جامعه قدرتمند در برابر کرونا
پیروز حناچی | شهردار تهران
ظهور نابهنگام ویروس کرونا، همه جهان را با شوکی بیسابقه روبهرو ساخت. کمتر کسی فکر میکرد یک بیماری عفونی بتواند در سال2020، در کمتر از 3ماه، بیش از 200هزار نفر را در سراسر جهان به کام مرگ بکشاند و کل ساختار اقتصاد جهانی را با یکی از بیسابقهترین اختلالهای خود از زمان پایان جنگ جهانی دوم روبهرو کند. امروز بر همگان واضح است که جهان، به هیچوجه برای رویارویی با ویروس کرونا آماده نبوده است. نقصانهای جدی در ساختارهای حکومتی، اجتماعی و اقتصادی در پرتو ویروس کرونا، از حصار مباحث حاشیهنشین محافل روشنفکری و دانشگاهی خارج شده و خود را بر افکار عمومی آشکار کردهاند. ویروس کرونا شرایط بازاندیشی در بسیاری از حوزهها را فراهم کرده است. مسائل مهمی مانند میزان دخالت دولتها در اقتصاد، سامان روابط بینالملل، نقصانهای ساختارهای حکمرانی، شرایط تقویت مسئولیتپذیری اجتماعی و افزایش نقش شوراها، انجمنها و نهادهای مدنی، موضوع گفتوگوی مجدد قرار گرفتهاند. نقش دولت در ساختار کلی جامعه و در ارتباط با قدرتهای محلی و نهادهای واسط اجتماعی یکی از مباحث مهمی بوده است که در این روزها مورد بازاندیشی انتقادی قرار گرفته است. بسیاری از اندیشمندان معتقدند بهطور کلی در چند دهه گذشته دولتها دو مسیر مخرب را بهطور همزمان طی کردهاند که امروز جوامع مختلف به درجات متفاوتی با تبعات آن مواجهند.
مسیر اول عقبنشینی پیاپی و مداوم دولتها از حوزههای مربوط به خدمات اجتماعی – رفاهی نظیر بهداشت، درمان، بیمه و بازنشستگی بوده است. چنین عقبنشینیهایی تحتتأثیر تبلیغات وسیعی صورت گرفته است که مدام بر ضرورت کوچککردن دولتها، سپردن بیمهار همه حوزهها به بخش خصوصی و مکانیسمهای بازار و کاستن از دخالت دولتها در جامعه صورت گرفته است. در این سالها بودجههای پژوهش در حوزههای بهداشتی محدود شدهاند، بسیاری از طرحهای مددکاری اجتماعی و خدمات رفاهی و مبارزه با فقر یا برچیده شده یا ضعیف شدهاند، مسئولیتپذیری بیمهها در برابر شهروندان کاسته شده و سرمایهگذاری دولتها در بهداشت عمومی متناسب با نیازهای جوامع نبوده است. در نتیجه این سیاستها، شهروندان ضعیف شدهاند، آگاهیهای آنها از وضعیت خود و جامعه کاهش یافته و از امکان مشارکت آنها در حیات اجتماعی و سیاسی کاسته شده است. کشورهای مختلف به میزانی که چنین سیاستهایی را اجرا کردهاند، امروز با جوامعی روبهرو هستند که امکان کمتری برای مقاومت در برابر بحران دارند.
مسیر دوم که به موازات مسیر اول پیش رفته و مسیر اول سببساز تقویت آن بوده، تضعیف پیوسته دمکراسی و کاستن از نقش شهروندان در حیات اجتماعی و سیاسی بوده است. در چند دهه گذشته در اغلب کشورها نهادهای اجتماعی مانند سندیکاهای صنفی و انجمنهای مدنی شدیدا تضعیف شدهاند و جوامع به سرعت به سمت اتمیزاسیون حرکت کردهاند. حکومتها به سمت کاستن از اقتدار حکمرانی محلی حرکت کرده و سعی کردهاند قدرت متمرکز خود را بیشتر کنند. شوراهای محلی در کمتر جایی، توانستهاند بر اختیارات و تأثیرگذاری اجتماعی و سیاسی خود بیفزایند. چالش میان ساختار حکمرانی محلی و شوراهای آن، با حکومتهای مرکزی اغلب افزایش یافته است. بازسازی اقتدار حکومتهای متمرکز ملیگرا، بهدلیل مهاجرهراسی، اسلامهراسی و رشد جریانات افراطی راستگرا در میان بخشی از مردم دنیا نیز اقبال یافته است. در نتیجه امروز جوامع محلی، از قدرت و سازمانیافتگی لازم برای مشارکت در حل بحران ویروس کرونا برخوردار نیستند. در فقدان سازمانهای اجتماعی واسط، مطالبات و انتظارات هرچه بیشتر متوجه حکومتهای مرکزی میشود؛ حکومتهایی که بهدلیل مسیری که در عقبنشینی از خدمات اجتماعی-رفاهی پیمودهاند، به هیچروی آماده پاسخگویی به این سطح از مطالبات و انتظارات نیستند.
وضعیت ایران نیز اگرچه تفاوتهای جدی با روایت حاضر دارد، اما در بخشهایی از آنچه بر جهان گذشته، متاثر شده است. آنچه از مجموعه این وضعیت میتوان برای جامعه ایران دریافت، از یکسو توجه به ضرورت مسئولیتپذیری مداوم دولت در حوزههای مربوط با خدمات اجتماعی-رفاهی است. حوزههایی مانند بهداشت عمومی، تامین اجتماعی، مبارزه با فقر و نظایر آن، نمیبایست تماما به مکانیسمهای بازار سپرده شوند تا از قدرت دولت در مواجهه با بحرانهای اجتماعی کاسته شود و شهروندان نیز بهتبع قدرت خود را از دست بدهند. به همین دلیل سرمایهگذاری مداوم دولتها برای تقویت این حوزهها نیازی همیشگی است. ویروس کرونا بهخوبی نشان داد که وجود یک دولت قدرتمند اجتماعی از شروط ضروری برای مقابله با بحرانهای اینچنینی و حفاظت از جان شهروندان است. از سوی دیگر، اعتماد به حکمرانی محلی و حرکت در مسیر دمکراسی غیرمتمرکز، از طریق تقویت شوراهای محلی، سندیکاها، انجمنهای اجتماعی و نهادهای واسط مدنی، شرط ضروری بهرهمندی از جامعهای قوی و مسئولیتپذیر است که بتواند در زمانه بحران در حل مسائل مشارکت کرده، بحران را در سطح خرد کنترل و مدیریت کند و از سرازیرشدن همه انتظارات و مطالبات به سمت دولتها جلوگیری کند. متأسفانه ما در چند دهه گذشته نتوانستهایم در ایجاد اعتمادی نهادینه و پایدار میان ساختار حکمرانی و نهادهای اجتماعی واسط موفق عمل کنیم. قدرت سیاسی و اجتماعی عملا در سطح جوامع محلی چندان توزیع نشده و امکان مشارکت شهروندان در تصمیمات اساسی حیات اجتماعی و سیاسی در یک ساختار تمرکززدوده فراهم نشده است. مشارکت نهادینه شهروندان در حیات اجتماعی و سیاسی همچنان بیشتر محدود به شرکت در انتخاباتها باقی مانده و نرخ عضویت انجمنی در کشور چندان رضایتبخش نیست. بهنظر میرسد با وجود همه تلاشهای صورتگرفته تا رسیدن «شوراها» هم در شهرها و هم در محلات به جایگاه مطلوب خود از حیث مشارکت در حیات اجتماعی و سیاسی فاصله زیادی داریم و برای رسیدن «شوراها» به جایگاه مطلوب خود به ارادهای ملی نیازمندیم. با این همه، این روزها شاهد آنیم که هم شوراها و هم تشکلها، انجمنها و گروههای مردمی، نقش عظیمی در امدادرسانی به فرودستان و کاستن از تبعات ویروس کرونا ایفا کردهاند. این مسئله نشان میدهد که در جامعه ما ظرفیتهای فراوانی برای تقویت نهادهای اجتماعی و سپردن قدرت و مسئولیت به آنها وجود دارد. تا زمانی که نپذیریم وجود جامعهای قوی، شرط اصلی وجود حکومتی قوی است، از بخش مهمی از ظرفیتهای اجتماعی که میتواند در جهت اعتلای کشور بهکار بسته شود، محروم خواهیم ماند. باید توجه داشته باشیم که دولت قوی اجتماعی و حکمرانی محلی و تشکلهای اجتماعی قوی، تقویتکننده یکدیگرند. دولت قوی اجتماعی، به تقویت شهروندان منجر میشود و تشکلهای اجتماعی و حکمرانی محلی قوی، با کاستن از بارِ مسئولیت دولت مرکزی، به کارآمدی بیشتر آن کمک میکند. باید امیدوار باشیم ویروس کرونا با همه خسارتهایی که به بار آورده است، دستکم شرایط تجدیدنظرهایی جدی در نظام حکمرانی را برای ما فراهم کند. بهرهمندی از دولتی قوی در حوزههای اجتماعی-رفاهی از یکسو و جوامع محلی قدرتمند و مسئولیتپذیر و همچنین سندیکاها، انجمنها و تشکلهای فعال در حوزههای مختلف از سوی دیگر ضرورتهایی هستند که بهنظر میرسد ویروس کرونا باید به ما بیاموزد که زمان پایان غفلت از آنها فرارسیده است.