لیبی و عربستان نمیتوانند الگوی ایران باشند
استاد دانشگاه ترندهایم نروژ گفت: این خیلی خطرناک است که قبل از اینکه بحث مدیریت نابسامان آبهای سطحی و الگوی مصرف را حل نکردهایم، سراغ پیداکردن منبع جدید آب برویم. دکتر ناصر کرمی، اقلیمشناس و استاد دانشگاه ترندهایم نروژ، در گفتگو با خبرنگار توسعه پایدار «انرژی امروز» درخصوص تفاوت آبهای ژرف و آبهای فسیلی، چرایی خطرناکبودن ورود ایران به بحث آبهای ژرف و تجریبات کشورهایی مثل لیبی و عربستان توضیحاتی داد. متن مصاحبۀ کرمی به شرح ذیل است.
تفاوتهای بین آبهای ژرف و آبهای فسیلی چیست؟ قطعاً آبهای ژرف و آبهای فسیلی باهم فرق دارند و این تعاریف را باید با دقت بررسی کرد. ما یک تقسیمبندی داریم دربارۀ آبهای ژرف و آبهای فسیلی. تعریف این دو نوع آب هم باهم فرق دارد. آبهایی که حاصل فعل و انفعالات زمینشناسی در مرحلۀ اول زمینزایی و تکنوژنز هستند و اغلب عمر چنددهمیلیونساله دارند، یعنی حدوداً 50میلیونساله دارند، آبهای فسیلی هستند.
اما آبهای ژرف آبهایی هستند که حاصل نفوذ آب به اعماق چندصدمتری زمین در مناطقی هستند که گسل وجود دارد. خود آبهای ژرف هم دستهبندیهایی دارد. در اینکه این دو باهم متفاوت هستند، شکی نیست. در اینکه آب فسیلی را بهعنوان منبع تجدیدناپذیر میشود تصور کرد و بهرهبرداری از آنها کاری هست که انتقاد میشود هم شکی نیست. اما شاید بتوان با اما و اگرهای بسیار فنی بر روی کاغذ، بحث بهرهبرداری از این آبهای ژرف و نه همۀ آنها را مطرح کرد.
بهعبارتی، آبهایی که متعلق به لایههای کارستی هستند، آبهایی که متعلق به دوران کوارترنر در تخلخلهای زمین هستند، آبهایی که تجدیدپذیربودنشان قابل اثبات است و بهرهبرداری از آنها باعث فعالشدن گسل نمیشود، باعث فرونشست زمین نمیشود و شاید بشود با اما و اگرهای بسیار، روی کاغذ از آنها بهرهبرداری کرد.آیا وزارت نیرو برای تأمین منابع آبهای جدید میتواند وارد مقولۀ آبهای ژرف شود و از آنها هم بهرهبرداری کند؟چند نکته وجود دارد. اول اینکه خیلی خطرناک است که قبل از اینکه بحث مدیریت نابسامان آبهای سطحی و تجدیدپذیر و بحث مدیریت مصرف و الگوی مصرف را حل نکردهایم، برویم سراغ پیداکردن منبع جدید آب. چون همین منبع جدید باعث خواهد شد این وضعیت به شکل سابق ادامه پیدا کند. اول باید روی مدیریت مصرف تمرکز کنیم و قیمت آب را واقعی کنیم. قیمت آب، یعنی مؤلفۀ اثر اکولوژیک آب را تعیین کنیم. در ایران این قیمت به آب داده نشده است. چیزی که بهعنوان قیمت آب در ایران است، صرفاً قیمت تجاری و قیمت استحصال و بهرهبرداری و انتقال است.
هزینۀ واقعی که در جان آب است، یعنی بحث آب بهعنوان مؤلفۀ اکولوژیک محاسبه نمیشود. باید این هزینۀ اکولوژیک را به قیمت آب اضافه کنیم و قیمت واقعی آب را بهدست بیاوریم. بنده معتقدم اگر این هزینه محاسبه شود، بیانتها و نامحدود هم میشود کشاورزی کرد. اما همه میدانیم این عدد گرانی خواهد شد. بااینحال، اگر بدون این محاسبات برویم سراغ منبع جدید، خطرناک خواهد بود. این فقط بخشی از مشکل است؛ چون به معنی تثبیت و تأیید روند سازهای آب است. بخش دوم مشکل این است که وقتی شما هنوز بحث مدیریت مصرف را سامان ندادید، مثل بحث سدسازی، مثل بحث اتوبانسازی، حتی مثل بحث مطالعات جامع طرحها همچون مطرحکردن موضوعاتی مثل آبهای ژرف، از فرم عادی خود خارج میشود. سدسازی کار عمرانی است که در ایران تبدیل شده است به کار تجاری. درعینحال، دچار فساد سیستماتیک هم شده است. چون نمیشود در فضای رقابتی واقعاً آزاد در شرکتهای خصوصی و در نهاد قابلکنترل این کار عمرانی را انجام داد.هنوز مطالعات سدها در ایران راز مگو است. مطالعات جادهها راز مگو است. میگویند اتوبان تهرانشمال ارزیابی زیستمحیطی دارد، خوب منتشر کنند. چرا منتشر نمیکنند؟ چون روند [این مطالعات] تحت فساد سیستماتیکی است که کنترل و نظارت روی آن وجود نداشته است. امر عمرانی را به امر تجاری تبدیل میکند. امری که پیشرانۀ اصلی آن سود و زیان نهادهای خاصی است و امر تجاری را هم به فضایی در فساد سیستماتیک سوق میدهد. این موضوع خیلی خیلی خطرناک است. ممکن است ما با اما و اگر بگوییم بله، در یک جایی ممکن است در این حد آبهای ژرف را بهرهبرداری کرد. اما چون نمیتوانیم آن را کنترل کنیم، ممکن است فقط این نقطه [کشور] نباشد و فقط هم بحث آبهای ژرف نباشد؛ چون ما از مطالعات خبر نداریم. راز مگو است. مجوزها بهصورت راز مگو داده میشود. بهرهبردارها هم در یک فضای غیررقابتی ناسالم انتخاب میشوند. به همین دلیل، معتقدم بر روی کاغذ ممکن است بهرهبرداری از آبهای ژرف انجامپذیر باشد؛ اما من بهشدت با آن مخالفام.کشورهایی مثل لیبی و عربستان هم از آبهای ژرف بهرهبرداری کردند. آیا نمیتوان از این تجربیات استفاده کرد؟ چون این کشورها هم بهشدت با مشکل کمبود آب مواجه هستند. نکتهای که اتفاقاً دربارۀ بهرهبرداری از آبهای ژرف در لیبی و عربستان وجود دارد، این است که ثابت شده پروژۀ نهرالصناعی لیبی پروژۀ ناموفقی بوده است. یعنی اگر این پولی که لیبی در نهرالصناعی خرج کرد، در صنایع هواپیمایی گذاشته بود، الان شهروندان لیبی صاحب عمدۀ صنایع هواپیمایی دنیا بودند یا مثلاً این پول را در توریسم میتوانست سرمایهگذاری کند.چرا اماراتیها و قطریها بر روی آبهای ژرف یا کشاورزی سرمایهگذاری نمیکنند؟
چون میدانند توجیه اقتصادی کافی ندارد. زمانی که معمر قذافی وارد پروژۀ نهرالصناعی شد، لیبی کشور کوچکی بود؛ یعنی با جمعیت کمتر از سهمیلیون نفر؛ اما فروش نفت بهاندازۀ ایران. ایران با پول نفت آن موقع، یک سری زیرساختها را تأمین کرد. غیر از این [نیاز] جمعیت انبوهی هم تأمین شد با پول نفت. اما لیبی این پول را برای آبهای ژرف برد و این تجربه را فقط لیبی میتوانست انجام بدهد. یعنی کشور کوچکی که میتوانست چنین پولی برای این پروژه بدهد. با این پروژه قرار بود کشاورزی انجام شود و لیبی را سرسبز کند. اما درنهایت معلوم شد اگر با آب نهرالصناعی گوجه کاشته شود، کیلویی 100 دلار هزینه داشت. حتی عربستان هم پروژۀ تولید گندم [با آبهای ژرف] را متوقف کرد؛ چون توجیه نداشت. علاوهبراین، عربستان کشور بسیار بزرگی است. سهمیلیون کیلومتر مربع، نزدیک به دو برابر مساحت ایران مساحت دارد. اما این جمعیت در کمتر از یک درصد مساحت این کشور ساکن هستند. یعنی یک درصد مساحت عربستان دغدغۀ زیستگاهی و زیستبومی دارد. 99 درصد بیابان بیانتهاست که این وسط از آن آب فسیلی هم بردارند یا نه خیلی مهم نیست. عربستان وابستگی زیادی به منابع طبیعی و سرزمین ندارد. اما وضعیت ایران فرق دارد و جمعیت ما در نیمی از مساحت کشور پراکنده شده است. دستکار اکولوژیکی در آن بهسرعت تأثیرگذار بر بخشی از جمعیت ایران میشود. این موضوع را در بحث ریزگردها بهخوبی دیدهایم که تغییر در بیابانها باعث میشود ساکنان چندصد کیلومتر دورتر دچار مشکل شوند. درنهایت، عربستان و لیبی نمیتوانند بهلحاظ شرایط جغرافیایی و محیطزیستی الگوی مناسبی برای ایران و برای برداشت از آبهای فسیلی باشند.