نفت و آرزوهای بربادرفته
امیدوارم با دستیابی به تولید بیشتر از 5میلیون بشکه آرزوی 40سالۀ صنعت نفت در دولت دوازدهم محقق شود
در میان مدیران اقتصادی دولت های گذشته، محسن صفاییفراهانی همچنان یکی از موفقترین و خوشنامترینهاست. او که تا پیش از حضور محمود احمدینژاد در عرصۀ قدرت، همواره در تمامی دولتها حضور داشته و کارنامۀ قابل قبولی نیز از خود بر جای گذاشته است، در گفتگوی اختصاصی با «تازههای انرژی»، حلقۀ مفقوده اقتصاد ایران را مدیریت عقلانی و تخصصگرایی میداند و میگوید: «ناآشنایی بیشتر مدیران با مسائل بینالمللی، خسارتهای بزرگی به ایران وارد کرده است. در تصویب الگوی جدید قراردادهای نفتی هم با این مسئله مواجه بودیم، زیرا با تأخیر در تصویب این قراردادها زمان به ضرر ایران بهپیش میرود.» به اعتقاد قائم مقام پیشین وزارت اقتصاد و امور دارایی، وزارت نفت پس از برجام یکی از وزارتخانههایی بود که نشان داد به طور نسبی، از توانایی بالایی برخوردار است: «وزارت نفت علاوه بر احیای بازارهای ازدست رفته با سرعت مناسب، ظرفیت تولید نفت و گاز را هم سامان داد که بتواند به ظرفیت صادراتی بالای 2میلیون بشکه در 6 ماه برسد. در بازارهای بین المللی انرژی، چنین انتظاری از صنعت نفت ایران وجود نداشت.»
درحالی که عملکرد وزارت نفت در دولت یازدهم و وعده های نفتی در انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم، محورهای اصلی گفتگو با نمایندۀ پیشین تهران و عضو کمیسیون اقتصادی مجلس ششم را تشکیل می داد، او با شبیه سازی مخالفان قرارداد توسعۀ فرودگاه امام خمینی(ره) با مخالفان قراردادهای نفتی، اظهار امیدواری کرد وزارت نفت در دولت دوازدهم، بتواند قراردادهای بالادستی را با جذب سرمایه گذاران خارجی، هرچه سریعتر به سامان برساند تا با دستیابی به تولید روزانۀ بیش از 5 میلیون بشکه نفت، آرزوی 40ساله در صنعت نفت، در دولت دوم دکتر روحانی به واقعیت تبدیل شود.
درحالی که نوسان درآمدهای نفتی را می توان ازجمله از عوامل بیثباتی اقتصاد ایران برشمرد، مسئولان اقتصادی دولت یازدهم اعلام کرده اند اتکای بودجه به درآمدهای نفتی را از 45 درصد به 30 درصد کاهش داده اند. در عین حال، مخالفان دولت نیز معتقدند این وضعیت، ناشی از کاهش اجباری فروش و عواید نفتی بوده و با برنامهریزی صورت نگرفته است. این وضعیت را چگونه ارزیابی می کنید؟
نفت تا قبل از 1353، نقش مهمی در اقتصاد ایران نداشت. هرچند درآمدهای حاصل از آن کمکی برای سرمایهگذاریهای دولتهای وقت محسوب می شد، اما تعیینکننده نبود. از 1353 به بعد با تغییرات زیادی که قیمت نفت در بازارهای بین المللی پیدا کرد، درآمد حدود 2 تا 2.5 میلیارد دلاری مربوط به سال های 1348 و 1349 ایران، ناگهان به 12 میلیارد در 1353 رسید و این موضوع، تحولی بزرگ در نظام اقتصادی و بودجهریزی و شرایط توسعۀ زیرساختهای ایران به وجود آورد.
درواقع شتاب توسعه و اتکای بودجه های سنواتی کشور به نفت را مرهون شوک نفتی 1348 می دانید؟
اگر به سالهای دورتر، یعنی 1327 و 1328 که سازمان برنامه در دولت قوام تشکیل شد بازگردیم، آقای ابتهاج با جدیت این مسئله را دنبال میکرد که درآمدهای نفت، وارد منابع هزینۀ جاری دولت نشود و فقط برای هزینههای سرمایهای صرف شود، اما با افزایش چشمگیر درآمدهای نفتی در 1353، عملاً بخش زیادی از این منابع به هزینههای جاری دولتها اختصاص داده شد.
اما با پیروزی انقلاب و در سال هایی که کشور درگیر جنگ تحمیلی با عراق بود، کاهش شدید تولید نفت را تجربه کردیم.
پس از پیروزی انقلاب تا 1368، کشور درگیر جنگ و شرایط آن متفاوت بود. دوران پس از جنگ را هم اگر بررسی کنیم شرایط را در حال بهبود نمیبینیم. مرکز پژوهشهای مجلس اخیراً گزارشی منتشر کرده که در آن 30 سال اخیر را در 7 دورۀ 4 ساله، از ابتدای دولت آقای هاشمی تا دولت یازدهم بررسی کرده و با قیمت پایۀ ارزی 2010، به جمعبندی قابلتوجهی رسیده است. در وهلۀ نخست، این نتیجه حاصل شده است که میانگین درآمدهای نفتی از 1368 تا 1382 بهطور متوسط سالانه به قیمت ثابت حدود 26 میلیارد دلار بوده است. از 1383 این قیمت ناگهان افزایش پیدا میکند و در 1384 به بیش از 41 میلیارد دلار و در 1385 به 60 میلیارد دلار میرسد رکورد آن نیز متعلق به 1390 است که به 107 میلیارد دلار رسید. قیمتهایی که از آن صحبت میکنم، به قیمت ثابت است و نه قدر مطلق که در آن صورت، همۀ آنها بیشتر از رقمهای فوق خواهند بود. این مسئله نشان میدهد که در یک دوره، درآمدهای نفتی بهصورت افسانهای وارد منابع کشور شد و حجم آن بیش از کشش اقتصاد ایران بوده است.
آثار این افزایش درآمدها بر روند توسعه چه بود؟
اتفاقاً تحقیق بعدی مرکز پژوهشها نیز معطوف به بررسی اثر همین درآمدها در توسعۀ اقتصادی کشور بوده است. درواقع بررسی کردهاند که رشد و توسعه به نسبت درآمدهای نفتی، چگونه بوده است. مناسبترین آن مربوط به دورۀ ریاست جمهوری آقای هاشمی بوده که به ازای هر 4.2 میلیارد دلار درآمد نفتی، یک درصد رشد اقتصادی عاید کشور شده است. در دورۀ اول دولت آقای خاتمی، این رقم به 4.9 میلیارد دلار به ازای یک درصد رشد میرسد. اما تکاندهندهترین عدد در دورۀ 1388 تا 1391 بوده که به رقم عجیب 67 میلیارد دلار درآمد برای یک درصد رشد میرسد. این مقایسه نشان میدهد که منابع کشور چه میزان صرف هزینههای جاری و چه میزان برای واردات کالاهای مصرفی هزینه شده است. این در حالی است که کشور برای رفع بیکاری شدیداً به سرمایهگذاری نیاز داشت، اما متأسفانه این تحقیق نشان میدهد چگونه منابع ملّی از بین رفته است.
این نسبت در دولت یازدهم چه تغییری یافته است؟
هرچند این رقم در دورۀ آقای روحانی کاهش پیدا کرده، اما هنوز نتوانسته به رقمهای گذشته برسد. این نسبت در حال حاضر به 14 میلیارد دلار برای یک درصد رشد اقتصادی رسیده که هنوز هم بالاست. این روند نشان میدهد تلاش دولت یازدهم برای ممانعت از رفتارهای قبلی است اما تا رسیدن به شرایط، مناسب راهی طولانی در پیش است.
براساس اعلام مرکز پژوهشهای مجلس، مناسبترین بهره برداری از درآمدهای نفتی مربوط به دورۀ ریاست جمهوری آقای هاشمی بوده که به ازای هر 4.2 میلیارد دلار درآمد نفتی، یک درصد رشد اقتصادی عاید کشور شده است. در دورۀ اول دولت آقای خاتمی، این رقم به 4.9 میلیارد دلارمیرسد. تکاندهندهترین عدد در دورۀ 1388 تا 1391 بوده که به رقم عجیب 67 میلیارد دلار میرسد. در دولت یازدهم این رقم به 14میلیارد دلار رسیده است.
ظلم مدیران فعلی به نسل های آینده
افزایش هزینههای جاری، تشدید بیماری هلندی و از بین رفتن صنایع داخلی، ازجمله آسیبهای بزرگی بود که در دوران دولت نهم و دهم به اقتصاد ایران وارد شد. با این حساب، بازگشت به رقم 14 میلیارد دلار برای یک درصد رشد اقتصادی، نشان از عملکرد نسبتاً موفق دولت یازدهم ندارد؟
به طور قطع و یقین دولت یازدهم در مقایسه با دولت های نهم و دهم موفق بوده است. رسیدن به 14 میلیارد دلار برای دستیابی به یک درصد رشد اقتصادی، کار بزرگی است و من منکر این موفقیت نیستم، اما بررسیها نشان میدهد درآمدهای ما بیشتر از توسعه، صرف هزینههای جاری شده است. این آفتی است که در یک کشور جهان سومی وجود دارد. در حالیکه اگر منابع مالیاتی و عوارض در حدّ ی باشد که کفاف هزینههای جاری را بدهد، درآمدهای نفتی به عنوان یک سرمایۀ بین نسلی باید صرف توسعۀ زیرساختها و سرمایهگذاری جدید شود. در این صورت است که عایدی کشور و منابعی که میتوانست به توسعۀ کشور کمک کند، مضاعف میشد. در واقع مدیران فعلی کشور به نسلهای آینده ظلم میکنند و منابعی که باید برای آنها سرمایهگذاری شود را در این شرایط صرف هزینه های جاری کشور میکنند.
برخی منتقدان دولت میگویند رشد اقتصادی بالای 8 درصدی سال گذشته که ازسوی دولت اعلام شده، مقطعی و فقط به دلیل جهش در فروش نفت خام است. نظر شما در این خصوص چیست؟
براساس اعلام مراجع رسمی، رشد سال قبل 8.9 درصد بوده است. در پاسخ به این مورد باید گفت در تمام سالهای بعد از انقلاب که کشور رشد اقتصادی داشته، نفت یکی از عوامل تعیینکننده بوده است، بنابراین چنین موضوعی فقط مربوط به این دورۀ خاص نیست. ضمن اینکه باید توجه داشت شرایط لازم برای صادرات بیشتر نفت را چه دولتی توانست فراهم کند؟ در 1393 صادرات نفت به دلیل تحریم به زیر یک میلیون بشکه رسید و قیمت آن نیز شدیداً کاهش پیدا کرد، در حالیکه این دولت تلاش کرد و شرایطی را به وجود آورد که صادرات بار دیگر به 2.5 میلیون بشکه در روز نزدیک شود که حاکی از موفقیت این دولت است.
درواقع این انتقاد را وارد نمی دانید؟
نمیتوان و نباید گفت که چرا دولت این کار را انجام داده است، زیرا اصلاح این روند، وظیفۀ دولت بوده است. ایران قبل از 1389 صادراتی بیش از 2.5 میلیون بشکه داشت که بعد از آن به زیر یک میلیون بشکه رسید. دولت یازدهم تلاش کرد و وضعیتی را با برجام به وجود آورد که فروش نفت افزایش پیدا کند.
اما به هرحال این انتقاد وارد است که وضعیت توسعه و رشد اقتصادی سالانۀ کشور، همچنان به میزان تولید و بهای فروش نفت خام بستگی دارد.
بخش عمدهای از رشد اقتصادی ایران در سالهای پس از انقلاب که متأسفانه نوسانات بسیاری نیز داشته، همواره مربوط به شرایط بازارهای بینالمللی نفت بوده است. این یک واقعیت است که ایران هنوز هم صنعتی نشده است. درحالی که تولید ناخالص داخلی ایران حدود 500 میلیارد دلار است، کلّ صادرات صنعتی و غیر نفتی کشور، اگر محصولات پتروشیمی و میعانات گازی که درواقع محصولات نفتی هستند را از آن کسر کنیم، به زیر 20 میلیارد دلار در سال میرسد.
نزدیک به 40 سال است که براساس سیاستگذاریهای نامناسب، شرایط موجود به کشور تحمیلشده است و نفت، همواره شکافها را پرکرده و هرگاه هم درآمدهای نفتی کاهشیافته، این شکافها عمیق تر شده است.
نامدیران و چرخۀ معیوب توسعه نیافتگی
اما به هرحال در تمام دولت های بعد از انقلاب، همواره مطرح شده است که صدها میلیارد دلار سرمایه گذاری در زیرساخت ها و توسعۀ صنایع صورت گرفته است. این چرخۀ معیوب توسعه نیافتگی چه زمانی اصلاح می شود و آیا می توان به بهبود آن امیدوار بود؟
برای بهرهبرداری مناسب از سرمایهگذاری هنگفتی که در صنعت انجام شده است، نیاز به روابط خوب بینالمللی، مدیریت مطلوب، فنّاوری روزآمد، قیمت تمام شدۀ رقابتی و بازارمحور است که البته راه بسیار سخت و ناهمواری در پیش رو داریم.
درواقع با وجود سرمایه گذاری هنگفت، ناتوان از بهره برداری مناسب هستیم.
بنابر گزارش رسمی بانک مرکزی، از ابتدای انقلاب تاکنون بیش از 1350 میلیارد دلار فروش نفت خام داشتهایم. اگر با رعایت مواردی که به آن اشاره کردم همۀ این درآمدها به سرمایهگذاری صنعتی تبدیل شده بود، شاید امروز ایران به یکی از کشورهای پرتوان صنعتی منطقه و جهان تبدیل شده بود. ترکیه با کمتر از 50 درصد سرمایهگذاری صنعتی ما، صادرات صنعتی اش چندین برابر ایران است . بنابراین متأسفانه نتوانسته ایم از ماشینآلات انبوه خریداری شده به دلیل سوء مدیریت و فقدان بینش صحیح، استفادۀ مطلوب را ببریم.
درواقع علت توسعه نیافتگی را ضعف مدیریت کلان کشور می دانید؟
بله این ضعف هم عمدتاً به نظام مدیریتی کشور باز میگردد که نظم و پیوستگی سیاست گذاری ندارد. نظام مدیریت کشور در تعامل با دنیا، پذیرش و تبادل فنّاوری و ایجاد بازارهای صنعتی برای کشور در سال های گذشته عملکرد خوبی نداشته است. این یک واقعیت تلخ است که در اقتصاد ایران باید به آن توجه ویژه کرد.
این مسئله صرفاً به دولت ها مربوط می شود یا تمام حاکمیت که دولت بخشی از آن به شمار می رود باید درگیر چنین موضوعی شود؟
این مسئله را نمیتوان صرفاً به گردن یک دولت انداخت، زیرا چنین وضعیتی ناشی از رخدادهای یک دورۀ طولانیمدت است. نزدیک به 40 سال است که براساس سیاستگذاریهای نامناسب، شرایط موجود به کشور تحمیلشده است و نفت، همواره شکافها را پرکرده و هرگاه هم درآمدهای نفتی کاهشیافته، این شکافها عمیق تر شده است.
یعنی با شرایط موجود، این چرخۀ معیوب، همواره تکرار خواهد شد؟
متأسفانه تعیینکنندگی نفت در روند توسعه، همواره باقی خواهد ماند، مگر اینکه به سمتی برویم تا درآمدهای نفتی از سبد هزینههای جاری دولت خارج شود و صرفاً آن را در سبد هزینه های توسعهای ببینیم. اگر این اتفاق رخ دهد، یعنی مدیریت عقلایی شده است. در آن صورت خاطرجمع باشید که صادرات صنعتی ما جایگاه ویژهای در منطقه و جهان پیدا خواهد کرد و حتی میتواند جایگزین درآمدهای نفت نیز شود.
استراتژی توسعه نداریم!
باتوجه به شرایط اقتصادی و سیاسی کشور، به نظر شما این اصلاحات چه زمانی محقق میشود و میتوان نفت را از سبد هزینههای جاری خارج کرد؟
باتوجه به روند موجود، اصلاً مشخص نیست. هنوز در سیاستهای جاری کشور برای تعامل با دنیا، حضور در زنجیرههای تولید جهانی و کسب بازارهای مطمئن، هیچ حرکت هماهنگ و یکپارچه ای که برآیند مطلوبی داشته باشد، شروع نشده است. عمدۀ صادرات ایران به چند کشور عراق، افغانستان، بخشی از حوزۀ خلیجفارس، چین و هند محدود میشود. یعنی هنوز نتوانستهایم کالای مطلوبی تولید کنیم که در اروپا، خریدار دائمی داشته باشد. این موارد، ضعفهای بزرگی هستند که در کشور وجود دارند.
اصلی ترین عوامل این ضعف ها را چه می دانید؟
بدون تعارف باید گفت که عامل اصلی، فقدان استراتژی اقتصادی میانمدت و بلندمدت است. کشوری که برای خود استراتژی اقتصادی تعیین نکرده ا نقشۀ راه برای برونرفت از این نابسامانی شدید. 5 برنامه بعد از انقلاب حدود 500 هزار میلیارد تومان پروژۀ نیمهکاره روی دست کشور و مردم گذاشته است. آیا عمق این درد برای کسی مشخص است؟
برخی نظریهپردازان معتقدند در کشورهایی که منابع طبیعی سرشاری دارند، تحت تأثیر هیجان ناشی از افزایش ناگهانی درآمدها و نفرین منابع، برنامههایی نوشته میشود که اغلب بلندپروازانه و غیرقابل تحقق است. به نظر شما در برنامهریزیهای ایران هم این مسئله تأثیرگذار بوده است؟
خیر. من تصور میکنم کشورهایی که مدیریت غیرعقلانی و ناکارآمد بر آنها حاکم است، دچار چنین مسائلی میشوند. برای مثال، نروژ درآمد نفتی بسیار بالایی دارد که بیش از سایر درآمدهای این کشور است، اما با چنین مشکلاتی روبهرو نمیشود. در حال حاضر امریکا بزرگترین تولیدکنندۀ نفت جهان است. آیا به دلیل اینکه بزرگترین تولیدکننده نفت جهان است، چنین مشکلاتی را در اقتصاد این کشور میبینید؟ بنابراین چنین مسائلی به عقلانیت و توانایی مدیریت در کشورها بازمیگردد که چگونه از منابع خود، بهترین بهره را میبرند و برنامهریزی بلندمدت و میانمدت انجام میدهند. آنها با ایجاد فضای رقابتی سالم و فرصتهای یکسان برای فعالان اقتصادی و کارآفرینان در کنار سیاستهای توزیعی بهینه، جلو بزرگ شدن دولت را گرفته و امکان رشد و توسعه برای کشور را فراهم میآورند.
مخالفت های اخیر با قرارداد توتال، شبیه مخالفت ها با توسعۀ فرودگاه امامخمینی(ره) است که با مخالفت شدید مجلس هفتم مواجه شد و حتی وزیر وقت راه و ترابری را نیز استیضاح کردند. امروز میبینید که دولت آقای خاتمی تمام شد، دولتهای نهم و دهم و یازدهم هم به اتمام رسیدند و منتظر رأی اعتماد کابینۀ دولت دوازدهم هستیم، اما توسعۀ فرودگاه امام هنوز عملی نشده است.
شعار، شعار و باز هم شعار
آقای مهندس! یکی از انتقادهای مهم به دولت یازدهم در جریان رقابت های انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، تلاش برای افزایش خامفروشی نفت بود. حتی از سوی برخی از کاندیداها راهحلهایی مانند توسعۀ صنایع پتروشیمی در استان ها هم مطرح شد. شما این انتقاد را چقدر صحیح میدانید و برای کاهش خامفروشی، چه پیشنهادهایی ارائه می دهید؟
افرادی که شما به آنها اشاره کردید، ابتدا باید بگویند که ایجاد پتروشیمی در هر استان براساس کدام مطالعات آمایش سرزمینی پیشنهاد شده است؟ محل تولید خوراک پتروشیمیها، پالایشگاهها و مناطق نفتخیز ایران است و محصولات پتروشیمی هم عمدتاً باید محصولات صادراتی باشد که دسترسی به بنادر از پارامترهای اصلی تعیینکنندۀ محل تولید است. واحدهای پتروشیمی باید در نزدیک محل تولید و تأمین خوراک ایجاد شود و امکان صادرات آن را هم در نظر بگیرند. اگر زنجیرۀ محصولات پتروشیمی را در ایران بهصورت کامل ببینید، این صنعت میتواند در جهان نقش تعیینکنندهای در این زمینه برای ایران بازی کند. اما اینکه خامفروشی این دولت را مبنا بگیریم، متأسفانه پیش از آنکه بحث منطقی باشد، بحثی سیاسی است. اگر سخنرانیهای ابتدای انقلاب را هم از آرشیوها بیرون بکشید، میبینید که این بحث از 1357 بهطور جدی در سخنرانیها مطرح بوده و گفته میشد رژیم شاه، فقط خامفروشی میکند و اگر حاکمیت به دست ما بیفتد، خامفروشی را تعطیل خواهیم کرد! در این 4 دهه که حاکمیت دست ما افتاد، آیا خامفروشی نکردیم؟ آن سالی که خامفروشی اتفاق نیفتاده چه زمانی بوده است؟ ما در 38 سال گذشته هرچه توانستیم تولید کنیم، سعی کردهایم صادر کنیم. چه زمانی بوده که تولید را مهار کرده و آن را صادر نکردهایم؟ اگر در دورهای این اتفاق رخ داده است، آنگاه میتوانیم از دولت روحانی نیز ایراد بگیریم که چرا تولید را مهار نکردهاید و جلو صادرات نفت خام را نگرفتهاید. در حال حاضر هم اگر بتوانند میزان تولید نفت را به 5 میلیون بشکه برسانند باز هم فشار میآورند که بیشتر صادر شود. بنابراین این سخنان چیزی بیش از شعار نیست.
حالا که امکان تولید محصولات میانی و نهایی با ارزش افزودۀ بالاتر را نداریم، آیا اینکه بتوانیم نفت خام بیشتری بفروشیم، لزوماً راهکار نامناسبی است؟ اگر افزایش فروش نفت خام با درآمدهای بیشتر برای سرعت بخشیدن به زیرساخت های مورد نیاز توسعۀ صنعتی همراه باشد، باز هم از نظر اقتصادی توجیه ندارد؟
همۀ اینها بستگی به این دارد که کشور، منابع حاصل از صادرات نفت خود را صرف سرمایهگذاری بهینه کند یا خیر! اگرچه بعد از انقلاب در برخی دورهها با منابع ارزی حاصل از نفت، سرمایهگذاریهای صنعتی انجام شده است، اما بسیاری از آنها فاقد توجیه اقتصادی بوده و عمدتاً به دلیل اختلاف قیمت ارز، فقط صرف خرید ماشینآلات بسیاری شده است. در بعضی از صنایع، حتی بیش از نیاز منطقه در ایران سرمایهگذاری شده که برای آنها هیچ بازاری هم متصور نیست.
چه صنایعی؟
سیمان، کاشی سرامیک، ماکارونی، فرش ماشینی و بسیاری از موارد دیگر. این روش سرمایهگذاری نه به روند کنونی توسعه کمکی می کند و نه برای نسل های آینده. در دورۀ آقای احمدینژاد هم عمدتاً منابع صرف هزینههای جاری شد. اینکه چگونه از منابع حاصل صادرات نفت خام استفاده کنیم و سرمایهگذاری مناسب انجام شود، باید مورد توجه ارکان حاکمیت باشد. درصورت سیاستگذاری منطقی و عقلانی و استفاده از شرکای خارجی با نگاه به منافع ملّی، مسلماً فروش نفت خام و حتی افزایش آن توجیه اقتصادی خواهد داشت.