نظام های حکمرانی و پیچیدگی های بازار انرژی

علی ترابی | کارشناس ارشد مطالعات آمریکای شمالی

 

چه همانندی‌هایی میان انسان به عنوان یک ” سیستم ” و نظام های سیاسی می‌‌باشد؟ چگونه است که نظام های سیاسی هم مانند انسان ها به سندرم ها و بیماری ها دچار می شوند؟ چرا سیستم های سیاسی همچون انسان ها دچار نابینایی و ناشنوایی می شوند؟ امروز سهم ایران از بازارهای جهانی انرژی چه مقدار است؟ چه درس هایی در مطالعه و درک درست پیچیدگی های بازارهای انرژی برای نظام های سیاسی وجود دارد؟ هر پرسش این ظرفیت را دارد تا جهان نوینی را پیش روی ما بگشاید و جهان اندیشه ای و روال نظام تصمیم گیری ما را دگرگون سازد.

باید بحث را با این نکته آغاز نماییم که از جمله سندرم های انسانی، که نظام ها نیز در معرض دچار شدن بدان هستند، سندروم آنتون – بابینسکی (Anton–Babinski syndrome) یا آنوزوگنوزی بینایی است؛ یک نشانه ی نادر و شگفت آور از آسیب مغزی در بخش لوب پس سری مغز. (لوب پس سری مرکز پردازش اطلاعات دیداری و بینایی در مغز پستانداران می باشد) کسانی که دچار این سندرم هستند دچار کوری کورتکسی می شوند و علیرغم شواهد محکم نابینایی شان، سرسختانه آن را انکار کرده و مدعی اند که قادر به  دیدن هستند. از آنجایی که این افراد یا سیستم ها هرگز نمی پذیرند که نابینا هستند، غالبا برای توجیه نداشتن حس بینایی شان، دست به افسانه سازی می زنند. بر پایه یک فرضیه، آسیب به قشر بینایی مغز، سبب ناتوانی در ارتباط با مرکز تکلم مغز می شود و با اینکه فرد اطلاعات تصویری خاصی را دریافت می کند، اما مغز قادر به تجزیه و تحلیل آن نیست و مراکز تکلم مغز به عنوان یک پاسخ جبرانی، شروع به افسانه سازی می کنند.

چنین به نظر می رسد که درک نادرست شرایط و ابر پیچیدگی های بازار کنونی انرژی جهانی دست کمی از دچار شدن به سندروم مرگبار آنتون – بابینسکی نیست. از سویی باید گفت: همان گونه که در یک سیستم ماشینی، برای چیرگی بر نقاط کور، آینه و سنسورهایی به کار گرفته می شود، یک سیستم سیاسی نیز به چنین ابزارهایی نیازمند است. تحلیل های درست و دقیق و علمی از روابط اقتصاد و سیاست و انرژی،  معادل آینه و سنسور برای نظام های سیاسی در جهان بوده است.

شایسته است تا برای خوانش و درک درست ژئواکونومیک و ژئوپلتیک نفت و تاثیرات کالای حیاتی نفت بر معادلات قدرت در تاریخ ۸۰ ساله ی جهان، که از سال های پایانی جنگ جهان ی دوم تا کنون شروع شده، به بحثی از آنتونی گیدنز، جامعه شناس انگلیسی، در کتاب “سیاست های تغییرات آب و هوایی” توجه نمود؛ گیدنز در آن کتاب دست به برجسته سازی نکته ی کلیدی زد که می توان از آن به رابطه ی پیچیده و در هم تنیده ی ” نفت و قدرت ” پی برد. گیدنز در آن کتاب نوشت: تمدن مدرن صنعتی بشر به شدت به نفت وابسته شده است. او می نویسد: نفت در جهان امروزی ما در نود و پنج درصد کالاهای مورد استفاده در زندگی روزمره به کار گرفته شده است (نقل به مضمون). پس می توان گفت نفت برای بشر و جوامع امروزی معادل اکسیژن برای بقا است؛ نفت یعنی زندگی، بقا و آینده. بررسی رفتار و بازیگری بازیگران اصلی نفت می تواند به درک درست بازی نفت و قدرت منجر گردد.

عربستان همواره از ستون های بازار نفت بوده است.  نفت در دستان عربستان سلاح هولناک ژئوپلتیکی بوده است. عربستان در ماراتن مرگبار قدرت، همواره از این سلاح سود جسته است.  آندرو اسکات واکر، پژوهشگر نیوزلندی الاصل آمریکایی، در کتاب ” پادشاهان نفتی ” با عنوان فرعی “چگونه آمریکا، عربستان و ایران موازنه ی قدرت در خاورمیانه را دگرگون ساختند “به خوبی به کالبد شکافی کاربرد نفت به عنوان سلاح ژئوپلتیکی توسط عربستان پرداخته است.  نفت برای عربستان معادل بمب برای برخی کشورهای دیگر بوده است که با آن به رقبای خود شلیک نموده است.

در حدود سال های آغازین انقلاب در ایران و ماجرای اشغال سفارت آمریکا، برگ برنده ی اصلی نظام جمهوری اسلامی، در برخورداری ازتولید به میزان سهم بیست و پنج درصدی از مصرف روزانه ی جهانی (با روزانه  شش و نیم میلیون بشکه تولید نفت در سال ۱۳۵۸) بود. آمریکای عصر کارتر در تصمیم گیری برای مساله ی گروگان ها باید با توجه به واقعیت های نظام بین الملل آن روز و ابزارها و کارت های بازی خود از بین دو مسیر یکی را انتخاب می نمود؛ سر شاخ شدن با ایران و به جان خریدن یک ابر بحران ناشی از سر به فلک کشیدن بهای انرژی با قدرت تخریبی نظام اقتصاد جهانی و دوم پیشه کردن سیاست و راهبرد” شکیبایی استراتژیک ” تا در زمان های بعدی با تحریم و انزوای ایران، کارت انرژی و دارا بودن سهم سنگین و مهم ایران در تولید نفت که معادل بیست و پنج درصد از مصرف جهانی آن روز بود، را از کار بیندازد. شایان گفتن است که بزرگترین عمق استراتژیک کشور تازه انقلابی ایران برخورداری از سهم بیست و پنج درصدی از نفت در آن روزگار بود و امروز ایران تنها سهم حدود هشت دهم درصدی در بازارهای بین المللی انرژی را داراست.

راهبرد اول چیزی کم از”خودکشی به نفع رقیب” نبود. قدرت در تعریف رادیکال خود به معنی مات کردن حریف بدون جنگ و هزینه کردن است. پیشبرد بازی به سمت و سویی که حریف شما با دست خودش، به نفع شما خودکشی کند .نظام تصمیم گیری وقت، در آن کشور نمی توانست به بازی وارد شود که پایانی نامشخص داشت و به خودکشی سیاسی دست بزند، در نتیجه این راهبرد به کنار گذاشته شد. راهبرد دوم که آمریکای عصر ریگان و کارتر برگزید سیاست چانه زنی و صبر استراتژیک برای حل بحران گروگان ها بود و این مدل بازیگری برخاسته از غریزه ی بقا و صیانت نفس بود که ریشه های فرهنگی و تاریخی درازی در آن کشور داشت.

روسیه قدرت نفتی- گازی با تولید ده درصدی از سهم مصرف جهانی نفت در سال 2022 و بیشترین صادرات گاز، وزن واقعی و عمق استراتژیک خود در بازار انرژی را درست قدر ندانست و با دچار شدن به نابینایی در تحلیل واقعیات که ناشی از تومور قدرت است، به اوکراین پانهاد و جنگی با پایانی نا مبهم و غیر قابل پیش بینی به راه انداخت. در سیاست بین الملل مهمتر از جنگ صلح پس از جنگ است و آن قدرت نفتی-گازی بدون ملاحظه ی این مولفه فعلا دست به نابودی عمق استراتژِیک خود زده است.

نفت برای آمریکا، همواره مساله ی بقا و آینده بوده است. نفت دغدغه ی گذشته و چشم انداز آینده ی آن کشور است؛ آمریکای امروز در سایه ی انقلاب شیل به کارت بازی با “سلاح ژئوتکنیکی نفت و گاز” (اصطلاحی در کتاب بررسی تاثیر انقلاب شیل بر سیاست خارجی آمریکا در آبراهه ی پارس، نوشته ی علی ترابی. انتشارات لمبرت. آلمان) دست یافته است. آمریکای مسلح به سلاح ژئو تکنیکی نفت و گاز و شیل توانسته است موقعیت خود را از بزرگترین وارد کننده و وابسته به منابع خارجی نفت، به بزرگترین تولید کننده ی نفت و گاز دگرگون سازد. آمریکای بهره مند از سلاح ژئو تکنیکی نفت تنها به دلیل بهره مندی از انقلاب نفت شیل خود، توانست ایران را به شدید ترین وجه ممکن تحریم نماید و تکانه های ناشی از قطع صدور نفت ایران به بازارهای بین المللی را بدون به دردسر افتادن خود و اقتصاد بین الملل مدیریت نماید، هوشمندانه از فرصت های ناشی از بحران حمله ی روسیه به اوکراین بهره کامل را ببرد و از لحاظ امنیتی اروپا را تا سال های پیش رو در مدار نظام امنیتی خود نگه دارد، رقیب دیرینه و سنگین وزن خود یعنی روسیه را تا سال ها در مسیر پر پیچ و خم بازنمایی به عنوان تهدید جهانی پرتاب کند، از خوراک حمله ی روسیه به اوکراین برای ایجاد وحشت سازی از روسیه ی پوتینی بهره برداری کامل نماید، قدرت چانه  زنی در مدیریت دوری و نزدیکی اروپا به چین را بیشتر در اختیار گیرد، به بزرگترین صادر کننده ی گاز ال.ان. جی در جهان تبدیل شود و با باز شکل بخشی به حلقه ی متحدین اروپایی و شرق آسیایی خود، برای مهار چین از هر زمان دیگری آماده تر باشد.

در کتاب “ودا” هندویان باستان انرژی را جز مولفه های پنج گانه ی اصلی حیات تعریف نموده اند. کوین فیلیپس استراتژیست حزب جمهوری خواه بر این ایده است که: پدیدار شدن هر قدرت جهانی با پیدایش صورت بندی نوینی از انرژی همراه بوده است. هلند در سده ی هفدهم میلادی دارنده ی فن آوری کاربرد انرژی آب و باد بوده، انگلستان سده ی هجدهم و نوزدهم، بازیگر اصلی در زغال سنگ بود و آمریکای سده ی بیستم دارنده ی نفت بوده است و در سده ی بیست و یکم تبدیل به یک قطب در بازار انرژی شده است. جهان سده ی بیست و یکمی در حال گذر از نفت به انرژی های تجدید پذیر است و چین سهم شایانی از تجدید پذیرها را داراست و ظرفیت به چالش کشاندن آمریکا و به دست آوردن سهم بیشتری اط کیک جهانی قدرت را پیدا نموده است. در پایان باید گفت، نظام های سیاسی که کارویژه شان حکمرانی و سیاست ورزی است با شناخت و تحلیل درست واقعیت های بازارهای انرژی می توانند به درک درست تری از سیاست بین الملل و تشخیص درست سرشت بازی قدرت بر سر انرژی دست یابند و در صورت تشخیص نادرست سرشت بازی نفت که همان بازی قدرت و بقا می باشد به مسیر پر چالش بی بهره شدن از قدرت و ثروت رانده می شوند.

مشاهده بیشتر

فاطمه لطفی

• فوق لیسانس مهندسی محیط زیست • خبرنگار تخصصی انرژی • مترجم کتابهای عطش بزرگ، تصفیه پسابهای صنعتی، تصفیه آب، استفاده مجدد از آبهای صنعتی، فرایندها و عملیات واحد در تصفیه آب و ساز و کار توسعه پاک

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن