اسب بی مهار، سوار شلاق زن

محمدجواد روح | روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی | دبیر ارشد تحریریه «انرژی امروز»

سال‌هاست «شبح نفت» بالای سر مناسبات سیاسی جامعۀ ایران می‌چرخد و سال‌هاست که «شبح سیاست»، نفت و سرنوشت آن را می‌سازد. سیاست و نفت، دو همزاد را می‌مانند؛ دو همزاد دیگرآزار و شاید بهتر بتوان گفت «خودآزار». مازوخیسمی که بر تن جامعه و سیاست مبتنی بر اقتصاد تک‌محصولی نفت افتاده، کم‌وبیش همچون مازوخیسم مداخلۀ سیاست در مناسبات فنی، کارشناسی و حقوقی نفت خودنمایی می کند. این دو، به شکلی ساختاری به هم متصل‌اند و انفصال آنان از یکدیگر، بیشتر به آرزویی محال و رویایی بی‌ارتباط با واقعیت می‌ماند تا آرمانی سیاسی- اجتماعی یا انتظاری فنی-کارشناسی. کسی که تصور کند در جامعۀ ایران می‌توان مناسبات سیاسی را بی‌توجه به مسئلۀ نفت و رانت حاصل از آن تحلیل و تبیین کرد، همانقدر از جامعه‌شناسی سیاسی بی‌اطلاع است که کس دیگری انتظار داشته باشد قراردادها، پروژه‌ها یا تغییر مدیریت‌ها در صنعت نفت، برکنار از تحولات و کشاکش‌های سیاسی باشد و همۀ امور بر پایه های فنی و کارشناسی قرار گیرد.

ناگفته پیداست اینکه رقابت‌های سیاسی در جامعۀ ایران، فقط بر سر «خدمتِ بیشتر» شکل گیرد و متعهدترین، ناب‌ترین، بااخلاق‌ترین و صالح‌ترین افراد و نیروها بر سریر قدرت نشینند و عبادتی جز خدمت خلق برای خود نبینند، زیبا و خواستنی است. اما، فقط «زیبا و خواستنی است»! نزدیک به 40سال از انقلاب ایران می‌گذرد و از ابتدا، این خواست زیبا بر زبان رهبران و ذهن مردمان حاکم بوده که «بهترین» افراد را باید بر «صدر» نشاند و اسب قدرت را به چنین تک‌سوارانی رکاب داد.

از همان نخستین دولت، با حضور مهندس بازرگان که رهبر فقید انقلاب بر مراتب تدین، اخلاق و سلامت نفس او گواهی می‌داد، تا رئیس‌جمهور کنونی که بیش از ربع قرن است براساس شناخت و اعتماد مقام رهبری، در مناصب مختلف ملّی، نمایندگی ایشان را برعهده داشته، همواره این دقت‌نظر در عالی‌ترین سطوح حاکمیت دیده می‌شود. سران دولت در این سال‌ها، همگی با اوصاف اخلاقی حمیده‌ای چون مدیریت انقلابی، اخلاق اسلامی، سابقۀ مبارزاتی، روشن‌بینی، خاندان روحانی، پرکار بودن، شجاعت، بر سر دست گرفتن آرمان‌های انقلاب، تدبیر و هوشمندی سیاسی توصیف شده‌اند و جملات بی‌نظیری در وصف سکنات، روحیات، توانمندی‌ها و سوابق شخصی هریک در احکام تنفیذ یا سخنرانی‌های سراسر تکریم گفته شده است.

با این حال، هیچ‌یک از رؤسای دولت در ایران بعدها نتوانسته‌اند آن تأیید و حمایت عالی نظام سیاسی را با خود داشته باشند؛ مخصوصاً آنگاه که مجموعۀ شرایط سیاسی و اجتماعی کشور را چنان دیده‌اند که خواسته‌اند دوباره بر سر قدرت بازگردند و مسئولیت دولت را در اختیار بگیرند و به‌زعم خود و حامیانشان، کشور را از میانۀ بحران، تنش، چالش یا انحراف و التقاط به مسیر سلامت و صواب بازگردانند. طرفه اینکه هیچ رئیس‌دولتی، هنگامی که چنین احساس مسئولیت اخلاقی، تاریخی و انقلابی پیدا کرده؛ راهی برای بازگشت نیافته است!

 حذف نخستین رجل سیاسی

نخستین بار، این مهند  س مهد ی بازرگان بود  که پس از د ورۀ 8ماهۀ د ولت موقت که فرجامی جز استعفا د ر واکنش به تسخیر سفارت امریکا د ر تهران نیافت، د ر چهارمین د ورۀ انتخابات ریاست‌جمهوری د ر 1364 کوشید  به مید ان بازگرد د  تا کشور را از چرخۀ طولانی شد ن جنگ و هزینه‌های سنگین ماد ی و معنوی آن برهاند  و انزوای بین‌المللی ایرانِ برآمد ه از انقلاب را پایان د هد . پاسخ ساختار سیاسی، اما بی‌سابقه و بهت‌آور بود و بازرگان ردّ صلاحیت شد ؛ فقط  7 سال پس از روزی که حکم ریاست د ولت موقت حکومت انقلابی را از بنیان گذار جمهوری اسلامی گرفته بود  تا ایران را از سلطنت به جمهوری انتقال د هد .

برای د ریافتن بزرگی این رخد اد  باورنکرد نی، کافی است به یاد  آوریم که د ر مقطع انقلاب، او تنها «رجل سیاسی» محسوب می‌شد  که هم مورد  اعتماد  روحانیت بود  و هم روشنفکران، هم یک نیروی سیاسی مخالف و مبارز د ر د وران رژیم پهلوی بود  و هم مد یری متخصص و باتجربه که مسئولیت‌هایی مؤثر و تاریخی د ر کارنامه د اشت. مسئولیت‌هایی د ر حدّ  ریاست هیئت خلع‌ید  از شرکت ملّی نفت ایران وانگلستان د ر د وران نهضت ملّی شد ن صنعت نفت، مسئول اجرای پروژۀ لوله‌کشی آب تهران، استاد  د رجۀ اول د انشکدۀه فنی د انشگاه تهران و ریاست هیئت مد یریت شرکت ملّی نفت ایران د ر روزهای انقلاب و اعتصاب. حال، بازرگان به‌عنوان چهره‌ای که د ر زمان پیروزی انقلاب، رجل سیاسی بی‌مانند ی بود  که لباس ریاست د ولت را جز بر قامت او نمی‌شد  پوشاند ، اما  7 سال بعد ، آنقد ر رجل سیاسی تلقی نمی‌شد  که حتی شانس کاند ید اتوری ریاست‌جمهوری بیابد .

نفت برای همه ایرانیان است و کارشناسانی از همه سنخ، طیف، گرایش، سابقه، قومیت و مذهب ایرانی باید در تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری برای توسعه و صیانت از منابع و ذخایر ملی، مشارکت داشته باشند. شعار «نفت برای همه ایرانیان» همان شعار نهضت ملی شدن صنعت نفت است و وزارت نفت هم، باید برای همه ایرانیان باشد؛ اما به یک شرط: «داشتن تجربه، تخصص و تبحر لازم در حوزه پیچیده و درهم تنیده صنعت نفت».

 مصلحتی که او هم تشخیص نمی‌د اد 

بار د وم، این آیت‌الله‌ هاشمی رفسنجانی بود  که از پس 8 سال ریاست‌جمهوری بار د یگر قصد  د ولت کرد . او 2 بار عزم خود  را نشان د اد ؛ بار نخست پس از د وران 8 سالۀ د ولت اصلاحات به ریاست سید محمد  خاتمی. د ر 1384،‌ هاشمی که طبق مشی میانه‌روانۀ خود ، فعال شد ن و قد رت گرفتن بیش از حدّ  هریک از 2 بال چپ و راست قد رت را نمی‌پسند ید  و سطح منازعات و شکاف بین 2 جناح و حتی د رون هریک از جناح‌ها را بی‌سابقه می‌د ید ، خود  را یگانه شخصیتی یافت که می‌تواند  این بار را بر د وش گیرد  و با تشکیل دولتی متّکی بر توافق حد اقلی میان جریان‌های سیاسی، آن را به مقصد  برساند .

گفته می‌شد ‌ هاشمی ضرورت این توافق را به‌عنوان شرطی برای ورود  خود  به صحنۀ انتخابات مطرح کرد ه بود .‌ هاشمی تصور می‌کرد  همچنان که د ر 2 د ورۀ ریاست‌جمهوری اش ، نامزد  اصلی انتخابات بود  و سایر کاند ید اها صرفاً برای «نمایش رقابت» به صحنه می‌آیند ، این‌بار هم می‌توان د ر سطح نخبگان و سران نظام و جناح‌های سیاسی به توافقی د ر حمایت از نامزد ی او رسید  و روند  مناسبات را به شرایط قبل از د وم خرد اد  1376 بازگرد اند .

خیلی زود ، اما مشخص شد ‌ هاشمی تا چه حدّ  د ر اشتباه است. نه تنها نظام و جناح‌های سیاسی به توافقی بر سر نامزد ی او اقبالی نشان ند اد ند، بلکه صحنۀ انتخابات ریاست‌جمهوری 1384 نشان د اد  نیروهای جد ید  و جوان‌ترهای سیاسی د ر هر 2 جناح، اصولاً از بزرگان و ریش‌سفید ان روحانی خود  تبعیتی ند ارند  و به همین د لیل، هریک از 2 جناح، خود  با 3 نامزد  وارد  صحنۀ انتخابات شد ند.

نه علی‌اکبر ناطق‌نوری توانسته بود  جریان راست را د ر حمایت از نامزد ی علی لاریجانی به هماهنگی و اتحاد  برساند  و نه مهد ی کروبی و محمد  موسوی‌خویینی‌ها د ر جناح چپ توانستند  پس از خود د اری مهند س میرحسین موسوی از نامزد ی، گزینه‌ای مورد  توافق د ر این جناح بیابند . تا آنجا که خود ِ کروبی اعلام کاند ید اتوری کرد ، اما طیف مد رن‌تر اصلاح طلبان به سراغ مصطفی معین رفتند  و احزابی چون کارگزاران و خانۀ کارگر هم به حمایت از‌ هاشمی رفسنجانی پرد اختند . چنان که د ر جناح راست هم، علاوه بر لاریجانی که نامزد  مورد  حمایت جامعۀ روحانیت مبارز و مؤتلفۀ اسلامی و تشکل‌های سنتی بود ، محمد باقر قالیباف و محمود  احمد ی نژاد  با حمایت نیروها و تشکیلات جد ید  این جناح به عرصه آمد ند  و اعلام کرد ند که «موعد  فرماند هی ِ سربازان رسید ه است!»

اگرچه هاشمی د ر چنین انتخابات ناآرام و پر از چند د ستگی، توانست به اعتبار وزن سیاسی خود  د ر د ور اول بر رقبا پیشی گیرد ، اما د ر د ور د وم کارزار بر او د شوار شد  و رقابت را به کسی واگذاشت که زمانی استاند ار د ولتش بود . کار‌ هاشمی د ر نخستین تلاش نافرجام برای بازگشت  د وباره به رأس د ولت، به آنجا رسید  که د ر پایان، شکایتش را به خد ا بُرد  و حاشیه‌نشینی د ر مجمع تشخیص مصلحت نظام را از سر گرفت.

د یگربار، اما د ر 1392‌، هاشمی‌رفسنجانی د ر آخرین لحظات مهلت ثبت‌نام د ر یازد همین د ورۀ انتخابات ریاست‌جمهوری نامزد  شد  تا به‌زعم خود ، «د ولت وحد ت ملّی» شکل د هد  و کشور را از تنگنای تحریم و فشارهای بین‌المللی و خطر جنگ احتمالی برهاند . بر سر‌ هاشمی همان رفت که حد ود  30 سال قبل بازرگان با آن مواجه شده بود، با این تفاوت که بازرگان د ر زمان ردّ   صلاحیت، مسئولیتی د رون حکومت و ساختار قد رت ند اشت، اما‌ هاشمی‌رفسنجانی به رغم همۀ اتفاقات پس از انتخابات 1388، همچنان یکی از سران نظام تلقی می‌شد . با این حال، ردّ صلاحیت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، نشان د اد  مصلحت‌های د یگری وجود  د ارد  که ظاهراً، او نیز از تشخیص آن ناتوان است!

 دو بار انصراف

سومین تلاش ناکام، اما از سوی سید محمد  خاتمی رقم خورد . رئیس د ولت اصلاحات پس از د ورۀ 4 ساله نخست ریاست‌جمهوری، حتی برای 4 سال د وم هم د رگیر شکّ و ترد ید  بود  و با اشک و سوگند  د ر 1380 به پای میز نام‌نویسی انتخابات آمد . با این حال، محبوبیت اجتماعی گسترد ه و چشم‌اند از بحرانی کشور پس از د ولت نخست احمد ی‌نژاد ، خاتمی را واد اشت تا د ر آخرین روزهای 1387 د عوت حامیانش را بپذیرد  و سومین بار برای نامزد ی ریاست‌جمهوری اعلام آماد گی کند . گرچه این نامزد ی طولی نینجامید  و با ورود  مهند س میرحسین موسوی به صحنۀ انتخابات، خاتمی به نفع ایشان انصراف د اد .

4 سال بعد  و د ر آستانۀ یازد همین انتخابات ریاست‌جمهوری، بار د یگر خاتمی محور د عوت‌ها و فراخوان‌ها قرار گرفت، اما د ر نهایت اعلام کرد  شرایط به گونه‌ای نیست که به او اجازۀ کاند ید اتوری د اد ه شود؛ گمانه‌ای که با ردّ صلاحیت‌ هاشمی به‌عنوان چهره‌ای با پایگاه قوی‌تر د ر حکومت، د رستی آن اثبات شد .

خاتمی پس از پیروزی حسن روحانی د ر انتخابات 1392 و نقش کلید ی که د ر رهبری جریان اصلاحات ایفا کرد ، با محد ود یت‌ها و ممنوعیت‌های جدّ ی مواجه شد  تا روشن شود  موفق‌ترین رئیس‌جمهور ایران، نه‌تنها راه بازگشت ند ارد ، بلکه عقوبت موفقیت و محبوبیت خود  را نیز باید  ببیند .

 عجیب؛ اما نه بد یع

چهارمین و آخرین مورد ، د ر همین د ورۀ انتخابات ریاست‌جمهوری رخ د اد ه است؛ محمود  احمد ی‌نژاد  که به‌مثابه میهمانی ناخواند ه به صحنۀ انتخابات ریاست‌جمهوری 1384 راه یافت و د ر مید انی عجیب و پررقیب به ریاست د ولت رسید  و د ر 1388 هم مانع از رئیس‌جمهور شد ن نخست‌وزیر د وران امام شد ، اینک ردّ صلاحیت شد ه است.

البته، بسیاری از مخالفان سیاسی احمد ی‌نژاد  معتقد ند  او از روز نخست، مصد اق «رجل سیاسی» نبود ه و حال، تازه حقّ د ر مورد ش جاری شد ه است. با این حال، اینکه کسی فقط چهار سال پس از د وران 8سالۀ ریاست‌جمهوری اش، واجد  صلاحیت کاند ید اتوری شناخته نشود ، رخد اد  عجیبی است. اما چون نیک بنگریم، د ر مناسبات سیاسی و اجتماعی حاکم بر ایرانِ پس از انقلاب، جایی برای تعجب نیست. آنچه بر رجال سیاسی واقعی و اصیلی چون بازرگان،‌ هاشمی‌رفسنجانی و خاتمی جاری شد ه بود ، این‌بار برای چهره‌ای د ر سطح احمد ی‌نژاد  تکرار شد ه است و طبعاً، امری بد یع تلقی نمی‌شود .

 عروس پرخواستگار

اما نسبت این مناسبات سیاسی بر اقتصاد  کشور و به‌ویژه حوزۀ نفت و انرژی به‌عنوان متکّای اصلی د رآمد ی و صنعتی کشور چیست؟ چرا ساختار سیاسی اجازۀ بازگشت چهره‌های مؤثر به قد رت را نمی‌د هد ؟ شاید  یک د لیل آن باشد  که تد اوم روند ها، مناسبات و تثبیت مد یریت‌ها هرچند  چرخ توسعۀ کشور را پیش می‌برد  و تهد ید ها را به فرصت و بحران‌ها را به قد رت تبد یل می‌کند، اما د رعین‌حال منجر به قد رت گرفتن طبقات اجتماعی متّکی به د انش، ثروت و رویکرد های مستقل از بخش‌های ثابت و حاضر د ر ساختار سیاسی می‌شود  و امکان بهره‌مند ی حد اکثری از منابع قد رت، ثروت و منزلت با پاسخگویی حد اقلی را از میان می‌برد .

نفت د ر این میان، اما یکی از اصلی‌ترین مید ان‌های منازعه است؛ حوزه‌ای که محل تجمع مجموعه‌ای بزرگ از منابع، پروژه‌ها، نیروها و ارتباطات با اعد اد  و ابعاد   و ارقام بسیار بزرگ است. نفت از بُعد  اقتصاد ی و استراتژیک، یکی از مهم ترین منابع اقتد ار د ولت مد رن د ر ایران محسوب می‌شود  و بخش بزرگی از روابط سیاست د اخلی و خارجی نیز تحت‌تأثیر و متأثر از آن، تعریف می‌شود .

د رون مجموعۀ نفت، اعتبارات، اطلاعات، د اد ه‌ها و ظرفیت‌هایی وجود  د ارد  که نیروهای سیاسی، چه د ر موقعیت د ولت مستقر و چه منتقد  و اپوزیسیون، نمی‌توانند  نسبت به آن بی‌توجه و بی‌طرف باشند . از این‌رو، هر نیرو و جریان سیاسی که د ولت را د ر اختیار می‌گیرد ، تمایل د ارد  نیروهای معتمد  خود  را به‌نوعی د ر این حوزه «بکارد » تا د ر صورت از د ست رفتن د ولت، همچنان د ر موقعیت اپوزیسیون هم ارتباطات، اطلاعات و مناسبات حد اقلی خود  را با این بخش کلید ی و استراتژیک حفظ کند .

چنین است که امروز د ر بد نۀ صنعت نفت، از هر طیف و جریان سیاسی قبل و پس از انقلاب، جای پا و چهره‌هایی د ید ه می‌شود  و بسیار موارد  را می‌توان سراغ گرفت که د ر جلسات، سپاهی و سکولار و اصلاح‌طلب و محافظه‌کار و کراواتی و حزب‌اللهی، همگی د ور یک میز نشسته‌اند  و د ربارۀ پروژه‌، قرارد اد  یا سیاست و تصمیم برای نفت، مذاکره کرد ه‌اند . این اتفاق، البته هم مبارک است و هم ضروری. مگر غیر این است که نفت برای همۀ ایرانیان است و کارشناسانی از همه سنخ، طیف، گرایش، سابقه، قومیت و مذهب ایرانی باید  د ر تصمیم سازی و تصمیم گیری برای توسعه و صیانت از منابع و ذخایر ملّی، مشارکت د اشته باشند ؟

شعار «نفت برای همۀ ایرانیان» همان شعار نهضت ملّی شد ن صنعت نفت است و وزارت نفت هم، باید  برای همۀ ایرانیان باشد ؛ اما به یک شرط: «د اشتن تجربه، تخصص و تبّحر لازم د ر حوزه ای به پیچید گی صنعت نفت». اما آیا د ر همۀ د وره‌ها، د ر همۀ د ولت‌ها و د ر همۀ پروژه‌ها این نگاه و رویه حاکم بود ه است؟ آیا سیاست، با چشمانی پاک به عروس سیاه، اما د لفریب نفت نگریسته است یا آنکه هر جریانی سعی کرد ه آن را برباید  و به کابین خود  د رآورد ؟

 رویا یا کابوس؟

نوع مواجهه و برخورد  سیاست با نفت، گرچه د ر همۀ اد وار و همۀ د ولت‌ها بیش و کم، چنان بود ه که روایت شد ، اما حد یث 8‌ سال قبل از 1392، حد یثی د یگرگونه است. د ر د ولت احمد ی‌نژاد ، شکاف سیاسی د ر کشور که پیش از این د ر حدّ  رقابت بین جناحین بود ، به‌نحو جدّ ی تشد ید  شد  و به مرحلۀ تلاش برای حذف طیف گسترد ه‌ای از نیروها و جریان‌های سیاسی ارتقا یافت که د ر د ولت‌های موسوی، خاتمی و هاشمی به‌تد ریج کسب تجربه کرد ه بود ند  و حال، به‌عنوان مد یرانی توانمند ، کاربلد  و آگاه د ر عرصۀ د اخلی و حتی بین‌المللی شناخته می‌شد ند .

د ولت احمد ی‌نژاد ، اما عصر جد ید ی بود ؛ عصری که د ر آن، تلاش شد  همۀ نیروهای حاضر و مؤثر د ر د ولت (به طور عام) و وزارت نفت (به طور خاص)  به حاشیه راند ه شوند  و با عناوینی همچون «توجه به جوانان»، «به مید ان آمد ن مرد م»، «شکستن د ایرۀ بسته قد رت»، نیروهایی تازه به د رون آنچه «کاست نفتی‌ها» تلقی می‌شد ؛ وارد  شوند . طبعاً  نیروهایی که با عناوین «جوان»، «مرد می» و «خارج از د ایرۀ قد رت (د ر اینجا وزارت نفت)» برکشید ه می‌شد ند ، افراد ی فاقد  تجربه، تبحّر و حتی تخصص لازم د ر این حوزه و د ر بهترین حالت، افراد ی عملیاتی و د ر حدّ  مد یران اجرایی پروژه‌ها بود ند  که توان، شناخت و د رایت لازم را د ر قبال مناسبات پیچید ه، د رهم تنید ه و چند بُعد ی حوزۀ نفت ند اشتند.

آنچه با عنوان «نفتی نبود ن» مد یران یک‌شبۀ آن د وره مطرح می‌شد ، نه صرفاً یک توصیف، که روایت یک فاجعۀ د رحال وقوع بود ؛ فاجعه‌ای که کمترین اثر خود  را د ر طولانی‌شد ن و بلاتکلیف ماند ن پروژه‌های چند ین میلیارد  د لاری بروز می‌د اد  و د ر سطوح بالاتر، زمینۀ از د ست رفتن منابع مشترک، وضعیت مبهم فروش نفت و اقد امات شتاب زد ه د ر قبال تعهد ات بین‌المللی ایران از قبیل سوآپ، کرسنت یا قرارد اد  خرید  گاز از ترکمنستان را فراهم می‌ساخت.

بحران‌های مد یریتی د رون وزارت نفت که نتیجۀ بی‌اعتماد ی و نگاه حذفی د ولت به متخصصان، کارشناسان و حتی کارکنان صنعت نفت بود ، با بحران‌های بیرونی، اما تکمیل تر شد ؛ بحران‌هایی د ر سطح د رونی د ولت که رئیس د ولت وقت و حلقۀ اصلی اش، به د نبال مد اخلۀ مستقیم د ر مناسبات د رونی وزارتخانه بود ند  و د ر نهایت، این مد اخلات به حذف 2 وزیر باتجربه و شناخته‌شد ه د ر د ولت نهم انجامید .

بحران بیرونی د وم، اما ناشی از تحریم‌های بین‌المللی بود  و شرایطی را شکل د اد  که حتی د ر صورت استفاد ه از تمامی متخصصان، مد یران و شایستگان حوزۀ نفت نیز مقابله با آن د رحدّ  محال می‌نمود . حال، وزارتخانه‌ای فروریخته با بد نه‌ای ازهم‌گسیخته و مد یرانی فاقد  مشروعیت و نفوذ د ر بد نۀ مجموعه، باید  با د یو هفت سر تحریم هم د رمی‌افتاد .

طبیعی و بد یهی بود  که د ر چنین شرایطی، راهی نمی‌ماند  جز د ست به د امان غول‌های چراغ جاد و شد ن؛ غول‌هایی که د ر هیئت «بابک زنجانی» رخ نمود ند  و با اد عای انقلابی بود ن و «د ور زد ن تحریم‌ها»، کشور، د ولت و وزارت نفت را (د رحالت خوشبینانه و فرض ‌مشارکت ند اشتن مسئولان وقت د ر این اتفاق) د ور زد ند  و پول‌های  هنگفتی از نفت و اموال ملّت را برد ند .

 نشیب و فرازهای نفت در دولت یازدهم

با تد اوم چنین شرایط بهت انگیزی، تشکیل د ولت یازد هم، زمینه‌ای بود  برای آنکه این روند  د ر وزارت نفت تغییر کند . حضور بیژن نامد ار زنگنه به همراه جمعی از نامد ارترین مد یران و به‌اصطلاح «ژنرال‌های نفتی»، این امید  را به وجود  آورد  که راه و روند  قبلی اصلاح شود  و بهبود  یابد . با این حال، د ر این سال‌ها و به ویژه سال گذشته، روند  انتصاب ها و تغییرهای مد یریتی د ر وزارت نفت، پرسش ‌هایی نزد  بد نۀ کارشناسی و مد یریتی وزارت نفت مطرح ساخت و احساس شد  شخص وزیر به د لیل فشارهای بیرونی یا مصلحت‌سنجی‌های سیاسی، برخی مناصب مشورتی یا اجرایی را د ر اختیار کسانی قرار می‌د هد  که نه وزن و موقعیتی د رون وزارتخانه د ارند  و نه حتی از نظر سیاسی، با د ولت و جریان‌های سیاسی حامی آن همراه هستند .

این نقد ها د ر کنار برخی گلایه‌ها د ر حوزۀ منابع انسانی، مسائل اجتماعی و رفاهی کارکنان نفت، نباید  بهانه‌ای باشد  تا رویکرد  و راهبرد  اصلی این وزارتخانۀ استراتژیک برای تعیین اولویت‌های اکتشاف، استخراج و تولید ، پیشبرد  مگاپروژه‌های ملّی د ر سطح پالایشگاه ستارۀ خلیج‌فارس، واحد های پتروشیمی، فازهای پارس‌جنوبی، حجم بالای گازرسانی و اقد امات مقد ماتی برای عقد قرارد اد های جد ید  نفتی زیر سؤال برد ه شود  یا بد تر از آن، از سوی همان مد عیان و مد یران د وران سقوط و انحطاط وزارت نفت، تخفیف د اد ه شود .

حملات رسانه‌ای هفته‌های اخیر به د ستاورد های ملّی وزارت نفت، بیش از هرچیز نشان از آن د ارد  که جریانی با کارنامه‌ای ضعیف و حتی زیر صفر د ر وزارت نفت، د ست‌اند رکار بهانه‌جویی و توطئه‌چینی سیاسی- تبلیغاتی برای بازپس گرفتن مناصب و موقعیت های پیشین خود  برآمد ه‌اند . آنان د ر این راستا، حتی د ر شرایطی که رئیس د ولت قبل از ورود  به عرضۀ رقابت بازماند ه است، او را رها کرد ه و د ر ستاد های د یگر نامزد های رقیب روحانی، مسئول و فعال شد ه‌اند ؛ اقد امی که نشان می‌د هد  نفت و حضور د ر مناصب نفتی برای آنان چه اند ازه خاطره‌انگیز  و البته وسوسه کنند ه و و شیرین است: «مقصود  تویی، کعبه و بتخانه بهانه!»

این افراد به یاد روزگار نه چند ان د وری هستند که همچون سواری مست بر اسبی بی‌مهار، شلاق می‌زد ند  و بی‌هراس از پرسش و نظارت و برخورد ، به پیش می‌راند ند . اتفاق های ناگوار آن د وره، برای بد نۀ صنعت نفت، د لسوزان کشور و کارشناسان، به کابوسی می‌ماند  که برای هر روز نجات از آن، شُکری واجب است. برای آن سواران، اما روزگارِ رفته، چونان رویایی است که هر شب، به شوق د ید ن آن، به بستر می‌روند .

بازگشت به آن رویا، هد ف و خواست اصیل آنان است؛ بی‌آنکه اهمیتی د هند  چه کابوسی برای د یگران به همراه خواهد  د اشت. تقابل آن رویا و کابوس د ر انتخابات پیش‌رو، رقم می‌خورد  و نفت، همچون سایر بخش‌های د یگر کشور و شاید  بیش از همۀ حوزه ها، نگران فرجام کار است…

برچسب ها
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن