جهاد به سبک رستم قاسمی
مهتاب قلیزاده در شماره امروز روزنامه شرق نوشت: هر یک روز که به انتخابات بعدی ریاست جمهوری نزدیک میشویم، فرد تازهای انتقادهای جدیدی به دولت و عملکردش مطرح میکند. این ها همانهایی هستند که سودای ریاستجمهوری را در سر میپرورانند و به هر قیمتی دولت را به باد انتقاد میگیرند.
برخی از این منتقدان امروز، مدیران دولت سابقاند که حالا میخواهند مانند رئیس سابقشان، قدم در راه ریاست دولت بگذارند. قصه اینجاست که بررسی عملکرد همین منتقدان امروز در دوره مدیریتشان، واقعیتهای دیگری را هویدا میکند. «سردار» رستم قاسمی از همین منتقدان امروز است؛ او که روزگاری در دوره محمود احمدینژاد بر کرسی وزارت نفت تکیه زده بود، حالا قرار است از سوی جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی (جمنا) برای تصاحب صندلی ریاست قوه مجریه کاندیدا شود.
قاسمی چه گفت؟
حالا سردار سپاهی هم به خیل منتقدان در جدال انتخابات پیشرو پیوسته است. آنطور که «ایلنا» گزارش داده است، او گفته: برای مذاکره با مدیر توتال به فرانسه رفته بودم؛ اما گفتند با کمتر از رئیسجمهوری مذاکره نمیکنند. چیزی نگذشت که برای مذاکره نماینده فرستادند. این یعنی ما میتوانیم.
قاسمی در مجمع عمومی نیروهای انقلاب گفت: در کشوری زندگی میکنیم که قدرت نخست منطقه و امنترین کشور دنیاست؛ اما در این کشور همسر جانباز خودسوزی میکند، گورخواب داریم و مشکلات فراوانی وجود دارد. او افزوده است: آمارهایی که در راستای کار به مردم ارائه میشود، خجالتآور است و تورم و رکود در جامعه وجود دارد. فرصت سعی و خطا نداریم. سخنرانی مسئلهای را حل نمیکند. هر کجا جهادی عمل کردیم، موفق شدیم. قاسمی با بیان اینکه تحریمها از دوران «ما میتوانیم» است، گفت: پیشرفتها در صنعت نفت هم از نمونه ما میتوانیم است و در آن دوران کسی باور نداشت طرحهای ملی از دستاوردهای ما باشد. او تاکید کرد: دشمنان در دوره تحریم همه ابزارهای لازم را برای فروپاشی اقتصادی به کار گرفتند و این ظلم به مردم ایران بود. درحالیکه منتظر شکست اقتصادی ایران بودند، چه شد که اعلام کردند تحریمها اثر نکرد. صنعت نفت وابستگی شدیدی داشت و همه منتظر تعطیلی آن بودند؛ اما به لطف خدا بهجای فروپاشی به خودکفایی و غنیسازی رسیدیم. آن زمان دشمن خواستار مذاکره بود؛ اما بعدها برخی عجله کردند. یکی از نامزدهای «جمنا» برای انتخابات ریاستجمهوری گفت: اقتصاد ایران باید از منابعمحوری به دانشمحوری تبدیل شود و این شدنی است. اگر روند فعلی ادامه یابد، حرف دشمنان اثبات میشود که دین و دینداری نمیتواند موجب اداره کشور شود و این ظلم به دین است. همه در اینکه کشور با مشکل مواجه است، متفقالقول هستیم و به برنامه اقتصادی قدرتمند نیازمندیم. به گفته او بسیاری از برنامهها مبتنی بر مسائل داخلی نیست و راهحل رفع مشکلات، ایجاد اقتصاد قدرتمند و بهکارگیری نیروی باتجربه است: امروز شرایط کشور نباید اینگونه باشد و ما پاسخی به مردم نداریم. ما نیاز به تغییرات بنیادی داریم. ما لوکوموتیو را به دست لوکوموتیوران ندادهایم. تیغ جراحی اگر دست متخصص بیهوشی باشد، بیمار به هوش نمیآید.
قاسمی در وزارت
زمانی که تلاش وزارت نفت (زمان مسعود میرکاظمی در دوره احمدینژاد) برای افزایش تولید نفت و گسترش ظرفیت به شکست انجامید (موضوعی که ناشی از کنارگذاشتن مدیران باسابقه بود و این عملکرد ضعیف موجب انتقادات جدی از مجلس شد)، احمدینژاد بهجای میرکاظمی یکی از مدیران ارشد سپاه پاسداران به نام رستم قاسمی را منصوب کرد. این واقعیت که میرکاظمی و قاسمی پیشینه سپاهی داشتند، تصادفی نبود؛ احمدینژاد صدها نفر از نیروهای دولت خود را از سپاه آورد و نقش مهمی در گسترش فعالیتهای اقتصادی سپاه پاسداران بازی کرد. انتصاب قاسمی به وزارت نفت همچنین با دور جدید تحریمهای نفتی و مالی وضعشده از سوی آمریکا و جامعه بینالمللی مصادف شد که صادرات نفت خام و فراوردههای نفت و گاز ایران را هدف گرفته بود. این تحریمهای شدید، نقش سپاه و شرکتهای اقتصادی آن را در تولید و بازاریابی نفت گسترش داد. بنگاههای مهندسی وابسته به سپاه پا پیش گذاشتند تا تولید را حفظ کنند و پروژههای توسعهای را که بنگاههای بینالمللی به واسطه تحریمها رها کرده بودند، ادامه دهند. در همین زمان، سپاه پاسداران در فروش نفت و واردات تجهیزات و قطعات تحریمی برای صنعت نفت و گاز کشور به شرکت نفت کمک کرد. وزارت نفت به روابط غیررسمی و تاجران خصوصی مورد اعتماد برای انجام معاملات بینالمللی از جانب دولت متکی بود. پنهانکاری و نبود شفافیت چارهناپذیر در عملیات این واسطههای نفتی باعث ایجاد فرصتهای بسیاری برای بینظمیهای مالی شد و این سواستفادههای مالی هرازگاهی در مجلس و در رسانههای داخلی افشا میشد. این افشاگریها در سال آخر ریاستجمهوری احمدینژاد و زمانی بسیار بیشتر شد که او اعتماد و پشتیبانی مقام معظم رهبری را از دست داد. احمدینژاد نفوذ اقتصادی و مدیریتی سپاه را در صنعت نفت و گاز تسهیل کرد که با انتصاب رستم قاسمی به عنوان وزیر نفت در سال ٢٠١٢، به اوج خود رسید. او مبالغ هنگفتی را به سمت اجرائیکردن یارانههای نقدی هدایت کرد و در بستر اصلاحات یارانهای جامع او در دسامبر ٢٠٠٩، منابع مالی وزارت نفت کاهش یافت. سرانجام در این دوره خصوصیسازی صنایع پاییندستی دولتی (پالایشگاهها و واحدهای پتروشیمی) شتاب گرفت؛ اما این فرایند ماهیت شفافی نداشت و در بیشتر موارد به پارتیبازی و رفیقبازی آلوده بود.
عملکرد سردار از نمایی نزدیکتر
«متاسفانه رئیسجمهورشدن احمدینژاد بسیاری را به این باور رسانده که میتوانند رئیسجمهوری شوند؛ اینچنین است که پیمانکار شرکت نفت، معلم مدرسه، نماینده مجلس و مدیران ناموفق خودروسازی هم هوس ریاست کردهاند و چون کارنامهای برای ارائه ندارند، پریشانگویی میکنند و با سخنان شعاری و لفاظی، دستاوردهای دولت در نجات کشور را زیر سوال میبرند». این را سیدحمید حسینی، عضو هیئتمدیره اتحادیه صادرکنندگان فراوردههای نفت، گاز و پتروشیمی به «شرق» میگوید. او در واکاوی آنچه در دوره رستم قاسمی بر وزارتخانه مهم ایران گذشته است، توضیح میدهد: «ایشان که مدعی خودکفایی در نفت شده بگویند در دوره ایشان در کدام بخش خودکفا شدهایم؟ آیا به جز کپیکردن نقشههای پیشین، تیم آنها توانست هیچ نوآوری دیگری در صنایع نفت داشته باشد؟ آیا توانستند یکی از فازهای پارس جنوبی را طراحی پایه یا تفصیلی کنند؟». عضو هیئتمدیره اتحادیه صادرکنندگان فراوردههای نفت، گاز و پتروشیمی ادامه میدهد: در دوره احمدینژاد پروژه فاز ١۵ و ١۶ در سال ١٣٨٣ از دولت اصلاحات تحویل گرفته شد و در مدت بیش از ١٠ سال و با هزینهای معادل دو برابر شرکتهای خارجی تحویل داده شد. در دوران وزارت نفت دولتهای نهم و دهم که بخشی هم محصول فرایند زمان آقای قاسمی است، نتوانستند پروژهها را حتی یک دلار هم تامین مالی کنند و بزرگترین اشتباه را در همراهی با عربستان در حذف سهمیهبندی از اوپک و پذیرش سقف ٣٠ میلیون بشکه انجام دادند. جالب است که آقای قاسمی نقش اصلی را در فروش نفت و میعانات به بابک زنجانی داشته و فقط به آن اکتفا نکرده است. او منابع شرکت نفت را هم به ایشان سپرده و اکنون عملکرد دولت را شرمآور میداند؟» به گفته حسینی، خوب است که آقای قاسمی و دوستانش به مدیریت در ردههای شرکتی ادامه دهند و از این راه به مردم کمک کنند و عرصه ریاستجمهوری را به شایستگان و راستگویان واگذار کنند. حسینی تاکید کرد: یادمان نرود که جریان دکلهای نفتی در دوره مدیریت مدیر منصوب ایشان رخ داد و در دوره وزارت آقای قاسمی بود که با واردات ۶٠ هزار تن ورق و لوله گازی، همه واحدهای تولیدی کشور به روز سیاه نشستند؛ هنوز یارد شرکت تاسیسات دریایی در خرمشهر محل انبار هزاران تن از این لولههای گازی و نفتی است.
وزرای نفت احمدینژاد، مجری تحریمها
علی شمساردکانی، رئیس کمیسیون انرژی اتاق تهران است. او در بررسی فعالیتهای نفتی دوره رستم قاسمی میگوید: واقعیت این است که باید آقای قاسمی را در کنار دیگر همکارانش در دوره محمود احمدینژاد دید. در آن دوره وزارت نفت ایران چندین وزیر به خود دید و یکایک آنها به دنبال این بودند که اموال کشور را به یغما ببرند؛ از وزیر اول گرفته تا وزیر آخر؛ همهشان میخواستند اموال کشور را بالا بکشند.
شمساردکانی ادامه میدهد: اگر نه، چگونه ممکن است اموال وزارت نفت را که مهمترین سرمایه بیننسلی ایران است، به فردی بسپارند که افتخارش این است که در بانک مرکزی راننده بوده؟ بعد هم استدلال کنند که میخواستهاند خصوصیسازی کنند؛ یعنی همه این کشور از بخش خصوصی خالی شده بود و یک بابک زنجانی مانده بود؟ فردی که کوچکترین سواد و دانشی از نفت ندارد. شما همین حالا از او بپرسید با یک لیتر گازوئیل، چند کیلوواتساعت برق تولید میشود؟ بهخدا که نمیتواند پاسخ دهد.
شمساردکانی ادامه میدهد: از سوی دیگر مشکلی که ایران در ۶٠ سال گذشته داشته است، در دوره احمدینژاد به اوج رسید؛ ایران به اندازه کافی از پول نفت در خود نفت سرمایهگذاری نمیکند؛ اما این موضوع در دولتهای نهم و دهم به بحران تبدیل شد. آقای احمدینژاد و تکتک وزرای نفتیاش از جمله آقای قاسمی، مجری تحریمهایی شدند که آمریکا علیه ایران وضع کرد؛ یعنی اگر اسرائیل یک مامور بر وزارت نفت ایران منصوب میکرد نمیتوانست بهخوبی اینها عمل کند. واقعیت این است که در آن دوران حتی یک دلار هم در بخش نفت سرمایهگذاری نشد و همه سرمایه این کشور در بودجه جاری خرج شد. رئیس کمیسیون انرژی اتاق تهران تاکید کرد: این وزرا با همکاری رئیسشان ٨٠٠ میلیارد دلار از سرمایه کشور را به باد دادند.