اوربانیزاسیون /پروژه 2025 و بدل اروپایی ترامپ
اخیرا در رسانههای جمعی دنیا بهخصوص رسانههای آمریکایی از اصلاحی استفاده میشود با عنوان «اوربانیزاسیون ایالات متحده». این اصطلاح برگرفته از نام ویکتور اوربان، نخستوزیر مجارستان است. کسی که او را بدل اروپایی ترامپ مینامند و به او لقب «ترامپِ قبل از ترامپ» دادهاند.
به گزارش «انرژی امروز» از هفته نامه صدا، ویکتور اوربانِ مجارستان بیشک موفقترین رهبر پوپولیست در جهان امروز است. فعالین سیاسی نسبت به تاثیرپذیری عمیق دونالد ترامپ از اوربان هشدار میدهند. ویکتور اوربان از زمان شروع نخست وزیری خود در مجارستان در سال 2010 کنترل تقریبا تمام اهرمهای قدرت را در این کشور به دست گرفته و عملا کشور را به یک خودکامگی انتخاباتی تبدیل کرده است.
انتخابات رقابتی در این کشور همچنان ادامه دارد، اما کنترل اوربان بر رسانهها و سیستم انتخاباتی فسادزا کمک میکند تا اطمینان حاصل شود که حزب اتحاد مدنی مجارستان (فیدز) همچنان اکثریت قاطع را به دست میآورد. اوربان در حال حاضر رکورد طولانی مدتترین رهبر اتحادیه اروپا و طولانی مدتترین نخست وزیری در تاریخ پساکمونیستی مجارستان را از آن خود کرده است.
حالا گویا در ایالات متحده هم بسیاری به دنبال مثال مجارستان هستند تا بفهمند چگونه دولت دوم ترامپ قادر است در متحول کردن آمریکا به روشی موفق شود که دولت اول هرگز موفق نشد.
ناظران بر این باورند که جمهوری خواهان در ایالات متحده متوجه موفقیت اوربان شدهاند. حزب فیدز اوربان و جمهوری خواهان اخیرا پیوندهای خود را به شدت تقویت کردهاند. به باور تحلیلگران جمهوری خواهان در چهار سال پس از دوره اول ریاست جمهوری دونالد ترامپ، مدام به این فکر بودهاند که چگونه یک دولت جدید موثرتر از گذشته پایهریزی کنند. بسیاری معتقدند که تصرف و کنترل ابزارهای حاکمیتی ایالات متحده همانند آنچه که در مجارستان رخ داده است برای معادلهای آمریکایی نیز ضروری است.
اوربان پس از اولین دوره نخست وزیری خود (1998-2002) قدرت را از دست داد. او این شکست را پذیرفت، اما فیدز با همکاری احزاب مخالف آن زمان بذر تردید را در مورد تقلب در انتخابات کاشت. اوربان تمام هشت سال بعدی را در نقش اپوزیسیون گذراند و مدام از سوسیالیستها و لیبرالها شاکی بود. به نظر او، آنها نه برای ملت، بلکه برای منافع سرمایهداری و خارجی کار میکردند و ایجاد «مجارستان مدنی» را که او به دنبال ساختنش بود، با شکست مواجه کردهاند.
اوربان و مشاورانش پس از بازگشت به قدرت در سال 2010، به این نتیجه رسیدند که منشأ مشکلات مجارستان در هشت سال گذشته، ضعف قوه مجریه و دولت بوده است که در معرض تسخیر منافع تجاری خصوصی بودهاند. آنها تصمیم گرفتند تا به اصطلاح سیستم همکاری ملی را ایجاد کنند، سیستمی که در آن احزاب حاکم تقویت کنندهی دولت و مهمتر از همه مسلط کنندهی احزاب حاکم بر دولت باشند. تمرکز قدرتی که اوربان پس از سال 2010 به دست آورد تا حد زیادی محدودیتهای نهادی را از بین برد و مخالفتها را در نطفه کرد.
پیش از برنده شدن ترامپ در انتخابات هم باور بر این بود که جمهوریخواهان بسیاری از تکنیکهای اوربان را با شرایط ایالات متحده تطبیق خواهند داد تا به آنچه به عنوان کنترل لیبرال «دولت اداری» و جامعه مدنی میدانند پایان دهند.
برای بسیاری از کسانی که در دولت ترامپ کار میکردند و تعصب لیبرال و مانع تراشی را مقصر مشکلات اجرایی خود میدانند، تجربه مجارستان الهام بخش است. از نظر آنها، دولت اول ترامپ در اجرای وعدههای ریاست جمهوری مانند ساخت دیوار در مرز، خروج از ناتو و افغانستان یا پایان دادن به کسری تجاری با چین کوتاهی کرد اما نه به دلیل بیکفایتی، بلکه به دلیل تعصب لیبرال و مانعتراشی در اداره دولتی.
این شکل جدید از حکومت ایالات متحده میتواند پیامدهای عمیقی نه تنها برای سیاست خارجی اروپا، از جمله استحکام دفاع جمعی ناتو، بلکه اتحادیه اروپا و دموکراسی داخلی اروپایی نیز داشته باشد، زیرا کاخ سفید ترامپ به دنبال رهبری و حمایتگیری از متحدان همفکر خود در سراسر جهان است.
اما در این میان مدتیست که در رسانهها از اصطلاحی صحبت میشود با عنوان «پروژه 2025». این پروژه چیست و چه ارتباطی بین این پروژه و اوربانیزاسیون ایالات متحده وجود دارد؟
پروژه 2025
پروژه 2025 توسط اندیشکده راستگرای «بنیاد هریتیج» رهبری میشود، نشریه تایم آن را پروژه عملیات گذار ریاستجمهوری میداند. به اعتقاد این نشریه، این اقدام 22 میلیون دلاری سعی دارد چنین نشان دهد که به طور خاص برای ترامپ در نظر گرفته نشده است، اما خود پروژه یک محافظهکار را به عنوان فرمانده بعدی کاخ سفید میخواهد.
این پروژه که در سال 2023 منتشر شد، در برگیرنده دستورالعمل 1000 صفحه ای است که دستور کار محافظهکارانه رئیس جمهور بعدی را شرح میدهد. پروژه 2025 در وب سایت خود چنین آورده که این دستورالعمل «آخرین فرصت رئیس جمهور محافظه کار بعدی برای نجات جمهوری ما است.» و در ادامه مینویسد «با توصیههای سیاست محافظهکارانه مناسب و کارکنانی که به درستی بررسی شده و آموزش دیدهاند برای اجرای آنها، دولت خود را پس خواهیم گرفت.»
دهها سازمان محافظهکار پشت این پروژه هستند. به گزارش آسوشیتدپرس، بخشی از این طرح شامل اخراج کارمندان فدرال است که محافظه کاران معتقدند از اجرای سیاستهای جناح راست جلوگیری میکنند و گزینههای خود را جایگزین گزینههای این پروژه میکنند. این دستورالعمل «بازنگری اساسی از بالا به پایین» در وزارت دادگستری و پایان دادن به تلاشهای اداره تحقیقات فدرال (افبیآی) برای جلوگیری از انتشار اطلاعات نادرست را در دستور کار دارد. کتابچهث راهنمای پروژه 2025 میگوید که «افبیآی مطلقاً هیچ قوه ناطقه اداری در بنگاه خود ندارد».
دیگر دستورالعمل آن ممنوعیت مصرف قرصهای سقط جنین بود، قرصهایی که «بزرگترین تهدید برای کودکان متولد نشده در دنیای پسا رو» هستند. این کتابچه راهنما از سازمان غذا و دارو خواسته تا تاییدیه قرصهای ضد بارداری را پس بگیرد و مدعی شده که فرآیند تایید «سیاسی» و «غیرقانونی» است درحالی که بیش از 100 مطالعه علمی در طول دههها نشان دادهاند که میفپریستون و میزوپروستول، دو داروی سقط جنین، بیخطر هستند.
بر اساس گزارش آسوشیتدپرس این دستورالعمل که آن را دستورالعملی «آخرالزمانی» خوانده بود رئیس جمهور بعدی را تشویق میکند تا «تعادل بین خواستههای رسانهها و محدودیتهای فضایی در محوطه کاخ سفید را دوباره بررسی کند» و تاکید دارد که مطبوعات «هیچ حق قانونی» برای داشتن محلی دائمی در محل کاخ سفید ندارند.
بسیاری از منتقدان پروژه 2025 را پروژه «اقتدارگرایی» نامیدهاند. نیویورک تایمز گزارش داده است که این پروژه بر آنچه محققین حقوقی آن را تئوری اجرایی واحد مینامند، متکی است، تئوری که این ایده را رد میکند که سه شاخه جداگانه حکومتی برای کنترل و تعادل وجود دارد. در عوض، طرفداران این نظریه استدلال میکنند که اصل 2 قانون اساسی به رئیس جمهور اجازه میدهد تا قدرت کامل بر قوه مجریه داشته باشد.
فیلیپ والاک، کارشناس ارشد موسسه امریکن انترپرایز که پیش از این در مورد تفکیک قوا در ایالات متحده تحقیق میکرد، بر این باور است که: «برخی از این دیدگاهها، فقط به نوعی از خیالپردازیهای اقتدارگرا وارد میشوند که در آن رئیسجمهور در انتخابات پیروز شد، بنابراین او مسئول است، بنابراین همه باید آنچه را که او میگوید انجام دهیم و این سیستمْ دولتی نیست که ما بر اساس آن زندگی میکنیم.»
آیا ترامپ به دنبال پروژه 2025 است؟
در هفته ابتدایی ژانویه نشریه تایم گزارشی نوشت درباره اینکه آیا ترامپ به دنبال پروژه 2025 است یا نه. به نوشته تایم ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی خود به صراحت اعلام کرد که قصد ندارد پروژه 2025 بنیاد هریتیج را در دستور کار خود قرار دهد. اما تنها چند روز پس از آغاز دوره دوم ریاست جمهوری بسیاری از اقدامات اولیه ترامپ با دستور کار پروژه 2025 همسو است.
تحلیلهای نشریه تایم نشان داد که تقریبا دو سوم از فرمانهای اجرایی که ترامپ امضا کرده است، بازتابی از پیشنهادات این سند 1000 صفحهای است که از اقدامات گسترده مقرراتزدایی گرفته تا اصلاحات تهاجمی ضد مهاجرت را در بر میگیرد.
به نوشته تایم، دموکراتها در طول مبارزات انتخاباتی به ارتباط ترامپ با پروژه 2025 پی برده بودند و مدام به این موضوع اشاره داشتند که بسیاری از مشارکت کنندگان در نوشتن این دستورالعمل پیشتر برای ترامپ کار میکردند یا با مدار او در ارتباط بودند.
ترامپ مکررا گفته بود که «نمیداند چه کسی پشت این طرح محافظهکارانه است و برخی از ایدههای آن کاملا مضحک و افتضاح هستند.» اما به نظر میرسد که او پس از پیروزی در انتخابات، موضع خود را نسبت به این پروژه ملایمتر کرده و در نوامبر به نشریه تایم گفت: «من با همه چیز در پروژه 2025 مخالف نیستم، اما با برخی چیزها مخالفم.»
علیرغم تکذیبهای ترامپ در گذشته، بسیاری از افراد درگیر در تهیه پیشنویس پروژه 2025، مانند راسل ووت و برندن کار، برای کار در سمتهای برجسته در دولت او انتخاب شدهاند. ووت برای اداره دفتر مدیریت و بودجه انتخاب شد، و برندن کار برای رهبری کمیسیون ارتباطات فدرال.
سخنگوی کاخ سفید اما میگوید ترامپ «هیچ ارتباطی با پروژه ۲۰۲۵ ندارد» و او در اولین مجموعه دستورات اجرایی «به وعدههایی عمل میکند که به او دستوری قاطع از سوی مردم آمریکا داده است، یعنی ایمن کردن مرزها، احیای عقل سلیم، کاهش تورم، و آزاد کردن انرژی آمریکا [از محدودیت تولید نفت]».
برخی تحلیلگران هم بر این باورند که در حالی که بسیاری از دستورات اجرایی ترامپ شبیه پیشنهادات پروژه 2025 است، اما همه آنها به طور کامل با توصیههای این سند مطابقت ندارند. به عنوان مثال، برخی اقدامات اجرایی، مانند فشار برای اعلام وضعیت اضطراری انرژی و تلاش برای به چالش کشیدن شهروندی حق تولد، به طور مستقیم در این طرح مورد بررسی قرار نمیگیرند. اما دهها اقدام اجرایی وجود دارد که توسط دولت جدید امضا شده و منعکسکننده اهداف اصلی پروژه 2025 است، بهویژه در زمینههایی مانند اصلاحات مهاجرت، بازسازی دولت، و مقرراتزدایی.
بیل گالستون، رئیس برنامه مطالعات حکومت داری موسسه بروکینگز و مشاور سابق رئیس جمهور بیل کلینتون، میگوید: «من گمان میکنم بسیاری از اندیشکدههای لیبرال خوشحال نیستند از اینکه یک اتاق فکر محافظه کار تا این حد بر دستور کار سیاست نفوذ دارد». او میافزاید که با این حال، تأثیر اتاقهای فکر زمانی که رئیسجمهور و اکثریت جمهوریخواههان در کنگره با هم همکاری خود را بر روی قانونگذاری آغاز میکنند، ناگزیر باید کاهش یابد.
اسکای پریمن، مدیر اجرایی سازمان حقوقی ملی Democracy Forward، که اخیرا Democracy 2025 را راهاندازی کرده است، میگوید: با در نظر گرفتن برخی از عناصر طرح بنیاد هریتیج، به نظر میرسد دور دوم ترامپ با چشماندازی شکل گرفته است که قبل از بازگشت او به کاخ سفید ترسیم شده بود. پریمن میگوید: «این دستورالعملیست که قبلا دیده بودیم و میدانستیم که اجرا خواهد شد. شرم واقعی این است که ترامپ در مبارزات انتخاباتی با آمریکاییها روراست نبود. ترامپ به دنبال این نبود که آمریکاییها را متقاعد کند که این دستور کار اوست. اما طوری رفتار کرد که انگار هیچ ارتباطی با پروژه 2025 نداشت، در حالی که ما میدانیم و دیدهایم که او واقعا به دنبال تسریع این برنامه است.»
مقایسه دستورات اجرایی ترامپ با پروژه 2025
مهاجرت و امنیت مرزها
دستورات اجرایی ترامپ در مورد مهاجرت و مرزها نشان دهنده نزدیکی تقریبی این دستورات با دیدگاههای پروژه 2025 است. برای مثال، این طرح از استفاده از پرسنل نظامی فعال و نیروهای گارد ملی برای کمک به تلاشهای امنیتی مرزی، از جمله عملیات دستگیری، سخن میگوید. ترامپ هم فرمان اجرایی را امضا کرد که در آن خواستار استقرار نیروهای گارد ملی در مرز جنوبی شد.
سیاست محیط زیست و انرژی
دستورات اجرایی ترامپ در مورد مقررات زیست محیطی و سیاست انرژی نیز منعکس کننده توصیههای پروژه 2025 است، به ویژه موضعی که پروژه 2025 در برابر طرحهای تغییر اقلیم دارد مطابق با دیدگاههای برخی جمهوریخواهان است که معتقدند این طرحهای اقلیمی برای مشاغل آمریکایی مخرب هستند.
ترامپ در اولین روز دور دوم ریاست جمهوری خود، فرمان اجرایی را امضا کرد که در آن استفاده از منابع عظیم انرژی آلاسکا آزاد میشود، دستوری که انعکاسی از درخواست پروژه 2025 برای توسعه حفاری نفت و گاز در منطقه است. پروژه 2025 در مورد اکتشاف انرژی آلاسکا برای حفاظت از امنیت ملی هم بحث میکند و بر نیاز به باز کردن منابع طبیعی آن «به عنوان مقابله با علاقه رو به رشد روسیه و چین به منابع قطب جنوب» تاکید میکند. ترامپ ایالات متحده را دوباره از پیمان اقلیمی پاریس خارج کرد، دستوری که منطبق بر سفارشهای پروژه 2025 است.
اصلاحات دولتی و بازسازی بوروکراسی
یکی از اهداف اصلی پروژه 2025 تغییر شکل بوروکراسی فدرال، کاهش اندازه و نفوذ آن و توانمندسازی قوه مجریه است. ترامپ در اولین روز ریاست جمهوری خود تعدادی دستور اجرایی صادر کرد که منعکس کننده این اهداف است.
او فرمان اجرایی «برنامه F» را احیا کرد که هدف آن طبقهبندی مجدد برخی از کارمندان فدرال به عنوان منصوبان سیاسی است و عملا حذف آنها را آسانتر میکند. پروژه 2025 خواستار بازگرداندن این سیاست شده بود.
مسائل فرهنگی
ترامپ چندین تغییر سیاست اجتماعی را که بازتاب پروژه 2025 است، به ویژه در مورد مسائل مربوط به هویت جنسی و تنوع اتخاذ کرده است. یکی از اولین دستورات اجرایی ترامپ، حمایتهای دوران بایدن از افراد تراجنسیتی در ارتش را بازگرداند و ممنوعیت عضویت خدمت ترنسجندرها در ارتش را به اجرا گذاشت، دستوری که با توصیه پروژه 2025 مطابقت دارد.
روابط خارجی
دستورات اجرایی ترامپ بازگشت به رویکرد انزواگرایانه و یکجانبهگرایانهتر به سیاست خارجی است که بازتاب موضع پروژه 2025 در قبال توافقنامهها و اتحادهای بینالمللی است. او فرمان اجرایی خروج ایالات متحده از سازمان بهداشت جهانی را امضا کرد که پروژه 2025 به صراحت خواستار آن شده بود.
ترامپ علاوه بر خروج از توافق پاریس، اقداماتی را نیز برای فاصله گرفتن ایالات متحده از سایر مشارکتهای بین المللی انجام داده که مطابق با فلسفه انزواطلبی مطرح شده در پروژه 2025 است. در یکی از فرمانهای اجرایی صادر شده آمده: «هیچ کمک خارجی ایالات متحده نباید به گونهای پرداخت شود که کاملا با سیاست خارجی رئیسجمهور ایالات متحده همسو نباشد»، و در ادامه: «صنعت کمکهای خارجی و بوروکراسی با منافع آمریکا همسو نیست و در بسیاری از موارد مغایر با ارزشهای آمریکاست».
همسویی اوربان و ترامپ
ترامپ در مراسم سوگند خود نوید یک «عصر طلایی» را برای آمریکا داد. در آن سوی اقیانوس اطلس، در کشور کوچک مجارستان، ویکتور اوربان میگوید که بازگشت ترامپ آغازگر «عصر طلایی» مجارستان و نشانه «فروپاشی» لیبرال دموکراسی خواهد بود. به باور آسوشیتدپرس این همپوشانی پیامها تعجب آور نبود.
استایل اوربان، «مرد قوی» بودن است که مدتهاست الهامبخش محافظهکاران ایالات متحده بوده است، و باور بر این است که مجارستان الگوی احتمالی برای آمریکای راستگراست برای مقابله با مهاجرت، و ترویج مقررات کمتر و حذف محدودیتهای دموکراتیک که آنها آن را سخت یا ناخوشایند میدانند.
اوربان پیوند نزدیکی با ترامپ برقرار کرده و چندین بار از اقامتگاه ترامپ در فلوریدا بازدید کرده است. اوربان از تماس ترامپ با ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در مورد جنگ در اوکراین تمجید کرد. در یکی از مناظرههای سال گذشته ریاست جمهوری آمریکا، ترامپ از اوربان به عنوان «مردی قوی» تمجید کرد و گفت: «او آدم سرسختی است.»
اوربان از قدرت دولتی برای سرکوب رقبا، بازسازی قوه قضاییه و بازی در انتخابات استفاده کرد تا برکناری و حذف حزبش را بسیار دشوارتر کند. او حقوق دگرباشان، مهاجرت، رسانهها و سازمانهای مدنی را سرکوب کرده است.
تحلیلگران بر این باورند که اگرچه این دو مرد در دو نظام سیاسی متفاوت زیست دارند، اما شباهتهای قابل توجهی وجود دارد بین آنچه اوربان در مجارستان به دست آورده و برنامه و رویکرد ترامپ برای دور دوم ریاست جمهوریاش.
کیم لین شپله، استاد پرینستون که در دهه 1990 در دادگاه قانون اساسی مجارستان کار میکرد، میگوید: «در مجارستان این طرح پروژه 2025 نامیده نشد. بلکه پروژه 2010 نام میگیرد».
پس از صدور صدها فرمان اجرایی توسط ترامپ، انجمن وکلای آمریکا بیانیهای صادر کرده و هشدار دادند که بسیاری از اقدامات دولت ترامپ در تضاد با حاکمیت قانون است.
به باور تحلیلگران، تکامل اوربان به یک خودکامه به موازات تحول دیگری رخ داد: حرکت او به سمت روسیه، چین و دیگر حکومتهای استبدادی.
گزا یزنسکی، اولین وزیر خارجه مجارستان پس از سقوط سوسیالیسم به آسوشیتدپرس میگوید: اوربان متوجه شده بود که محدودیتهای یک دموکراسی غربی با تغییرات گستردهای که او میخواست ناسازگار است. بنابراین او از کشورهای خودکامه، بهویژه روسیه پوتین الگو گرفت. یزنسکی بر این باور است که هدف اوربان دنبالهروی از این دیکتاتوریها بود.
ترامپ هم سابقه طولانی در مثبتانگاری از مستبدان، به ویژه پوتین دارد، زمانی گفته بود بالاتر از سرویسهای اطلاعاتی ایالات متحده به پوتین اعتماد دارد. او تهاجم پوتین به اوکراین را نیز ستوده بود و هیچ گاه مایل نبوده که اوکراین در مذاکرات با روسیه برای پایان دادن به جنگ مشارکتی برابر داشته باشد.
زلنیی از اعضای موسس Fidesz، میگوید که اختلافات اساسی سیاسی و اقتصادی بین مجارستان و ایالات متحده، شاید چنین تقلید سیاسی جامعی را در ایالات متحده دشوار سازد. اما تغییر و تحولات رخ داده در مجارستانِ دوران اوربان باید به عنوان یک هشدار در نظر گرفته شود.
زلنیی معتقد است: «اگر خودکامگی شروع شود، مانند یک گلوله برفی ادامه خواهد داشت [و بزرگتر خواهد شد]. این چیزی نیست که بشود متوقفش کرد، این یک فرآیند است.»