صلح هرمز و سه روند متفاوت در خلیج‌فارس

کیهان برزگر | استاد دانشگاه علوم و تحقیقات

درحال‌حاضر سه روند متفاوت در خلیج‌فارس وجود دارد. اولی به ایران و نیروهای منطقه‌ای متحد آن مربوط می‌شود. واکنش سنتی رژیم‌های محافظه‌کار عرب منطقه به «ابتکار عمل صلح هرمز» شکاکانه و محتاطانه و مبتنی بر این استدلال بوده است که این ابتکار عمل ریشه در دیدگاه به اصطلاح هژمونیک ایران به تحولات منطقه‌ای دارد و بنابراین، می‌تواند مغایر با منافع آنها باشد.

از نظر آنها، ایران با تقویت چندجانبه‌گرایی منطقه‌ای و وارد کردن دیگر بازیگران مانند روسیه و چین، سعی دارد گرایش غالب متعارف غرب به‌ویژه ایالات‌متحده را که از مدت‌ها پیش منبع اصلی امنیت آنها بوده است، تضعیف کند. در عین حال، آنها معتقدند که محوریت ایران در این ابتکار عمل بر قدرت استراتژیک این کشور در روابط با قدرت‌های خارجی می‌افزاید و در درازمدت، به ضرر مشروعیت رژیم‌های عرب به ویژه از جنبه سیاست داخلی تمام می‌شود. آنها همچنین این‌طور استدلال می‌کنند که نگرانی اصلی آنها از توانایی‌های نظامی متعارف ایران یا رویارویی مستقیم نیست، بلکه به توانایی‌های غیرمتعارف ایران و قدرت آن در ایجاد یک شبکه گسترده از نیروهای محلی متحد خود که قابلیت مقاومت در برابر برنامه‌های دولت داری کشورهای میزبان را داشته‌اند، مربوط می‌شود.

روند دوم به عربستان سعودی و متحدان آن از جمله ایالات‌متحده، برخی از کشورهای اروپایی و دیگر کشورهای عربی مانند امارات و بحرین مربوط می‌شود که آشکارا به دنبال مهار قدرت ایران هستند و به تبعیت از ایالات‌متحده ادامه می‌دهند تا ایران را از نظر سیاسی و اقتصادی تضعیف کنند. البته موضع‌گیری ضدایرانی امارات در ماه‌های اخیر نسبتا تلطیف شده و سعی کرده راه‌های ممکن برای مذاکره با ایران درباره حل مشکلات موجود را بررسی کند. سایر کشورهای حاشیه خلیج‌فارس مانند کویت، عمان و قطر مواضع نرم‌تری در قبال ایران دارند و در هر شرایطی خواهان مشارکت ایران در مسائل امنیتی منطقه هستند. با این حال، آنها برای حفظ هویت و وحدت عرب و حفظ قدرت در داخل کشورهای خود، بیشتر ترجیح می‌دهند در هر گونه نظام منطقه‌ای امنیتی طرف عربستان سعودی باشند. درحال‌حاضر، یک دیدگاه اساسی در داخل ایران این است که با وجود تحریم‌های اقتصادی آمریکا و سیاست حمایتی این رژیم‌ها، هر گونه تلاشی از سوی ایران برای برقراری روابط نزدیک‌تر با این رژیم‌ها و در نتیجه کاهش تنش‌ها به نفع ایران در حفظ اهرم نفوذ و قابلیت‌های منطقه ای است. خلیج‌فارس همواره یک «دارایی سیاسی» با ارزش استراتژیک فوق‌العاده برای ایران بوده است و خواهد ماند. نباید این مساله را نادیده گرفت که تقویت قدرت ایران در منطقه و تنگه هرمز یک عزم تاریخی بوده است. ایران برای چندین قرن قدرت غالب در منطقه بود. امروز، حضور فعالانه و فزاینده ایران در منطقه فقط برای مقابله با تهدیدهای خارجی یا نیروی دریایی ایالات‌متحده نیست، بلکه برای بازیابی این ادعاست که خلیج‌فارس در حوزه نفوذ آن است.

روند سوم به آن دسته از کشورها مربوط می‌شود که مانند روسیه، چین، ترکیه و هند دارای منافع درحال تغییر هستند و موضع‌گیری خود را بر مبنای رویدادهای جاری تنظیم می‌کنند. این کشورها محیط متغیر منطقه‌ای را برای ایجاد توازن در منافع ژئوپلیتیک خود مناسب می‌دانند. برای نمونه، روسیه از کاهش فزاینده توجه دونالد ترامپ به منطقه یا شاید محدودیت‌های استراتژیک ایالات‌متحده پس از چندین جنگ، سود می‌برد و از این‌رو، سعی دارد تا در راستای منافع ژئوپلیتیک خود بر روندهای سیاسی-امنیتی منطقه‌ای تاثیر بگذارد. در حقیقت، روسیه یک برنامه امنیتی جمعی مختص خود را با هدف تاسیس یک سازمان امنیتی منطقه‌ای با تاثیرات فرامنطقه‌ای در بلندمدت، پیشنهاد کرده است. چین، هند و ترکیه نیز در تلاشند تا منافع ژئوپلیتیک خود را با ایران و عربستان سعودی تنظیم و متعادل سازند. البته هرکدام از آنها چشم‌انداز خاص خود را درباره مسائل منطقه‌ای دارند. با این حال، این کشورها با توجه به پتانسیل‌ها، منابع در دسترس و محدودیت‌های استراتژیک، تمایلی به ورود به هیچ ائتلاف معناداری نخواهند داشت.

به رغم همه محدودیت‌های موجود، می‌توان گفت که «تلاش برای صلح هرمز» نقطه عطف و فرصتی برای شروع یک حرکت جمعی در یک فضای امنیتی تقابلی در خلیج‌فارس است که می‌تواند در جریان دیدارها و تعاملات چندجانبه با منافع منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای سازگار شود. با این حال، دو اقدام در این راستا بسیار اهمیت دارد: اول، کشورهای عربی باید از همراهی با سیاست تحریم اقتصادی ایالات‌متحده علیه ایران دست بردارند و در مقابل، ایران هم می‌تواند بر فعالیت نیروهای منطقه‌ای متحد خود در جهت امنیت منطقه‌ای نظارت کند. همان‌طور که علی لاریجانی هم یک مرتبه به این مساله اشاره کرد: «ما می‌توانیم انصارالله [حوثی‌ها در یمن] و سایر گروه‌ها را به پذیرش آتش بس و وارد شدن به روند سیاسی ترغیب کنیم.»

نکته آخر اینکه موفقیت هر نظام امنیتی جمعی در خلیج‌فارس به خروج از «ساختار فکری» با محوریت غرب بستگی دارد که با آمدن پرتغالی‌ها در هند در اواخر قرن پانزدهم به منطقه راه یافته و هنوز ادامه دارد. کشورهای غربی تجارت از مسیر زمینی جاده ابریشم را به مسیر دریایی تغییر دادند و نقطه عطفی در معماری سیاسی، امنیتی و اقتصادی منطقه ایجاد کردند. بعدتر، کشف نفت و مساله امنیت انرژی و وابستگی متقابل کالاها و فناوری بین غرب و کشورهای نفت‌خیز منطقه باعث شد کشورهای غربی براساس اولویت‌بندی منافع خود مدعی مداخله در امور منطقه شوند. این ساختار باید تغییر کند. هدف از «تلاش صلح هرمز» همسان‌سازی نقش غرب در یک نظم چندجانبه و پذیرش آن از سوی کشورهای منطقه است. دنیای اقتصاد

برچسب ها
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن