هنگام بحران، تسویه حساب سیاسی نمیکنند!
متاسفانه درپی بلایای طبیعی که در کشور رخ داده است برخی از گروههای سیاسی برای حذف رقیب، از این ماجرا نیز استفاده می کنند و در حالیکه نیاز به وفاق ملی جهت برطرف کردن نقصانها میباشد؛ اما متاسفانه برعکس آن را شاهدیم که این در هیچ جای دنیا اتفاق نمیافتد.
دکتر نادر هوشمندیار ، استاد دانشگاه، در روزنامه آرمان امروز نوشت:
شاید بیراه نباشد که در همین ابتدای سخن تاکید شود روزهایی را در ایران بزرگ و عزیز سپری میکنیم که بیش از هر زمان دیگری مشکلات داخلی و خارجی، حجم عظیمی از گرفتاریها را به وجود آوردهاند و به رغم وجود این همه مشکل و معضلات ، بسیاری از ما همچنان بر طبلی میکوبیم که هیچ امید و چراغی روشن را رو به فردا نگشوده است. به نظر نگارنده در کمتر جایی از جهان، گروههای مرجع در یک کشور درست در برزخ سختیها و موانع ریز و درشتی که بر سر راه توسعه شکل میگیرند، تا به این حد به خود و منافع خود و خواستههای ایدئولوژیک- سیاسی خود میپردازند.
این اتفاق اگر رخ دهد حتما عجیبترین و حیرتانگیزترین واقعهای است که میتوانسته شکل بگیرد و در تاریخ خود را به عنوان یک تجربه تلخ به رخ بکشد. البته به هیچ عنوان قصد منفی دیدن و یا پردازش منفی جهت گیریها و کنشها و واکنشهای گروههای مختلف سیاسی در میان نیست، بلکه در این مجال کوتاه قصد بر آن است تا از واقعیتی ناخوشایند سخن گفته شود که به یقین سنگی در راه توسعه همه جانبه کشور است. اگر خوب دقت کنیم به وضوح مشخص است سرزمین ما در یکی از گذرگاههای سخت تاریخی قرار گرفته است. به کلامی سادهتر ما از یک سو در کوران گرفتاریهای داخلی حضور داریم که میراث ۸سال ناکارآمدی در جامعهشناسی حوزه سیاستگذاری عمومی و اجرای فرامین توسعه است و از سوی دیگر در مسیر هجمهها و نامروتیهای برخی کشورهای جهان ایستادهایم که این روزها رئیسجمهوری مجنون وتازه کار آمریکا نیز بر این همه نامروتی با قدرت میدمد. درواقع شرایطی را تجربه میکنیم که بدون تعارف دست کمی از سختترین ریاضتهای توسعهای ندارد.
عرصه سیاست بینالملل که میتواند پالایش کننده ارگانیزم فعالیتهای بزرگ اقتصادی باشد، برای ما به یک آوردگاه تبدیل شده است و در نقطه مقابل، دادهها و پتانسیلهای داخلی نیز بعد از تجربه کردن ناکارآمدیهای وسیع که به آن اشاره شد، فاقد توانمندی لازم برای شکل دهی به یک توسعه مولد و افزایش سطح رفاه عمومی است. از منظری دیگر همزمان با ایجاد بن بستهای تحمیلی در عرصه سیاست بینالملل، ما به دلیل عدم استفاده از عقلانیت توسعهمند، مصرفیترین دوران تاریخی را نیز تجربه میکنیم. در این شرایط حتما اجماع اندیشهها، عقلانیت ابزاری و باورها به این نتیجه میرسد که باید با یک اتحاد، همراهی و همپوشانی ملی برترین راهبردها برای خروج از بن بست مشکلات داخلی و انسداد تحمیلی خارجی تدوین و اجرا شود.
اما آیا توانستهایم چنین اجماعی را برای خود به وجود آوریم؟ پاسخ این پرسش را همه فعالان سیاسی و اجتماعی به خوبی میدانند. تصویری که از نحوه تعامل عمومی وجود دارد آنقدر ناامیدکننده است که نمیشود با قاطعیت گفت که به زودی میتوانیم محصولی مفید را از توسعه برای نسلهای آینده شکل بدهیم و به وجود آوریم. عرصه سیاست ما شبیه میدان تاخت و تازی شده است که در آن هر کسی با تمام نیرو تلاش میکند حریف را حذف کند تا زودتر به مقصد نهایی و خط پیروزی برسد. اگر تجربه تاریخی بشر میگوید که در شرایطی مشابه آنچه در ایران امروز میگذرد، باید همه دل به هم بدهند و یکصدا ساخت توسعه و آشتی ملی را تکامل ببخشند، ما درست در جهت عکس آن حرکت میکنیم. درواقع بخشی از گروههای سیاسی در این وانفسا نه تنها صلح و همزیستی مسالمتآمیز با رقبای سیاسی خود را برای هدف مشترکی به نام دستیابی به توسعه ملی بر نمی تابند، بلکه هر روز بیشتر از روز قبل به دنبال حذف رقبای خود برای حضوری کاملتر در حوزههای مدیریت کلان هستند و این میتواند اتفاقی پرخطر برای فردای سرزمینی باشد که متعلق به همه ما و فرزندان همه ماست.
اندیشه و نگاهی جز این به طور قطع هشدار و بحرانی بزرگ محسوب میشود. تعامل گروههای سیاسی شبنشینی و یا بزمی برای تفریح و شادی نیست، بلکه نسخهای اورژانسی برای عبور از موانع سخت و جانکاه خارجی و داخلی است که حیات توسعه را برای امروز ما و صد در صد برای نسلهای آینده با افت و کاستیهای فلج کننده همراه کرده است. پس لطفا سعی کنید یک بار هم که شده بدون منفعتهای سیاسی و ایدئولوژیک آن را ارزیابی کنید تا از فرصتهای سیاستگذاری عمومی استفاده کنیم. آیا میشود؟