ایرانیها چقدر تغییرات اقلیم را باور دارند؟

تا چه حد در برابر تغییرات اقلیم آمادگی داریم؟ پاسخ به این سوال چندان ساده نیست و نمیتوان با یک یا دو عدد یا درصد به این سوال پاسخ داد.
به گزارش «انرژی امروز» این روزها دیگر در تمام دنیا صحبت از تغییرات اقلیم، موضوع عجیب و جدیدی نیست، هرچند ممکن است در گوشهای از دنیا رهبر کشوری پیدا شود که بخواهد با خودرایی این موضوع را به چالش بکشد، آنچه که مسلم است این است که دنیا با مشکلی به نام تغییرات اقلیم دست به گریبان است و نشانههای این مشکل را به راحتی در اطراف خود میبینیم.
اما سوال این است که ایران چقدر برای مقابله با تغییرات اقلیم آمادگی دارد؟
هم شاکی هستیم هم متهم
آنچه که مسلم و مشخص است این است که ایران یکی از ده کشور مقصر دنیا در ایجاد و تشدید تغییرات اقلیم است. ایران گازهای گلخانهای تولید میکند و تولید این گازهای گلخانهای آنقدر زیاد هست که در رده بزرگترین تولید کنندگان جهان قرار گرفته باشیم.
از طرفی ایران خود قربانی تغییرات اقلیم است. سیلها، طوفانهای گرد و غبار، خشکسالیها، افت شدید منابع آبهای زیرزمینی، آتشسوزی جنگلها و… همه نشانههایی از ردپاهای تغییرات اقلیم در کشور چهار فصل ایران است.
ایران یکی از منحصربه فردترین کشورها از نظر جغرافیاست به طوری که گاه در فصل زمستان اختلاف دمای بین سردترین و گرمترین شهر استان به 50 درجه سانتی گراد هم میرسد. زمانی که در استانهای شمال غرب ایران برف مدارس را تعطیل کرده است استانهای جنوبی ایران مشغول برداشت محصولات صیفیکاریهای خود هستند.
اما همین آبوهوای متنوع در مواجه با تغییرات اقلیم در چند سال گذشته بیشترین آسیب را متحمل شده است.
از بدشانسی یا خوششانسی در خاورمیانه هستیم!
دانشمندان بر تاثیرات منفی تغییرات اقلیم بر تمام کشورهای دنیا باور دارند اما تاکید میکنند که منطقه خاورمیانه بیشترین ضربه را از این پدیده شوم خواهد خورد.
خشکسالیهای متعدد در این منطقه سالهاست که گریبان مردم کشورهای مختلف چون اردن، عراق، سوریه، فلسطین، ایران و… را گرفته است.
از سویی تنها عوامل محیطی نیستند که بر تشدید تاثیرات منفی تغییرات اقلیم در خاورمیانه تاثیرگذار هستند. توسعه ناپایدار و نبود دانش و آگاهی کافی در میان سیاستمداران این منطقه و اتخاذ سیاستهای غلط و بحران آفرین اقلیمی، تکیه بر استفاده ناپایدار و بیش از حد از منابع طبیعی بخصوص منابع آبی و جنگلی، توسعه طلبیهای ارضی و سیاسی و دیکتاتوری مطلق و استفاده نکردن از دانش روز دنیا و نخبگان بومی همگی دست به دست هم داده است که بلایی که بر سر مردم این ناحیه نازل میشود هر روز شدیدتر از دیروز شود.
نمونه این توسعه ناپایدار را در مسایل و تنشهای مربوط به سدسازیهای بی حساب و کتاب ترکیه بر سرشاخههای دجله و فرات میتوان دید و جالب اینکه هنوز از سوی کشورهای منطقه چندان اعتراضی هم به این سدسازی نشده است.
هرچند در حال حاضر بعید است بتوان از کشورهایی مثل عراق و سوریه انتظار داشت مقابل تکتازیهای ترکها بیاستند، و در این میان نقش دیپلماسی ایرانی بیش از پیش به چشم میخورد.
به هر حال با وضعیت کنونی فقط کافی است چند دقیقهای صفحات سیاسی روزنامهها را ورق بزنیم که تماما بازگو کننده خبرهای جنگها، افراطیگراییها، خشکسالیها، مهاجرتها، تنشهای سیاسی و… است که بر مسائل و مشکلات محیط زیستی بیش از گذشته دامن میزند.
از سویی وجود ذخایر عظیم نفت و گاز منطقه، علاوه بر اینکه این منطقه را به قطب انرژی دنیا تبدیل کرده است، و علاوه بر آنکه این منطقه را به یکی از مناطق پر تنش سیاسی تبدیل کرده است، باعث اتکا بیش از حد کشورهای منطقه به منابع سوختهای فسیلی و درنتیجه تولید گازهای گلخانهای و افزایش شدت تغییرات اقلیم شده است.
در داخل کشور چه کردیم؟
اما اگر شرایط حاکم بر کشورهای منطقه را محصول جبر سیاسی حاکم بر فضای منطقه بدانیم و ادعا کنیم در حال حاضر دیپلماسی خارجی و محیط زیستی و سیاسی ایران قادر نیست با کشورهایی مثل عراق و سوریه و عربستان و ترکیه و کویت و افغانستان به توافقی اصولی بر سر محیط زیستی برسد که در زیر آوارهای جنگهای افراطیگرایی مدفون شده است، و قبول داشته باشیم ایران در منقطه خاورمیانه با کشورهایی مثل سوئیس و سوئد و نروژ همسایه نیست که بتواند با دیپلماسی محیط زیستی بر سر میز مذاکره برای تعیین تکلیف آینده تمام ساکنان منطقه بنشیند، برای پاسخگویی به سوال اول متن باید در داخل ایران نیز کمی کند و کاو و جستجو نمود.
بهتر است سوال ابتدای متن را اینطور برای داخل کشور مطرح کنیم که «ایران و ایرانی چقدر بر وقوع تغییرات اقلیم در کشورش باور دارد؟» اگر بتوانیم پاسخی ساده برای این سوال بیابیم، حتما خواهیم توانست راهحلهایی منطقهای را هم برای مقابله با این پدیده انسانساز شوم بیابیم.
به همین نحو، میتوانیم بپرسیم که هر ایرانی چقدر با پدیده تغییرات اقلیم آشناست؟
آیا به عنوان یک فرد در داخل مرزهای کشور، از رابطه بین میزان مصرف آب، برق، گاز، نفت و گازوییل، بنزین، مواد خوراکی اعم از انواع گوشت و سبزیجات، مواد پلاستیکی، مواد سمی، پوشاک، تجهیزات منازل، تجهیزات الکترونیکی اعم از گوشیهای تلفن همراه، کامپیوتر، تلویزیون و… مواد کاغذی، و… با رخداد و تشدید تغییرات اقلیم آگاهی داریم؟
آیا برای تمام مردم ایران مشخص است مقدار آب، گاز و برقی که هر ایرانی برای تولید یک لیوان چای عصرانه هدر میدهد (غیر از مقداری که واقعا برای درست کردن یک لیوان چای لازم است) چقدر در ایجاد پدیده تغییرات اقلیم موثر است؟
آیا هر ایرانی خبر دارد که هر لامپ اضافهای که بیجهت روشن است به معنی کار بیشتر نیروگاهها برای جبران کسری برق و به معنی استفاده بیشتر از سوختهای فسیلی و به معنی تولید بیش از حد گازهای گلخانهای و به معنی تشدید گرمایش کره زمین به دلیل وجود گازهای گلخانهای و به معنی تشدید تغییرات اقلیم است؟
آیا هر ایرانی خبر دارد آبی که برای شستن حیاط یا خودرو یا فرش منزل خود استفاده میکند به معنی استفاده بیشتر از آبهای زیرزمینی و آبهای پشت سدها، به معنی افت شدید تراز آبهای زیرزمینی و رعایت نکردن حقآبه رودخانهها و به معنی تشدید خشکسالیهاست؟
آیا هر ایرانی خبر دارد که گرم کردن بیش از حد منازل در زمستان، به معنی مصرف بیش از حد گاز طبیعی و به معنی لزوم استخراج بیشتر گاز و سوزاندن آن و افزایش تولید گازهای گلخانهای است؟
و آیا هر ایرانی میداند که استفاده بیش از حد از گوشت و دور ریز مواد غذایی به معنی لزوم پرورش بیشتر دام به خصوص گاوها و گسترش بیشتر گاوداریها به عنوان یکی از منابع بزرگ تولید کننده متان در دنیا و افزاینده گازهای گلخانهای است؟
اگر قرار باشد از این دست مثالها عنوان شود مثنوی صد من کاغذ شود. آنچه از مطرح کردن این موضوع مد نظر بود، رسیدن به مفهومی به نام «آموزش» در تمام سطوح زندگی و برای تمام مردم بود.
آیا سازمان حفاظت محیط زیست به عنوان تنها متولی واقعی حفظ و صیانت از محیط زیست کشور، و وزارت نیرو به عنوان تنها سازمان متولی آب و نیروی ایران و وزارت نفت به عنوان سازمان متولی انرژی در ایران تاکنون با وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم به عنوان دو وزارتخانه بزرگ ایران و متولی آموزش و نیز حوزههای علمیه به یک قانون و قرارداد سیستماتیک برای آموزش در خصوص تغییرات اقلیم رسیدهاند؟
آیا کودکان و دانشجویان مقاطع مختلف تحصیلی در ایران به غیر از دانشجویان با گرایشهای محیط زیستی، هیچ تصوری از تاثیراتی که تغییرات اقلیم بر کشورمان داشته و خواهد داشت دارند؟
شاید بهتر است سوال را نه فقط برای تک تک مردم ایران مطرح کنیم که ابتدا این پرسش را از همین وزارتخانهها و سازمانها دولتی و خصوصی مطرح کنیم که آیا در تمام ارگانهای کشور روسا و کارمندان با مفهومی به نام تغییرات اقلیم و لزوم مقابله با آن آشنا هستند؟
آموزش، پایه و اساس رسیدن به آیندهای بهتر است. حل مناقشات بینالمللی و منطقهای نیازمند صرف هزینهها و زمان بسیار هستند اما آنچه که در داخل مرزهای کشور اتفاق میافتد نیازمند گسترش یک سیستم آموزشی و آگاهی بخشی و اطلاع رسانی گسترده است که گاه با وسایل و تجهیزات ساده و در دسترس همگانی با هزینهای بسیار کم، قابل انجام است.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران که بزرگترین و بیشترین امکانات آموزشی در کل کشور را با هزینه بسیار کم میتواند در اختیار هموطنانمان از مرکز پایتخت تا دورافتادهترین روستاهای کشور هم قرار دهد، چه برنامهای برای آموزش مردم برای کاهش شدت تغییرات اقلیم ارائه کرده است؟
وزارت ارتباطات به عنوان متولی ارتباطات در کشوری 80 میلیون نفری و وجود چندین اوپراتور تلفن همراه، آیا تاکنون یک پیامک آموزشی با موضوع تغییرات اقلیم برای مشترکان خود ارسال کرده است؟
آیا آموزش و پرورش به عنوان دارنده بزرگترین و گستردهترین واحدهای آموزش در سارسر کشور، یک صفحه از کتابهای مقاطع مختلف تحصیلی را به موضوع تغییرات اقلیم اختصاص داده است؟ و آیا تاکنون اردویی آموزشی برای کودکان با این موضوع تشکیل شده است؟
اینها تماما روشهای آموزشی بسیار کمهزینه در مقایسه با هزینههایی است که کشور در مقابل پیآمدهای تغییرات اقلیم خواهد پرداخت.



