تنهایی ژنرال و اولویت جوان قابل دفاع بر جوان قابل اعتماد زنگنه در منگنه
محمد جواد روح | دبیر ارشد تحریریه انرژی امروز: «میخواستم گزینه جوانتری را معرفی کنم، اما به جمعبندی نرسیدم.» این جمله را حسن روحانی در مراسم معرفی وزرای پیشنهادی خود برای دولت دوازدهم و هنگام دفاع از بیژن نامدار زنگنه گفت. معرفی وزیری جوانتر، نهتنها خواست رئیسجمهور که مورد حمایت خود وزیر هم بود. گفته میشود زنگنه و روحانی درباره معرفی چند چهره جوان تر، با هم مذاکره کرده بودند و ظاهراً در این میان، سورنا ستاری، فرزند فرمانده شهید نیروی هوایی ارتش و معاون علمی و فنّاوری ریاستجمهوری که اندک سوابقی هم در نفت داشت، جدّیترین گزینه بوده که در نهایت، رئیسجمهور قانع نمیشود. روحانی در جلسه رأی اعتماد کابینه دوازدهم، گفته بود که که بستن 100 میلیارد دلار قرارداد برای جلب سرمایه خارجی در بخش نفت و گاز، کاری نبود که برای انجام آن، بتوان به وزیری جز زنگنه اعتماد کنم. بگذریم که فضاسازیهای مخالفان داخلی و تهدیدها و فشارهای خارجی با محوریت دونالد ترامپ، عقد این قراردادها را حتی با حضور زنگنه نیز به امری معلّق و تقریباً محال تبدیل کرده است؛ اما حتی در نبود این فشارهای داخلی و خارجی هم گزینهای جز زنگنه، ته دل روحانی را قُرص نمیکرد.
در انتخاب زنگنه از میان 2 جوان مورد اعتماد خود برای پست معاونت، او توانست با مهارتی که از یک ژنرال انتظار میرفت «جوان قابلدفاعتر» را به مسئولیت گمارد و «جوان مورد اعتمادتر» را همچنان در حاشیه امن خویش نگاه دارد!
اطمینان رئیسجمهور و مجموعه نیروهای سیاسی حامی و حتی مخالف دولت به زنگنه، فراتر از یک وزیر نفت و چهرهای صرفاً تکنوکرات است. زنگنه در کنار یکی، دو نفر دیگر در کابینه دوم روحانی، از معدود افرادی هستند که چنین وجهه و اقبالی دارند؛ مدیرانی دارای وزن سیاسی، سابقه اجرایی و وجهه بینالمللی که در سختترین شرایط، از آنها انتظار معجزه میرود. چنین بود که رئیسجمهور، خود نیز در مراسم رأی اعتماد از زنگنه به عنوان یک «برند» برای کابینه پیشنهادی دولت دوازدهم یاد کرد.
سناریوهای دائمالاجرا
به رغم این ویژگیها، زنگنه اما با مخالفانی جدّی و سازمانیافته ای از درون و بیرون وزارت نفت مواجه است. مخالفانی که برای هر گامی که او برمیدارد یا قصد برداشتن آن را میکند، پیشاپیش سناریویی حاضر و آماده دارند؛ سناریوهایی که از انتصاب های او در سطح معاونان تا مدیران درجه چندم شرکتهای اصلی را نیز شامل میشود؛ قراردادهای فروش گاز را با چوب ارزان و خامفروشی میرانند؛ در برابر هر قراردادی با شرکتهای مهم نفتی، با شعار و ادّعای «ما میتوانیم» به صحنه میآیند و بدون ارائه کارنامه خود در پروژههای پیشین، از پروژههای جدید حقالسهم میطلبند و گاه، کلّ آنها را حقّ مطلق خود میدانند. درباره قرارداد فاز 11 پارس جنوبی با توتال هم که ماجرا از روز اول تاکنون روشن و آشکار است؛ از متهم کردن وزارت نفت به رعایت نکردن اصول محرمانگی تا درخواست انتشار عمومی جزئیات قرارداد مافوق تخصصی و حقوقی که به فرض امکان انتشار، بسیاری در بدنه نفت هم توان درک آن را نداشتند، چه رسد به برخی نمایندگان مجلس و رسانههایی که برای فهم ضرورت جلب سرمایه خارجی هم دچار مشکل هستند! اخیراً هم که در هم نوازی دلواپسان داخلی با ترامپ و دلواپسان آمریکایی، هر جملهای را که میپسندند از مدیرعامل توتال نقل میکنند و از آن، چماقی برای کوبیدن وزیر نفت و حامیان او میتراشند!
زنگنه از همان نسل اول مدیرانش تا امروز که میکوشد و میباید نسل جدیدی از مدیران را در نفت شکل دهد، همواره بر سر یک دوراهی بوده است؛ دوراهی «اعتماد – اعتبار» یا «تخصص – تعهد»!
زنگنه البته خود، بهتر از هرکس دشواری شرایط را میدانست. چنین بود که فردای انتخابات 29 اردیبهشت از روحانی خواسته بود گزینهای دیگر را به جای او معرفی کند؛ گزینهای که این حدّ از مخالفت را ایجاد نکند. با این حال، خواست زنگنه برآورده نشد. رسانههایی که امید داشتند این اتفاق بیفتد و حتی خبر دادند یکی از معاونان زنگنه به جای او معرفی میشود، وقتی بقای او را قطعی یافتند، ناچار شدند سناریوی دومی را اجرا کنند و مدعی شوند همه این اخبار «بازی زنگنه برای ماندن» بوده که توسط اتاق فکر او طراحی و پیاده شده است! اما نه سنّ بالا و نه فشارهای سیاسی، در نهایت روحانی را قانع نکرد که از زنگنه دست بشوید. رئیسجمهور او را معرفی کرد، مجلس بالاترین رأی تاریخ به گزینه پیشنهادی وزارت نفت را داد و زنگنه برای هفتمین بار هم ردای وزارت پوشید.
آمدن با «نگاه به رفتن»
وزیر کهنهکار، اما از همان روز نخست به خوبی میدانست که این بار، آخرین نوبت است. شیخالوزرای دولت دوازدهم این بار با «نگاه به رفتن» آمده است. اینکه در آخرین 4سال دوران وزارت عمر خویش، باید تا آنجا که میتواند بستر تجربهاندوزی و چهرهسازی از نسل جدید مدیران نفت را فراهم آورد. در آخرین دوره زنگنه، جوانان مورد تأیید او فرصت چشیدن سرد و گرم روزگار را دارند تا 4 سال بعد، دست کم یکی از آنان در حدّ و اندازههای جانشین او، خودی نشان داده باشد. ورود جوانان به نفت، اما همچون سایر تصمیمها و اقدامهای زنگنه بی چالش و حاشیه نبود، چه مخالفان بلافاصله صلاحیت 2 جوان مطرح برای معاونت وزارت را به چالش کشیدند؛ 2 جوانی که در نهایت، یکی کنار رفت تا زنگنه در مراسم معارفه مدیرعامل جدید شرکت ملّی صنایع پتروشیمی، جملهای مشابه سخن رئیسجمهور در جلسه رأی اعتماد را تکرار کند: «برای پتروشیمی هم میخواستم چهرهای جوانتر را معرفی کنم، اما نشد!»
دوراهی «اعتماد – اعتبار» یا «تخصص – تعهد»!
شاید تصمیم زنگنه در معرفی نکردن «جوان دوم» را بتوان حرکتی استراتژیک خواند. جوان دوم، بسیار بیشتر از جوان دیگر که در نهایت به معاونت وزارت رسید، با حاشیه و اما و اگرهایی مواجه بود. رسانههای مخالف به کنایه میگفتند شرط پست گرفتن در نفت «سابقه شاگردی در کلاس وزیر» است! اما جالبتر آن بود که خبر رسید جوان دوم، حتی این سابقه را هم نداشته است. چهرهای که ارتقای او در 4 سال نخست دولت روحانی، به جز مخالفان سیاسی، برای بسیاری از نیروهای حاضر در بدنه نفت و رسانهها نیز سؤالبرانگیز شده بود. زنگنه اما در اقدامی منطقی، جوان دوم را در مسئولیت پیشین و دستیاری ویژه خود نگه داشت و جوان دیگر را که نقدها و حساسیتهایی کمتر به همراه داشت، به معاونت خود گماشت. درست در همین شرایط بود که ابلاغیه تازه قانون بازنشستگی، زنگنه و وزارت نفت را به تسریع و تسهیل در روند تغییر نسل واداشت. اگرچه زنگنه تلاش بسیار کرد با تفسیرها و تبصرههایی جالب، برخی از مردان کلیدی و البته حلقه اصلی خود را از تندباد تغییر اجباری مصون نگاه دارد، اما خود نیز به خوبی میداند که دیر یا زود باید با همه مردان نسل اول خویش وداع گوید؛ مردانی که سابقه همکاری او با بسیاری از آنان، بیش و پیش از دوران حضورش در نفت است.
در دولت نخست سیدمحمد خاتمی که زنگنه برای نخستین بار بر کرسی وزارت نفت تکیه زد، اغلب مردان مورد اعتماد خود را از وزارتخانههای نیرو، جهاد سازندگی و سازمان مدیریت به نفت آورد؛ جایی که با آنها کار کرده و به صلاحیت آنان ایمان آورده بود. با این حال، زنگنه از همان نسل اول مدیرانش تا امروز که میکوشد و میباید نسل جدیدی از مدیران را در نفت شکل دهد، همواره بر سر یک دوراهی بوده است؛ دوراهی «اعتماد – اعتبار» یا «تخصص – تعهد!»
بسیاری از نزدیکان زنگنه، او را مردی میدانند و میشناسند که بهسختی به افراد اعتماد میکند، اما وقتی به کسی اعتماد کرد، تقریباً ناممکن است او را بهآسانی کنار گذارد. این ویژگیها، کار کردن و کنار آمدن با زنگنه را برای بسیاری از نیروها و مدیران نفت به امری دشوار تبدیل کرده است. آنان از یک سو همچون رئیسجمهور، اکثریت مجلس و عموم رسانهها و نیروهای سیاسی، گزینهای بهتر و قوی تر از زنگنه برای هدایت صنعت نفت ایران سراغ ندارند و از دیگرسو، ورود به دایره حسن ظن و اعتماد و حتی همکاری با او را دشوار مییابند. چنین است که بسیاری از همراهان او در دولت اول روحانی، یا خود خواستند یا زنگنه در عمل از آنها خواست که دوران همکاری را خاتمه دهند و جای خود را به معاونان و مدیرانی دهند که درمقایسه با مردان ابتدای دولت یازدهم، «کمتر نفتی» بودند یا مخالفانی جدّیتر در بدنه نفت داشتند.
«زنگنه» در «منگنه»
حال در مقطع تغییر نسل مدیران صنعت نفت، بار دیگر این دوراهی پیشروی وزیر است. این بار، اما «زنگنه» در «منگنه» است. او در میان 2 لبه قیچی قرار گرفته که یک بازوی آن «جوانان مورد اعتماد» او هستند؛ جوانانی که اغلب سابقه و پایگاهی جدّی درون بدنه و شرکتهای نفتی ندارند؛ اگرچه، اغلب دارای تخصص و شجاعت و مهم تر از همه، شناخت و دیدی متفاوت به جهان امروز و موقعیت واقعی و غیرشعاری صنعت نفت ایران هستند. بازوی دیگر قیچی، اما جوانانی را برای این تغییر نسل پیشنهاد میکند که بهزعم مدافعان آنها، دارای سابقه، تخصص و پایگاه و جایگاه در بدنه وزارت نفت و به خصوص اهالی جنوب هستند. با این حال، به نظر میرسد زنگنه و هم فکران او نگاه مثبتی به این طیف از جوانان ندارند و آنان را به رغم جوانی، تداومدهنده راه و تربیتیافته نسل پیشین مدیرانِ محافظهکارِ نفت میدانند که حضور در این صنعت را با نگاهی دولتمحور و با شعارها و ادعاهای مبتنی بر گفتمان خودکفایی و بومیسازی میپسندند و انگیزه و توانی برای ورود به صحنه رقابت و همکاری بینالمللی در صنعت نفت ندارند.
واکنشهایی که آزمون استخدامی اخیر وزارت نفت برانگیخت یا برخوردهایی که ازسوی برخی دانشگاهیان و فارغالتحصیلان نفت برای ورود سهمیهای به دستگاه دولتی نفت صورت میگیرد، نمادها و نمودهایی برای تأیید موضع و نگاه زنگنه است که این جوانانِ ظاهراً ریشهدارتر در بدنه نفت را فاقد زمینه ذهنی و اجرایی لازم برای سپردن آینده صنعت نفت به آنان میپندارد. با این حال، به نظر میرسد زنگنه و مجموعه اتاق فکر او باید میانه ای برای این 2 بازوی قیچی بیابند تا از منگنه درآیند.
اولویت «جوان قابل دفاع» بر «جوان قابل اعتماد»
نه میتوان به هر درس آموخته دانشگاه نفت یا کارشناس فلان شرکت نفتی به صرف «ریشه داشتن در بدنه نفت» اعتماد کرد و نه شایسته است همه نیروهای بدنه نفت را به صرف اتصال یا ارتباط با فلان حلقه جنوبی یا فلان مدیرعامل سابق و بهمان نماینده مخالف، ردّصلاحیت کرد و در دام نظارت استصوابی آن هم از نوع نفتی انداخت!
آینده صنعت نفت ایران، هم به مدیرانی نیاز دارد که جهان بیرون و اقتضائات سیاسی، اقتصادی، حقوقی و فنی همکاری با دنیای کنونی و توسعه و تحول در این صنعت را بشناسند و هم به مدیرانی که شرایط، توانمندیها، چالشها و انتظارات بدنه و مناطق نفت خیز را بدانند و محترم بدارند؛ اتفاقی که کموبیش، در انتخاب زنگنه از میان 2 جوان مورد اعتماد خود برای پست معاونت رخ داد و او توانست با مهارتی که از یک ژنرال انتظار میرفت «جوان قابلدفاعتر» را به مسئولیت گمارد و «جوان مورد اعتمادتر» را همچنان در حاشیه امن خویش نگاه دارد!