اگر ترامپ برنده شود
فاطمه لطفی
هفته نامه صدا
انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده امسال برگزار میشود و این احتمالا یکی از مهمترین انتخاباتی است که سال 2024 به خود خواهد دید. با کاهش محبوبیت جو بایدن، گمانهزنیها از بهقدرت رسیدن دوباره دونالد ترامپ حکایت دارد. این درحالی است که هم اردوگاه جمهوریخواهان و هم اردوگاه دموکراتها هنوز در آشفتگی به سر میبرند و معلوم نیست نامزدهای نهایی هر دو اردوگاه چه کسی خواهد بود. جو بایدن علاوه بر عملکرد ضعیف خود در عرصه داخلی، انتقادات بسیاری را نیز در خصوص سیاست خارجی خود به سمت کابینهاش روانه کرده است. از خروج عجیبوغریب و بهیکباره این کشور از افغانستان، ناتوانی در مقابل جنگ روسیه در اوکراین، از دست دادن کنترل خاورمیانه و تهدیداتی که در شرق آسیا متحدان ایالات متحده با آنها مواجه هستند، همگی دست به دست هم داده است تا بایدن هدف نوک پیکان حملات منتقدین باشد.
در سوی دیگر میدان دونالد ترامپ در حال جمعآوری هوادار برای خود است. هرچند این سیاستمدار هماکنون باید در مقابل دادگاههای ایالات متحده نسبت به رفتارهای خود به ویژه درباره وقایع شش ژانویه 2021 پاسخگو باشد، اما دادگاه رفتن ترامپ از محبوبیت او در نزد هوادارانش نکاسته است.
این روزها خبر میرسد که حزب جمهوریخواه هم برای انتخابات آینده دوباره به سمت ترامپ متمایل شده است. از این رو نگرانیها در میان اردوی مخالف افزایش یافته است.
بر همین اساس نشریه آتلانتیک در آخرین شماره خود در سال 2023 تمام مقالات خود را اختصاص به این داده است که اگر ترامپ دوباره رئیسجمهور ایالات متحده شود، چه اتفاقی برای این کشور در عرصه داخلی و چه اتفاقی برای دنیا در عرصه بینالمللی رخ خواهد داد. متخصصین این حوزههای سیاسی هر یک نظرات خود را بیان کردهاند. در این میان هفتهنامه «صدا» سه مقاله از این مقالهها را با توجه به اهمیت موضوع آنها انتخاب برای علاقمندان صدا ترجمه کرده است.
ترامپ تاریخ آمریکا را منکوب خواهد کرد
کلینت اسمیت | نویسنده کتاب «فرای زمین»
پاییز گذشته، در یک ریختهگری کوچک در جنوب، صورت [مجسمه] رابرت ایلی [یکی از مشهورترین ژنرالهای ارتش کنفدراسیون] در کورهای با دمای بیش از 2000 درجه فارنهایت ذوب شد. حرارت که بیشتر شد درخشش نارنجی مایل به قرمز ترسناکی در چهره درحال ذوب لی ظاهر میشد، و شکافهایی که گونههای برنزی او را تکهپاره کردند، مانند جریانهای اشک تیره زیر چشمانش به نظر میرسید. این چهره لی زمانی بخشی از مجسمه بزرگتر ژنرال کنفدراسیون بود که در شارلوتسویل ویرجینیا قرار داشت و در بحبوحه اعتراضات و تظاهرات متقابل با شعار بدنام «اتحاد راستگرایان» در سال 2017 در این شهر قرار داشت. در سال 2021 این مجسمه از شهر برداشته شد و در اختیار یک موزه محلی تاریخ سیاهان قرار گرفت. پس از ذوب شدن، برنز مجسمه به یک اثر هنری عمومی جدید تبدیل شد.
من همچنان که به چهره فلزی لی فکر میکردم که مانند یک خورشید کوچک در جهان تاریک کارگاه میدرخشد، به بیانیهای که دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا، هنگام سرنگونی مجسمه صادر کرد، فکر میکردم. ترامپ با تایید مجدد ستایشهایی که در گذشته از رهبر کنفدراسیون داشت نوشت: «بسیاری رابرت لی را بهترین استراتژیست همه آن ژنرالها میدانند». ترامپ به طور ضمنی به هواداران خود میگفت: آنها [امروز] برای لی آمدهاند و بعدها برای شما خواهند آمد. سخت نیست که بفهمیم چرا آهنگرانی که مجسمه لی را ذوب کردند در مکانی نامعلوم این کار را کردند. گزارش شده است که آنها از امنیت خود میترسیدند.
این ادعا که لی یک استراتژیست باهوش بود، بخش اندکی از اسطورههای «علت گمشده» است که مورخان بسیاری آن را رد کردهاند[علت گمشده کنفدراسیون یا علت گمشده، یک افسانه نفیگرای شبه تاریخی آمریکاییست که ادعا میکند علت اقدامات دولتهای کنفدراسیون در طول جنگ داخلی آمریکا عادلانه و قهرمانانه بوده و بر بردهداری متمرکز نبود]. با این حال ارزش این را دارد که در نظر بگیریم که چرا ترامپ در موارد متعدد از مردی تمجید کرده است که رهبری ارتشی را برعهده داشت که در جنگی با هدف حفظ و گسترش نهاد بردهداری جنگیده بود. لی خود بردهداری بود که کسانی را که به بردگی میگرفت شکنجه میکرد. بردهای گفته بود که لی «راضی نبود که فقط گوشت برهنه ما را بکنند، [او] به ناظر دستور داد که پشت ما را کاملا با آب نمک بشویند.» لی بر این باور نیز بود که بردهداری به نفع آمریکاییهای آفریقاییتبار است و آن را «برای آموزش آنها به عنوان یک نژاد ضروری» میدانست.
ترامپ دانشجوی تاریخ، مسائل نظامی و غیره نیست. اما او به خوبی میداند که دفاع از لی چه نشانهای برای حامیانش بههمراه دارد، حامیانی که بسیاری از آنها ژنرال را نمونهای از مسیحیت سفید و مرد جنوب میدانند. نوستالژی نسبت به گذشتهای که در آن مردان سفیدپوست مسیحی قدرت سیاسی کشور را در اختیار داشتند، همواره هسته اصلی جذابیت ترامپ بوده است. ماندگارترین شعار او، «عظمت را دوباره به آمریکا بازگردانیم»، عدمتعهدی برای بازگرداندن چنین نظمی است.
ترامپ در سال 2016 با این وعده به قدرت رسید. او که اکنون برای دومین دوره انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده نامزد میشود، وعدههای بیشتری داده است: ادعاهای مضر و اشتباه تاریخی خود را بر برنامههای درسی مدارس تحمیل کند و فرهنگ ترس را در کلاسهای درس سراسر کشور القا کند که جرأت انحراف از روایت تاریخی مورد علاقه او را دارند.
اگرچه سیاستهای آموزشی مستقیما در سطوح ایالتی شکل میگیرد، وزارت آموزش ۷۹ میلیارد دلار بودجه اختیاری دارد که میتوان به عنوان چماق و هویج از آن استفاده کرد تا ایالتها و مناطق مدرسهای را تشویق کرد تا موضوعات به طرق خاصی آموزش دهند یا این موضوعات را از تدریس کنار گذارند. طرح سیاست آموزشی ۲۰۲۴ ترامپ وعده میدهد که بودجه فدرال را برای هر مدرسه یا برنامهای که «نظریه نژادی انتقادی، ایدئولوژی جنسیتی، یا سایر محتوای نامناسب نژادی، جنسی، یا سیاسی» در برنامه درسی آن باشد، کاهش دهد. در حال حاضر در تگزاس، فلوریدا، و دیگر ایالتهای تحت کنترل جمهوریخواهان، مربیان به دلیل تلاش برای آموزش بخشی از داستان آمریکایی که آمریکاییهای سفیدپوست و مسیحی را به عنوان قهرمان اصلی معرفی نمیکنند، طرد میشوند. معلمان به دلیل درگیر شدن با تاریخچه سیاستهایی مجازات میشوند که باعث جداسازی، نقض حقوق یا سرکوب افرادی که هویتشان خارج از آن گروه بود.
ترامپ چنین تحریمها و طردهایی را در مقیاس ملی تشویق میکند.
آنچه ترامپ و جنبش MAGA [عظمت را دوباره به آمریکا بازگردانیم] میخواهند کشوری است که در آن به کودکان به دروغ آموزش داده میشود که ایالات متحده همیشه چراغ راه عدالت بوده است. اما با وجود فضایل فراوان ملت ما، حقیقت گذشته آن غمانگیز و پیچیده است. بردهداری، جیم کرو [شخصیت و تصویری کلیشهای از آفریقایی-آمریکاییها و فرهنگ آنها]، آوارگی و کشتار بومیان، قوانین ضد مهاجرت، سرکوب حقوق زنان، و تاریخچه خشونت علیه جامعه دگرباشان جنسی، این موارد نسخه MAGA از داستان آمریکایی را ناپسند میکند.
در سپتامبر 2020، ترامپ «کنفرانس کاخ سفید درباره تاریخ آمریکا» برگزار کرد و در آن اعلام کرد که در حال تأسیس کمیسیون 1776 برای ایجاد استانداردهایی برای «آموزش میهنی» است. (نام این کمیسیون اشاره مستقیم و سرزنش «پروژه 1619» بود، مجموعهای از نیویورک تایمز که محوریت بردهداری در ریشههای آمریکا را مشخص میکرد). آن روز ترامپ در یک سخنرانی گفت: «ما باید شبکه پیچیده دروغ را در مدارس و کلاسهای درس خود از بین ببریم و حقیقت باشکوه کشورمان را به فرزندانمان بیاموزیم. ما میخواهیم پسران و دخترانمان بدانند که شهروندان استثناییترین ملت در تاریخ جهان هستند.» ترامپ بدون انتقاد از ایده استثنایی آمریکا استقبال میکند. اما «حقیقت در مورد کشور ما» همیشه برای همه آمریکاییها شگفتانگیز نبوده است، بهویژه آنهایی که برای نسلها از دسترسی به پیشرفتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی محروم بودند.
هسته مرکزی پروژه ترامپ این است که ارائه شواهد تجربی را به عنوان تلاشی برای تلقین ایدئولوژیک به تصویر بکشد. این ادعا که این کشور مانع از دستیابی میلیونها نفر به تحرک رو به بالا شده است، نباید بحثانگیز باشد؛ این منعکس کننده سیاستهای واقعی مانند لیزینگ محکومین [نوعی کار در زندان بود که از پایان جنگ داخلی آمریکا به بعد در جنوب ایالات متحده مرسوم شده بود]، جداسازی مدارس، و میثاقهای مسکن [قراردادها، پیمانها و هزینههایی است که مالک به شهر اعطا میکند] است. اما از نظر ترامپ و متحدانش، هر کسی که چنین ادعایی داشته باشد طعمه یک «جنبش رادیکال» شده است که پس از الهام بخشی ترامپ به هزاران نفر برای حمله به ساختمان کنگره ایالات متحده در دو روز قبل از تحلیف جو بایدن اتفاق افتاده است. بایدن پس از روی کار آمدن، به کار این کمیسیون خاتمه داد. اما ترامپ باز هم تعهد آشکاری برای ادامه کار خود نشان داده است.
در دوره دوم، ترامپ دلایل بیشتری برای ترویج بازنویسی گذشته آمریکا خواهد داشت. 6 ژانویه 2021 یکی از سیاهترین روزهای تاریخ کشورمان بود. در حال حاضر، جنبش MAGA تلاش کرده است تا آن را به یک «علت گمشده معاصر» تبدیل کند و شورشیان را به عنوان قهرمانان میهنپرست در ماموریتی صالحه برای اعتراض به انتخابات تقلبی معرفی کند. در این نگرش، افرادی که به خاطر خشونت و تخریبی که انجام دادهاند متهم شدهاند، «زندانیان سیاسی» بیگناه هستند. این نیز به طرز خطرناکی ساختگی است.
میهن پرستانهترین آموزش، تربیتی است که میطلبد با کلیت و پیچیدگی و ناسازگاریهای اخلاقی پروژه آمریکایی روبهرو شویم. ترامپیسم به دنبال سانسور تلاشها برای بیان این نوع داستان است. ترامپ میگوید در صورت انتخاب مجدد، این تلاشها را دوچندان خواهد کرد. تاریخ به ما آموخته است که باید حرفش را جدی بگیریم.
ریاست جمهوری انتقام
دیوید فروم | نویسنده کتاب «ترامپوکالیپس: احیای دموکراسی آمریکایی»
تخیل انسان با تمام خلاقیت شگفت انگیزش، اغلب وقتی به آینده نگاه میکند شکست میخورد. شاید با اشتیاق به چیزهای آشنا کمرنگ شود. همه ما درک میکنیم که گذشته یعنی لحظات بیثباتی شدید، بحران و حتی تحولات انقلابی رادیکال. میدانیم که چنین اتفاقاتی سالها یا دههها یا قرنها پیش رخ داده است. ما نمیتوانیم باور کنیم که این رخدادها ممکن است فردا اتفاق بیفتند.
وقتی سوژه دونالد ترامپ است، تخیل بیشتر از بین میرود. ترامپ آنقدر خارج از مرزهای عادی رفتار انسانی عمل میکند؛ هرگز به رفتارهای سیاسی عادی اهمیتی نمیدهد که پذیرفتن کارهایی که ممکن است انجام دهد، حتی زمانی که علنا اهداف خود را اعلام میکند، دشوار است. علاوه بر این، ما قبلا یک دوره ریاست جمهوری ترامپ را تجربه کردهایم. ما میتوانیم از آن تجربه قبلی آرامش کاذبی بگیریم: ما یک بار آن را زندگی کردهایم. دموکراسی آمریکایی زنده ماند. شاید خطر کمتر از آنی باشد که باید ترسید؟
در اولین دوره ریاست جمهوری ترامپ، فساد و وحشیگری ترامپ با جهل و تنبلی او تسکین یافت. ترامپ در عرض یک ثانیه با درک بسیار بهتری از آسیبپذیریهای سیستم، توانمندسازیهای مشتاقتر و برنامهای بسیار متمرکزتر برای انتقامجویی علیه دشمنانش و مصونیت از مجازات وارد میشود. وقتی مردم تعجب میکنند که یک دوره دیگر ترامپ چه میتواند داشته باشد، ذهنشان هرج و مرج پیشرو را دست کم میگیرد.
تا روز انتخابات 2024، دونالد ترامپ در انبوه محاکمههای جنایی متعددی قرار خواهد گرفت. غیرممکن نیست که او قبل از انتخابات حداقل در یکی از آنها محکوم شده باشد. در صورت پیروزی در انتخابات، ترامپ اولین جنایت دوره دوم ریاست جمهوری خود را در ظهر روز تحلیف مرتکب خواهد شد: سوگند او برای دفاع از قانون اساسی ایالات متحده، شهادت دروغ خواهد بود.
دور دوم ریاست جمهوری ترامپ بلافاصله کشور را وارد یک بحران قانون اساسی میکند که وحشتناکتر از هر چیزیست که از زمان جنگ داخلی دیده شده است. حتی در آشفتگی دهه 1960، حتی در دوران رکود بزرگ، این کشور دارای یک دولت کارآمد بود با رئیس جمهوری در رأس آن. اما دولت نمیتواند با یک مجرم متهم یا محکوم به عنوان رئیس خود عمل کند. رئیس جمهور یک یاغی یا در راه تبدیل شدن به قانون شکن است. او برای بقای خود باید حکومت قانون را از بین ببرد.
ما بر اساس شناختمان از خود ترامپ و اطرافیانش، ایده عادلانهای از اولویتهای فوری دولت دوم ترامپ داریم: (1) تمام پروندههای فدرال و ایالتی علیه ترامپ، جنایی و مدنی را متوقف کنید. (2) عفو و محافظت از کسانی که سعی کردند از طرف ترامپ انتخابات 2020 را باطل کنند. (3) وزارت دادگستری را علیه مخالفان و منتقدان ترامپ وارد عمل کنید. (4) به استقلال خدمات ملکی پایان دهید و مقامات فدرالی را که از اجرای دستورات ترامپ خودداری می کنند، اخراج کنید. (5) اگر این اقدامات غیرقانونی باعث شعلهور شدن اعتراضات در شهرهای آمریکا شود، به ارتش دستور دهید آنها را سرکوب کند.
یک ترامپ احیا شده، ایالات متحده را به صحنهای از سناریوهای غیرقابل تصور سوق خواهد داد. آیا سنا نامزدهای وزارت کابینه ترامپ را که به دلیل تمایل آنها برای کمک به رئیس جمهور در رهبری کودتا علیه دولت ایالات متحده انتخاب شدهاند تأیید میکند؟ آیا کارکنان وزارت دادگستری استعفا میدهند؟ آیا مردم در خیابانها راهپیمایی خواهند کرد؟ آیا ارتش از دستورات سرکوب تظاهرات اطاعت یا امتناع خواهد کرد؟
نظام قانون اساسی موجود جایی برای مانورهای حقوقی خرابکارانه یک جنایتکار ندارد. اگر رئیس جمهور بتواند به خاطر جنایات فدرال خود راعفو کند، همانطور که ترامپ احتمالاً سعی میکند به آن دست یابد،، میتواند از قبل عفو خود را بنویسد و به بازدیدکنندگان کاخ سفید شلیک کند. (در این مورد، معاون رئیسجمهور میتواند رئیسجمهور را در دفتر بیضی به قتل برساند و سپس فوراً خود را عفو کند.) اگر رئیسجمهور بتواند به دادستان کل دستور دهد که پرونده فدرال علیه او را متوقف کند، همانطور که ترامپ مطمئناً انجام میدهد، مانع از اجرای عدالت شدن به یک امتیاز عادی برای ریاست جمهوری تبدیل میشود. اگر ترامپ میتواند رئیس جمهور شود، پس ایالات متحده یک عذرخواهی بزرگ گذشتهنگر را مدیون ریچارد نیکسون است. بر اساس قوانین دومین دوره ریاست جمهوری ترامپ، نیکسون به خوبی از حقوق خود برخوردار بود تا به وزارت دادگستری دستور دهد تحقیقات واترگیت را متوقف کند و بعد خود و همه گناهکاران را به دلیل نفوذ و پنهان کاری عفو کند.
پس از انتخاب ترامپ در سال 2016، او به سرعت توسط افراد برجسته و با نفوذی محاصره شد که متوجه شدند ترامپ یک تهدید غیرقانونی است. آنها راههایی برای مهار مردی پیدا کردند که آنها را بهعنوان «یک احمق لعنتی» و به نقل از رئیس دفتر دومش، «معیوبترین فردی که تا به حال در زندگیام دیدهام» که «بیصداقتی حیرتانگیز» است. اما رکس تیلرسون در دور دوم ریاست جمهوری ترامپ وجود نخواهد داشت؛ جان کلی هم نخواهد بود؛ و نیز جف سشنز، که به عنوان دادستان کل را از تحقیق در مورد روابط رئیس جمهور با روسیه کنار رفت و این کارش به انتصاب یک بازرس ویژه مستقل منجر شد.
از سال 2021، جمهوری خواهان بدبین به ترامپ از سیاست بیرون رانده شدهاند. لیز چنی و آدام کینزینگر، نمایندگان پارلمان، به دلیل دفاع از یکپارچگی انتخابات، کرسیهای خود را در مجلس از دست دادند. تام ایمر به دلیل همین تخلف، از پیشنهاد خود برای ریاست مجلس انصراف داد. اعضای مجلس سنای جمهوریخواه نسبت به اقتدارگرایی به سبک ترامپ کمتر غریبنوازی میکنند، اما توجه داشته باشید که سناتورهای جوانتر و جدیدتر جمهوریخواه (تد کروز، جاش هاولی، جی دی ونس) متمایل به حمایت از طرحهای ترامپ هستند، در حالی که مخالفان او در سنا متعلق به این گروه هستند. رقبای اصلی ترامپ برای نامزدی 2024 به ندرت جرات انتقاد از سوء استفاده او از قدرت را دارند.
اکثر افرادی که به دنبال دور دوم ریاست جمهوری ترامپ هستند، ابزارهای بندگی خواهند بود که واقعیتهای وحشیانه جمهوریخواهی معاصر را جذب کردهاند: از دموکراسی دفاع کنید تا شغل خود را از دست بدهید. در حال حاضر مجموعهای از فرصتطلبان توانمند فنی، از درون اندیشکدههای جناح راست و جاهای دیگر جمع شدهاند و برای از بین بردن پادمانهای سازمانی در برابر انگیزههای فاسد و انتقامجویانه ترامپ شروع به برنامهریزی دقیقی کردهاند. مشاوران احتمالی دور دوم ترامپ به صراحت اعلام کردهاند که در دستورالعملهایشان مبنی بر مصونیت قانونی و استفاده از اجرای قانون علیه مخالفان او نه تنها خانواده بایدن، بلکه دادستان کل سابق ترامپ و رئیس ستاد مشترک ارتش را هم مورد پیگرد قرار خواهند داد.
اگر ترامپ دوباره ریاست جمهوری را به دست آورد، تمام جهان به تئاتری برای سیاست انتقام و پاداش او تبدیل خواهد شد. اوکراین به ولادیمیر پوتین واگذار خواهد شد. عربستان سعودی سود پولهای خود را برای سرمایهگذاریهای خود در خانواده ترامپ جمع آوری خواهد کرد.
ترامپ اولین بار به دستیارانش گفت که میخواهد از ناتو خارج شود. ترامپ برای دور دوم، دستیارانی را انتخاب خواهد کرد که او را از این موضوع منصرف نکنند. شرکای دیگر نیز باید خود را با اقتدارگرایی و فساد دوره دوم ترامپ تطبیق دهند. لیبرالها در اسرائیل و هند با روی آوردن ایالات متحده به ارتجاع و اقتدارگرایی در داخل، خود را منزوی مییابند. دموکراسیهای شرق آسیا باید خود را با حمایتگرایی ترامپ و جنگهای تجاری وفق دهند. حزب ضد دموکراتیک «مورنا» مکزیک میتواند نهادهای آزاد را از بین ببرد، مشروط بر اینکه جریان مهاجرت به ایالات متحده را سرکوب کند.
به هر حال، ایالات متحده در کمک به دوستان خود در خارج از کشور به دلیل مشکلات داخلی ناتوان خواهد بود.
اگر ترامپ انتخاب شود، به احتمال زیاد با اکثریت آرای مردم نخواهد بود. چنین سناریویی را تصور کنید: ترامپ با 46 درصد آرا در کالج الکترال پیروز شده است، زیرا نامزدهای حزب ثالث که توسط کمکهای مالی جمهوریخواه تامین میشوند، با موفقیت ائتلاف ضد ترامپ را متلاشی کردند. ترامپ که در هر یک از سه انتخابات گذشته موفق به کسب آرای عمومی نشده بود، برای دومین بار رئیس جمهور شده؛ بر این اساس، حامیان او تلاش میکنند تا نقشههای معافیت شخصی و انتقامجویی سیاسی او را اجرا کنند.
در این سناریو، مخالفان ترامپ باید با واقعیت سختی روبهرو شوند: سیستم انتخاباتی ایالات متحده به یک اقلیت استراتژیک مستقر به رهبری رئیس جمهور قانون شکن را بر اکثریت دموکراتیک ترجیح داده است. یک طرف ما به طرف دیگر رای داد. با این وجود، مردم ما، قدرت حکومت را به دست آوردند.
مردم ما با خوشحالی پیچش وقایع را به نفع خود توجیه میکنند. بسیاری در سال 2016 گفتند: «ما یک جمهوری هستیم، نه یک دموکراسی.» از آن زمان به بعد، افراد بیش از حدِ در مخالفت با دموکراسی صریحتر شدهاند. سناتور مایک لی یک ماه قبل از انتخابات 2020 توییت کرده بود: «هدف ما دموکراسی نیست.»
تا زمانی که حکومت اقلیت نتیجهای گاه به گاه یا تصادفی به نظر برسد، اکثریت احتمالا بقا خواهند یافت. اما زمانی که مشخص شود اقلیت قصد دارد قدرت خود را مهندسی کند تا برای همیشه دوام بیاورد و از آن برای براندازی نظام حقوقی و قانون اساسی بزرگتر استفاده کند، احتمالا اکثریت دیگر قبول نکنند. یکی از نتایج دور دوم ریاست جمهوری ترامپ ممکن است نسخه آمریکایی تظاهرات گستردهای باشد که وقتی بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، تلاش کرد تا سیستم قضایی اسرائیل را بازسازی کند خیابانهای تلآویو را در سال 2023 پر کرد.
و به دنبال آن باید منتظر چه چیزی باشیم؟ در سال 2020، مشاوران ترامپ در مورد امکان استفاده از ارتش برای سرکوب اعتراضات علیه برنامههای ترامپ برای براندازی انتخابات آن سال، حدس و گمانهایی داشتند. اکنون کسانی که در حلقه ترامپ هستند ظاهراً به آینده بیشتر فکر میکنند. برخی گزارشها میخواهند از قبل برای استفاده از قانون شورش برای تبدیل ارتش به ابزار پروژه استبدادی ترامپ آماده شوند. این یک احتمال شگفتآور است. اما ترامپ به آن فکر میکند، بنابراین هر کس دیگری هم میتواند به آن فکر کند از جمله فرماندهی ارشد ارتش ایالات متحده.
اگر یک رئیس جمهور بتواند درباره مخالفان خود تحقیق کند، یا ارتش را برای سرکوب اعتراضات فراخواند، آنگاه جامعه ما دیگر آزاد نخواهد بود. دیگر قانونی وجود نخواهد داشت، فقط آزار و شکنجه قانونی مخالفان سیاسی وجود خواهد داشت. این همیشه آرزوی سیاسی عالی ترامپ برای استفاده از قانون و خشونت نهادی به عنوان سلاح شخصی قدرت بوده است، آرزویی که به نظر میرسد بسیاری از اعضای حزب او اکنون مصمم هستند به کمک او به آن برسند.
این ایدهآل منفی تلخ، پرسش اصلی سال 2024 است. اگر ترامپ شکست بخورد، ایالات متحده میتواند به روش ناقص آشنای خود برای مقابله با بسیاری از مشکلات بزرگ زمان ما پیش رود: جنگهای خاورمیانه و اوکراین، تغییرات اقلیمی، استانداردهای آموزشی و فرصتهای برابر، رشد اقتصادی و استانداردهای زندگی فردی و غیره. توقف ترامپ نشان دهنده پیشرفت در هیچ یک از این موارد در دستور کار نیست. اما توقف ترامپ، با زنده نگه داشتن ساختار قانون اساسی دموکراتیک ایالات متحده، امکان پیشرفت را حفظ میکند.
با این حال، ریاستجمهوری دوم ترامپ، نوعی شوک خواهد بود که همه مسائل دیگر را تحت تأثیر قرار میدهد. این امر نشان دهنده چرخش به یک مسیر تاریک است، یکی از این شکافهای بین «قبل» و «بعد» که یک جامعه هرگز نمیتواند آن را عکس کند. حتی اگر آسیب مهار شود، هرگز نمیتوان آن را به طور کامل جبران کرد، همانطور که آسیب 6 ژانویه 2021 هرگز قابل جبران نیست. سنت دیرینه انتقال مسالمتآمیز قدرت در آن روز شکسته شد، و حتی اگر تلاش برای توقف انتقال با خشونت شکست خورد، خود خشونت از بین نرفت. طرحها و توطئههای دور دوم ترامپ نیز ممکن است شکست بخورد. با این حال، هر دیکتاتور آینده میداند: یک رئیسجمهور میتواند کودتا کند و اگر شکست خورد، باز هم برای کودتای دوباره به قدرت بازگردد.
همانطور که اکنون از خاطرات و اظهارنظرهای ثبت شده متوجه میشویم، بسیاری از منصوبان کابینه و کارمندان ارشد ترامپ از رئیسجمهوری که بر سر قدرت بود وحشت داشتند. رهبران حزب خودش در کنگره از او میترسیدند و از او متنفر بودند. پرجنبوجوشترین اعضای حزب جمهوریخواه به مدت سه سال تلاش کردهاند تا کسی، هر کس و دیگری را نامزد کنند. با این وجود، هم حزبیهای ترامپ کم کم در حال نزدیک شدن به او هستند.
آنها خودشان را متقاعد میکنند که چیزی می تواند توجیه کننده بخشیده شدن اولین کودتای ترامپ و امکان کودتای دوم باشد: مالیاتها، کنترل مرزها، اظهارنظرهای احمقانه دانشجویان «ووک».
اما برای تداوم دموکراسی، خود نظام دموکراتیک باید تعهد عالی همه شرکت کنندگان اصلی در آن باشد. قوانین باید بیشتر از نتایج مهم باشند. در غیر این صورت، سیستم همانطور که در حال حاضر در حال کار است به سمت خرابی میرود.
روزگاری بنجامین فرانکلین در مورد قانون اساسی جدید آن زمان گفت: «یک جمهوری، اگر بتوانید حفظش کنید»، منظور او این نبود که ممکن است جمهوری بهطور ناخودآگاهی از بین برود. او پیشبینی میکرد که شخصیتهای جاهطلب و بیرحم در تلاش برای شکستن جمهوری ظاهر خواهند شد و شخصیتهای ضعیف و بداخلاق احتمالا به آنها کمک کنند. آمریکاییها از سال 2016 در داستانی با چالش فرانکلین روبرو شدهاندکه شخصیتهای شرور و قهرمانان زیادی داشته و فقط به اندازه کافی شانس داشته تا تعادل را حفظ کند. این خطرناک است که برای انجام کاری روی شانس حساب کنیم.
چین قویتر خواهد شد
مایکل شومان | نویسنده کتاب «ابرقدرت از هم گسیخته: تاریخ چینی جهان»
پس از چهار سال ریاست جمهوری جو بایدن، احتمالا خیال رهبران چین از بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید راحت خواهند شد. بایدن در مقایسه با سلف خود بیسر و صدا عمل کرده است. ترامپ جنگ تجاری به راه انداخت؛ بر واردات چینی تعرفه اعمال کرد؛ و با اشاره به ویروس کرونا به عنوان «ویروس چینی»، به سرزنش حزب کمونیست چین برای گسترش آن پرداخت و حتی گاهی اوقات با تئوریهای طنزآمیز مبنی بر اینکه این حزب ممکن است در ایجاد آن نقش داشته باشد، خشم پکن را برانگیخت.
اما بایدن بیشتر از ترامپ به چین ضربه زده است. او با داشتن یک سیاست خارجی مصممتر، آسیب جدی به اقتصاد و جاه طلبیهای ژئوپلیتیکی این کشور وارد کرده و رهبر چین، شی جین پینگ، در تلاش برای بازیابی آن است. اسکات کندی، مشاور ارشد مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی در واشنگتن دیسی، به من گفت: « احتمالا از منظر چین، ایالات متحده با رهبری بایدن، چالشی بزرگتر به نظر میرسد».
بارزترین مثال، سیاست فناوری بایدن است. در سال 2022، دولت او عملا صادرات نیمههادیهای پیشرفته و تجهیزات پیچیده مورد نیاز برای ساخت آنها را به چین ممنوع کرد. این کنترلها احتمالا امیدهای چین را برای ایجاد یک صنعت رقابتی تراشه تا سالها از بین میبرد و پیشرفت این کشور را در سایر بخشهای کلیدی فناوری مانند هوش مصنوعی مختل میکند.
بایدن شبکه ائتلاف جهانی به رهبری آمریکا را که در دوران ترامپ از بین رفته بود احیا کرده و قدرت خود را برای مقابله با چین به کار گرفته است. دموکراسیهای پیشرفته در گروه هفت، هماهنگی غیرمعمولی را تحت نظر بایدن نشان دادهاند و در سال 2023 با رویکردی مشترک برای کاهش اتکای خود به اقتصاد چین موافقت کردند. بایدن همچنین روابط نزدیکتری را با شرکای جدید، بهویژه هند، برای رقابت با نفوذ چین در جهان در حال توسعه تقویت کرده است. موفقیت بایدن ظاهرا باعث نگرانی رهبری چین شده است که از محاصره و مهار شدن توسط ائتلاف متحدان آمریکایی بیم دارد.
از دیدگاه پکن، چانه زنی با ترامپ بر سر تعرفهها یا مبادله لفاظیهای غمانگیز صرفا یک مزاحمت بود. عقبنشینی ترامپ از رهبری جهانی آمریکا شی جینپینگ را تشویق کرد تا چین را به عنوان یک قدرت جهانی مسئولتر به دنیا معرفی کند. هرج و مرج دوران ریاست جمهوری ترامپ، واکنش نادرست دولت به همهگیری کرونا و خشونت 6 ژانویه، به مبلغان چینی اجازه داد تا ایالات متحده را به عنوان یک ابرقدرت در حال زوال معرفی کنند. تعامل مجدد دیپلماتیک بایدن، انتشار این روایت را دشوارتر کرده است. در واکنش به آن، شی خصمانهتر با واشنگتن رفتار کرده است. او به طور معمول در برابر گفتگو با دولت بایدن مقاومت کرده و مصممتر شده تا نظم جهانی تحت رهبری ایالات متحده را برهم بزند. در نتیجه ناامیدتر و منزویتر شده است. شی جین پینگ با مخالفت بیشتر قدرتهای بزرگ جهان، در تلاش برای ایجاد یک ائتلاف ضد آمریکایی برای به چالش کشیدن برتری ایالات متحده، اتحاد خود را با کشورهای منزوی چون روسیه و ایران تشکیل داده است.
حتی اگر ریاست جمهوری دوم ترامپ برخی از جنبههای سیاست بایدن در برابر چین را حفظ کند، برای مثال، کنترلهای صادرات فناوری تقریبا به طور قطع به قوت باقی میماند، بازگشت ترامپ، جبهه متحدی را که بایدن در میان دموکراسیهای بزرگ ایجاد کرده است، به خطر میاندازد. سیاست «سخت گرفتن» او میتواند موضوعاتی را در مورد تجارت چین حل و فصل کند، اما در مورد سایر موضوعات مهم مانند حقوق بشر و سیاست در قبال تایوان تزلزل داشته باشد. در مقام مقایسه، بایدن پیوسته پکن را در طیف وسیعی از جبههها تحت فشار قرار داده است، حتی از موضع مبهم واشنگتن در قبال تایوان فراتر رفته و پیشنهاد میکند که ایالات متحده از این جزیره در برابر حمله نظامی چین دفاع کند. از دیدگاه پکن، ترامپ از این جهت کمتر از بایدن تهدید کننده و بسیار قابل کنترلتر است.
هر کسی که برنده رقابت ورود کاخ سفید شود، شی برنامه خود را برای عقب راندن قدرت آمریکا و ایجاد نظم جهانی چین محور دنبال خواهد کرد. اما اگر ترامپ در راس کار باشد، احتمالا برای ارتقای چین به عنوان یک رهبر جهانی بیشتر تلاش میکرد. ترامپ با تضعیف جایگاه ایالات متحده در خارج از کشور و دموکراسی در داخل، نسبت به بایدن فرصتهای بیشتری به شی جینپینگ برای گسترش نفوذ چین و به دست آوردن قلبها و ذهنها در جهان در حال توسعه خواهد داد.
البته نمیتوان تصور کرد که ترامپ از اولین دوره ریاست جمهوری خود تا کنون سیاست خود در مورد چین را قطع و وصل کند. رئیس جمهور تازه انتخاب شده ترامپ با یک محیط ژئوپلیتیکی مواجه خواهد شد که با جنگ در اوکراین تغییر کرده و شی خصومت خود را با ایالات متحده تشدید کرده است. ترامپ ممکن است با توجه به این واقعیتهای جدید سیاست را خود در قبال چین تغییر دهد. اما او شخصیت خود را تغییر نخواهد داد. ترامپ به همان اندازه احتمال دارد که تملق شی و دیگر دیکتاتورها را بگوید و از موضع خود دفاع کند. اگر شی میتوانست در ماه نوامبر رای دهد، مطمئنا به ترامپ رای میداد.