محمد صحفی: آدم ها از نگاه زنگنه «منجمد» می شوند و نباید تغییر کنند!

مدیرکل پیشین روابط عمومی وزارت نفت، در بخشی از صحبت های خود در پروژه «تاریخ شفاهی ایرنا»، در کنار مروری بر سوابق فعالیت های خود، گریزی نیز به روند و رویکرد کاری بیژن نامدار زنگنه که به تازگی از وزارت نیرو به وزارت نفت آمده بود، داشته است.

«محمدصحفی» با اشاره به چگونگی حضور خود در اداره ارشاد خوزستان، همکاری با عطاالله مهاجرانی و احمد مسجدجامعی در دولت نخست سیدمحمد خاتمی و روند مدیریتی بیژن زنگنه، می گوید: «آقای زنگنه که در دولت هاشمی وزیر نیرو بود، به عنوان وزیر نفت در دولت اول خاتمی انتخاب شده بود. او بنا را بر این گذاشت که کارمندانی که به اطراف مامور شده اند برگردند. این تصمیم شامل حال من هم شد و به وزارت نفت فراخوانده شدم. البته چند ماهی تا پایان ماموریتم در زمان وزارت مهاجرانی و‌ زمانی که مرتضی کاظمی معاون امور هنری شد، ماندم. در همان یکی، دو برخورد و‌ ملاقات اولیه که با مهاجرانی داشتم، از سو مدیریت و‌ برخوردهای از بالای او متحیر شدم و به ماندن در ارشاد بی علاقه شدم. چنین بود که مهندس زنگنه وقتی همان پستی را به من پیشنهاد کرد که ۱۰ سال قبل از آن داشتم، آن را پذیرفتم.»

آدم ها از نگاه زنگنه «منجمد» می شوند

او با اشاره به اینکه انگار که در دیدگاه مهندس زنگنه آدم ها در طول زندگی در یک وضعیت خاص منجمد می شوند و ‌تغییر نمی کنند، افزود: «به هر حال عنوان روابط عمومی روی پیشانی من حک شده بود و کار دیگری از من ساخته نبود؛ با دلخوری قبول کردم و مشغول به همکاری با مهندس شدم.»

صحفی با یادآوری خاطراتی از آن دوران که امواج مخالفت با سرمایه گذاری خارجی در صنعت نفت در رسانه ها بالا گرفته بود، ادامه می دهد: «هرچند برای مقابله با مخالف خوانی ها، ما تریبونی ساخته بودیم، اما در حقیقت مترصد بودم مدرک دکتری را که گرفتم، از ستاد وزارت نفت بروم یک جای دیگر صنعت.»

سبک اقتدارطلبی و غیرمشارکتی زنگنه را نمی پسندم

از نگاه صحفی، کار کردن با مهندس زنگنه از دور خوشایندتر است تا از نزدیک: «اخذ مدرک دکتری را بهانه کردم و برای رفتن به پژوهشگاه نفت رخصت خواستم. آقای زنگنه را دوست دارم ولی سبک مدیریتی اقتدارطلبانه، آمرانه و‌غیر مشارکتی ایشان را نمی پسندیدم.»

او با اشاره به روابط صمیمانه خود با علی وکیلی، ادامه می دهد: «مهندس علی وکیلی که از یاران زنگنه بودند، آن موقع رئیس پژوهشگاه صنعت نفت بود و با آغوش باز من را به پژوهشگاه دعوت کرد و طی فرایندی عضو هیئت علمی پژوهشگاه نفت شدم. پژوهشگاه در شهر ری و در کنار پالایشگاه تهران بود. در واقع بعد از 30سال کار ستادی باید هر روز از منزلم در حوالی سید خندان تا شهرری می رفتم و عصر برمی گشتم.»

صحفی با تاکید بر اینکه پژوهشگاه را تبعیدگاه زنگنه نمی داند، ادامه می دهد: «من که قبول نداشتم پژوهشگاه تبعیدگاه مهندس زنگنه است، اما دوستان معتقد بودند موردغضب ایشان واقع شده ام. هر چه بود که پس از یک سال، پیشنهاد بازگشت دوباره به وزارت ارشاد و این بار به عنوان معاون وزیر در امور مطبوعاتی توسط احمد مسجد جامعی مطرح شد.»

از ارشاد خوزستان تا روابط عمومی وزارت نفت و معاونت وزارت ارشاد

به گفته صحفی، ارانه پیشنهاد معاونت امورمطبوعاتی وزارت ارشاد، آن هم در یکی از حساس ترین برهه های سیاسی-اجتماعی کشور یعنی در زمان استقرار دولت دوم اصلاحات با وزارت احمد مسجد جامعی، داستان بلند و بالایی دارد: «در بحبوحه جنگ و میانه های سال 1360، مهندس غرضی با معرفی من و دوست صمیمی ام مرحوم علی نیکان قمی به مرحوم دوزدوزانی، وزیر وقت ارشاد ما را کاندیدای مدیریت این اداره کل کرد که با توافق هم، آن مرحوم که حدود 6-7 سال از من بزرگ تر بود، مدیر کل و من معاون وی شدم، چنین شد که در سن ۲۲ سالگی و در سال ۶۰ معاون مدیر کل ارشاد خوزستان جنگ زده شدم.»

او با اشاره به اینکه آن وقت مسجدجامعی ارشادی نبود و با وزارت کشور همکاری می کرد، افزود: «2سال بعد که در زمان وزارت عبدالمجید معادیخواه برای خدمت در ستاد وزارت ارشاد دعوت شدم. بدین ترتیب به مسئولیت معاون مدیر کل انتشارات و ‌تبلیغات منصوب شدم و‌ تا سال نخست وزارت سید محمد خاتمی در وزارت ارشاد ماندم. اینجا بود که با احمد مسجد جامعی آشنا شدم. ایشان مدیر کل طرح و برنامه ریزی وزارت خانه شده بودند که من به وسیله مهندس غرضی که آن وقت وزیر نفت بود به وزارت نفت دعوت شدم و مسئولیت اداره کل روابط عمومی وزارت نفت به من محول شد. البته چند سال بعد، به عنوان مامور از وزارت نفت به وزارت ارشاد کوچ کردم و برای دوره ای نسبتا طولانی (دوره های وزارت سید محمد خاتمی، علی لاریجانی، مصطفی میر سلیم و عطا الله مهاجرانی) رئیس مرکز هنرهای تجسمی وزارت ارشاد و سرپرست موزه های هنرهای معاصر بودم.»

دزدیده شدن مدیر وزارت نفت!

صحفی ادامه می دهد: «طی این مدت با جناب مسجد جامعی همکار بودم و در ارتباط و دوستی صمیمانه ای بودم. این دوستی و‌آشنایی با کوچ دوباره من به وزارت نفت در زمان مهندس بیژن نامدار زنگنه و استقرار دوباره در سمت مدیرکل روابط عمومی این وزارت رو به ضعف گذاشت و‌ ما کمتر همدیگر را می دیدیم اما با معرفی مسجد جامعی پس از دکتر مهاجرانی به عنوان وزیر ارشاد، شرایط جدیدی پدید آمد. بعد از ظهر یک روز در شهریور ۸۱ بود که آقا یدالله سعدی مدیر انتشارات دلیل ما و از دوستان دوران نوجوانی و دوست مشترک من و مسجد جامعی به دیدار من آمد و ‌گفت احمد آقا می خواهد شما به ارشاد برگردید. گفتم که هر کمکی بتوانم می کنم، اما از نفت به ارشاد برنمی گردم. چنین شد که بعدا پیغام آورد 2 گزینه «معاونت امور فرهنگی» و «امور مطبوعاتی » روی میز است و بیشتر برای مطبوعاتی مشکل داریم. بعد از 2 بار پیغام، من در حال مشاوره با معاونان سابق و اسبق بودم و از جمله با احمد پورنجاتی و نیز مرحوم احمد بورقانی و نیز دوست فاضلم، هادی خانیکی و ابوالقاسم خوشرو درحال رایزنی بودم.»

به گفته او، مسجدجامعی که حوصله کش دادن قضیه را نداشت و ظاهرا تعجیلی در کار بود: «بدون اینکه پاسخ رسمی من و موافقت وزیر نفت برای این جابه جایی را به دست آورد، بعد از جلسه کوتاهی با من و شنیدن دوباره دلایل مخالفتم با این انتصاب، نظر به اینکه با رئیس جمهور هم هماهنگی لازم را کرده بودند، تصمیم خود را گرفته بود. یک روز که در پژوهشگاه صنعت نفت در دفتر کارم به اخبار ساعت ۱۴ گوش می دادم، با حیرت شنیدم که گوینده خبر رادیو، خبر انتصاب من به عنوان معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را اعلام کرد و فردای آن روز این خبر در صفحه اول روزنامه ها نقش بست؛ در حالی که که هنوز وزیر نفت از این انتصاب و‌ دزدیده شدن یکی از مدیرانش توسط وزارت ارشاد بی خبر بود!»

صحفی ادامه می دهد: «مهندس زنگنه ابتدا با این کوچ دوباره من مخالف بود، اما وقتی متوجه شد سمبه پرزور است و دفتر رئیس جمهور پشت تصمیم وزیر ارشاد است، کوتاه آمد و با ماموریت یک ساله من به ارشاد موافقت کرد که بعدا برای 2سال دیگر هم تمدید شد.»

او با اشاره به اینکه بعد از این انتصاب، چندروزی گیج بوده است، تصریح می کند: «در چند روز اول، در دفتر معاونت امور مطبوعاتی حاضر نمی شدم تا موافقت وزارت نفت اخذ شد و من مطمئن شدم از دستور مافوق نافرمانی نکرده ام.»

بازگشت به وطن نفتی

صحفی با اشاره به روند همکاری کوتاه مدت با صفار هرندی در ابتدای دولت نهم، می گوید: «به آقای صفار هرندی گفتم که دولت تغییر کرده، وزیر ارشاد عوض شده و معاونت مطبوعاتی نیز ویترین وزارت ارشاد است. این ویترین باید با سلیقه صاحب جدید این مغازه تعویض دکور شود. من به کار شما و‌دولت شما نمی آیم. اجازه بدهید به همان وزارت نفت برگردم و همان عضو هیئت علمی ساده در گوشه پژوهشگاه نفت به خدمت ادامه دهم.»

او با اشاره به اینکه چون از نفت به ارشاد مامور شده بودم چاره ای هم جز موافقت نداشتند، ادامه می هد: «خلاصه نامه ای از وزارت نفت آوردم که مهلت ماموریتم‌ در وزارت ارشاد تمام شده و لازم است به وزارت نفت برگردم. در حقیقت این پیامی برای آقای صفار بود که دیگر روی من حساب نکند. ایشان هم نامه ای محبت آمیزی برای آقای وزیری هامانه وزیر نفت وقت نوشت و از من تشکر کرد و من دوباره به وطن نفتی ام برگشتم.»

برچسب ها
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن