آقای ساری! روزی که بودجه مقابله با ریزگردها حذف شد کجا بودی؟
آقای ساری آیا میدانید در تاریخ ۲۶بهمن۱۳۹۳ چه اتفاق در مجلس روی داد؟ همان روزهایی که ۶۰میلیاردتومان بودجه مقابله با ریزگردها را حذف کردند.
به گزارش «انرژی امروز»، پایگاه خبری تحلیلی «کلید ملی» نوشت:
نماینده محترم مردم اهواز، باوی،حمیدیه و کارون در مجلس شورای اسلامی؛میدانید در روز ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ چه اتفاقی روی داد؟
اگر خاطرتان نیست برایتان ماجرای آن روز که در اخبار آن روز متفاوت و متمایز شد را مرور خواهم کرد. در بیست و ششم بهمن ۱۳۹۳ نمایندگان خوزستان در مجلس نهم همه ماسک بر صورت گذاشتند و جلوی رییس مجلس ایستادند و شعار دادند. حاصل این کار مجموعه عکسی شد که یک فریم از آن را در ادامه میبینید.
اما به جز این نمایش دستاورد نمایندگان خوزستان در مجلس نهم برای مقابله با ریزگردچه بود؟ آیا آنها به دولت کمک کردند تا این مشکل را حل و فصل کند؟ مگر نه این است که نمایندگان مجلس شورای اسلامی توصیه شدهاند که ریلگذار قطار دولت باشند؟
آنچه در سال ۱۳۹۳ روی داد و نمایندگان مردم خوزستان در مجلس نهم در برابر آن سکوت کردند و اجازه دادند نمایندگان تندروی اصولگرا نقشههایشان را به قیمت فشار بر مردم خوزستان پیاده کنند حذف بودجه از مقابله با ریزگردها بود.
آقای ساری ؛
آنچه نمایندگان خوزستان در ۲۶بهمن ۱۳۹۳ انجام دادند فقط یک نمایش بود که چند فریم عکس از آن منتشر شد و یکی دو روزی هم این عکسها در صدر اخبار بود و بعد ما ماندیم و مردم خوزستان و ریزگردهایی که هنوز هستند!
آن سال به هنگام رسیدگی به لایحه بودجه ۱۳۹۴ نمایندگان تندرو، دولت را متهم کردند که از طریق بودجه ان.جی.اوها میخواهد کار سیاسی بکند. ۶۰میلیاردتومان بودجه توان افزایی جوانان محلی در مقابله با مشکلات محیط زیستی از جمله ریزگردها از بودجه سازمان حفاظت محیط زیست حذف شد. همان سازمانی که شما همه فریادهایتان را روز ۵اسفند ۱۳۹۵ بر سر رییسش آوار کردید.
البته شما مهندسید؛ مهندس برق. ولی امیدوارم از علومانسانی و مفاهیم آن نیز آگاه باشید. مسائلی از جنس آنچه رشته علومانسانی ارزیابیمی کند. مسایلی که ممکن است دوباره تجربه مهاجرت ، همان تجربهای که شما به هنگام جنگ تحمیلی تجربه کردید به واسطه تغییرات اقلیمی و خشکشالی و غیرقابل سکونت شدن خوزستان را دوباره به مردم ما تحمیل کند.
در مفاهیم علوم انسانی و همینطور «محیط زیست» مقولهای به نام «تابآوری» مطرح است. تابآوری اجتماعی در برابر چنین مشکلاتی یکی از همان مولفههایی است که اگر آن سال نمایندگان خوزستان در برابر حذف بودجهاش سکوت نکرده بودند امسال آقای استاندار خوزستان خبر از مهاجرت سالانه ۳هزار نیروی نخبه از خوزستان نمیداد.
آقای ساری؛
این یادداشت را به دو دلیل خطاب به شخص شما نوشتم؛ هردوی ما زاده خوزستانیم و هم سن و سال. هردو در جنگ تحمیلی بزرگ شدیم و هردو خوب میدانیم «جنگ» و «پس از جنگ» با زادگاه ما چه کرد. پس بگذارید به لطف همان گرمی و حرارت خوزستان و جوش و خروشی که از روزهای پرآب کارون به ارث بردهایم از شما خواهش کنم با فریاد زدن «قهرمان» نشوید؛ شاید امروز درد کهنه و عمیقی که خوزستان و خوزستانی را به هم پیچیده پر از فریادهایی شده که شنیده نشده اما به هر قیمتی قهرمان نشوید.
آنچه در انتخابات دوره دهم مجلس شورای اسلامی توسط مردم ایران به نمایش گذاشته شد پیامی شفاف و روشن داشت؛ دوری از تندروی و حرکت به سوی تعقل و تدبیر.
دوره حرکتهای نمایشی نظیر آنچه در ۲۶بهمن۱۳۹۳ در صحن علنی مجلس شورای اسلامی توسط نمایندگان خوزستان رقم خورد سپری شدهاست. مردم خوزستان به شما به عنوان کسی که به فهرست «امید» پایبندید رأی دادند.
آقای ساری؛
من هم میدانم که نفس مردم خوزستان از شدت ریزگردها به شماره افتاده، خوب میدانم، زیرا خواهرم هر دوماه یکبار برای درمان به تهران میآید و با وجود درخواست فوری و پزشکی برای انتقالی هنوز نتوانسته از اهواز خارج شود . اما شاید من و شما به سبب اجبار ناشی از صغرسنی نتوانستیم در جبهههای جنگ تحمیلی باشیم ولی فرزند دفاع مقدسیم. ما هرآنچه نیاموخته باشیم «دفاع» را خوب آموختیم. و دفاع چیزی نیست جز میوه صبوری و تدبیر.
آقای ساری؛
سالهاست که خوزستان از نبود عقل و تدبیردر مدیریت زخمی است. شاید هم فرصت ادامه تحصیل و کار در تهران، رشت و شیراز فرصت مراجعه به زادگاهتان را گرفته بود آن سالهایی که در دولت نهم کلنگ خشک کردن تالاب هورالعظیم زده شد. آن زمان شخص دیگری رئیس سازمان حفاظت محیط زیست بود و شخص دیگری وزیر نفت. آن زمان مثل آقای زنگنه فکر نمیکردند که حاضر باشند برای حفاری از تجهیزات دریایی در هورالعظیم استفاده کنند و سادهترین و ارزانترین راه را انتخاب کردند؛ تالاب را خشک کردند. همان سالهایی که قیمت نفت بالا بود و درآمدهای نفتی ایران سر به فلک کشیده بود.
آقای ساری؛
سال ۷۹ وقتی برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی در دانشگاه امیرکبیر پذیرفته شده بودید را خاطرتان هست. تابستان همان سال در آبادان و خرمشهر بر سر نبود آب سالم و بهداشتی برای شرب، ناآرامیهایی به وجود آمد. همان وقت خبرنگار ایرنا در اهواز بودم. همان وقت آقای مقیمی استاندار گفت: «میدانید مردم و جوانان چه شعارهایی میدادند؟ میگفتند ما آب میخواهیم ما نان میخواهیم ». قسمت سوم شعارشان هم متوجه تقاضایشان برای ازدواج بود.
این زخم بر پیکره زادگاه ما عمیقتر از آن است که با فریاد بر خانم ابتکار مرهمی بیابد. این یعنی نقش وزارتخانههای کشور، نیرو، جهادکشاورزی و نفت را نادیده گرفتهایم. همان سال قرار شد از شوشتر آب را به آبادان و خرمشهر پمپاژ کنند. اما از سال ۱۳۷۹ تا الان هنوز طعم آب خرمشهر تا طعم آن آبی که زمانی خرمشهر را «عروس خلیجفارس» مینامیدند فاصله بسیار دارد.
آقای ساری خاطرتان هست آقای احمدینژاد خطاب به مردم خرمشهر چه گفت؟ خاطرتان هست گفت اگر آب مردم خرمشهر و آبادان تأمین نشود آقای فتاح( وزیر وقت نیرو) را درون لوله میکنیم؟
میدانم هیچکس در تمام این سالها به کودکی از دست رفته من و شما، به نوجوانی سوخته من و شما در سیاستهای دوره تعدیل و بازسازی توجهی نکرد. میدانم سینهامان پر از فریاد است از آن روزهایی که در خوزستان امکاناتی نبود و ما در نبود امکانات بزرگ شدیم. اما برای آنکه خوزستان و ایران آباد باشد نه حرکت نمایشی نظیر آنچه در ۲۶بهمن۱۳۹۳ در مجلس روی داد نیاز داریم و نه آنکه در برابر بیتدبیریها سکوت کنیم. زمانه، زمانه تعقل و تدبیر است. راه درست را باید یافت ولو آنکه صبوری و تحمل بیشتری بطلبد.