نقطه عطف ایران؟

فاطمه لطفی | هفته‌نامه صدا

 

30 اردیبهشت 1403 بالگرد حامل ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور ایران، حسین امیر عبداللهیان، وزیر امور خارجه، محمد علی آل‌هاشم، امام جمعه تبریز و مالک رحمتی، استاندار استان آذربایجان شرقی در فاصله دو کلیومتری جنوب غربی روستای اوزی در منطقه جنگلی دیزمار از جنگل‌های ارسباران ورزقان سقوط کرد و تمامی سرنشینان آن فوت کردند. از همان ساعات ابتدایی این حادثه، اخبار مربوط به آن در صدر خبرهای خروجی خبرگزاری‌های دنیا قرار گرفت. پس اینکه محل سقوط بالگرد شناسایی و پیکرهای قربانیان حادثه یافت شد، گمانه‌زنی‌های بسیاری در بنگاه‌های خبری دنیا و نیز تحلیلگران سیاسی بر سر تاثیرات احتمالی این رخ‌داد بر آینده ایران آغاز شد. به ویژه این تحلیل‌ها حول جانشینی رئیس‌جمهور و برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری بود و پاسخ به این سوال که فوت رئیس‌جمهور ایران، چه تاثیری بر سیات داخلی و نیز خارجی این کشور خواهد داشت.

به‌عنوان مثال پالیتیکو در همان ساعات پس از اعلام شهادت ابراهیم رئیسی و هیات همراه نوشته بود که او پتانسیل جانشینی رهبر ابران را داشت هرچند در ماه‌های اخیر انتقادات از او رسیدن رئیسی به این مقام را کمتر متحمل کرده بود. به نوشته این نشریه حتی شرایط پیرامون پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری سال 2021 اعتبار او را به عنوان یک رهبر بالقوه تضعیف کرد. او تنها از طریق رد صلاحیت گسترده مخالفان و به دلیل مشارکت کم سابقه با اکثریت مردمی که رای ندادند و تعداد زیادی از کسانی که آمدند، آرای باطله داشتند، به پیروزی دست یافت.

خبرگزاری رویترز هم نوشت این سقوط در زمانی رخ داده است که مخالفت‌های فزاینده در داخل ایران بر سر مجموعه‌ای از بحران‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی وجود دارد و حاکمان ایران بر سر برنامه هسته‌ای مناقشه‌برانگیز خود و تعمیق روابط نظامی با روسیه در طول جنگ اوکراین با فشار بین‌المللی روبرو هستند. رویترز همزمان از قول یک مقام اسرائیلی نوشته بود که این رژیم در سقوط هواپیما دخیل نبوده است. لوید آستین، وزیر دفاع ایالات متحده هم گفته بود که کشورش در مورد علت سقوط هواپیما چیزی نمی‌داند و افزود که ایالات متحده هیچ نقشی در آن ندارد.

ولی نصر، استاد مطالعات خاورمیانه و امور بین‌الملل در دانشکده مطالعات بین المللی پیشرفته جان هاپکینز هم در گفته بود: «در حال حاضر هیچ نامزد دیگری با چنین پلتفرمی وجود ندارد و به همین دلیل است که انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران، هر طور که پیش بیاید، اولین تصمیم‌گیرنده در مورد آینده خواهد بود».

در این گزارش مصاحبه راوی آگراوال، سردبیر فارن پالیسی با رابین‌رایت و کریم سجادپور، ترجمه و در اختیار خوانندگان قرار دهیم.

فارن پالیسی

نقطه عطفی برای ایران؛ سیاست داخلی یا خارجی تهران تغییر نمی‌کند

 

راوی آگراوال، سردبیر فارن پالیسی: پس از آن که ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران یکشنبه گذشته در یک سانحه سقوط هلیکوپتر جان باخت، این کشور ناگهان وارد یک فصل انتخاباتی شد که هیچ کس منتظرش نبود. خلاء رهبری از اهمیت ویژه‌ای برای ایران برخوردار است، زیرا رئیسی به‌عنوان محتمل‌ترین جانشین رهبر معظم، آیت‌الله علی خامنه‌ای، مطرح بود که ۸۵ سال سن دارد و گزارش‌ها از وضعیت نه‌چندان مساعد سلامتی او حکایت دارند.

این حادثه در لحظه‌ای دشوار و در بحبوحه جنگ در سایه ایران با اسرائیل، نزدیکی این کشور به ساخت بمب هسته‌ای و اقتصاد نابسامان آن رخ داده است. تهران چگونه این گذار اجباری رهبری را مدیریت خواهد کرد و این امر چه معنایی برای جهان خواهد داشت؟ من با ناظران قدیمی ایران، کریم سجادپور، یکی از اعضای ارشد بنیاد کارنگی برای صلح بین‌المللی، و رابین رایت، یکی از نویسندگان روزنامه نیویورکر و همکار برجسته مرکز ویلسون صحبت کرده‌ام. آنچه در ادامه می‌آید متن ویرایش شده این مصاحبه است.

راوی آگراوال: رابین، با شما شروع می‌کنم. شما این سانحه را نقطه عطفی برای ایران توصیف کردید. به ما بگویید چرا.

رابین رایت: این اتفاق یک نقطه عطف است زیرا ایران با چالش‌های زیادی مواجه است. اقتصاد آن در بحران ادامه‌دار فرو رفته است: ارزش ریال 30 درصد کاهش یافته است.

از نظر نظامی، پس از چندین دهه جنگ در سایه، حالا مستقیماً با اسرائیل درگیر شده است. از نظر سیاسی، انتظار می‌رفت رئیسی پس از فوت ولی فقیه در ایران، که از سال 1989 در قدرت است، به جای او بنشیند.

پیش از این تنها یک مورد از انتقال قدرت رخ داده است، یعنی از رهبر انقلاب آیت‌الله روح‌الله خمینی به رهبر فعلی، آیت‌الله خامنه‌ای.

آیت‌الله خامنه‌ای قبل از اینکه به مقام رهبری برسد رئیس‌جمهور بود. بنابراین این سانحه کل آینده ایران را در ابهام فرو برده است. رئیسی یکی از دو نامزد بدیهی برای جانشینی ولی فقیه محسوب می‌شد. اکنون تنها یکی وجود دارد: پسر رهبر فعلی.

اگر [پسر رهبر انقلاب جانشین پدر شود] در واقع یک سلسله تئوکراتیک ایجاد می‌کرد، در حالی که انقلاب ایران تماماً برای پایان دادن به کنترل یک خانواده بر تمام اهرم‌های قدرت در ایران بود.

راوی آگراوال: کریم، واضح است که این اتفاق یک شوک بزرگ برای ایران است. من تصور می‌کنم که تئوری‌های توطئه در مورد آنچه واقعاً اتفاق افتاده است وجود خواهد داشت. واکنش ایرانی‌ها به این خبر چگونه است؟

کریم سجادپور: من متعجب نشدم، اما دیدن موج شادی در میان بسیاری از ایرانیانی که رئیسی را شخصیت سرکوبگری می‌دانستند، قابل توجه بود.

اما ایران یک جامعه قطبی شده است، بنابراین بخشی از مردم نیز به شدت برای او سوگوار بودند. جامعه ایران نیز مانند هر جامعه‌ای که دهه‌ها زیر دست دیکتاتوری قرار گرفته است، کاملاً توطئه‌گر شده است. من به نسخه رسمی مشکوک هستم- که این اتفاق یک تصادف بود- مطمئن نیستم چند نفر کاملاً به آن اعتقاد دارند.

مقصران بالقوه زیادی وجود دارند، شاید در دیدگاه آنها، از اسرائیل و ایالات متحده گرفته تا کار درونی افرادی که می‌خواستند رئیسی را از جانشینی بالقوه رهبری دور کنند.

من فکر می‌کنم مهم‌ترین مسئله در مورد این سانحه این نیست که ایران باید رئیس‌جمهور جدیدی پیدا کند. آنچه مهم‌تر است این است که یکی از تنها دو نفری که به‌عنوان یک مدعی جدی برای قدرتمندترین مرد بعدی ایران شناخته می‌شد، اکنون از صحنه خارج شده است.

راوی آگراوال: رابین، شما با شش رئیس جمهور گذشته ایران، از جمله رئیسی، مصاحبه کرده‌اید. کمی بیشتر از او بگویید. او چه نوع رئیس جمهوری بود؟ چه میراثی از خود بر جای می‌گذارد؟

رابین رایت: رئیسی احتمالاً جنگ‌طلب ترین و نیز نامحبوب‌ترین رئیس جمهور ایران بود. او یکی از آن ایدئولوگ‌های مطلقه بود که معتقد بود ایران باید از اصول سفت و سخت انقلابی و سنت‌های سخت اسلامی پیروی کند. از سال 1979 بحث بزرگ در ایران همیشه این بوده است که آیا جمهوری اسلامی قبل از هر چیز یک دولت اسلامی است که از قانون خدا پیروی می‌کند یا جمهوری است که از قانون انسانی پیروی می‌کند که در قانون اساسی ناپلئونی تجسم یافته است؟ [قانون اساسی ناپلئونی به ناپلئون اجازه می‌داد تا در عین حفظ توهم دموکراسی، قدرت شخصی خود را اعمال کند.] در تمام این مدت بحث بر سر این مسئله داغ بوده است.

روسای جمهور سابق مانند حسن روحانی و محمد خاتمی میانه‌رو یا اصلاح‌طلب‌هایی بودند معتقد به اینکه ایران باید به سمت جمهوری حرکت کند که در آن منتخبان حرف آخر را بزنند. رئیسی ایران را در جهت مخالف هدایت می‌کرد و معتقد بود این کشور یک کشور اسلامی است. رئیسی را به خاطر کسری بودجه که در شکل یارانه برای غذا و سوخت دیده می‌شد، به یاد خواهد ماند. در طول سه سالی که او در قدرت بود، اقتصاد ایران به شکل بدی تحت تاثیر قرار گرفته بود.

راوی آگراوال: کریم، این طور نبوده که رهبر ایران همیشه با روسای جمهور خود کنار بیاید. روحانی بیش از حد به غرب نزدیک بود. اکبر رفسنجانی هم همینطور. محمود احمدی‌نژاد آنقدر پوپولیست بود که که او را نخواهند. خاتمی را برانداز می‌دانستند. اما طبق آنچه می‌دانیم، رئیسی مرد مورد اعتماد رهبر ایران بود. او وفادار بود. و آیت‌الله خامنه‌ای از دست دادن او را احساس خواهد کرد. او چگونه انتقال ریاست‌جمهوری را در هفته‌های آینده مدیریت خواهد کرد؟

کریم سجادپور: من همیشه رئیسی را پیرو و مرید آیت‌الله خامنه‌ای و فردی می‌دانستم که رهبر ایران برای چند دهه او را پرورش داده است. این یک ضربه بزرگ برای رهبری‌ست. اما رهبر ایران چند گزینه دیگر هم دارد. یکی از آنها این است که پسرش را با شرکت در انتخابات ریاست جمهوری به ایرانیان معرفی کند، درست مانند ابراهیم رئیسی. البته من فکر می‌کنم چنین کاری بعید است، اما در باز هم می‌تواند یکی از گزینه‌ها باشد.

گزینه دیگر این است که کسی انتخاب شود که سابقه‌ای در نیروی انتظامی و سپاه پاسداران دارد و شاید نامزد آشکار آن محمد باقر قالیباف باشد که رئیس فعلی مجلس و فرمانده سابق سپاه پاسداران است.

گزینه دیگر این است که مرید دیگری پیدا شود. اما یافتن یک هم‌پوشانی از [مجموعه] افرادی که هم دارای ایدئولوژی تندرو و هم دارای برخی صلاحیت‌های مدیریتی باشد، به طور فزاینده‌ای سخت است.

نظر من این است که مرگ رئیسی واقعا یکی از دو نتیجه محتمل را تسریع می‌کند: گذار ایران به یک دیکتاتوری نظامی یا، صادقانه بگویم، انفجار.

راوی آگراوال: رابین، دلم می‌خواهد شما هم در همین مورد صحبت کنید. من هم روی این ایده مرید پافشاری دارم. رهبر ایران 85 سال دارد در حالی که رئیسی فقط 63 سال داشت. رئیسی از نسل جدید بود. و من کنجکاو هستم که نسل رهبران او جایگاه ایران را در جهان چگونه می‌بینند.

رابین رایت: این یک شکاف بزرگ در داخل ایران است. اکثریت ایرانیان بسیار خواهان پایان دادن به وضعیت نابسامان خود هستند و می‌خواهند بخشی از جامعه بین‌المللی باشند، در حالی که چالش‌های اقتصادی ناشی از تحریم‌های واشنگتن این خواسته‌ را سخت‌تر کرده است.من فکر می‌کنم سخت‌ترین کار در ایران در واقع یک مقام سابق بودن است. جایگزینی کسی دشوار خواهد بود زیرا آنها نگران آینده خود نیز هستند. اما تصویر بزرگ مطلقا آینده انقلاب است. قبلا تلاش‌هایی برای اصلاح آن صورت گرفته است  تا [ایران] بتواند به تدریج در جهان ادغام شود، و از بسیاری جهات این همان چیزی بود که توافق هسته‌ای با میانجیگری شش قدرت بزرگ جهان در سال 2015 انجام داده بود. اما پس از کناره‌گیری دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده از آن، این توافق بی‌اثر شد و ایران دوباره انگیزه‌‌هایی برای پیشبرد برنامه هسته‌ای خود پیدا کرد.

من فکر می‌کنم ایران احتمالا دهمین قدرت هسته‌ای خواهد شد. به نظر من پس از حمله فاجعه‌آمیز به اسرائیل و حمله بسیار موثر اسرائیل به رهبران نظامی ایران در سوریه، این کشور به طور فزاینده‌ای احساس ناامنی می‌کند، حتی اگر بزرگترین زرادخانه موشکی جهان را در اختیار داشته باشد. اما چند کاندیدای واضح وجود دارد، از جمله یکی از فرماندهان سابق سپاه پاسداران به نام محسن رضایی که چندین بار نامزد انتخابات شده است. ممکن است آنها به دنبال جانشینی باشند زیرا قرار است یک سال آینده انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود.  بنابراین ممکن است این امر به آنها زمان بدهد تا کسی را بیابند که از رهبر پیروی کند، اما انتقال [قدرت] را در این مسیر برعهده ندارد.

 

راوی آگراوال: کریم، سوای تمام مسائل، با ما در مورد آنچه مردم ایران خواهان آن هستند صحبت کنید. به نظر من مشارکت رای‌دهندگان در سال‌های اخیر کاهش یافته است، درست است؟

کریم سجادپور: من فکر نمی‌کنم که علاقه‌ی مردمی زیادی به انتخابات وجود داشته باشد. تعداد بسیار کمی از ایرانیان هنوز معتقدند که تحت رژیمی زندگی می‌کنند که می‌توان آن را از طریق صندوق رای اصلاح کرد. از برخی جهات، من به مشاهدات معروف هنری کیسینجر فکر کرده‌ام که ایران باید تصمیم بگیرد که آیا یک ملت است یا یک علت. به نظر من، این تصمیمی بود که آنها باید حدود 15 سال پیش می‌گرفتند که به یک دوراهی رسیدند. هر زمان که مجبور بودند اصلاح یا سرکوب را انتخاب کنند، همیشه راه سرکوب را انتخاب کردند.برای مردم ایران، این سیستمی نیست که قادر به اصلاح باشد. من فکر می‌کنم بسیاری از مردم رای نخواهند داد زیرا رای دادن به عنوان یک اقدام برای قانونی‌کردن [این وضعیت] تلقی می‌شود که آنها نمی‌خواهند انجام دهند.

راوی آگراوال: رابین! برای اینکه کمی بیشتر در مورد مسئله دموکراسی صحبت کنم، شما اعتراضات بسیاری را در ایران پوشش داده‌اید، از جنبش سبز گرفته تا جنبش زن، زندگی، آزادی. دلم می‌خواهد بدانم [حکومت ایران] در مورد سرکوب چگونه کار می‌کند. آیا فقط این است که این حکومت هر از گاهی اجازه طغیان می‌دهد تا چهره‌ای دموکراتیک از کشور بسازد؟

رابین رایت: همه تظاهرات غافلگیرکننده و خودجوش بوده است. ایرانیان یک حکومتداری بسیار متعهد و پیچیده هستند. اعتراضات اقتصادی و سیاسی در سراسر کشور وجود داشته است و به ویژه از سال 2017 سرعت این اعتراضات بیشتر شده است.

اما رژیم سرکوب می‌کند؛ همانطور که در سال 2022 دیدیم. بنابراین فکر می‌کنم این تاکتیک‌ها و ابزارها همچنان مورد استفاده قرار خواهند گرفت. سوال این است که میزان مشارکت در انتخابات 28 ژوئن چقدر خواهد بود. از هم اکنون تا 28 ژوئن در پشت پرده هرج و مرج سیاسی مطلق در مورد اینکه چه کسی قرار است نامزد ریاست‌جمهوری شود، وجود خواهد داشت.

آنها باید کاندیداها را در شورای نگهبان بررسی کنند. بعد باید کمپین‌های تبلیغاتی برگزار شود. در گذشته، رسم بود که کاندیداها باهم مناظره می‌کردند. بنابراین این یک نوع برنامه زمانی باورنکردنی است، و به همین دلیل است که حکومت احتمالا در تلاش برای دستکاری در نتیجه است تا انتخابات به نفع کسی باشد که می‌تواند مرید رهبر ایران باشد.

راوی آگراوال: کریم، اختلاف روشنی بین آرمان‌های مردم و حکومت وجود دارد. این قطع ارتباط تا کی می‌تواند ادامه داشته باشد؟

کریم سجادپور: می‌تواند به طور نامحدود ادامه یابد. [این ادامه اختلاف] اغلب از آنچه مردم فکر می‌کنند پایدارتر است. بیش از یک دهه پیش مقاله فوق العاده‌ای در مجله دموکراسی چاپ شد به نام «دوام رژیم‌های انقلابی». و بحث اساسی این مقاله این بود که دولت‌های استبدادی که از یک انقلاب نشأت گرفته‌اند، بیشتر از یک دیکتاتوری بدون سابقه [انقلابی] پایدار هستند، تا حدی به این دلیل که این اصل سازماندهی قدرتمند وجود دارد که به حفظ انسجام نیروهای امنیتی کمک می‌کند.

در ایران هم همینطور بوده است. برای بیش از 45 سال، حکومتی حاکم بوده است که به طرز وحشتناکی اقتصاد را بد مدیریت کرده و نه تنها از نظر سیاسی، بلکه از نظر اجتماعی نیز سرکوبگر بوده است. آن‌ها سعی می‌کنند تمام جنبه‌های زندگی شما را کنترل کنند، آنچه را که تماشا می‌کنید، آنچه می‌نوشید و…

جدایی آنچنانی از نیروهای امنیتی وجود ندارد. بنابراین ما اکنون در ایران دینامیکی داریم که در آن شما رژیمی دارید که شاید 15 تا 20 درصد از حمایت مردمی برخوردار باشد، اما [همین حمایت‌ها] متحد هستند، مسلح هستند، سازماندهی شده‌اند، و آماده کشتن برای ماندن در قدرت هستند. سرکوب نمی‌تواند به طور نامحدود ادامه یابد، اما اغلب می‌تواند بیشتر از آنچه ما فکر می‌کنیم ادامه داشته باشد.

راوی آگراوال: رابین، موقعیت فعلی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چگونه است؟ آیا آنها به دنبال تقویت موقعیت خود خواهند بود؟

رابین رایت: آنچه واقعا در مورد آیت‌الله خامنه‌ای جالب است این است که او زمانی که به مقام رهبری رسید هیچ پایگاه قدرت مستقلی نداشت. بنابراین به نظامی‌گری روی آورد. و این یک نوع رابطه همزیستی از آن زمان تا به حال در ایران بوده است. بسیاری از فرماندهان سپاه پاسداران عنوان مشاوران ارشد او را دارند. و فکر می‌کنم سپاه چون در جامعه، اقتصاد، سیاست و همه جنبه‌های زندگی نفوذ کرده، نقش مهمی خواهد داشت.

راوی آگراوال: اکنون درباره معنا و مفهوم این موضوع [سانحه رئیس‌جمهور] برای بقیه جهان صحبت کنیم. رابین، چه انتظاری از سیاست خارجی ایران در دولت جدید داریم؟

رابین رایت: من فکر نمی‌کنم سیاست‌های داخلی یا خارجی این حکومت حتی اندکی تغییر کند. ایران سازمان یافته است. مقام معظم رهبری دیدگاه خود را دارند. او عمیقا بدبین است و اغلب در مورد ایالات متحده صریح صحبت می‌کند. بنابراین من فکر نمی‌کنم که ما شاهد تغییرات زیادی باشیم.

یکی از نکات جالب درباره رئیسی این بود که او مسئول رفتن به مسکو، تقویت روابط با چین و حتی نزدیک شدن به عربستان سعودی بود. من شک دارم که شما بعد از این فرق [در این موضوعات] ببینید. هرچه ایران بیشتر از سوی غرب احساس انزوا کند یا از سوی اسرائیل تهدید شود، من فکر می‌کنم که تا حدی روابط خود را با چین، روسیه و کره شمالی محکم‌تر خواهد کرد، حتی اگر این کشورها متحدان کم تعدادی باشند.

راوی آگراوال: و مردم ایران از همه اینها حمایت می‌کنند؟ در مورد استفاده تهران از نیروهای نیابتی در خاورمیانه چطور؟

رابین رایت: من فکر می‌کنم اکثر ایرانی‌ها آرزو می‌کنند که رژیم از منابع خود در داخل استفاده کند نه برای حمایت از حزب‌الله یا حوثی‌ها در یمن یا نیروهای حشد شعبی در عراق و نیز هزینه‌های زیادی که برای کمک به تسلیح بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه داشته است. از جمله شعارهایی که در تظاهرات مختلف سر داده می‌شود، «در حماس سرمایه گذاری نکنید، روی ما سرمایه گذاری کنید!» من فکر می‌کنم این یکی از بزرگترین شکاف‌ها بین حکومت و مردم خودش است.

حمایت از فلسطینی‌ها به دلیل مشکلات بشردوستانه‌ای که با آن مواجه هستند وجود دارد. اما بیشتر ایرانیان هرگز احساسات عمیقی نسبت به درگیری اعراب و اسرائیل ابراز نکرده‌اند. اکثر آنها عرب نیستند و فقط با موضوعی که از نظر جغرافیایی از مرز آنها دورتر است، همذات پنداری نمی‌کنند. اما فکر نمی‌کنم باز هم این امر چیزی را تغییر دهد.

حکومت در واقع بر این باور است که پیشرفت کرده است، چه درباره رویارویی حماس، چه توانایی آن در این مدت طولانی، یا حوثی‌ها که تجارت بین‌المللی در دریای سرخ را مختل می‌کنند. حکومت احساس می‌کند که استراتژی‌اش جسورتر شده است. یک چیز مهم در مورد ایران این است که از نظر استراتژیک احساس تنهایی می‌کند. احساس می‌کند از نظر مذهب و قومیت به نوعی در اقلیت قرار گرفته است. و به این ترتیب، با استفاده از نارضایتی در کشورهای دیگر، به ساختن نوع اتحاد مینی‌ناتو روی آورده است. این کشور مهمترین و بهترین اتحاد مسلحانه را در خاورمیانه ایجاد کرده است و قرار نیست آن را از دست بدهد.

راوی آگراوال: بیایید درباره ایالات متحده صحبت کنیم. کریم، نظر شما درباره نحوه برخورد دولت بایدن با ایران در سه سال ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی چیست؟ و آنها چگونه به انتقال رهبری نگاه خواهند کرد؟

کریم سجادپور: هدف دولت بایدن این بود که ایران هیچ مشکلی برای ایالات متحده ایجاد نکند. آنها می‌خواستند روی چین تمرکز کنند. سیاست اولیه‌ای که آنها با آن شروع کردند این بود که به سادگی توافق هسته‌ای را احیا کنند که دولت ترامپ از آن خارج شده بود.  اما ایران مقاومت کرد و در نهایت توافق امضا نشد. برنامه هسته‌ای ایران به طور خطرناکی در حال پیشرفت است.

اکنون آنها فقط در تلاش برای کاهش تنش هستند، به خصوص پس از 7 اکتبر. ایالات متحده بسیار نگران گسترش جنگ غزه است که مستعهد تبدیل شدن به یک جنگ منطقه‌ای و شاید حتی یک جنگ جهانی بوده است. من فکر می‌کنم مقامات آمریکایی موفق شده‌اند این جنگ را مهار کنند.

از حالا تا ماه نوامبر، همین‌طور خواهد بود؛سیاست فقط سیاستِ رفع تعارض و تنش‌زدایی خواهد بود. در ماه نوامبر، چه جو بایدن دوباره انتخاب شود و چه ترامپ، یک چالش برای دولت بعدی برنامه هسته‌ای ایران خواهد بود، زیرا ایران اکنون بسیار نزدیک به عبور از این آستانه برای سلاح‌سازی است. برخلاف استراتژی اوباما، دیگر نمی‌توانید [ایران را در] موضوع هسته‌ای منزوی کنید.

با توجه به قدرت و نفوذ گسترده ایران در خاورمیانه، باید یک استراتژی فراگیرتر ایالات متحده در قبال ایران وجود داشته باشد که نه تنها به جاه طلبی‌های هسته‌ای ایران، بلکه جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای و همچنین تروریسم سایبری آن، که همگی چالشی برای منافع ملی ایالات متحده هستند، توجه داشته باشد.

برچسب ها
مشاهده بیشتر

فاطمه لطفی

• فوق لیسانس مهندسی محیط زیست • خبرنگار تخصصی انرژی • مترجم کتابهای عطش بزرگ، تصفیه پسابهای صنعتی، تصفیه آب، استفاده مجدد از آبهای صنعتی، فرایندها و عملیات واحد در تصفیه آب و ساز و کار توسعه پاک

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن