که وارد تولید پنیر پیتزا هم بشود. ولی کسی که پنیر پیتزای خوبی تولید میکند لزوما پیتزای خوشمزهتر یا ارزانتری تولید نمیکند و ممکن است مزیت خاصی نسبت به کسی که پنیر را از بازار میخرد نداشته باشد. پس ادغام عمودی دیگر اینجا متوقف میشود.
نروژ بزرگترین تولیدکننده ماهی آزاد سمون (لاخس) در دنیا است ولی همین ماهیها به ژاپن میرود که تخصص تولید سوشی دارد. ژاپنیها رستورانهای گرانقیمت سوشی را در دنیا اداره میکنند ولی نروژیها هوس نمیکنند این کار را بکنند (و نمیگویند چرا ما ماهی را تولید کنیم ولی ژاپنیها سود سوشی را ببرند) چون به تفاوت تخصص تولید ماهی و فرآوری آن آگاه هستند.
یک تولیدکننده خوب پارچه لزوما موفقترین تولیدکننده پوشاک نیست، چون موفقیت در صنعت پوشاک قابلیتهای کاملا متفاوتی (مثلا سلیقه و سرعت عمل در طراحی و عرضه به بازار و مدیریت موجودی و قیمتگذاری) نیاز دارد که لزوما با قابلیتهای تولیدکننده پارچه یکی نیست.



